یادداشت‌های جلال از چه حرف می‌زنند؟

خواهرزاده جلال‌ آل‌احمد می‌گوید در صورت به دست آوردن مجالی برای انتشار کامل یادداشت‌های پیدا شده از جلال، حرف‌های ناشنیده این نویسنده، شنیده خواهد شد.

 به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، یک سال و نیم قبل، خبر کشف یادداشت‌های روزانه جلال‌ آل‌احمد در جامعه ادبی ایران پیچید. یادداشت‌هایی که سال‌های سال مفقود بودند، یا به تعبیر درست تر، از دیده ها پنهان مانده بودند.در آن موقع، خیلی از مطالعات آنها را از یاد برده بودند و خیلی‌ها هم باور نمی کردند که یادداشت‌های مزبور به این زودی‌ها آفتابی شوند. اما پس از فروش منزل این نویسنده به شهرداری تهران در اوایل سال 1393 و به دنبال اسباب کشی خواهر سیمین دانشور از این منزل، این یادداشت‌ها در میان وسایل شخصی جلال آل‌احمد در این خانه پیدا شد و در اختیار محمد حسین دانایی، خواهرزاده جلال‌آل احمد قرار گرفت.

این یادداشت‌ها که تا پیش از این تنها در حد نام و یادی از آنها سخن به میان آمده بود، چندماه بعد از فوت جلال آل‌احمد در سه نسخه تکثیر ‌شده بودند. یک نسخه در اختیار سیمین دانشور بود و دو نسخه دیگر هم در اختیار شمس آل‌احمد و پرویز داریوش که اوصیای جلال آل‌احمد بودند. پس از فوت داریوش، از سرنوشت نسخه در اختیار او هرگز خبری منتشر نشد و شمس آل‌احمد و سیمین دانشور نیز از هرگونه اظهارنظری در این زمینه به صورت صریح خودداری می کردند.

خواهرزاده ‌آل‌احمد که یک و نیم سال قبل ضمن رونمایی از یادداشت‌های مکشوفه، درباره چگونگی پیداشدن آنها به اظهارنظر پرداخته بود، اینک برای نخستین بار به خبرگزاری مهر جزییاتی از محتوای این آثار را ارایه داد.

یادداشت‌های آل احمد

یادداشت‌های جلال چه می‌گویند؟

دانایی درباره محتوای متنی این دفترچه‌ها به خبرنگار مهر گفت: من در فاصله پیداشدن کتابچه‌ها تا به حال دو بار آنها را خوانده‌ام، البته قبلاً هم در سنین جوانی، یعنی در سال 1348 که از آنها کپی تهیه می‌کردم، بخش هایی از آنها را به صورت جسته و گریخته خوانده بودم و به شدت هم تحت تأثیر قرار گرفته بودم. حتی گاهی در این کتابچه‌ها و ضمن خاطرات مرحوم جلال با مسایلی و حقایقی یا تحلیل های عجیب و غریبی روبرو می شدم که وحشت می‌کردم، نفسم بند می آمد و دیگر نمی‌توانستم به خواندن ادامه بدهم و مطلب را تمام کنم.

وی می‌افزاید: در آن موقع، به نظرم می‌رسید که او خیلی بی‌باکانه وارد حوزه‌های ممنوعه می شود و پرده هایی را بالا می زند که تحملش بیش از توان یک جوان ناپخته است، اما الآن که بعد از پنجاه سال بار دیگر به مطالب مزبور دسترسی پیدا کرده‌ام، متوجه می شوم که آن برداشت‌ها و آن حس خام دوران جوانی درباره متون مزبور چندان هم بیجا و بی مورد نبوده است.

دانایی تصریح می‌کند: صاحب‌نظران معمولاً آثار جلال آل احمد را در چهار دسته طبقه تقسیم‌بندی می‌کنند: مقاله‌ها، قصه‌ها، ترجمه‌ها و دست آخر هم یادداشت‌ها و گزارش‌ها. حال به نظرم می‌رسد که اگر این چهار کتابچه محتوی خاطرات تقریباً روزانه جلال آل‌احمد چاپ شوند، آنوقت یک طبقه یا یک گروه تازه به مجموعه آثار وی اضافه خواهد شد.

خواهرزاده جلال معتقد است: این یادداشت‌ها، جسورانه‌ترین و بی‌باکانه ترین و در عین حال، رئالیستی‌ترین اثر آل احمد هستند، دقیق‌ترین حدیث نفس یا گزارش از آنچه در سویدای ضمیر یا در زوایای ذهن یک نویسنده یا یک روشنفکر یا یک فعال سیاسی جریان داشته و هیچکس هم به آنها دسترسی نداشته جز خودش. یادداشتها چیزی است فراتر یا حداقل متفاوت از «غرب‌زدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «سنگی بر گوری». بنابراین، کشف این یادداشت‌ها، به منزله کشف تازه نویسنده آنها است.

جسارت‌های نوشتاری آل‌احمد

دانایی در همین زمینه به جسارت آل ‌احمد در نگارش این یادداشت‌ها اشاره کرده و می‌گوید: زنده یاد جلال آل‌احمد آدم بسیار شجاع و بسیار صریحی بود. این دو صفت را در همه آثارش می‌توان دید. او همه چیز زمانه را به وضوح دیده، به وضوح فهمیده و به وضوح و بدون پرده‌پوشی بیان کرده است.

وی ادامه می‌دهد: حتماً خیلی هیجان انگیز است خواندن داستان زندگی کسی که داستان زندگی صدها نفر را با آن همه صراحت و صداقت نوشته است. آل احمد این صراحت و صداقت را هم در رفتارهای شخصی داشت و هم در گفتارها و رفتارهای جمعی. نه با خودش تعارف داشت و نه با دیگران. از هیچکس هم نمی‌ترسید. این خاطرات نمایشگاهی از اینگونه پروازهای جسورانه و مرزشکنی‌هاست. او در همه حوزه‌ها ورود نافذ و عمقی داشت و ماحصل برداشت‌هایش را هم در یادداشت‌هایش انبار کرده است، چه درباره آدم‌های دور و بر خودش، مثل اعضای خانواده و شاگردان و همکاران و اهالی محل، یا اهالی سیاست و مطبوعات و به طورکلی، فعالان اجتماعی داخلی و چه در مورد شخصیت‌های فرهنگی و سیاسی خارجی که در آن دوره‌ها مطرح بودند، مثلاً شخصیت هایی مثل ژان پل سارتر فرانسوی که خیلی‌ها او را قبول داشتند و آثارش را مثل کتاب مقدس دست به دست می‌کردند، یا کسی مثل آندره ژید که از نظریه پردازان معروف حوزه سیاست بود و وقتی که پشت پرده آهنین شوروی را دید، کتاب معروف «بازگشت از شوروی» را نوشت و انتقاداتی از لنینیسم و استالینیسم مطرح کرد.

دانایی افزود: جلال در این یادداشت ها گزارش می‌دهد که چگونه دور دنیا می‌گردد و مثلاً آدمی مثل آنتونیو گرامشی را پیدا می‌کند تا بتواند از زبان او یا به کمک او حرف‌هایش را بزند و آنها را به کرسی بنشاند. این خاطرات نشان می دهند که او از این کارها لذت می‌بُرد و ایمان داشت که دارد رسالت اجتماعی اش را ادا می کند.

پالان دوزی نخست وزیر وقت برای روشنفکران

بخش مهمی از اظهارات دانایی در این گفتگو هم به روایت‌هایی از نحوه برخورد نظام رسانه‌ای و مقامات حکومتی رژیم پهلوی با جریان فکری آل‌احمد و همراهانش باز می‌گردد.

وی در این زمینه به خبرنگار مهر می‌گوید: زنده یاد جلال آل‌احمد در جایی از این یادداشت‌ها از قرار ملاقات‌هایی می‌گوید که اسلام کاظمیه بین او و دکتر علی امینی برقرار می‌کرد. به گفته جلال، علی امینی در زمانی که سوداهای سیاسی خاص خودش را در سر داشت، به دنبال آن بود که یک پایگاه سیاسی هم در میان فرهنگیان و جامعه روشنفکری کشور داشته باشد. به قول جلال، «دنبال الاغ هایی می‌گشت که پالانشان بزند و سوارشان بشود!» همین خیال‌های خام را افراد دیگری چون مصطفی مصباح‌زاده، مؤسس و مدیر روزنامه کیهان هم داشتند. به گفته جلال، مصباح زاده در این فکر بود که به حلقه افراد معترض به حکومت که کانونشان منزل جلال بود، نفوذ کند و شاخ آنها را بکشد. البته نه به سبک و شیوه ساواک، بلکه به شیوه خودش!

سواستفاده‌های کیهان وقت از ابراهیم گلستان

به گفته خواهرزاده جلال‌آل احمد، جلال در این خاطرات روایت می‌کند که مصباح‌زاده برای اجرای این سناریو از ابراهیم گلستان استفاده می‌کند، چون جاه‌طلبی‌هایی داشت و برای برآوردن آرزوهایش حاضر بود مرتکب چنان کارهایی بشود. سناریوی مصباح‌زاده در این مورد تجمیع «کیهان ماه» بود. اما وقتی که حضرات، از جمله خلیل ملکی و جلال آل‌احمد توسط گلستان از این خواسته دکتر مصباح زاده خبردار می‌شوند، جواب منفی می‌دهند و خود گلستان را هم به باد ملامت و سرزنش می گیرند که چرا گول «حق التعلیف!» کلان را خورده و اجازه داده است که بازیچه دست مصباح زاده بشود.

دانایی اضافه می‌کند که طبق یادداشت‌های جلال، در آن زمان، افرادی چون صادق چوبک، رسول پرویزی، پرویز ناتل خانلری و احسان یارشاطر جزو حلقه‌های ضعیفی بودند که نظام شاهنشاهی می‌کوشید تا از طریق آنها به جبهه قوی نویسندگان و فرهنگیان کشور نفوذ کند و مخالفان و منتقدان خود را از کار بیندازد یا از پا درآورد.

پاتک جلال با کانون نویسندگان

مطابق روایت دانایی از دستنوشته‌ها جلال، یک نمونه دیگر از این دست اقدامات رژیم هم که شرح تفصیلی‌اش در این مجموعه خاطرات آمده، ماجرای تلاش فرح پهلوی برای برگزاری یک کنگره نمایشی است به نام «کنگره نویسندگان ایران» در سال 1346 و با مشارکت و صحنه گردانی افرادی که نامشان را بردیم. اما جلال و همراهانش به موقع وارد صحنه می‌شوند و با انتشار یک اعلامیه و افشاگری‌های بعدی، چنان پته کنگره کذایی را روی آب می‌ریزند و آبروریزی می‌کنند که حضرات از خیر برگزاری کنگره می‌گذرند، ولی جلال و دوستانش باز هم دست برنمی دارند و همین قضیه را به یک نقطه عطف تبدیل می‌کنند برای تأسیس «کانون نویسندگان ایران» در سال 1347 که اولین تشکل صنفی اهل قلم در ایران بود.

آل احمد و فریب کیهان وقت

دانایی در ادامه می‌گوید: جلال شبیه همین تاکتیک متقابل یا رودست زدن را در مورد سناریوی مصباح‌زاده هم بکار برد، یعنی وقتی که گلستان در جلب نظر روشنفکران برای همکاری در انتشار «کیهان ماه» شکست خورد، حضرات مستقیماً با جلال تماس می‌گیرند به این امید که شاید جلال را تطمیع کنند و به هدف خودشان برسند، ولی جلال فرصت را مناسب می بیند برای رودست زدن و ضمن قبول پیشنهاد همکاری مصباح زاده برای انتشار «کیهان ماه» عملاً این ماهنامه را به جایی می‌کشد که به یک لانه زنبور علیه رژیم پهلوی تبدیل می‌شود. جالب اینکه زنده یاد جلال آل احمد اولین بخش رساله معروف «غربزدگی» اش را هم در همین مجله متعلق به مؤسسه کیهان چاپ می کند! به هر حال، وقتی که حضرات متوجه این رودست می شوند، دستور توقیف و تعطیل شدن «کیهان ماه» را می دهند.

دانایی در ادامه به تلاش دستگاه حکومتی پهلوی برای انزوای آل‌احمد نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: من از خلال این یادداشت‌ها متوجه شدم که جلال چنان اقتدار و نفوذی در میان اهالی فرهنگ زمان خود داشته که بالای نود درصد آنها بدون اجازه یا اشاره او دست به هیچ نوع عمل اجتماعی نمی‌زدند و هیچ کار سیاسی مشخصی را انجام نمی دادند. افرادی مثل مرحوم اخوان، شاملو، ساعدی، براهنی، سید جوادی و حتی بزرگترهایی مثل نیما و خلیل ملکی هم در حوزه فعالیت‌های خود منتظر می ماندند تا نشانه‌هایی از طرف جلال برسد.

کورسوی امید و انتقادات پایه‌ای از جریان روشنفکری

بخش دیگری از گفتگو با خواهرزاده جلال آل‌احمد به نظرگاه کلی جلال درباره جریان روشنفکری آن زمان باز می‌گردد. دانایی در این زمینه می‌گوید: جلال در یادداشت‌هایش که دربرگیرنده رویدادهای سال‌های 1334 تا 1346 است، بیان می‌کند و نشان می دهد که نسبت به جریان روشنفکری کشور بسیار انتقاد دارد، ولی در عین حال، گاهی به آن امیدوار است و فکر می‌کند که آنها ممکن است سرانجام متوجه رسالت‌های اجتماعی خود خواهند شد و برای خروج جامعه از تونل تاریک استبداد و اختناق دست بکار خواهند شد. او آزادی خواهی و شجاعت برای حرکت را در میان مردم، مخصوصاً و بیشتر در میان جوانان تحصیلکرده کشف کرده بود و به آن ایمان داشت.

چالش‌های انتشار یادداشت‌های جلال

بخش پایانی این گفتگو به چالش‌های پیش رو برای انتشار این یادداشت‌ها اختصاص یافت. دانایی در این زمینه می‌گوید: این یادداشت‌ها سرانجام منتشر خواهند شد و این امانت سرانجام به دست صاحبان اصلی اش، یعنی به دست مردم خواهد رسید، ولی باید صبر کنیم تا شرایط برای تحقق صحیح این خواسته مهیا شود.

وی در تشریح این شرایط می‌گوید: راستش، هیچ آدم منصفی راضی نمی‌شود که به خاطر بعضی ملاحظات گذرا، این اثر ادبی و تاریخی بی‌نظیر به طور ابتر و بی‌یال و دم و اشکم منتشر شود، چون این کار خیانتی است هم به جلال آل‌احمد و هم به ذات فرهنگ و ادب فارسی و هم به هموطنانمان.

دانایی تصریح می‌کند: مرحوم شمس آل احمد و خانم سیمین دانشور هم که هر دو وصی جلال بودند و امکانات زیادی هم در اختیارشان بود، به احتمال زیاد به ملاحظه همین امر بود که طی چهل و چند سال گذشته، دست به انتشار این خاطرات نزده‌اند اما مردم و مخصوصاً جامعه ادبی کشور حق دارند که یادداشت های جلال آل احمد را بخوانند .

خواهرزاده زنده‌یاد جلال آل‌احمد در پایان این گفتگو تأکید می‌کند: انصاف نیست که ما هم مرتکب همان کاری بشویم که خودمان از آن انتقاد می‌کنیم. آنچه مهم است، نشان دادن چهره درست آل احمد است. آل احمد واقعی، آل احمد این یادداشت‌هاست.

منبع:مهر

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.