هفتم اسفند را چگونه باید فهمید؟
رأی ملت ایران در هفتم اسفند چند نکته و پیام مهم دارد که باید جریانات سیاسی، دولت و حاکمیت بدان توجه ویژه کنند. در این میان مدعیان دو آتشه مردم که برای فرار از اجرای شریعت و به حاشیه راندن اسلامیت نظام پشت توسعه مخفی میشوند یا وسط مردم میپرند...
به گزارش خبرگزاری تسنیم، رأی ملت ایران در هفتم اسفند چند نکته و پیام مهم دارد که باید جریانات سیاسی، دولت و حاکمیت بدان توجه ویژه کنند. در این میان مدعیان دو آتشه مردم که برای فرار از اجرای شریعت و به حاشیه راندن اسلامیت نظام پشت توسعه مخفی میشوند یا وسط مردم میپرند تا «جمهوری اسلامی اسمی» را توجیه کنند باید تأمل بیشتری نمایند.
1- با پیروزی نسبی نیروهای انقلابی و منتقد دولت در انتخابات مجلس شورای اسلامی، این قاعده که از سال 1366 تاکنون مجالس پسا دولتها، با دولت همسو میشدند به هم خورد. دولت مستقر اولین دولتی است که نتوانست مجلس پس از خود را با خود همراه کند. نکتهای که در فهم این اتفاق باید بیشتر مورد کنکاش قرار گیرد، این است که دولت مستقر، توسعه را در دوری از انقلابیگری القا کرد و براین باور بود که گفتمان ضدحزباللهیهای رئیس دولت کارساز خواهد بود.
2- شکلگیری مجلس خنثی که هم در پیشبینی اصلاحطلبان (حجاریان) بود و هم مطلوب غرب، به وقوع نپیوست، بنابراین شعار «مرگ بر امریکا» همچنان جزئی از ماهیت نمایندگان مجلس خواهد بود. رأی اکثریت ملت نشان میدهد که توسعه اگر همراه با انفعال و تساهل در مقابل غرب باشد، مورد توجه ملت نخواهد بود.
3- رأی مردم نشان میدهد که فرایند تحقق وعدههای پسابرجامی دولت را جدی نگرفتهاند و یا اولویتهای دولت (مثل خرید هواپیما) مطلوب آنان نیست، بنابراین رأی ندادن به همسویان دولت پس از برجام باید مورد توجه دولت قرار گیرد و به جای هواپیما و مسائل مشابه باید سریعاً به سمت اشتغال و معیشت گام بردارد و موتور اقتصاد درونزا را روشن کند. اگر به این مهم توجه نشود، ممکن است موج معکوس ناامیدی از تدبیر و امید در سال 1396 شامل حال رئیس دولت هم بشود و همانطور که اولین مجلس ناهمسو با دولت مستقر شکل گرفت، ممکن است این استثنا درباره رئیس دولت هم اعمال شود. رأی به روحانی رأی ایدئولوژیک نبود، رأی سلبی به وضعیت اقتصادی موجود بود، بنابراین رأی غیر ایدئولوژیک به راحتی لیز خواهد خورد و با حمله به سپاه، نیروی انتظامی و... و قربانی کردن اجرای شریعت در پروسه عوامگرایی مدرن منسجم نخواهد شد.
4- پیروزی قاطع جامعه مدرسین در سراسر کشور در انتخابات خبرگان نیز نشان میدهد که فقهای تراز اول کشور همچنان محور هدایت و وعظ مردم هستند و رد و تأیید انگلستان تأثیری در اراده ملی ایرانیان ندارد.
5- انتظار ریاست اصلاحطلبان بر مجلس در سایه دولت روحانی نیز به سراب تبدیل شد و نهتنها به سراب تبدیل شد که ممکن است دوگانه عارف- لاریجانی هر دو در پایین مجلس بنشینند و فردی مانند حداد عادل به ریاست برسد که البته برای این موضوع قدری قضاوت زود است.
6- وضعیت سیاسی کشور نشان میدهد که روند تبعیت کشور از رأی تهران از 1388 متوقف شده است که میتواند از فاصله اقتصادی تهرانیها (البته نسبی) با بقیه مردم ایران یا تأثیر ضریب نفوذ ماهواره و سیاسی بودن تهران نسبت به بقیه کشور(که به صورت طبیعی مطالبات را متفاوت میکند) نام برد، بنابراین ناهمسویی کشور و تهران باید توسط حکومت، جامعهشناسان، علمای علم سیاست و اقتصاددانان مورد تحلیل قرار گیرد.
7- در این دوره تبلیغ سلبی غرب علیه کاندیدای مشخص یا تأیید طیف دیگر مشهود بود. تاکنون سابقه نداشته است دولتهای غربی از مردم ایران بخواهند به چه کسانی رأی ندهند. در حوزه ایجابی نیز حمایت جریانی وجود داشت اما حمایت فردی به جز یک مورد در سال 1388 وجود نداشته است. بنابراین ورود اینگونه غرب را باید متأثر از مطالبات یا انگاره ذهنی پسابرجامی آنان دانست که در ترجمه اجتماعی- سیاسی آن میتوان به واژه نفوذ رسید و دولت باید این مهم را در درون خود تحلیل کند.
8- بررسیهای غیررسمی نشان میدهد برای اولینبار در برخی مناطق مستضعفنشین کشور میزان رأی نزول کرده است. از آنجا که مستضعفین وارث اصلی انقلابند، این مسئله به معیشت آنان برمیگردد و از سوی دیگر نشان از لاغری طبقه اجتماعی کشور است. بنابراین اتاقهای فکر نظام و دولت باید صحت و سقم این مسئله را بررسی و چارهاندیشی نمایند.
9- اصلاحطلبان بدون عذرخواهی و بدون ارائه اسناد تقلب 1388، در این انتخابات یک گام به داخل نظام برداشتند و تلاش کردند به اعتمادسازی روی آورند، اما اقدامات فضای مجازی آنان در تخریب علمای تراز اول کم نبود، با این حال رفتار متفاوت آنان نسبت به گذشته قدری به کمکشان آمد. امید است با اصلاح واقعی و عمیق حوزه فکری خود و توضیح علنی درباره اقدامات 1388 مسیر مطمئنتری را در پیش رو داشته باشند.
انتهای پیام/