بازرگان در مورد حکومت اسلامی به ساواک چه گفت؟

آقای بازرگان را امام انتخاب می‌کند با سه ماموریت. یکی انتخابات مجلس قانون اساسی، دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی نمایندگان و سوم انتخابات ریاست جمهوری.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، در تاریخ معاصر ایران و به خصوص پس از انقلاب مشروطه افراد و خانواده هایی حضور دارند که در دهه های مختلف تاثیرات مختلفی را در فضای جامعه گذاشته اند. بی شک نام مهندس مهدی بازرگان را هر کس که تاریخ انقلاب اسلامی را مطالعه کرده باشد به یاد دارد. حال چه به طرفداری از وی و یا نقد به عملکرد او و دولت موقت.

در این میان مشرق نیوز سعی نموده با منتشر نمودن گفتگو با رجال شناس تاریخ معاصر؛ قاسم تبریزی به بررسی کارنامه و عملکرد مهندس بازرگان بدون هیچ موضع گیری بپردازد. بخش دوم این گفتگو را تقدیم مخاطبین خود می‌کنیم. در قسمت ابتدایی این گفتگو پیرامون خانواده مهندس بازرگان مطالبی ارائه گردید.


*علت اینکه امثال مهندس بازرگان برای از میان برداشتن حکومت پهلوی با امام موافق نبودند و به هر نحوی مخالفت می‌کردند چه بود؟

اصولا افرادی مانند مهندس بازرگان به اساس قانون مشروطه پایبند بودند. یعنی اینکه شاه تنها باید سلطنت کند نه حکومت. مسئله دوم این است که آقای بازرگان معتقد بود که آمریکا شاه را رها نمی‌کند. منافع آمریکا در ایران قوی است و شاه هم ابزار حفظ این منافع است لذا شاه باید در ایران بماند. سوم اینکه بازرگان می‌گفت همزمان مبارزه با استعمار و استکبار غلط است. این را که می‌گویم به نقل از اوست. بازرگان در مصاحبه‌ با آقای حامد الگار این مسائل را مطرح می‌کند. در همان مصاحبه عنوان می‌کند که من(بازرگان) به امام گفته‌ام حالا که شاه کوتاه آمده و انتخابات را آزاد برگزار می‌کند، ما در انتخابات شرکت ‌کنیم و به مجلس برویم. در مجلس فراکسیون اقلیت تشکیل می‌دهیم و فراکسیون اقلیت‌مان تلاش می‌کند که اکثریت ‌شود. اکثریت‌‌مان دولت تشکیل می‌دهد. آن وقت دولت قدرت شاه را تعدیل می‌کند. لذا ما گام به گام می‌رویم جلو. بعد که حرفش تمام می‌شود امام در جواب می‌گوید: شاه در همان قدم دوم، پایتان را می‌شکند و حرکت مردم اگر خاموش شود، دیگر جامعه به حرکت درنمی‌آید و شاه باید برود. خب مصاحبه آقای بازرگان با حامد الگار در سال 1358 خودش می تواند مبنای بک مصاحبه مستقل در شناخت اندیشه، عمل، نگرش و بینش او در آن دوران باشد.

*این مطلب امام را هم در مصاحبه با الگار عنوان کرده است؟

نه این بخش از صحبت ‌های امام در سخنرانی خودشان موجود است. ایشان فرمودند: یک آقایی گفت ما قدم به قدم می‌رویم جلو، ( امام نخواست نامی از آقای بازرگان را به کار ببرد) من هم به او گفتم: شاه قدم دوم پای شما را می‌شکند. مواضع امام مشخص بود. امام از آبان 1343 با تصویب کاپیتولاسیون مشروعیت و مقبولیت رژیم را نفی و دولت و مجلسین را غیر قانونی و حکومت را دست نشانده آمریکا و ایران را مستعمره آمریکا مطرح کردند.

مسئله بعدی که مهندس بازرگان با امام مطرح کرده بودند این بود که عنوان کرده بود الان که مردم این گونه با تمام وجود شور و ایمان به میدان آمده‌اند، اگر ما اینها(شاه) را کنار بزنیم چه قدرتی دوباره آنها را به میدان بیاورد. چه تضمینی دارد که دوباره اینها بیایند. بعد می‌گوید نه شاه باید برود. که آقای بازرگان باز این را قبول نمی‌کند. حتی آقای بازرگان گویی دوران کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد را از یاد برد که چگونه محمدرضا پهلوی با ذلت رفت و توسط آمریکا و انگلیس به صورت یک رضاخان ثانی برگشت.

چهارم این که آقای بازرگان حکومت اسلامی را قبول نداشت. این مطلب را در بازداشت سال 1357 که بود عنوان کرده بود. این مطلب در کتاب روز شمار انقلاب اسلامی چاپ شده و در پرونده آقای بازرگان هم سندش موجود است و خود ایشان هم در بیانیه ها مطرح و حتی از سال های 1363 اساس حرکت سیاسی را زیر سوال برد و خواهان جدایی دیانت از سیاست شد.

*این موضوع را در چه سال مطرح می‌کنند؟

همان سال 1357 زمانی که از پاریس و دیدار امام به تهران بازگشتند، توسط ماموران امنیتی بازداشت می‌شوند و زندان می‌روند. از او بازجویی می‌کنند. در همانجا می‌گوید: اینکه آقای خمینی می‌گوید «حکومت اسلامی»، من از آن چیزی نمی‌فهمم. البته بعید می‌دانم که این حرف سیاسی باشد. ممکن است در ساواک حرف دیگری بزند. البته این یک شگردی برای مبارزین انقلابی بود که اعتقادات خود را در بازجویی به مامورین بازجو نمی‌گفتند. این شگرد هم یک زمانی داشت. نکته بعدی اینکه بازرگان آدم این حرف‌ها نبود. یک ویژگی بازرگان صراحت لهجه‌اش است. به همین دلیل موضوع حکومت اسلامی را قبول نداشت. با اینکه او سال‌های 49 و 50 کتاب ولایت فقیه امام را خوانده بود. یعنی می‌دانست امام چه می‌گوید ولی خوب به هر حال قبول نداشت. وقتی هم در پاریس با امام صحبت می‌کند، امام به او می‌گوید: شما بروید فکر تشکیل دولت باشید. امام به او می‌گوید که شورای انقلاب تاسیس می‌شود و شما عضو آن خواهید بود. و نکته آخر دو نوشته پس از انقلاب او، کتاب «انقلاب در دو حرکت» و «بازیابی ارزشها» که فرد نقادی این دو اثر بیشتر احساس می شود، نشانه نگرش او به حاکمیت است.

*چرا مهندس بازرگان با اینکه با تفکرات امام مخالفت بود اما مجددا با انقلاب همراهی می‌کند و در شورای انقلاب عضو می‌شود؟

دلیل این کار را بصورت کامل نمی‌دانم اما دلایلی می توان بر شمرد.

* می‌توان این گونه عنوان کرد که مهندس بازرگان چون مرد سیاست است و می‌بیند که یک موجی سیاسی در جامعه درست شده است. رهبریت این جریان هم با امام خمینی بود. پس حس مهندس بازرگان این است که اگر با این جریان همراهی نکند، از قافله عقب خواهد ماند.

بازرگان خودش را بالا می‌دانست و اینقدر پایین نمی‌دانست. البته این هم به خطا بالا می‌دانست. ولی به هر صورت آقای بازرگان وقتی که به تهران بازمیگردد به اصطلاح شروع به فعالیت‌ها می‌کند.

یک موضوعی که باید به آن اشاره کنم این است که در اسناد لانه جاسوسی مطرح شده که شاه به مهندس بازرگان برای تشکیل دولت پیشنهاد داده است. اما او نپذیرفته است و جواب داده است که الان دیگر دیر شده است. آقای بازرگان هم مطلبی در این زمینه عنوان نکرده است. ولی روند انقلاب با سرعتی بود که هر کس در برابر آن مقابله می‌کرد یا می‌شکست و یا منزوی می‌شد و این است که حتی برخی از ملیون هم موقعیت را مناسب برای همراهی دیدند. اگر چه به عهد و پیمان که بسته بودند وفا نکردند. نگاهی به مصاحبه ها و مواضع برخی از آنها از روز 14 بهمن 1357 تا 13 آبان 1358 این تغییر صدوهشتاد درجه ای را می توان دید.

*قبل از اینکه با شاپور بختیار صحبت شود؟

قبل از اینکه به دکتر غلامحسین صدیقی بگویند. چون ابتدا نخست وزیری را به دکتر صدیقی پیشنهاد دادند. او سه جلسه با شاه دیدار داشت. صدیقی خیلی تشنه نخست وزیری بود اما با این حال نتوانست کابینه تشکیل بدهد و هیچ کس حاضر به همکاری با او نشد. صدیقی یک آدم متکبر و مغروری بود؛ خصوصا اینکه یک ضدیت خاصی هم با دین داشت. یک آدم ضد دین بود واقعا. بعد از ناموفق بودن او به بختیار برای تشکیل دولت پیشنهاد داده شد. اگر چه برخی معتقدند علت عدم تشکیل دولت صدیقی شرط ماندگاری شاه در ایران بود، ولی این تحلیل شاید مبنای محکمی نداشته باشد. در اسناد لانه جاسوسی نقش آمریکایی ها دراین عرصه پررنگ است.

*بعد از بازگشت مهندس بازرگان از پاریس در سال 57 چه اتفاقی افتاد؟

مهندس بازرگان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و نزدیک دو هفته زندان بود. بعد از آن آزاد شد و به شورای انقلاب پیوست.

در همین مدت بازداشت بود که به ماموران امنیتی گفته بود مطلبی را که آقای خمینی در مورد حکومت اسلامی می‌گوید برای ما مفهوم نیست و ما چیزی از این حکومت اسلامی نمی‌فهمیم. در همین اینجا شما می‌توانید تفاوت بازرگان با موضع‌گیری‌های آیت الله طالقانی را ببیند. وقتی می‌گوییم نهضت آزادی دارای سه جریان است، آیت الله طالقانی چگونه برخورد می‌کند. یعنی انگار همان حرف امام را می‌گوید چون مبانی هر دو یکی است. به هر صورت وقتی بازرگان به ایران می‌آید دیگر روند فروپاشی رژیم پهلوی شروع شده است. برخی می‌گویند در این مدت مهندس بازرگان سعی می‌کند تا دیدارهایی با بختیار داشته باشد ولی ما اطلاعاتی از درون این دیدارها نداریم. متاسفانه هم آقای بازرگان سکوت کردند و هم یارانشان بسیاری از وقایع و رویدادها را مسکوت گذاشتند.

*بعد از بازگشت امام خمینی به ایران آقای بازرگان مامور تشکیل کابینه دولت موقت می‌شود. مقداری در این زمینه برایمان توضیح دهید؟

ببینید در این جریان بعضی افراد در بیانشان خطا می‌کنند و یا بعضی تحلیل‌ها بی‌پایه است. البته اگر غرضی در کار نباشد، می‌توان گفت که حداقل بی مطالعه هستند. امام؛ مهندس بازرگان را انتخاب می‌کند. پس او منتخب است و رئیس نیست. در حقیقت بازرگان یک عهدی با امام می‌بندد و به آن عهد باید وفا کند. این یک نکته. مسئله بعدی اینکه برای دولت موقت سه مسئولیت تعیین می‌کنند و دیگر امام تاکید می کنند با پیشنهاد شورای انقلاب من شما را به عنوان نخست وزیر موقت ایران انتخاب می کنم و در کلام امام قید شد که اعضای دولت صبغه گروهی نداشته باشند.

* اینکه عنوان می‌شود امام با نخست وزیری آقای بازرگان موافق نبودند و شورای انقلاب، او را به امام تحمیل کرده است، حرف درستی است؟

بله. در صحبت امام هم این موضوع موجود است که می‌گویند بنا به پیشنهاد شورای انقلاب اینجانب با توجه به مشروعیت و مقبولیتی که ملت ما در طی راهپیمایی و حرکت‌ها نسبت به رهبری انقلاب نشان دادند، شما را به عنوان نخست وزیر موقت جمهوری اسلامی انتخاب می‌کنم. پس مشخص است که این پیشنهاد از طرف شورای انقلاب است. امام عموما به نظرات نخبگانی که مورد وثوق بودند احترام می‌گذاشت. بدون تردید آن روز هم انتخاب مهندس بازرگان بهترین انتخاب بود. او قبلا امتحانش را پس نداده بود. ماها افراد در طول تاریخ آزمایش و امتحان الهی را لحاظ نمی‌کنیم. الان مثلا شما اینجا نشستید و من می‌گویم که اگر فلانی رئیس مجلس شورای اسلامی شود خیلی خوب است! در ذهن من ممکن است و در ذهن چند هزار نفر هم همین باشد. همه بیایم بگویم که یک آدم مسلمان و متدین با این ویژگی‌ها اگر رفتی آنجا و چهار تا اشتباه کرد. آن دیگر تقصیر امروز من نیست. من نه علم غیب می‌دانستم و نه پشت پرده را می شناختم. افراد زیادی وجود دارند که قبلا اشتباه کرده‌اند و کار را رها کرده‌اند. مگر دکتر عباس شیبانی عضو نهضت آزادی نبود؟ دید اشتباه کرده است به سمت امام  آمد. مگر شهید مصطفی چمران، شهید محمدعلی رجایی با جبهه ملی، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق همراه نبودند؟  اما وقتی متوجه خطای خود شدند مسیر خود را از آنها جدا کردند. انسان در خطا نمی‌ماند. بله اشتباه می‌کند و همین که خدا می‌پذیرد توبه می‌کند اما عناد و جدال و دوچهره‌گی را خدا نمی‌بخشد. خطا برای انسان است و انسان امتحان می‌شود.

اصلا اگر امتحان نبود بهشت و جهنم معنی پیدا نمی‌کرد. حساب و کتاب معنی پیدا نمی‌کرد. اینکه خداوند علم دارد من و ده نسل بعد از من چگونه‌اند. به اذن خداوند امام معصوم(ع) هم این علم را دارد. ولی همین امام معصوم(ع) وقتی می‌خواهد قضاوت کند چه کار می‌کند؟ بر اساس ظاهر افراد قضاوت می‌کند. اصلا اینجا امتحان الهی است. چه بسا اگر آقای بازرگان انتخاب نمی‌شد؛ خود امثال ما و مردم معترض می‌شدیم. شورای انقلاب معترض می‌شد. زیرا مهندس بازرگان نه پیوندی با شاه داشت و نه نخست وزیر دوران پهلوی بود و نه وزیر کابینه ها بود. کسی فکر نمی‌کرد آقای بازرگان روش دیگری انتخاب کند. آن روز فکر می‌کرد آن راه خوب است. وقتی می‌بیند این بن‌بست است راه‌های دیگر را انتخاب می‌کنید. دیگر در بن بست که سرش را به دیوار نمی‌کوبد. این راهی که آمده برمی‌گردد از کوچه و خیابان بعدی می‌رود. انسان منجمد در زمان و یک جریان که بعدها هویت و ماهیت تا درست آن روشن شد نمی‌ماند. روزگاری چه بسا ما از سازمان مجاهدین خلق دفاع می کردیم. در اثر ناآگاهی و عدم شناخت مبانی نظری و عملکرد آنها وقتی مشخص شد راه روشن گردید. عدالت، فضیلت، دیانت، اخلاص ایجاب می‌کند که انسان خود را تصحیح کند.

آقای بازرگان را امام انتخاب می‌کند با سه ماموریت. یکی انتخابات مجلس قانون اساسی، دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی نمایندگان و سوم انتخابات ریاست جمهوری. بازرگان به عنوان نخست وزیر می‌آید و ما با توجه به اوضاع مملکت و توطئه‌ها گروه‌ها و جریانات داخل و توطئه آمریکا و انگلیس و دشمنان و فعالیت عوامل رژیم پهلوی یک اوضاع خاصی دارد. بهترین راه را امام انتخاب می‌کند؛ یعنی انحلال ساواک و تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیته‌های انقلاب اسلامی است. تاسیس دادگاه‌های انقلاب اسلامی و تاسیس نهادهای انقلابی است. اما آقای بازرگان از روز اولی که کارش را شروع کرد علیه این نهادهای انقلابی موضع گرفت. مسئولیت این نهادهای انقلابی بر عهده چه کسانی بودند؟ یکی از آنها حضرت آیت الله محمدرضا مهدوی کنی است که مهندس بازرگان با او سالها آشنایی و ارتباط داشته است.  مهندس بازرگان در مدت 9 ماهه دولت موقت ضعف‌ها و مواضعش را نشان می‌دهد. امام صراحتا در نامه‌ای به او اشاره می‌کند که شما منهای دوستان حزبی‌تان دولت را تعیین کنید. اما متاسفانه او کابینه‌اش را از نهضت آزادی و جبهه ملی و جریانات دیگر انتخاب می‌کند. حتی با اینکه خودشان در شورای انقلاب است آقای دکتر شکوهی وزیر آموزش و پرورش استعفا می‌کند. آقای محمدعلی رجایی را شورای انقلاب پیشنهاد می‌کند برای وزارت اما بازرگان حاضر نیست او را وزیر کند. روند حرکت آقای بازرگان بر اساس منابع موثق باید از 23 بهمن 1357 تا 12 آبان 1358 مورد نقد، بررسی و تحلیل قرار بگیرد. خدمات، جان فشانی و مجاهدتش از یک سو، ضعف و ناتوانی‌ها از سوی دیگر، مواضع خلاف واقع و تقابل با خط امام باید مورد نقادی دقیق و مستند قرار گیرد. و این وظیفه مورخان و پژوهشگران تاریخ است که چنین کنند.

* علت این کارهای بازرگان چیست؟

بازرگان تفکر افرادی مانند شهید رجایی را قبول نداشت. او به تقابل با تفکر امثال امام، شهید آیت الله بهشتی، شهید مطهری، آیت الله خامنه‌ای، آیت الله موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و... پرداخت. در حرف‌هایش واقعا معلوم بود که تفکر امام را قبول نداشت. علاوه بر این وقتی کار را شروع می‌کند؛ در هر مصاحبه‌ای، جلسه‌ای، سخنرانی علیه سپاه، کمیته‌های انقلاب اسلامی، روحانیت و علیه خود امام به صراحت و به کنایه صحبت می‌‌کند و بخشی از وقت را اینطور می‌گذراند و به دنبال مماشات در عرصه داخلی و خارجی است و یا حداقل منفعل در برابر توطئه ها و هجمه ها و این را در کتاب انقلاب در دو حرکت، البته با تحریف هایی نشان داده است.

*چون به حکومت اسلامی اعتقادی نداشت، هدفش را بر این گذاشته بود که کار حکومت اسلامی جلو نرود؟

بله. حتی مهندس بازرگان در ابتدای کار شورای انقلاب دو پیشنهاد برای اداره حکومت ارائه داد. یکی طرح جمهوری دمکراتیک اسلامی بود که امام جلوی آن ایستاد و گفت: جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه بیشتر و نه کمتر.  مسئله دوم که مطرح می‌کرد انحلال مجلس خبرگان بود که البته نقش آمریکا! امیر انتظام و .. را نباید نادیده گرفت.

این آقا اگر عقل سیاسی خوبی داشت و رعایت قانون که ملت به رای داده است را می‌کرد باید این نظرها را می‌داد؟ در همان انتخابات مجلس خبرگان آیت الله طالقانی یک میلیون و خورده‌ای رای آورد. جامعه در انتخابات رای داده آن وقت تو می‌خواهی مجلس خبرگان را منحل کنی؟! البته مشخص است که القای این کار از طرف آمریکایی‌ها بوده است و از طریق امیر انتظام صورت گرفته است اما چرا باید مهندس بازرگان عقلش را به دست او داد. بعد هم رفت به امام گفت که من می‌خواهم مجلس خبرگان را منحل کنم. امام می‌گوید به تو چه مربوط است؛ با همین صراحت بهش می‌گوید. خود امام این را گفته و می‌گوید بروید دنبال کارتان. بعد هم آنها برمی گردند سرکارشان. این مسئله در صحبت‌های امام هست. از این نوع کارها متاسفانه هم انجام داد. حالا غیر از اینکه دولتمردهایی مثل حسن نزیه، احمد مدنی... ، دوستان‌شان مانند دکتر کریم سنجابی هم در دولت او حضور داشتند. البته کارنامه دولت را برای آن عملکرد ضعیف و خصوصا در برابر گروه‌ها منفعلانه برخورد می‌کرد که امام اشاره می‌کرد که یک خورده محکم باشد و پای مسائل اسلامی‌تان بایستید که نهایتا منجر شد به تسخیر لانه جاسوسی و استعفای دولت موقت. البته اگر لانه جاسوسی تسخیر نمی‌شد، کودتای 28 مرداد دوباره تکرار می‌شد. چون از اسناد به دست آمده هم همین برمی‌آید. آمریکایی ها نه تنها در بیرون دولت که با حضور امثال امیر انتظام و ... در دورن دولت هم نفوذ و تاثیرگذار بودند و ایناز روند دولت موقت و تقابل با نهادهای انقلاب اسلامی برمی‌آمد.

*بعد از استعفای دولت موقت مهندس بازرگان مجددا به نهضت آزادی نزدیک می‌شود؟

دوران بعدی آقای بازرگان یعنی از13 آبان 1358 تا 1363 مهندس بازرگان به منفی بافی روی می‌آورد. در اینجا بد نیست که این را هم اشاره کنیم. اوایل سال 1358 دکتر سیدمحمدمهدی جعفری و مهندس عزت الله سحابی و چند نفر دیگر به دنبال تغییر و تحول در نهضت آزادی هستند برنامه ریزی، ارائه طرح ... اما به نتیجه نمی‌رسد و این خود یک بحث مفصل و مستقل می‌طلبد.

*به چه دلیلی؟

برای تغییر مرام‌نامه و خط مشی‌ آن. یک متن نقادی صد و چند صفحه‌ای در رابطه با نهضت نوشتند که گویا عده‌ای گفتند این را پخش نکنید چون اثر منفی دارد. خلاصه آن را من خوانده بودم حدود هشتاد صفحه بود که می‌خواستند نهضت را تغییر بدهند. آقای بازرگان با این کار مخالفت می‌کند و آنها هم یک کمی خودشان را کنار می‌کشند. وقتی مهندس بازرگان از دولت کنار می‌کشد در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت می‌کند تا به مجلس بیاید. حالا عملکرد فراکسیون اقلیت نهضت آزادی در مجلس آقای دکتر ابراهیم یزدی و آقای بازرگان و آقای احمد سلامتیان اینها باید بررسی شود که عملکردشان چگونه بوده است. مضاعفاً در قضایای ابوالحسن بنی‌صدر، همین‌ها موضع دیگری گرفتند و آن هم یک فصل مستقل است.

*مخالف بنی‌صدر بودند؟

منتقد بودند؛ مخالف نبودند. البته ابوالحسن بنی‌صدر قبلا در اروپا علیه نهضت آزادی بود. وقتی هم که به ایران ‌آمد، در دوران فعالیتش تا ریاست جمهوری‌اش، منتقد جدی دولت موقت و نهضت آزادی بود. اما از زمان ریاست رئیس جمهور مدافع نهضت آزادی می‌شود. که این را هم باید یک جای دیگر بررسی کرد و نهضت هم به دنبال تقویت او و جبهه ملی، حزب رنجبران و... و در راس سازمان مجاهدین خلق(منافقین).

*رابطه سازمان مجاهدین با نهضت آزادی و شخص آقای بازرگان چگونه بود؟

مهندس بازرگان متنقد مسعود رجوی بود. دشمنی و مخالفتی با هم نداشتند، تنها منتقد بودند. مثلا ماه رمضان 1358 نیروهای مکتبی قصد داشتند مقر اصلی سازمان مجاهدین خلق را که آن زمان نزدیک میدان ولیعصر(عج) تصرف کنند.

این مطلب را از قول دکتر سیدمهدی جعفری نقل می‌کنم که حاضر در صحنه بوده. همان شب آقای بازرگان، آیت‌الله طالقانی و هیات دولت منزل حاج خلیل رضایی پدر مهدی رضایی(از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق) افطار دعوت بودند. دکتر جعفری نقل می‌کند که یک مرتبه ما نشسته بودیم که رجوی با چند نفر آمدند و به آقای بازرگان گفتند اینها چرا ریختند به داخل مرکز سازمان؟ بازرگان گفت: راست می‌گویند؛ ساختمان را تحویل بده، اینجا مال دولت است. رجوی گفت: تحویل نمی‌دهیم. آیت الله طالقانی به رجوی گفت: این چه وضعی است که شما درست کردید؟ این همه درگیری و اغتشاش برای چیست؟ رجوی گفت: آخه اینها آمدند ساختمان ما را بگیرند. مهندس بازرگان گفت: من الان صحبت می‌کنم که مثلا فرصتی به شما بدهند که آنجا را تخلیه کنید. تماس گرفتند با حاج احمدآقا در قم. امام آن روزها در قم تشریف داشتند. ماجرا را برای احمدآقا توضیح داد و درخواست کرد تا فرصتی به رجوی و دوستانش بدهند. احمد آقا پیام را به امام می‌رساند و امام می‌فرمایند که به آنها بگویید اسلحه‌ خود را تحویل بدهند و در همان ساختمان بمانند. پیغام به آقای بازرگان گفت می شود و او هم این حرف را به رجوی می‌گوید. مسعود رجوی در جواب می‌گوید: این حرف‌ها چیست؟ با عصبانیت از اتاق بیرون می‌رود و درب را محکم بهم می‌کوبد. با این حال دو سه روزی به آنها فرصتی داده می‌شود. منظور از بیان این خاطره این بود که بگویم مهندس بازرگان با  سازمان مجاهدین خلق(منافقین) این گونه بود اما مماشات می‌کرد. یعنی همان موقع در دولت موقت؛ شرکت مرغک و یک سری از امکانات دولت در اختیار بچه‌های سازمان مجاهدین خلق بود...!

مهندس بازرگان یکی از خطاهایش این بود که سازمان را قدرت می‌دانست و برعکس و، امام اینها را قدرت نمی‌دانست و حباب روی آب می‌دانستند و در فهمیده بودند که در جامعه پایگاه و جایگاهی ندارند... مضافا یک جریان انحرافی خطرناک بالقوه هستند که روزگاری بالفعل و در آینده خصوصا خانه های تیمی، جمع آوری و انبار اسلحه، جوسازی و شیوه حرکت آنها منطبق با سیاست غرب خاصه آمریکاست.

بعد از استعفای دولت موقت نهضت آزادی شروع به انتشار روزنامه میزان کردند. در این روزنامه به صورت  علنی به عداوت علیه جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، یاران امام، نهادهای انقلابی و... پرداخته شد. مطالبی که علیه انقلاب، شخصیت‌ها و حتی به کنایه و اشاره به امام می‌نوشتند قابل اغماض نیست. مثلا آقای بازرگان در سخنرانی‌هایش رسما اعلام می‌کرد که در اختلافات بین آقای ریئس جمهور با دیگران؛ ما چاقوی رئیس جمهور را تیز می‌کنیم. یا مثلا علیه شهید آیت الله  بهشتی یک مقاله آقای بازرگان نوشت. در آنجا عنوان کرد که آقای بهشتی نه تنها وزن سنگینش را روی شورای قضایی انداخته است که حتی مملکت هم دارد زیر وزن بهشتی له می‌شود!! یادم هست همان موقع یک مصاحبه‌ای با آیت الله بهشتی انجام شد که خبرنگار از ایشان در مورد این مقاله سوال پرسید. شهید بهشتی جواب داد: با شناختی که من نسبت به آقای بازرگان دارم بعید است چنین چیزی نوشته باشد. او از روشنفکران مذهبی است و فعالیت‌های زیادی در دهه بیست تا چهل داشتند. از شخصیت‌های مورد احترام هستند و فعالیت‌هایشان در محیط‌های دانشگاهی اثر بخش بوده. مضافا که ایشان در همان تفکر دهه بیست و چهل ماندند. تحولات و جامعه الان به دنبال یک حاکمیت اسلامی است، ولی اینها همان تفکر را دارند. جواب آقای بازرگان را متانت و زیبا دادند.
بررسی سه مسئله امروز ضروری به نظر می‌رسد. یک روزنامه میزان. دوم بیانیه‌هایی که مهندس بازرگان تا سال 1363 علیه ولایت فقیه، موضوع دفاع مقدس، مبانی اندیشه امام، شخصیت‌ها و نهادهای که بصورت گسترده عنوان می‌شود و تحریک آمیز بود. سوم بررسی دیدگاه های او بر اساس مبانی دینی و قانون اساسی که در دوران پهلوی او بر اساس قانون اساسی می‌خواست حرکت کند و در نظام جمهوری اسلامی علیه قانون اساسی!

اگر نیروهای دلسوز انقلابی مقابل ساختمان نهضت آزادی تظاهرات می‌کردند و البته یک بار هم به آن حمله کردند؛ درست است که این حرکت غیر قانونی بود اما آیا حرکت بازرگان و نهضت آزادی قانونی بود؟! حرکت اینها بر اساس دین و امنیت و قانون بود؟! مرتب علیه شهید آیت الله صدوقی، امام، ولایت فقیه بیانیه می‌دادند، مردم باید سکوت کنند؟ البته نمی‌گویم این کار درست بود؛ این کار خطا بود اما حداقل دولت باید از نظر قانونی با اینها برخورد می‌کرد. ولی نهضت آزادی حرکت تحریک‌آمیزتری می‌کردند. در سال 62 و 63 آمدند جمعیت دفاع از قانون اساسی را با اعضای جبهه ملی تشکیل دادند. مجدد به ریاست مهندس بازرگان و مثلا با دکتر نورعلی تابنده و همان افراد جبهه ملی و نهضت آزادی بودند که آنها هم بیانیه‌های خلاف قانون و علیه نظام و انقلاب با دیدگاه ناسیونالیستی می دادند در این مدت دادند که آن هم یک مسئله خاصی و یک جریان با افراد مشخص، اهداف از پیش معلوم شده و نهایت تقابل با انقلاب و نظام بود. آن هم در اوج دفاع مقدس.

جواب دندان‌‎شکنی که امام به مهندس بازرگان داد/بازرگان در مورد حکومت اسلامی به ساواک چه گفت/بازرگان تفکر افرادی مانند شهید رجایی را قبول نداشت// آماده انتشار

*پذیرش ملت از اینها خیلی کم شده بود؟  

تاثیرگذاری آنچنانی نداشتند ولی تنش سیاسی ایجاد می‌کردند. چون اینها مثلا در زنجان، اصفهان، مشهد و... عده‌ای آدم فعال داشتند و آنها اعلامیه‌ها و جلسات تحریک‌آمیز برگزار می‌کردند. جامعه از این موارد گذشته بود. جامعه ما از جریان های احزابی چون جبهه ملی، نهضت آزادی، حزب توده ... گذاشته است. اگرچه جریان فکری با فراز و نشیب  کم و بیش وجود دارد.
مرحله پایانی زندگی سیاسی فکری آقای بازرگان را باید از سال 1365 تا 1370 دانست که فوت کرد. در اینجا  او تز جدایی دین از سیاست را مطرح کرد و گفت پیامبران(ص) برای سیاست نیامدند و برای امر دین آمدند. که جلسه‌ای با دوازده نفر از افراد نهضت  و بعضا غیر نهضتی تشکیل داد. و در آنجا موضوع جدایی دین از سیاست را مطرح کرد و این دیگر جای تامل دارد. هم در اندیشه و هم عمل و هم تشکیلات نهضت آزادی و مدافعان او.

*این مسائل را از ابتدا مهندس بازرگان قبول داشت یا بعد از پیروزی انقلاباسلامی به این نتیجه رسیده بود؟

مهندس بازرگان سال 40 داعیه جدایی دین از سیاست ندارد. با فراز و نشیب و بعضا تناقض آن زمان که فعالیت سیاسی می‌کند، یک جلسه‌ای تشکیل می‌دهد که عنوان آن در مورد دین و سیاست است. خود او در سال 1364 ابتدا سخنرانی می‌کند و همانجا می‌گوید اصلا پیغمبران راهی به سیاست نداشتند و تنها به امر دین می‌پرداختند و سیاست زاده خود بشر است و خود بشر می‌داند چگونه زندگی کند.

 

*این تغییر مسیر علتش چه بود؟

حداقل آن یاس سیاسی بود. در همان جلسه که حاضرین آن دوازده نفر بودند؛ یازده نفر نظر او را رد می‌کنند. یکی از افراد حاضر در جلسه که خیلی به آقای بازرگان احترام می‌گذاشت، گفت: البته آقای بازرگان درست می‌گویند ولی دین و سیاست باید باشد، البته دین و سیاست نباید باشد. خود مهندس بازرگان هم خنده‌اش گرفت و گفت تو هم مثل این مادر زن آقای بنی‌اسدی می‌مانی.(منظور همسر خود آقای بازرگان) این مادر زن آقای بنی اسدی ماشین را می‌آورد وسط کوچه پارک می‌کند و به خانه می‌آید. بعد معلوم نیست این دست چپ کوچه است یا دست راست کوچه. بهش می‌گویند شما پارک می‌کنی بالاخره یا باید دست چپ کوچه پارک کنی یا دست راست کوچه. شما هم به ما بگو با جدایی دین از سیاست موافق هستی یا نه؟

 

*این دوازده نفر جمعیت نهضت آزادی بودند؟

همه عضو نهضت آزادی بودند جز یکی دو نفر. یکی از آقای یوسفی اشکوری بود. در اینجا ما می‌توانیم پایان دوره ایشان بدانیم تا روزی که ایشان با دیدگاه امام داشت. و احیانا سیاستمدار مایوسی که در انتها به بن بست می‌رسد و بیانیه‌هایش و نوشته‌هایش باید تحلیل شود. از 63 تا سال 70 و دو تا سخنرانی که در مبعث کرد باز این داعیه جدایی اساس دین از سیاست را در آن مطرح کرد. در مورد نقد آثار ایشان شهید مطهری در اصول رئالیسم خوب است. نقد امام در دیدار با دو تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق مناسب است در مورد راه طی شده دارد. شنیدید این را که؟ از حجه الاسلام سید محمود دعایی نقل قول کرده است. نقد باز شهید آیت الله مطهری در کتاب معاد. یک کتاب نقد لیبرالیسم در اندیشه نهضت آزادی که دفتر تبلیغات اسلامی سال 63 چاپ کرد. که کتاب قوی بود. نقد آقای مجتبی سلطانی که واقعا مستند است حرفش به نام «خط سازش». اگر آن موقع ایشان اسناد زیاد نداشت اما تحلیل بررسی نقد... مستند بود که حتی نهضت آزادی به مستند نویسی او معترف بود. ای کاش این کار را ادامه بدهند. نقادی قوی بود. که خود نهضتی‌ها می‌گفتند مستند حرف زده حالا قبول هم نداشتند. نقدهایی که مستقیم و غیر مستقیم امثال آیت الله شهید بهشتی دارند. خوب ما الان باید در عرصه سیاست این مسئله را که او جرا با نیروها و شخصیت های اسلامی نمی توانست کار کند. ولی در جبهه ملی، نهضت آزادی، نهضت مقاومت ملی. نکند ایرانی دفاع از حقوق بشر بعضا با عناصری از چپ و راست به خوبی کار می کند!! حتی علیرغم آن که انها او را نقد می کردند سکوت می نمود.

یکی از مشکلات مهندس بازرگان این بود که بیش از اینکه با شخصیت‌های اسلامی بتواند کار کند چگونه با جبهه ملی، با افراد لائیک و ضد دین در نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی، جمعیت دفاع از قانون اساسی، کمیته ایرانی حقوق بشر همکاری می‌کردی ولی با آیت الله بهشتی و آیت الله صدوقی نمی‌تواند کار کند؟! اینها یک بحث‌های اساسی می‌شود کرد. افرادی که در دولت ایشان بودند. حسن نزیه و احمد مدنی و مقدم مراغه‌ای و امثال اینها باید بررسی شود. در دولت موقت عملکردش باید بررسی شود. بعد از علل سقوط دولت موقت و روند جدال و انتقام‌گیری ایشان و بعد از آن باید مورد بررسی قرار گیرد. البته نهضت آزادی را ما دیگه هفتاد به بعد نمی‌پذیریم. به نظر می‌رسد با یک برنامه ریزی منظم ضرورت تدوین اندیشه سیاسی و کارنامه سیاسی آقای بازرگان (1370- 1330) بر اساس کتب، مصاحبه ها، سخنرانی ها و بررسی تناقضات و چند گونگی نگرش و بینش او بیش از پیش یباید صورت گیرد. و این به عهده مورخان، محققان حوزه و دانشگاه است که به دور از تعصب و جانبداری این مهم را به انجام برسانند.

منبع:مشرق

انتهای پیام/