کوچک, کوچک، کوچکتر
«سینما نیمکت» دیروز عصر در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. اما ماجرای فیلم رحمانیان، چند هفته پیش از شروع جشنواره آغاز شده بود.«سینما نیمکت» در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر پذیرفته نشده بود و رحمانیان حسابی شلوغ کرده بود که جشنواره حقش را خورده است
خبرگزاری تسنیم:حمیدرضا بوالی
جیمز انگلتون؛ به مدت دو دهه رئیس بخش ضداطلاعات سیا بود. وظیفه او کشف نفوذیها در این دستگاه اطلاعاتی بود. انگلتون شخصیتی به شدت کاریزماتیک، اهل ادبیات و فرهیخته بود. میگویند که دوستی نزدیکی هم با تی.اس الیوت نویسنده سرشناس آمریکایی داشت.
اساس کار انگلتون بر کشف یک توطئه اهریمنی بزرگ بود: کشف یک شبکه درون شبکهای که توسط کا.گ.ب هدایت میشود و قصد تسلط حداکثری بر دستگاه اطلاعاتی غرب و نهایتا شکست کامل غرب را داشت.
همه چیز طبق برنامه پیش میرفت. اما یک اشکال این وسط وجود داشت. انگلتون پارانویا داشت و یک اشتباه استراتژیک بزرگ انجام داد.همه فراریان کا.گ.ب که به او پناه آورده بودند و میخواستند اطلاعات ارزشمندی در اختیارش بگذارند را رد میکرد، چون آنها را فراریان قلابی میدانست.پیامد نهایی اقدامات انگلتون، فلج کامل بود. در زمان ریاست او حتی یک نفوذی هم شناسایی نشد. توهم او مبنی بر وجود یک توطئه بزرگ علیه او، نهایتا منجر به نابودی خود او شد. وسوسه برانگیز است، و ظاهرا چارهای نمیماند جز اینکه معتقد شویم به این گزاره که توطئه اصلی برای او، خود او و توهماتش بود و حقیقت پارانویا شاید در جایی بهتر از اینجا مصداق پیدا نمیکرد: خودش همان توطئه ویرانگری است که در حال جنگ علیه اش است.
**
«سینما نیمکت» دیروز عصر در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. اما ماجرای فیلم رحمانیان، چند هفته پیش از شروع جشنواره آغاز شده بود.«سینما نیمکت» در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر پذیرفته نشده بود و رحمانیان حسابی شلوغ کرده بود که جشنواره حقش را خورده است و باید فیلمش را به جشنواره راه دهند. این میان یک منتقد سینما هم به او متذکر شد که قاعده جشنواره، انتخاب شدن یا نشدن است و رحمانیان واکنش های تندی به او نشان داد و داد برآورد که شما جماعت بولتنساز همه دستتان در یک کاسه است و علیه من جمع شدهاید به توطئه.
اما همه آنچه دیروز بر پرده سفید مرکز همایشهای برج میلاد نمایش داده شد، جدا از پرت و پلا بودن تصاویری که معلوم نبود از کجا ممکن است به یک ذهن سلیم خطور کند وجدای از اعطای تجربه مشاهده عجایب و غرایبی بیسابقه در فیلمی بیهوده، جدای از همه اینها، آنچه در نمایش «سینما نیمکت» مهمتر از همه واضح و ثابت شد دو نقض غرض مهم و اساسی و البته ساده و بدیهی در ماجرای رحمانیان و فیلمش بود.
اول: ترجیعبند اعتراض رحمانیان به انتخاب نشدن فیلمش در جشنواره فیلم فجر، سیاسیکاری است. اعتراض کرده است به اینکه سینما و جشنواره فجر را سیاسی کردهاند و احتمالا ساحت مقدس هنر را آلود کردهاند به مسائل سیاسی و این حرف بعد از تماشای «سینما نیمکت» به راحتی میتواند نامزد عجیبترین حرف امسال جشنواره شود. رحمانیان فیلمی ساخته است که به میانمایهترین صورت ممکن پر است از متلکهای دست چندم و تاریخمصرفگذشته سیاسی. همچنان به شیوهای بدوی، حرفهای ایدئولوژیک یک نظام سیاسی را در دهان یک شخصیت احمق میگذارد و اینگونه متوهمانه با چیزی که نمی داند چیست مبارزه سیاسی میکند.مثال میخواهید؟ او بخشی از تاریخ این ممکلت را با تاکید فراوان روی تاریخها، بدون کوچکترین اشاره به مهمترین اتفاقی که زندگی همه اقشار ایرانی را بدون استثناء برای 8 سال تحت تاثیر قرار داد روایت میکند و بعد اعتراض میکند که چرا سینما را سیاسی کردهای. عجیب نیست؟
دوم: «سینما نیمکت» ظاهرا در ستایش سینماست، پر از ارجاعات به سینمای کلاسیک دنیا. پر از صحنههای پرشور عشق و علاقه به سینما و پر از نفرتپراکنی به همه موانع عشق به سینما، کار عجیبی نیست.نمونههای متعددی هم در سینمای جهان وجود دارد. اما نقض غرض ماجرا کجاست، ساده است. نیت «سینما نیمکت»، ستایش سینماست، اما نتیجه عملا چیزی در حد توهین به سینماست.فیلم عملا بی سر و ته و بیهوده است. از هر گونه عناصر سینمایی تقریبا خالی است و هر جا قصد کرده است که به سمت سینما برود، به اندازهای ناشیانه به در دیوار میزند که آرزوی پایان فیلم را در بین بینندگانش هر لحظه زندهتر می کند و این دشمنی یا نابلدی محض سینما (تفاوتی نمیکند، حتی یک دیالوگ سالم در فیلم یافت نمیشود) وقتی کنار اعتراضات رحمانیان به راه نیافتن فیلمش به جشنواره قرار میگیرد، تبدیل به یک مضحکه میشود.
«سینما نیمکت» در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمد. اما رحمانیان اعتراض داشت که فیلمش هنر و تجربهای نیست. آنچه در مدت این 8 روز جشنواره از فیلمهای هنر و تجربهای آموختهایم این است: فیلمهای هنر و تجربهای بیمخاطب هستند، چون اعتقادی به رعایت اصول عقلانی در فیلمسازی ندارند و اگر این دریافت صحیح باشد، «سینما نیمکت» هنر و تجربهایترین فیلم امسال بود.
**
در صحنهای از فیلم، مرد زندانبان، شخصیت احمقی که قرار است نماینده نظرات سیاسی و ایدئولوژیک یک جریان منتسب به حکومت ایران باشد، در یک دیالوگ خیلی ابلهانه از امپریالیسم و نقشه هایش حرف میزند. واضح است که جناب کارگردان میخواهد نشان دهد که امپریالیسم و توطئههایش برای نفوذ و تهاجم و... همه یک حرف مفت عامیانه با مصرف داخلی است.
تا پیش از مشاهده این صحنه، فیلم به شدت اعصاب خرد کن بود اما این صحنه بیشتر از هر چیز ترحمبرانگیز و حقیرانه بود و تماشای ادامه فیلم را راحتتر کرد. دنیا بیرون از ذهن کارگردان ما در حال ادامه مسیر است، آمریکا، امپریالیسم، تاریخ، نبرد قدرت، جنگهای منطقهای و چه اصراری دارد محمد رحمانیان، این شهروند خاورمیانهای داستان ما که ذهنش را تا حد نهایت کوچک و کوچک و کوچک کند. و چه تاسف برانگیز شده است حال روشنفکران ایرانی، اگر جناب کارگردان نماینده آنهاست.
انتهای پیام/