عربستان، سرزمین نفت و وهابیت و کشمکش بر سر نفوذ منطقهای
در پی فوت ملک عبدالله بن عبدالعزیز هیئت های مختلف عرب و غیر عرب برای تبریک به ملک سلمان پادشاه جدید سعودی راهی ریاض شدند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسینم به نقل از روزنامه السفیر، پس از فوت ملک عبدالله بن عبدالعزیز هیئت های زیادی برای تبریک به ملک سلمان به عنوان پادشاه جدید راهی ریاض شدند به ویژه اینکه از نظر آنان عربستان به دلیل ثروت نفتی، وزنه سنگینی در جهان عرب به شمار می آید.
سرازیر شدن هیئت لبنانی به ریاض
در این میان سرازیر شدن هئیت های لبنانی به ریاض با لشکر کشی زمینی در جاده دمشق تا عنجر تفاوت چندانی ندارد.
ناگفته پیداست که در پس تبریک هر یک از هیئت های حاضر به پادشاه جدید سعودی، اهداف و مقاصد خاصی نهفته است.
جالب اینکه هر کس را که ملک سلمان و یا اطرافیانش به خاطر نمی آوردند، چاره ای نداشت جز اینکه در انتظار مناسبتی دیگر باشد.
نکته قابل ملاحظه اینکه هر کس تصور کند شکسته شدن قواعد معمول و نشستن در سالن اختصاصی روسا او را در ردیف آنان قرار می دهد، بیش از هر کس دیگری می داند که شکستن قوانین روتین لزوما به معنی شکسته شدن قوانین ریاست جمهوری در لبنان نیست.
حتی هر نامزد لبنانی که خود را برای ریاست جمهوری شایسته تر از دیگران می داند، می داند که سفر به ریاض موجب تحکیم جایگاه او نزد رهبران جدید سعودی نخواهد شد بلکه این سفر در جایگاه معمول قرار دارد که چیزی جز تسلیت به مناسبت فوت ملک عبدالله نیست.
چاههای نفت، عامل قدرت عربستان
باید در نظر داشت چنانچه سیل سرازیر شدن هیئت های عربی و بین المللی به ریاض معنی و مفهومی داشته باشد، جز این نیست که همه میهمانان عربستان را وزنه ای سنگینی در جهان عرب می دانند.
درست است که این قدرت برگرفته از ثروت نفتی است اما عربستان از درک این موضوع که چاههای نفت عامل قدرت آن هستند، ناراحت و ناراضی نیست.
چشم پوشی آمریکا از نبود دموکراسی در عربستان
این ثروت علاوه بر اینکه موجب شد عربستان به نبض اقتصاد جهانی تبدیل شود، آن را از دایره هرگونه صف بندی و یا ارزیابی نیز بیرون نگاه داشت، بنابراین طبیعی است که چیزی که برای دیگران مجاز نیست برای ریاض مجاز بوده و حق آن قلمداد شود و حتی برای آمریکا نیز طبیعی و قابل پسند باشد که یک خاندان به دور از تمام معیارهای دموکراتیک در عربستان حاکم باشند آن هم در حالی که واشنگتن سنگ دموکراسی را در سایر نقاط دنیا به ویژه در سوریه به سینه می زند.
باید در این خصوص در نظر داشت که برخی خوش دارند بگویند کشورهایی که از در جنگ با بشار اسد درآمده اند او را به خاطر خوبیها یش مجازات میکنند نه بدیها و کاستی هایش.
این گروه معقتدند با وجود اینکه توجیه جنگ علیه سوریه نبود دموکراسی در این کشور و نیز قدرت طلبی خاندان اسد است، اما دلیل واقعی حمله به سوریه موضع دمشق در قبال اسرائیل و روابط آن با ایران و نیز «نه» گفتن به آمریکا است.
قد علم کردن عبدالناصر در برابر عربستان
اگر اندکی به عقب بازگردیم متوجه می شویم که عربستان برای به دست آوردن جایگاه کنونی در صحنه بین المللی دهها سال تلاش کرده و صدها میلیارد دولار هزینه کرد و فشارهای زیادی را متحمل شد از جمله اینکه مصر همواره در مسیر تلاش های آن مانع تراشی می کرد زیرا در زمان عبدالناصر تمام نقشه های سعودی نقش بر آب شد و مصر به مرزهای مشترک عربستان با یمن، عراق و سوریه رسید. در آن زمان کشمکش شدیدی بین اسلام سیاسی با رویکرد سعودی و ناسیونالیسم عربی به رهبری مصر در جریان بود.
عربستان قدرت گرفتن مصر را خطرناک میداند
البته اختلاف بین دو کشور موضوع تازهای نبود بلکه به آغاز قرن 19 بازمیگشت زمانی که محمد علی پاشا والی مصر ابراهیم پاشا پسر خود را برای نابودی حکومت وهابی راهی حجاز کرد.
پس از آن با تسلیم شدن عبدالله بن سعود رهبر وقت وهابیها، پاشا توانست در سال 1818 عربستان را تحت سلطه خود در آورد، از آن زمان ذهنیت عربستان مبنی بر اینکه قدرت مصر خطری برای عربستان است، تغییر چندانی نکرده است.
با فروپاشی امپراتوری عثمانی که یکپارچه شدن مناطق عربستان را به دنبال داشت، دولت جدید از ثبات سیاسی قابل ملاحظه ای برخوردار شد اما کشف نفت موجب شد زیاده خواهی های آن از مرزهای این کشور فراتر برود.
از سوی دیگر به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر در مصر همه چیز را متوقف کرد تا جایی که عربستان در این زمان بدترین دوران خود را تجربه کرد و تفکرات ناسیونالیستی در بین کشورهای عربی ریشه دواند.
این رویکردها در سال 1967 و با شکست عربها به اوج خود رسید و شمارش معکوس برای پایان دوران قدرت عربی آغاز شد و عملا با امضای پیمان کمپ دیوید در سال 1978 این قدرت به پایان رسید.
پس از آن مصر به پشت مرزهای خود بازگشت و به این ترتیب پول و ثروت به قدرتمندترین ارتش های عربی تبدیل شد و با غالب شدن ثروت بر اندیشه ناسیونالیسم عربی، عربستان حکومت منطقه را به دست گرفت بدون اینکه رقیبی واقعی داشته باشد.
اسلام وهابی در برابر اسلام الازهر
به این ترتیب عربستان از نفت برای رواج اسلام وهابی به ضرر اسلام الازهر بهره برداری کرد، زیرا با جذب دانشجویان علوم دینی و سپس بازگرداندن آنان به کشورهایشان با جیبی پر برای تشکیل مدارس وهابی بر الازهر برتری یافت تا جایی که این مدارس در جهان عرب و نیز نقاط مختلف دنیا و حتی مصر تاسیس شده و هنوز نیز وجود دارند.
در مورد ایران در آن زمان نیز باید گفت که این کشور قبل از دهه نود سرگرم جنگی بود که در آستانه انقلاب امام خمینی (ره) شعله ور شد و به عبارت دیگر ایران از سال 1980 تا 1988 درگیر جنگ بود.
تغییر عنوان کشمکش منطقه ای این بار بین عربستان و ایران
اما پس از پایان جنگ، ایران به تثبیت اوضاع رو آورده و منافع خود در جهان عرب از جمله در یمن، عراق، سوریه و لبنان را در نظر گرفت و به این ترتیب دوران قدرت دو قطبی در منطقه بار دیگر به گذشته بازگشت و همانطور که قبلا مصر در برابر عربستان قرار داشت این بار ایران مطرح شد، اما عنوان کشمکش تغییر کرده و از اسلام سیاسی در مقابل ناسیونالیسم عربی به «سنی در مقابل شیعه» تغییر کرد.
اختلاف مواضع عربستان و ایران و در قبال اسرائیل
در مورد موضع گیری در قبال تنش عربی – اسرائیلی نیز عربستان از در صلح با اسرائیل درآمد و ایران نیز گزینه مقاومت را در پیش گرفت.
پس از آن نیز همچنان این وضعیت به حال خود باقی بود تا اینکه چند سال قبل آتش خیزش مردمی در جهان عرب زبانه کشید و ترکیه در صدد بهره برداری از این کشمکش برآمد تا با استفاده از آن و پس از عقب نشینی آمریکا تا دریای چین، نفوذ خود را در منطقه توسعه دهد.
ترکیه در این راه تمام برگه های برنده خود را برای اخوان المسلمین در مصر، سوریه، لیبی و تونس به کار گرفت اما عربستان با پی بردن به این موضوع توانست اخوانی ها را در مصر از قدرت برکنار کند در لیبی نیز توانست آنان را به حاشیه براند.
اما در سوریه بشار اسد در قبال عربستان قد علم کرده و در برابر آن ایستاد.
در این میان نقش ترکیه کمرنگ شد در حالی که درگیری بر سر نفوذ هر چه بیشتر بین ایران و عربستان ادامه یافت و لبنان در قلب این درگیریها جا داشت.
معادله صلح در مقابل مقاومت همچنان در لبنان پابرجا است و هیچ یک از طرفین نتوانسته است بر دیگری فائق شود و ایستادگی بشار اسد نیز به نوبه خود موجب راکد ماندن اوضاع لبنان شد.
تبدیل کشمکش بین ریاض و قاهره به همپیمانی منافع
اما کشمکش دیرینه بین مصر و عربستان اکنون به «هم پیمانی منافع» تبدیل شده است و عنوان آن نابودی «اخوان المسلمین» است.
در این میان ایران از نزدیک شدن مصر و عربستان زیان ندید و چشم خود را به روی آن بست به ویژه اینکه شاهد بود چگونه بشار اسد با ایستادگی خود کاری کرد که دشمنان در اولویت های خود تجدید نظر کنند.
نکته قابل توجه اینکه مصر وارد میانجیگری بین نظام بشار اسد و مخالفان شد و روابط خود با بشار اسد را نیز تحکیم بخشید.
در این میان مصر در میزبانی از مخالفان سوری تمام کسانی را که به اخوانی ها وابستگی داشته و یا از مخالفان هتل نشین در ترکیه بودند، از این نشست استثنا کرد.
اما عربستان از صحنه دور ماند و طبق معمول به طور پنهانی کار می کرد و چشم خود را به روی رویکرد جدید متحد مصری خود بست و به طور غیرعلنی اقدامات آن را تایید می کرد بدون اینکه مجبور باشد شکست خود را اعلام کند.
تعامل عربستان با منطقه پس از ملک عبدالله تغییری نکرده است
با فوت ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان به نظر نمی رسد در تعامل عربستان با مسائل منطقه ای چیزی تغییر کرده باشد و کشمکش با ایران همچنان ادامه دارد و موضع آن در قبال مصر و لبنان نیز تغییر نکرده است و این مواضع همچنان تا روشن شدن مسائل در نقاط مختلف منطقه و بیش از همه سوریه و توافق هسته ای ایران ادامه دارد و تا آن زمان هر اتفاقی بازتاب خود را خواهد داشت و بازگشت معادلات به خانه اول نیز بعید نخواهد بود.
این گزارش ادامه دارد ...
منبع السفیر