حضور هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری هم به ما آسیب زد هم به خودش

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت:نوع برخورد عبد الله نوری در مجلس با نمایندگان بی اعتنایی تلقی شد و دلیل موثری بر استیضاح اش شد.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، روایت حجت الاسلام ناطق نوری از ریاست بر دو مجلس چهارم و پنجم  و حواشی انتخابات 84 ریاست جمهوری در گفت‌وگو با ویژه‌نامه نوروزی روزنامه اعتماد  منتشر می شود.


از استیضاح آقای مهاجرانی و  آقای عبدالله نوری بفرمائید.جلسه استیضاح آقای نوری متفاوت تر بود.جلسه به عصر افتاد و آقای نوری از وزارت افتادند.فضای آن جلسه چگونه بود؟
 اولا جو علیه آقای نوری تند تر بود.


به نسبت به آقای مهاجرانی؟
بله دوم اینکه شما می دانید که خود سخنرانی استیضاح شونده خیلی در نتیجه استیضاح موثر است .زمانی که وزیر کشور بودم استیضاح شدم و رای آوردم.علتش هم نوع تعامل پشت تریبون بود.حالا شما تیپ صحبت کردن آقای مهاجرانی را ... در نظر بگیرید که گاهی شعر حافظ می خواند و گهگاهی لطیفه می گفت و این در جلب نظر مستمع خیلی موثر بود.آقای نوری این مهارت را به کار نگرفت که این خیلی در رای نیاوردنشان موثر بود.البته یک سوء تفاهمی در این مورد وجود دارد که خوب شد یادم افتاد که بگویم.پیش از استیضاح از آقای عبدالله نوری سوالی شده بود و آمده بودند مجلس،ایشان سوال را که پاسخ داد دیگر ننشست با اینکه از نظر آیین نامه می توانست در مجلس بماند ولی رفت.این رفتار نزد نمایندگان به بی اعتنایی تعبیر شد.خب این گذشت.روز استیضاح اما بعد از اینکه ایشان پشت تریبون رفت و صحبت را کرد آمد روی صندلی نشست.من گفتم که آقای نوری امروز اتفاقا وقت رفتن شماست منظورم این بود که طبق آیین نامه زمان رای گیری در مورد استیضاح وزیر نباید بماند.این را که من به خنده گفتم که  جریان مقابل نوشتند  معلوم بود که قرار بود نوری رای نیاورد و از همان ابتدا رییس مجلس گفت که امروز روز رفتنت است.«رفتنت» به «رفتن از وزارت کشور» تعبیر شد.در حالی که نیت من این نبود.من مرادم این بود برخلاف آن روزی که بلافاصله پس از سخنرانی رفتید، امروز شما نباید بنشینی و باید بروید تا نمایندگان رای بدهند.


یعنی افتادن جلسه به عصر و تاخیری که بوجود آمد تاثیری در افتادن آقای نوری از وزارت نداشت؟
نه ، روی آقای مهاجرانی بحث ها خیلی کش پیدا نکرد اما مجلس آقای نوری اینگونه نبود .تعداد موافقان و مخالفان خیلی بود و جلسه به عصر افتاد.خیلی از استیضاح ها بعد از من و در دوره های بعد هم به عصر کشیده شده و این طبیعی است.البته نمی خواهم رد کنم همانطور که ضرب المثل معروفی هست که می گوید کاری که به تاخیر افتاد آفت دارد.ممکن است که افتادن جلسه به بعد الظهر سبب شده باشد لابی ها بیشتر شود و مخالفین تصمیم گیری جدی تر داشته باشند .شاید بی اثر نبود اما حساب شده و طراحی شده نبود.

 

آن زمان با توجه به تخصص و دانشی که آقای روحانی داشت تصور می کردید که به جایگاه ریاست جمهوری برسند؟

اولا آقای روحانی همیشه که در مجلس که بود همیشه در کمیسسون دفاع بود.در مجالس اول و دوم.در مجلس اول ،رئیس کمیسون دفاع مقام معظم رهبری بود و من هم عضو همان کمیسسون بودم.آقای روحانی نائب رئیس کمیسیون و جانشین مقام معظم رهبری بود .و اینکه آیا تصور می کردم که چنین و چنان بشود،باید بگویم در مورد خودم هم چیزی را که اصلا تصور نمی کردم این بود که بروم بالا بنشینم و رئیس مجلس بشوم.حالا تقدیر این بود و انتخاب شدم همه همین طور هستند مثلا در همین مسئله ریاست جمهوری هم آقای روحانی خیلی به من اصرار می کرد.آقای هاشمی هم به من اصرار می کردند که شما بیا.شاید برای شما جالب باشد که بدانید در مجمع تشخیص مصلحت نظام که هستیم بعد از جلسه رسمی ،ناهار را نزد آقای هاشمی می مانیم.در این گروه قبل از انتخابات 92 هم بحث بر سر این بود که رئیس جمهور چه کسی باشد؟همه این افراد به من اصرار می کردند که کاندیدا شوم.یادم هست که یک روز آقای روحانی همین بحث را مطرح کرد که آقای هاشمی گفت:خوب شما هر دو بیاید.آقای روحانی گفت:این طوری که نمی شود و من همیشه نفر دوم فلانی بوده ام و ایشان اگر بیاید من حتما نمی آیم.من گفتم:بنده چون قطعا تصمیم دارم نیایم بنابر این شما بیا و اگر آمدی من حمایت می کنم و تا اندازه ای هم که از دستم بر می آمد وظیفه ام را انجام دادم و راضی هم هستم و برای موفقیت ایشان همواره دعا می کنم.


یک بحث هایی در آن زمان مطرح بود که شما تلاش داشتید آقای هاشمی کاندیدا شود؟
خیر، در دوره انتخابات یازدهم من مخالف بودم .در دوره دیگری(هشتم) من معتقد بودم که آقای هاشمی حضور پیدا کنند که آن موقع ابتدائا ایشان نیامد.اما بعد که ما از ایشان قطع امید کردیم و کار خودمان را شروع کردیم یکباره آمدند و به نظرم هم به ایشان آسیب رسید و هم به ما(خنده).  در همین جلسه (اصطلاحا) انجمن اسلامی به آقای هاشمی گفتم :«من هرچه فکر می کنم می بینم که جز شما کسی که بتواند بیاید و کارهای نیمه کاره را تکمیل کند نیست.» خیلی اصرار کردم .ایشان گفت «من نمی آیم و سنم بالا رفته است و نمی توانم» باز پنج یا شش ماه بعد یادم هست یک روز جلوی همه آقایان گفتم «آقای هاشمی من رییس مجلس بوده ام و شما هم رییس جمهور من حاضرم خودم را تا سطح وزیر تنزل بدهم و دست همکاری بدهم و حتی در کابینه شما وزیر شوم.قول بده و ... بیا. کشور نیاز دارد» ایشان به هرحال قبول نکردند و نیامدند.این گونه شد که ما بعد از آن جمعیت پنج نفره و شورای هماهنگی را تشکیل دادیم و کاندیدای پنج گانه را بررسی کردیم که در نهایت هم آقای لاریجانی از آن بیرون آمد.اینکه می گویم مربوط به سال 84 است.ماجرا هم اینگونه بود که خب پنج نفری که بودند بنا بر این بود که ما در شورای مرکزی انتخابات مان که من مسئولش بودم به هرکسی رسیدیم بقیه به نفع او کنار بروند .آقای لاریجانی ، رضایی، ولایتی، توکلی و احمدی نژاد مطرح بودند.


آقای قالیباف چطور؟
نه آقای قالیباف در این مجموعه پنج نفره نبودند.البته من آقای باهنر را سراغ آقای قالیباف فرستادم که در آن زمان در نیروی انتظامی بود.تاکید کردم که اگر ایشان تمایل دارد بیاید تا در جمع قرارشان بدهیم.اما ایشان گفت«من نظامی هستم و پاگون دارم و باید با دستور بیایم و اینطوری نمی آیم»که  البته بعد ها نظرش تغییر کرد.در آن شرایط به هر تقدیر آقایان یکی یکی کنار رفتند و به آقای لاریجانی رسیدیم.البته من و آقای هاشمی مرتب ملاقات داشتیم و ایشان هم در جریان روند کار قرار داشت و شاید برایتان جالب باشد که بدانید که روش هم این بود که برای هر کاندیدا دو جلسه گذاشتیم.یک جلسه اینکه انگیزه آمدنشان چیست و برنامه هایشان برای اداره کشور و جلسه دوم اشکال ها به مدیریتشان و پاسخ هاشان بد نیست برایتان بگویم که آقای احمدی نژاد می گفت«سایر کاندیداها برنامه ندارند و او است که برای کشور برنامه دارد.» مدام می گفت: «فلانی (یعنی بنده) نمی گذارد که من برنامه هایم را بگویم»بالاخره من به آقای باهنر گفتم «برای هر کاندیدایی دو جلسه گذاشتیم برای ایشان سه جلسه بگذاریم تا ببینیم برنامه شان چیست؟»وقتی ایشان آمد یک ساعت و سه ربع یکسره حرف زد و بحث کرد.وقتی تمام شد مرحوم آقای عسگر اولادی تعبیری داشت که نمی گویم چه بود و نظرش را که منفی بود اظهار کرد بعد من هم خطاب به آقای احمدی نژاد گفتم«آقای احمدی نژاد من حرف هایت را خیلی دقیق گوش دادم و با اینکه رییس جلسه هستم و نه منشی ولی دو صفحه و نصفی سرفصل های صحبت های شما را نوشتم ام» گفتم: «ولی یا سواد تو خیلی زیاد است که من نمی فهمم یا حرف های بالای ابری می زنی»بعد ها من یک مصاحبه ای با شرق کردم و گفتم«احمدی نژاد فضایی فکر می کند»خب ما همین طور که جلوتر رفتیم داشتیم به آقای لاریجانی می رسیدیم و من نزد آقای هاشمی رفتم و با ایشان در میان گذاشتم که داریم به آقای لاریجانی می رسیم و آقای هاشمی هم مخالفتی نداشت اما یک دفعه دیدم آقای هاشمی آمد .و خب چنانچه گفتم با آمدن ایشان معادلات ما هم بهم ریخت.و آرای نیروهای اصولگرا بین آقای هاشمی و لاریجانی تقسیم شد .برنامه ما هم بهم ریخت و همه شکست خوردیم و خب کشور هم به سمتی رفت که شاید نباید می رفت.


جای خالی شما الان در صحنه سیاست  حس می شود.چرا آقای ناطق حداقل در ظاهر کنار کشیده اند.ممکن است که در پشت پرده آن شیخوخیت را داشته باشند و کمک کنند.اما در ظاهر کنار کشیده اند؟
بله حتما کمک می کنم و از سیاست ، انقلاب و کشور جدا نمی شوم.در صحنه هستم و وظیفه ام را انجام می دهم اما من اگر یادتان باشد زمانی که در مجلس پنجم تصمیم گرفتم کاندیدا نشوم صحبت کردم که چرا دیگر ثبت نام نمی کنم الان هم همان دلیل را دارم و هیچ ربطی به 88 و این حرف ها ندارد.آن موقع که من کنار رفتم 57 سالم بود که خداحافظی کردم.اگر این را می خواهید منعکس کنید خواهش می کنم خوب به این نکته توجه داشته باشید که من آنجا گفتم:در کشور های پیشرفته رجال سیاسی برای مسئولیت پذیری خودشان یک عمری را تعریف می کنند که این عمر وقتی تمام شد مسند را رها می کنند و مثلا شما در آمریکا نمی بینید رییس جمهوری که دو مرتبه رییس جمهور شده است باز هم بیاید کاندیدا شود یا رییس مجلس دیگر نمی آید.چرا که خلاقیت ، نوآوری و ابتکار را تا جایی که توان داشتند به کار گرفتند.بعدش دیگر باید یک نیروی تازه نفس ،مبتکر و با خلاقیت بیاید و کار و تحرک داشته باشد اما تجربه این سیاستمداران در اتاق های فکر به نیروهای جوان تر منتقل می شود.من به این موضوع اعتقاد داشته و دارم که ما باید فرصت بدهیم و همزمان کادر سازی کنیم.کادرسازی همین است که جوانان را بالا بیاوریم و به آنها مسئولیت بدهیم.آزمون و خطا کنند تا بیاموزند مگر زمانی که من وزیر کشور شدم چند ساله بودم؟من 38 ساله بودم.از مجلس هم زمانی که کنار آمدم 57 ساله بودم.خب ما نسل اول انقلاب هستیم .الان نسل چهارم انقلاب کم و بیش سر کار آمده اند.اگر بخواهیم در مسند بمانیم چه فرصتی به نسل های بعد خواهیم داد ؟کی می خواهیم کادر بسازیم؟

انتهای پیام/