چرا با معیارهای «عقلانی» و «وظیفهشناسانه» نمیتوان هاشمی را تحلیل کرد؟
"هاشمی بهلحاظ شخصیتی فردی «خودمرکزگرا» است و بنابراین در برابر «مرکززدایی» سخت بیتاب است".
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، پرویز امینی تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی در یادداشتی که کانال "مرز واقعیت" آن را منتشر کرده، درباره توئیت اخیر آیتالله هاشمی رفسنجانی نوشته است:
"چرا با معیارهای «عقلانی» و «وظیفهشناسانه» نمیتوان هاشمی را تحلیل کرد؟"
توئیت جناب هاشمی که «دنیای آینده دنیای گفتمانهاست نه موشک»، در شرایطی که جنجال وسیعی علیه برنامه موشکی ایران از سوی غربیها خصوصاً دولت آمریکا اتفاق افتاده است، گزاره معناداری است. البته از این گزاره معلوم است که جناب هاشمی معنای «گفتمان» یا «دیسکورس» را نمیدانند و فکر کردهاند که با «گفتگو»، یکی است، بنابراین احتمالاً برای اینکه عبارت خوشآهنگتر بشود، بهجای گفتگو، از گفتمان استفاده کردهاند. حالا تا اینجا مشکل چندانی نیست و این شبیه سازی بین گفتمان و گفتگو، منحصر به وی نیست و در ادبیات عامه هم همین تلقی وجود دارد.
اما مسئله این است که هاشمی بهعنوان بخش خیلی مشخص در حاکمیت، گزارهای را مطرح کرده است که پافشاری جمهوری اسلامی بر برنامه موشکی خود را زیر سؤال میبرد و بهطور طبیعی، برای فضای تبلیغاتی منفی غربی علیه برنامه موشکی ایران، وجاهت میسازد.
این ادبیات را سخت بشود عاقلانه و مسئولانه نسبت به منافع و امنیت ملی یک کشور تحلیل کرد، پس چرا هاشمی چنین گزارهای را در این شرایط طرح کرده است؟ در واقع هاشمی تحت تأثیر چه مناسباتی است که نمیتوان مواضع و تصمیماتش را عاقلانه و متعهدانه تحلیل کرد؟
پیشتر، هاشمی گفته بود که «غربیها جز شفافیت خواسته دیگری در چالش با جمهوری اسلامی در مسئله هستهای ندارند» و با موضع حاکمیتی جمهوری اسلامی در سوریه شدیداً مخالفت کرده بود. این موضع نیز از همین خاستگاه است؛ «خاستگاه مخالفت با حاکمیت».
وگرنه چهکسی است که نداند هاشمی جزو آن دسته از رجال سیاسی جمهوری اسلامی است که با «گفتگو» ولو در سطح داخلی نسبتی ندارد؟ این گزاره هاشمی، در کجای جهان بخشی از دکترین دفاعی و امنیتی کشورها در حال و چشمانداز آینده است؟ بهطور مضاعف در کدام کشور مانند جمهوری اسلامی که تهدیدات منطقهای و فرامنطقهای او را فرا گرفته است با گفتگو میتوان امنیت برقرار کرد؟ و کجاست جایی در دنیا که در چارچوب دکترین و توان دفاعی خود، در چنین منطقه پرچالشی، به لنگرگاه ثبات و امنیت برای خود و دیگران تبدیل شده است؟ و چهکسی است از عامی و متخصص و مجرب در امنیت ملی، که نداند این حرف بهطور علن، از زبان شخصی چون او، تضعیف موضع حاکمیت و خلاف خرد و احساس مسئولیت نسبت به امنیت ملی کشوری چون جمهوری اسلامی ایران است که دکترین دفاعیاش، دکترین دفاع نامتقارن است و موشکها از مهمترین ابزارها برای تحقق چنین دکترین دفاعی است، پس چرا چنین مواضعی دارد؟
همانطور که قبلاً بارها گفتهام:
اولاً هاشمی بهلحاظ شخصیتی فردی «خودمرکزگرا» است و بنابراین در برابر «مرکززدایی» سخت بیتاب است.
ثانیاً احساس میکند «مرکززدایی» از او بهلحاظ سیاسی و مدیریتی، در دوره احمدینژاد، بهپشتوانه حاکمیت بوده است.
ثالثاً این مرکززدایی نوعی احساس محرومیت نسبی در او ایجاد کرده است و سبب شده بین «واقعیت» با «جهان بطلمیوسی» او شکاف بیفتد.
رابعاً فردی که احساس محرومیت نسبی دارد، به منبعی که احساس میکند برای او محرومیت ایجاد کرده است، پرخاش میکند. بنابراین این مواضع هاشمی، پرخاش به حاکمیت بهدلیل مرکززدایی از او در دوره احمدینژاد است.
در این چارچوب، مسئله «عقلانیت و احساس مسئولیت»، تا حدود زیادی تحت تأثیر واکنش انتقامجویانه از حاکمیت، بلاموضوع است و عیار مواضع و تصمیمات نیست. این فرمولی است که دائماً در مواضع هاشمی تکرار میشود.
کانال مرز واقعیت https://telegram.me/marzevagheiat
انتهای پیام/*