آخرین لحظات انقلابیون بحرین در میدان لؤلؤ؛ تابلو فراموش نشدنی مقاومت
میدان لؤلو شب سردی را به خاطر میآورد که چادرهای تحصن کنندگان در معرض وزش تندباد بوده و صدای دعای حاضران در این محل طنین انداز شده بود و تا آخرین لحظاتی که نیروهای سپر جزیره به اطراف آن رسیدند، همچنان در آنجا حضور داشتند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، میدان لؤلو یک شب پیش از یورش نیروهای موسوم به «سپر جزیره» میزبان تحصن کنندگانی بود که صدای دعای آنان از داخل چاردهایی که در معرض تندباد بود، در این محل طنین انداز شده بود و بامداد فردا با رسیدن نیروهای سپر جزیره یکی پس از دیگری با آنان وداع کرد.
آفتاب در پس صدای تظاهرات کنندگان در حال غروب بود؛ تظاهرات گسترده ای که از سفارت عربستان در محله «دبلوماسی» در منامه برپا شده بود. کم کم شب فرا می رسید و با ورود نیروهای «سپر جزیره» تعداد زیادی از تحصن کنندگان در حال ترک میدان لؤلؤ بودند آن هم در حالی که عکسی هایی از ریخته شدن خون ها و نیز سر « احمد فرحان» که به ضرب گلوله سربازان سعودی جان باخته بود، در این میدان مشاهده می شد.
شبی که مردم در میدان لؤلو تحصن کرده بودند، باد شدیدی می وزید گویی شدت این بادها هشدار زودهنگامی به تحصن کنندگان بود که این محل را ترک کنند.
عصر آن روز تعدادی از حاضران نزدیک سکوی این میدان جمع شدند و صدای دعای آنان بیشتر و بیشتر شد تا جایی که صدای «عبدالجلیل السنکیس» پرفسور و چهره دانشگاهی که بعدها به حبس ابد محکوم شد، در همهمه آنان دیگر ب گوش نمی رسید.
عبدالجلیل پشت تریبون قرار گرفت و به شیوه خاص خود با حاضران تجدید بیعت کرد به گونه ای که لحن کلامش تجسم ایستادگی و مقاومت بود.
صدای «یا منتقم» در میدان لؤلؤ طنین انداز شده بود و این اخرین باری بود که این صدا در آنجا شنیده می شد، کم کم طنین صداها ضعیف تر شده و چیزی جز وزش باد شنیده نمی شد.
اما هنوز هیاهوی خبرنگاران از چادر آنان شنیده می شد و تعدادی از جوانان در اطراف میدان حضور داشتند تا از تحصن کنندگان در برابر حمله شبه نظامیان و سربازان خارجی محافظت کنند.
کم کم تاریکی همه جا را فراگرفت و هیچ صدایی جز وزش باد شدید و نجوای افراد حاضر در این محل شنیده نمی شد.
اخباری که در آن زمان در تویتر منتشر شده بود، حاکی از استعفاهای پی در پی برخی وزیران و قضات و نیز پیشروی نیروهای سپر جزیره بود.
هشدار جوانان انقلابی به زنان حاضر در میدان لؤلؤ برای ترک این محل
کم کم صبح از راه رسیده و جوانان از زنان حاضر در میدان لؤلؤ می خواستند که این محل را ترک کنند و صدای «یا منتقم» تا لحظه ای که سربازان به اطراف میدان رسیدند، شنیده می شد.
یکی از دوستان جوان که از ناحیه پا مشکل داشت در تلاش بود بر ترس خود مستولی شده و با استفاده از صندوق هایی که در این محل بود در مسیر پیشروی سربازان مانع ایجاد کند.
سربازان در فاصله سه کلیومتری یا اندکی بیشتر قرار داشته و در حال پیشروی بودند اما این جوان که دیگر اکنون صورتش غرق خون بود، هنوز سر جای خود ایستاده بود.
چادر تحصن کنندگان که شب گذشته در معرض وزش بادهای شدید بود، اکنون درتیررس هواپیماها قرار گرفته و شعله های آتش در برخی از این چاردها زبانه می کشید.
سربازان که گویی سفیر مرگ بودند، نزدیک تر می شدند و غرش هوایپماها نیز نمی توانست صدای زنانی را که به جوانان التماس می کردند میدان را ترک کنند، پنهان کند. آنان به جوانان قسم می دانند که اگر میدن را ترک نکنند آنان نیز در آنجا و یا نزدیک آن خواهند ماند.
در این شرایط هر اقدامی از جمله ماندن در میدان لؤلو و یا ترک آن می توانست مسر سرنوشت هر یک از حاضران را تغیبر دهد.
بسیاری از کسانی که از شب قبل در میدان بودند، خودروهای خود را در نزدیکی آن پارک کرده و این محل را ترک کردند، گویی با این کار این پیام را می دانند که به زودی باز به میدان لؤلو که بعدها به «میدان شهادت» معروف شد، باز خواهند گشت.
هنوز تصویر میدان لؤلؤ در شبی که فردای آن، سربازان نیروهای موسوم به سپر جزیره به سمت آن یورش بردند، در ذهن نقش بسته است؛ شبی که چادرها از شدت باد گویی در هوا سرگردان بودند و این تصویری است که در ذهن تمام کسانی که شاهد آخرین حضور در میدان لؤلو بودند باقی خواهد ماند.
انتهای پیام/