آیا انقلاب مصر شکست خورده است؟

انقلاب مصر در حالی به پنجمین سالگرد خود رسیده است که دیدگاههای ضد و نقیضی در مورد آن وجود دارد تا جایی که برخی آن را ناکام و گروهی نیز از تبعات آن بیم دارند.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از روزنامه السفیر، مصر در حالی به پنجمین سالگرد انقلاب خود رسیده است که دیدگاههای ضد و نقیضی در مورد آن وجود دارد تا جایی که برخی آن را ناکام دانسته و سرخورده شده اند و برخی نیز آن را اشتباه دانسته و از تبعات آن بیم دارند.

اوضاع به گذشته باز نخواهد گشت

گرچه  احساسی آمیخته از خشم پنهان و حسرت و نیز ناراحتی بر قاهره سایه انداخته است اما هنوز نبض زندگی در این شهر می زند و در طول پنج سال گذشته شاهد تغییراتی بوده که لزوما بد و منفی نبوده اما دست کم به گونه ای بوده که روند امور دیگر به گذشته باز نخواهد گشت.

اکنون انقلاب با دیدگاههای مختلفی روبه رو است به این معنی که آن دسته از کسانی که انقلاب را تایید کرده و آن را بهترین راه ممکن برای حل مشکلات می دانستند، سرخورده شده اند و برخی دیگر که انقلاب را از نزدیک و با دقت پیگیری کرده و با آن مخالفت بودند و هنوز هم بر موضع خود پابرجا هستند و آن را توطئه دانسته و همچنان از تبعات زلزله ای که در سال 2011 رخ داد، بیم دارند گرچه به طور موقت شعله های انقلاب خاموش شده است.

این گروهها با وجود اختلاف نظر یک سوال دارند و آن اینکه: از این پس چه؟

سوالی که ذهن بسیاری از کسانی را که در رویای انقلاب 2011 بوده و به آن ایمان داشتند مشغول کرده است  اما جرات ندارند آن را بر زبان بیاورند این است: آیا انقلاب شکست خورده است؟

به نظر نمی رسد کسی هرچقدر هم مدعی باشد بتواند با قاطعیت به این سوال پاسخ بدهد اما برای درک آنچه به وقوع پیوست و رخدادهای احتمالی به عبارت بهتر مهم ترین رخدادها شروط و نقاط ضروری وجود دارد از جمله اینکه:

باید در نظر داشته باشیم  حوادثی که مصر از پنج سال پیش شاهد آن بوده است فقط یک تکاپوی سیاسی و یا حتی تلاش برای انقلاب نبوده است بلکه روند تحولی تاریخی است که جامعه را به عنوان یک کلیت با زیر ساخت های سیاسی و فرهنگی در برگرفته است از همین رو چه بسا چند دهه ادامه داشته باشد.

بن بست در مصر پیش از انقلاب

نکته قابل ملاحظه اینکه  مصر پیش از انقلاب به بن بست رسید تاجایی که دیگر قادر نبود نقش های متعدد خود برای مدیریت جامعه را بر عهده بگیرد و حتی توان اینکه از سوی نسل های جدید مورد قبول باشد، نداشت زیرا نسل جدید دیگر نمی پذیرد در برابر ثروت اقتصادی آزادی خود را از دست بدهد و البته رفاه اقتصادی هم در اصل در مصر وجود ندارد به اضافه اینکه نسل جدید رضایت نمی دهد که به بهانه برقراری امنیت و استقلال ملی، فضای پلیسی در کشور حاکم شود.

نباید فراموش کرد که اکنون در بحبوحه کشمکش و اختلاف عقیده بر سر  تعریف بدیهیات هستیم و دیگر طرح مسائلی مانند استقلال ملی و توطئه جهانی برای راضی کردن نسل های هزاره جدید کافی نیست زیرا این نسل در پرتو انقلاب به درجه ای از  آگاهی سیاسی رسید که مفهوم وطن، عزت و شرافت به بحث های کلی تبدیل شده و با زندگی شخصی آنان گره خورده است.

همانطور که طرح کشور مستقل رویای نسل های قرن بیستم بود ، نسل قرن 21 نیز رویای تشکیل جامعه آزاد را در سر دارند و دیگر مانند تعبیرهایی نظیر استقلال ملی، ساختگی و دروغین نیست از همین رو تلاش برای خفه کردن آن محال است هرچند تلاش برای تحقق آن به طور موقت ناکام مانده است.

از سوی دیگر با بحران اقتصادی در سراسر جهان و زیاده خواهی های کشورهای عربی خلیج فارس در نقاط مختلف، دیگر دولت مصر توان پاسخگویی به نیازهای شهروندان خود را ندارد و اقداماتی نظیر تلاش برای نهضت صنعتی شبیه آنچه در زمان عبدالناصر رخ داد و یا  الگوی ایجاد فضای باز که در زمان انور سادات تجربه شد و نه حتی  اعزام نیروی کار به کشورهای عربی خلیج فارس که در زمان حسنی مبارک رواج داشت، راه حل نبوده و پاسخگو نیست.

تاریخ مصرف تمام این الگوهای اقتصادی به دلایل شرایط جهانی و منطقه ای کنونی دیگر سر آمده و منقضی شده است به این معنی که در این شرایط فشار بر نظام حاکم به دلیل خشم مردم دو چندان می شود به اضافه اینکه نظام حاکم نیز به نوبه خود گرفتار سردرگمی شده است.

به عبارت بهتر نظام حاکم چنان دستخوش سردرگمی شده است که نمی‌داند به دنبال تقویت بخش خصوصی باشد یا اینکه باید به عنوان عامل موثر اقتصادی وارد عمل شود در نتیجه  پیام های ضد و نقیض مسئولان در این خصوص نتیجه بحران سرمایه داری جهانی و اوضاع متشنج آن  است.

در عین حال جامعه با نوعی درد و رنج روبه رو است که فقط به سطح روابط با دولت و مشکلات اقتصادی محدود نمی شود بلکه در سطح اجتماعی و فرهنگی و نیز روابط افراد با یکدیگر نیز مشکلاتی وجود دارد.

به عبارت دیگر روستاها به شهرهای کوچک تبدیل شده است و تسلط دولت بر رسانه های داخلی و آموزش و نهادهای فرهنگی به دلیل فضای غیرقابل کنترل اینترنت و تنوع منابع مستقل آموزشی کاسته شده است، به اضافه اینکه سلطه جویی نهاد مذهبی نیز با قدرت گرفتن جریان های مذهبی دو چندان شده و چه بسا بدتر و افراطی تر شود.

کشمکش این رویکردها و مفاهیم جدید بار دیگر یاآور مفاهیمی مانند آزادی زنان و مسائل مشابه است  که فراتر از تکاپوی سیاسی بوده و به عنوان لایه ای از تغییرات عمیق و ریشه ای در جامعه است.

در این میان باید توجه داشت که در سطح منطقه ای و جهانی تحولات سریعی در حال رخ دادن است که بر خلاف تصور، ما نیز از این تحولات در امان نیستیم زیرا منطقه اکنون تحولاتی را تجربه می کند که  اروپا در نیمه اول قرن بیستم و در فاصله جنگ جهانی و انقلاب روسیه و همزمان با قوت گرفتن فاشیسم و نازیسم و پایان گرفتن نیروهای استعمار کهنه و دولت عثمانی و روی کار آمدن جنبش های آزادیخواهانه  آن را پست سر گذاشت و مرزهای کشورهای جدیدی شکل گرفت و پس از آنن جنگ سرد آغاز شد.

ناگفته پیداست که نقشه و ماهیت بازیگران منطقه ای تغییر کرده است و ماهیت بازی نیز به طور کلی دستخوش تغییر شده است و جهان شاهد بحران های پی در پی است که با بحران مالی  سال 2008 آغاز شد.

این بحران ها ماهیت نظام اقتصادی جهان را تهدید می کند و یا دست کم  بیانگر مشکلاتی است که نظام  سرمایه داری جهانی با آن رو به رو است و به موازات آن جنبش هایی مانند وال استریت و یا بادیموس در اسپانیا و ستاره های پنجگانه در ایتالیا شکل گرفته و ستاره احزاب سیاسی به عنوان ابزار اصلی مدیریت تنش ها و رقابت سیاسی افول کرده و در مقابل اظهارات راستگراهای افراطی در اروپا و نیز منطقه عربی شدت پیدا کرده است و همه این متغیرات بیانگر شدت تغییری است که جهان با آن روبه رو است که ما نیز از آن در امان نیستیم.

زمانی که ارتباطات جهانی به شکل کنونی نبود، ظهور نازیسم در آلمان و انقلاب روسیه جهان را تحت تاثیر قرار داده و چهره آن را تغییر داد و مصر و منطقه نیز تحت تاثیر آن قرار گرفتند بنابراین تصور کنید با پیشرفت وسایل ارتباطی در دنیای امروز حجم تاثیر مسائل سیاسی و اقتصادی در نقاط مختلف بر کشورها چقدر خواهد بود؟

انتهای پیام/