پناهیان: مثل یهودیها توبه کن! + فیلم
یهودیهای مدینه در معرض اسلام بودند اما نمیدانستند با این پیامبر و دعوت او چه کنند؟ آمدند گفتند: یا رسول الله! معنای آیۀ «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» این است که ما هرچه در بیاوریم شما صاحبش میشوید؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام علیرضا پناهیان در ویدئوی زیر ماجرای مسلمان شدن برخی یهودیهای مدینه را تعریف میکند.
متن کلیپ:
آیه نازل شد «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب/6) پیامبر صاحبِ مردم است، صاحبِ داراییهای مردم است، نسبت به آنها اولی است؛ نسبت به خودشان، برای همه چیزشان اولی است. معنای این آیه این است که پیامبر(ص) «صاحب اختیار» آنها است. «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» حتی صاحب اختیارتر از خودشان.
یهودیهای مدینه در معرض اسلام بودند و میخواستند مسلمان شوند، نمیدانستند با این دعوت و با این پیامبر چه کنند؟
آمدند گفتند: یا رسول الله! معنای این آیه این است که ما هرچه در بیاوریم شما صاحب میشوید؟! «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» رسول خدا(ص) فرمودند: معنای این آیه این هست ولی منظور این آیه این نیست. گفتند: پس منظور چیست؟ فرمود: منظورش این است که پیامبر صاحب اختیار شما است، شما هرچه درآمد بهدست آوردی، میروی خرج میکنی و زندگی میکنی. پیامبر آنها را از تو نمیگیرد. اما هرجا کم آوردی پیغمبر هست، تو بیصاحب نیستی، برایت جبران میکند. (مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ ــ وَ مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ إِلَیَّ؛ تفسیر قمی/2/176) (عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ(ع)، أَنَّ النَّبِیَّ(ص) قَالَ: أَنَا أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَلِیٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِی. فَقِیلَ لَهُ: مَا مَعْنَى ذَلِکَ؟ فَقَالَ: قَوْلُ النَّبِیِّ(ص): مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِه؛ (کافی/1/406)
تا پیغمبر اکرم(ص) این تفسیر را بیان کرد، تمام یهودیهای دلپاک مدینه مسلمان شدند. (وَ قَالَ الصَّادِقُ(ع) وَ کَانَ إِسْلَامُ عَامَّةِ الْیَهُودِ بِهَذَا السَّبَبِ؛ تفسیر قمی/2/176)
هر کسی زندگیاش را خراب کرده، برود درِ خانۀ خدا همین جمله را تکرار کند: خدایا! من زدهام زندگی خودم را داغون کردهام، «ظَلَمْتُ نَفْسی» من خودم را زدهام، من خراب کردهام. چون میدانستم یک طرفدار دارم و آن تو هستی و تو قدرت مطلقه هستی و تو منتظر بودی من بیایم و خرابکاریهای خودم را بگویم تا جبران بکنی، حالا آمدهام بگویم. خدایا! میدانم که تو دشمن من نیستی که بخواهی حساب من را برسی، تو خدای من هستی، تو مولای من هستی.
من زدم زندگی خودم را خراب کردم، من حرف تو را گوش نکردم و چوبش را خوردم. حالا باید چهکار کنم؟ همۀ این راه را از اول بروم؟! کاری که امکان ندارد. برگردم از نوجوانی دوباره زندگی کنم بیایم جلو، امکانش هست؟! حتی اگر همین الآن به من یک سِنّی در دوران نوجوانی عنایت کنی، چه تضمینی هست که من برگردم، بتوانم کاری بکنم؟ خُوب، من همان هستم دیگر!
تو جبران کن... .
انتهای پیام/*