عاشقانههای یک همسر شهید مدافع حرم: از وصیتنامه پیش از شهادت تا آخرین غروب عاشقی
فاطمه دربندی همسر شهید محمد زهرهوند نخستین شهید مدافع حرم اراک میگوید: شب غدیر با محمد عقد کردیم و آخرین دیدارمان هم پاییز ۹۴ بود که او با همه عشقش به دخترمان ریحانه٬ هستیاش را فدای حضرت زینب و دفاع از حریم اهل بیت(ع) کرد.
بهگزارش خبرگزاری تسنیم از اراک٬ مدتی است که کشور حال و هوای روزها و سالهای دفاع مقدس را به خود گرفته و چند روز یک بار در هر کوچهای از کشور عکس زیبایی را در قاب میبینیم که کنار اسم آن نام بلند و مقدس شهید را به خود گرفته است.
این روزها در تمام کشور فرزندان این آب و خاک به خاطر دفاع از حریم اهل بیت همانند سروقامتان دفاع مقدس قدم در راه مبارزه گذاشته و مردانه به مبارزه با ظلم و کفر شتافتند این پرستوهای عاشق و سبک بال از نسل همان دلاوران دیروزند که زر و زیور رنگین دنیا نتوانست روح بلند اهورایی شان را تحت سیطره خود در اورده و اسیر کند.
این بزرگ مردان امروزی با حضور محکم و دفاع پیروزمندانه خود لقب مدافعان حرم را به خود نسبت دادند و توانستند خود را به عاشقان و شیفتگان هشت سال دفاع مقدس برسانند.
این روزها کشور حال و هوای دیگر به خود گرفته و لباس شهادت بر قامت جوانانی کرده که تا دیروز در همین کوچه ها و خیابان قدم می گذاشتند و امروز روح بلندشان درجوار اهل بیت آرامش یافته و به وصال معشوق رسیده اند.
گویا عاشورا بار دیگر برپا شده و مدافعان حرم با امام خود بیعتی دوباره کردند و جان ها را بر دستان گرفته و راهی دفاع از حرم آل الله شدند.
شهدای مدافع حرم نیز همانند شهدای هشت سال دفاع مقدس در عنفوان جوانی از میانزندگی مادی حقیقت اصلی زندگی را دریافته و رهسپار آسمان ها گردیدند.
شهدایی همچون زهرهوند، انصاری، عربی، روشن و تعدادی دیگر از قافله شهدایمدافع حرم هستند که در سال 94 به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
اما در این میان حکایت محمد زهرهوند حکایت دیگریست٬ شهیدی که نخستین شهید مدافع حرم اراک بود و سرشهادتش راز و رمز کربلا.
از شهید مدافع حرم شهید مدافع حرم٬ دختری 2ساله بنام ریحانه بجا مانده که هرروز مادر او صفحهای از حماسه حسینی در گوش این فرزند شهید زمزمه میکند.
فاطمه دربندی متولد 1373 همسر شهید محمد زهرهوند است که در حال حاضر مشغول فراگیری تحصیلات حوزوی است و به گفته او زمانی که محمد به شهادت رسید «ریحانه» دردانه پدر تنها یک سال و هشت ماه داشت.
وی میگوید: تنهایی و تب وتاب دلتنگی و بیقراری برای محمد برایم دردناک است اما افتخار می کنم که همسر شهیدی هستم که یک ملت به وجودش افتخار می کنند.
ایام نوروز فرصتی بود تا تحریریه تسنیم استان مرکزی ضمن دیدار نوروزی با همسر و فرزند کوچک شهید مدافع حرم٬ در یک مصاحبهای تفصیلی در مدت زمانی بیش از 2ساعت به گفتوگو بنشینند و همزمان با روز 18فروردین و زادروز این شهید مدافع حرم فرصت و مجالی برای انتشار عاشقانه های این همسر مدافع حرم ایجادشد.
گفتوگویی با محوریت شهدای مدافع حرم٬ سبک زندگی شهید زهرهوند و معرفی شخصیت این شهید والامقام٬ که گاهی تاثر و دلتنگی همسر شهید مدافع حرم سبب میشد دقایقی این گفتوگو متوقف شود و باز بعد از مجالی ادامه یابد، هرچند تصویرگری شور زینبی همسر شهید مدافع حرم٬ که امروز راه شهید زهرهوند را در سنگر فقهآموزی حوزه علمیه دنبال میکند از توان قلم بیرون است.
مشروح گفتوگوی خبرنگاران تسنیم با همسر شهید مدافع حرم محمد زهرهوند نخستین شهید مدافع حرم اراک در زیر میآید:
شهید زهرهوند افتخار ساکنان محل بود
در محله داوران اراک خانهای است که این همان خانه سبزی است که محمد در دامان مادر راه و رسم عاشقی را آموخت و با پا گذاردن به دوران جوانی به خیل دوستان شهید خود پیوست.
اهالی محل او را جوانی پاک می دانستند و به خوبی از او یاد می کنند و امروز که محمد دیگر در کوچه های این شهر قدم برنمیدارد، آوازه مهربانی هایش در شهر می پیچد.
شهادت آروزی قلبی و دیرینه اش بود و به گفته بسیاری از نزدیکانش بیشتر اوقات و مراسم های ویژه را در کنار قبور مطهر شهداء میگذارند.
صبحها زودتر از سایرین به مسجد محل میرفت و در آنجا با حالتی خاشعانه و خاضعانه مشغول به خواندن نماز شب می شد و در اکثر اوقات سعی میکرد که باوضو باشد.
اینها سخنان آغازین همسر شهید زهرهوند است که در توصیف شهیدمدافع حرم بیان میکند.
حجاب برای محمد مهم ترین معیار ازدواج بود
تسنیم: مهمترین نکته مورد تاکید در زندگی از دیدگاه همسرتان چه بود؟
همسر شهید زهره وند: زمانی که محمد برای خواستگاری به منزل ما آمد مهمترین موضوعی که روی آن تاکید ویژه ای داشت رعایت حجاب و عفاف فاطمی بود و به من گفتند که اصلی ترین معیار ازدواج برایشان زندگی در کنار زنی است که به حجاب پایبند بوده و الویت نخست آن باشد.
عروسی مان شب عید غدیر بود
تسنیم: از آشنایی و نحوه ازدواج تان با محمد بگویید؟
همسر شهید زهرهوند: من به واسطه یکی از دوستانی که پدرشان پاسدار بودند به محمد و خانواده او معرفی شدم که در مدت برگزاری چندین جلسه آشنایی و صحبت با او به نتیجه قطعی برای ازدواج رسیدیم.
نخستین جلسه خواستگاری در رمضان سال 90 برگزار شد و خانواده ها برای آشنایی هرچه بیشتر با هم به گفتوگو نشستند که در نتیجه شهریور همان سال به عقد او در آمدم و پس از گذراندن دوماه از عقد در 23 آبان ماه با برگزاری مراسمی ساده و همراه با مولودی خوانی راهی خانه او زندگی مشترک شدم.
پس از ازدواجمان نیز گاهی اوقات در قالب شوخی و خنده اگر متوجه موردی در بحث حجاب میشد آنرا به من یادآوری می کرد و این امربه معروف کردن اوبرایم لذت بخش بود.
توکل برخدا در همه زندگی از ویژگی های بارز محمد بود
تسنیم: لطفا از ویژگیهای اصلی شهید زهرهوند بگویید؟
همسر شهید زهره وند: نزدیک به 4سال با محمد زیر یک سقف زندگی کردم و اخلاق و رفتار حسنه او برایم بزرگ ترین تکیه گاه زندگی بود.
خاطرات شیرینی را درکنارش تجربه کردم و بهترین لحظه ها در زندگی ام با محمد و بودن در کنار او خلاصه می شود.
من در مدت 4سال زندگی با او در سخت ترین شرایط زندگی روحیه اش را نمیباخت و همیشه توکل خود را بر اراده پروردگار می بست و و توکل را به معنای حقیقی در زندگی مان جاری کرده بود.
زمان پدرشدن بهترین لحظه در زندگی محمد بود
تسنیم: از دخترتان بگویید و رابطه عاطفی شهید زهره وند بعنوان پدر چگونه بود؟
همسرشهید زهره وند: مدت دوسال از زندگی شیرین من و عاشقانه من و محمد گذشته بود که خداوند به ما هدیه کوچکی به نام ریحانه را بخشید.
زمانی که محمد فهمید پدر شده برق خوشحالی در چشمانش موج می زد و خدارا به سبب عطا کردن فرزندی سالم شکر گذار بود که بعد از مشخص شدن جنسیت فرزندمان از خوشحالی دیگر نمیدانست چه کند و هر لحظه حمد وثنای خدا را بهخاطر ریحانه می گفت.
با همفکری هم تصمیم گرفتیم که نام نیک ریحانه از القاب حضرت زهرا(س) را بر آن بگذاریم.
تنها سفارش همسرم برای بزرگ کردن ریحانه ام این بود که او را با حجاب تربیت کنم و این موضوع را بسیار به من سفارش می کرد و در وصیت نامهاش هم به این مطلب اشاره داشت.
دغدغه محمد سوریه و دفاع از حریم پاک اهل بیت(ع) بود
تسنیم: درباره رفتن شهید زهره وند برای دفاع از حرم زینبی بگویید؟
نزدیک به چندماهی بود که محمد در صحبت هایش حرف از سوریه را بیان می کرد و میگفت هرزمان که شرایط اعزام مهیا شود بیشک و بیدرنگ راهی خواهم شد.
درحالی که با بغض میان صدا و اشک حلقه زده درچشمانش به خاطرات محمد می اندیشید وحرف های او در ذهنش تداعی می کرد که در این حال گفت: زمانی که میخواست برود به من گفت "فاطمه! شهادت آرزوی قلبی ام است اما من برای دفاع می روم".
بالاخره آرزوی دیرینه محمد محقق شد و با اعلام خبر اعزام ها در یک دوره 5 روزه به تهران اعزام و مورد آموزشهای مختلف و ویژه قرار گرفت و دوباره به اراک بازگشت.
محمد بارها میگفت که تمام دغدغه او سوریه و کودکان آنجا است و مدام بچههای سوریه را با دخترمان ریحانه مقایسه می کرد به گونه ای احساس دین بهوضوح از حرکات و رفتار او پیدا بود.
28 شهرویور ماه روزی بود که محمد تمامی حرف های خود در قالب وصیت نامه نوشت و در میان مفاتیح گذاشت و از من خواست تا زمانی که مطمئن نشدن به شهادت رسیده آن را باز نکنم.
(بغض در میان حنجره های فاطمه اسیر شده بود و مدام سوار بر قالیچه خاطراتخود و محمد بود و در میان همان حال نگاهی به ریحانه که در گوشه اتاق مشغول عروسک بازی بود می انداخت و چشمان درشت و مشکی تک دردانه اش برایش از محمد غزلی بلند می خواند.)
16 مهر آخرین دیدار عاشقانه من و محمد بود
زمان گذشت و بالاخره آرزوهای محمد کم کم به تعبیر خود نزدیک شد و 16مهر 94 آخرین صحنه دیدار من و محمد و طنین نجواهای عاشقانه اش در گوش تک دردانه خانهمان بود.
در آن تاریخ محمد به همراه تعدادی دیگر از همسفران خود عازم سوریه شد و برای همیشه من و ریحانه را به پروردگار و اهل بیت(ع) سپرد.
دوماه از رفتن محمد گذشته بود و بیخبری بزرگترین کابوسی بود که در این مدت من را آزار می داد چون هیچ خبری از او و حال و روزش نداشتم و همچون یعقوب به انتظار یوسف سفر کردهام بودم.
فکر شهیدشدن محمد تمام دهنم را درگیر خود کرده بود که پس از گذشت این مدت کمکم برای این خبر آماده میشدم و بالاخره وصیت نامه را با اطلاع خانواده او بازکردیم و با خواندن متن آن دریافتم مردی که تا دیروز خورشید خانهام بود امروز با نوشیدن شربت شهادت به دیدار لقاء الله شتافته و شربت شهادت را نوشیده است.
محمد تمام زندگیاش را وقف خدا کرده بود و همیشه در صحبتها و اعمال و رفتارش این دنیا را همانند مسافرخانهای میدانست که هرچه زودتر باید آنرا ترک میکرد.
محمد عاشق زندگی و دخترمان بود اما باور دارم که خداوند عشقی را نشانش داد که او راهی این راه پرزحمت و پرمشقت شد راهی که انتهای آن شهادت بود.
در مدت 4سال زندگی با او فهمیدم که محمد با سن کمتر از 30سالگی که داشت پیوند و ارتباطی محکم و همیشگی با پروردگار برقرار کرده و از تمام امتحانات الهی به سربلندی بیرون آمد.
احترام به خانواده محور اصلی شخصیتی همسرم بود
تسنیم: مهمترین ویژگی شهید زهرهوند در خانواده چه بود؟
همسر شهید زهرهوند: همسرم توجه و احترام به خانواده را در ردیف اولویتهای مهم خود قرار داده و نگاه ویژه ای داشت و پدر و مادر و حفظ جایگاه آنان از اهمیت خاصی برخوردار بود.
روابط اجتماعی بالا، دلسوزی، اخلاق حسنه، شوخ طبعی و با محبت رفتار کردن از ویژگیهای اصلی و مهم محمد بود و موسیقی آرامبخش نماز شب خواندنش آرامش ویژهای به خانهمان میداد.
خط مشی شهداء حرکت در مسیر ولایت فقیه است
تسنیم: دیدگاه شهید زهره وند در بحث ولایت فقیه و اطاعت از فرامین رهبری چه بود؟
همسر شهید زهره وند: زمانی که در خانه و یا حتی در میهمانیها بودیم اگر صحبتهای مقام معظم رهبری از تلویزیون پخش میشد محمد با تمام هوش و حواس مشغول گوش کردن به صحبت های ایشان می شدند و در برگه نکاتی را یادداشت میکرد.ولایت فقیه الویت های اصلی زندگی شهید زهره وند بود و امور خود را بر مبنای منویات مقام معظم رهبری و فرامین ایشان تنظیم میکرد.اعزام همسرم به سوریه نیز بر اساس آنچه که رهبری فرمودند بود و در وصیت نامه اش هم به دیگران و از جمله خود من سفارش کرده که همیشه پیرو مقام معظم رهبری و خط ولایت فقیه باشیم.
واژه مرد برازنده محمد من بود
همسر شهید زهره وند: چهارسال زمان کمی بود که من در کنار محمد زندگی کنم و برای این موضوع همیشه حسرت می خورم که چرا این زمان بیشتر نبود چراکه واژه مرد بی شک برازنده شخصیت و منش محمد من بود.
او سعی میکرد در بیشتر ابعاد زندگی با الگوپدیری از اهل بیت و حضرت علی(ع) حرکت کرده و پیرو واقعی راه آنان باشد .
محمد به آسمانها پرگشود و امروز تنها دلتنگیهای او مونس شبهای تنهایی من و ریحانه است و ثانیه به ثانیه با خاطرات شیرینی که با او داشتم برایم تداعی میشود و از اینکه او را دیگر در کنارم نمیبینم دلتنگتر می شوم و دست کشیدن بر مزار سرد او تسکینی برای تمام این دردها است.
(همسر شهید مدافع حرم میخواهد با درهم آمیختن کلمات و وازه ها عشق خود را به محمد برایمان به تصویر کشد درحالی که ریحانه در گوشه اتاق سرگرم بازی و دنیای کودکانه اش شده و هنوز آن قدر بزرگ نیست که نبود پدر را در میان اشک های غلطان مادر درک کند.)
مدال قهرمانی و افتخار برگردن مادران و همسران شهدا نقش بسته است
تسنیم: حرفتان به مادران شهدا و همسران آنان چیست؟
همسر شهید زهره وند: حرفم به خانواده شهداء و همسران آنان این است که آنها با تکیه بر حس افتخاری که از شهید خود در جامعه دارند میتوانند تکیه کنند تا درد دوری و فراق برایشان آسودهتر بگذرد.
مادران شهداء افتخار کنند فرزندی که تربیت کرده اند اکنون با شهادت خود افتخار و چشم و چراغ میهن و جامعه خود شده است.
زن بودن و مردن بودن در دین اسلام فرقی ندارد اگر مردان در راه خداوند به جهاد میروند زنان جامعه نیز باید با رعایت حجاب و عفاف رسالت خود را به انجام رسانده و دین خود را به ائمه ادا کنند.
محمد در دعاهای خود همواره از خداوند شهادت را طلب میکرد و به گونهای نحوه شهادت خود را بیان میکرد که خوشبختانه پروردگار دعای همسرم را قبول و محمد را به آروزی دیرینهاش به همان نحوی که خواسته بود رساند.
محمد همانند بسیاری از جوانان هم نسل خود سرشار از عشق و علاقه بود اما تعهد او به اهل بیت و اسلام آن را رهسپار سوریه و دفاع از حرم الهی کرد.
ریحانه تنها یادگار محمد امروز کمتر از دوسال سن دارد و سال 95 درحالی برای او تحویل شد که پدر هفت سین سفره امسال را نچید و هفت سین را در کنار 5 تن در کنار حوض کوثر پهن کرد.
تنظیم و گفتوگو از مهری کارخانه
انتهای پیام/