اشکال در ولایتمدارى ماست!
سال ۱۳۹۵، سال اقدام و عمل بهویژه در حوزههای اقتصاد مقاومتی نام گرفت تا کمتر حرف بزنیم و بیشتر در جهت پیشرفت و عدالت گام برداریم و البته اشکال اصلی در ناکامیها و بیتوفیقیها در سستی ولایتمداری ماست و همین امر نیز محل اصلی نزاع و دعواست!
به گزارش خبرگزاری تسنیم، متن یادداشت حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیزاده با عنوان «اشکال در ولایتمداری ماست!» به شرح ذیل است:
بزرگواری از چهره پرافتخار عرب و عجم، خطشکن جبهه مقاومت، یعنی جناب آقای سیدحسن نصرالله نقل میکرد که ایشان فرمودند (نقل به مضمون): فرقی است بین ما و شما در ایران و آن اینکه ما به جایگاه ولایت و رهبری و شخص امام خامنهای (مدظلهالعالی) اعتقادی و تکلیفی مینگریم و لذا تمام هوش و حواسمان به سخنان و منویات و هشدارهای معظمله معطوف است و با ایمان و اعتقادی راسخ به نجاتبخش بودن رهنمودهایش، تبعیت از ایشان را بر خود فرض و واجب میدانیم ولی در ایران هستند شخصیتها و افرادی که نگاهشان به منویات امام خامنهاى (مدظله) صرفاً ارشادی است و هیچ تعبّد و تقیّد و التزام عملی نسبت به فرامین و رهنمودهای حضرت ایشان ندارند و لذا بهراحتی در مسائل گوناگون دچار اشتباهات محاسباتی و چهبسا زاویه گرفتن با ولایت و رهبری میشوند.
در مواجهه با ولی فقیه و بهطور ویژه منویات رهبری حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی امام خامنهای (مدظلهالعالی) حداقل سه نوع نگاه وجود دارد:
1. نگاه سطحی و تشریفاتی
2. نگاه جناحی و گروهی
3. نگاه عمیق و مبنایی
برخی جایگاه ولایت فقیه را تنها جایگاه نظارتی با رویکرد ارشادی و در نهایت معنوی اخلاقی تلقی مینمایند. ایندست افراد که متأثر از فرهنگ و فلسفه غرب و اندیشههای لیبرالیستی و سکولاری و تکنوکراتی هستند، بعضاً با ژست روشنفکری و بیمبالاتی فکری و فرهنگی، چهبسا ولی فقیه را عوام فرض کرده و نافذیت کلام و نگاهش را تنها به امور فردی و اخلاقی و ارشادی محدود میدانند. از منظر چنین افرادی، ولایت فقیه، نهادی تشریفاتی است که بُعد دینی و مکتبی نظام و جامعه را مراقبت و در نهایت آحاد مردم و مدیران و مسئولان را با مواعظ و نصایح خویش ارشاد مینماید.
از رهگذر این نوع نگاه، ولی فقیه دایره اختیارات و نفوذش مطلقه نخواهد بود و بلکه در امور حکومتی و سازوکارهای اجرایی، بُردی نخواهد داشت. صاحبان این نوع نگاه عملاً به تمرکز قدرت و انسجام امت و سایهساری ولایت و رهبری بر تار و پود حاکمیت و جامعه و نظام پایبند نبوده بلکه با خودسری و غرور و تکبر ناشی از اقبال زودگذر مردم، مقامزدگی و هواهای نفسانی و یا دستیازی به قدرت و ثروت، در مقام انحراف و زاویه گرفتن با ستون خیمه جامعه و نظام برمیآیند. در این حالت است که خطر دوگانگی و تفرقه و تشتت گریبان جامعه را میگیرد و فتنههای گوناگون نیز عارض میگردد.
در این خصوص اولین پاسدار حریم ولایت و امامت، حضرت زهرای اطهر (سلامالله علیها) میفرمایند: «فجعل الله اطاعتنا نظاما للملة و امامتنا أمانا للفرقة» و یا در مقام دیگر فرمودند: «مثل الامام کمثل الکعبة اذ توتی و لاتأتی» (نهجالحیات)
در این حوزه هیچ فرقی بین عوام و خواص نیست که البته عوام جامعه همواره متأثر از خواص هستند و این خواص و مدیران ریز و درشت جامعه هستند که باید منافع ملی و نظام و انقلاب را به منافع شخصی و گروهی و سیاسی خویش ترجیح دهند و به اتحاد و انسجام که عامل اصلی اقتدار و سربلندی است، بیندیشند.
در نگاه دوم، که بیشتر به ضرب المثل «کافر همه را به کیش خود پندارد» شباهت دارد، دارندگان این نوع نگاه بهدلیل اینکه خود گرفتار تعصبات کور حزبی و جناحی هستند و همه چیز را با عینک جناح و جبهه مورد نظر خود میبینند، گاهی که با مواضع بهحق اما مخالف دیدگاه خویش از ناحیه رهبری انقلاب مواجه میگردند، در مقام القای جناحی برخورد کردن وی ظاهر میشوند در حالیکه عملکرد رهبری انقلاب همواره فراتر از جریانها و جناحهای سیاسی و بلکه تنها طبق تکلیف الهی و مصالح ملی و انقلابی و مکتبی جریان داشته است.
البته سیره عملی امام خامنهای که ترجمانی از روش و بینش امام خمینى (ره) است، بهخوبی گویای این حقیقت است! اگرچه برخی بهدلیل بیماری سیاسی و تعصبات کور خویش این حقیقت روشن را برنمیتابند که نمونه بارز آن را در جریان فتنه آمریکایی 88 و مواضع معظمله در خصوص موضوعات گوناگون همچون نفوذ، برجام، مفاسد اقتصادی، اقتصاد مقاومتی و از همه مهمتر توطئهها و حیلههای شیطان بزرگ آمریکا، شاهد بودهایم.
و اما نگاه سوم که نگاه عمیق و بنیادین به جایگاه ولایت فقیه است، ناظر بر این حقیقت است که رهبری در نظام انقلابی و ولایی، تجسم عینی و ملموس تئوری ناب ولایت مطلقه فقیه است و لذا با جایگاه تشریفاتی تفاوت اساسی و ماهوی دارد. ولایت فقیه جوهره و هویت اصلی حاکمیت و نظام سیاسی مبتنی بر آموزههای دینی و مکتبی است. همهچیز نظام و مدیریت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، متجلی از اراده و امضاء و تأیید و هدایتهای شخص ولی فقیه میباشد چه آنکه اساس قوام و اتحاد و اقتدار و سربلندی و عزت کشور و ملت و جامعه اسلامی در گرو اقتدار و عظمت ولایت و رهبری دینی است.
نعمت رهبری دینی و ولایت فقیه مقتدر و هوشمند و بصیر، نعمتی منحصربهفرد است که به برکت انقلاب عظیم اسلامی و مجاهدتهای علما و روحانیت مبارز در طول تاریخ، پروردگار عالم نصیب مردمانی شایسته همچون ملت بزرگ و غیور ایران و بلکه امت اسلامی نموده است.
شکرگزاری این نعمت بزرگ الزاماتی دارد که نباید هرگز از آنها غفلت نمود که از آنجمله است:
1. شناخت و باورداشت مبانی ولایت فقیه و تعریف آن در امتداد ولایت ائمه معصومین و پیامبر اعظم (صلوات الله علیهم اجمعین)
2. وثوق و اعتماد و اطمینان به ولایت و رهبری بهعنوان تکیهگاه و محور اصلی وحدت و یکپارچگی و انسجام جامعه و امت و بلکه جهان اسلام
3. تبعیت و اطاعت محض توأم با ترجیح و اولویتبخشی نسبت به فرامین و رهنمودهای صریح رهبری معظم انقلاب
4. جدی گرفتن هشدارها، رهنمودها و دستورات ولی امر بهعنوان شاخص و معیار اصلی سنجش دوستان و دشمنان واقعی ملت بزرگ ایران و انقلاب اسلامی
5. حمایت و پشتیبانی خالصانه و همهجانبه از ولایت و رهبری بهعنوان محور اصلی خیمه نظام و جامعه اسلامی
و...
حال با این بیان، بهراحتی میتوان عملکرد و مواضع جریانها و حتی نخبگان سیاسی و اجرایی اعم از مسئول و غیرمسئول را محک زد، چنانکه بیشترین انحراف و گرفتار آمدن در آتش فتنهها و نافرمانیها و زاویهگرفتنها و بلکه تحلیلها و رفتارهای دشمن شادکن را میتوان با همین معیار، استخراج و فهم نمود و در مقام النصیحة لائمة المسلمین، ناصحانه نیز تذکر داد و یا آنکه عملکردها و مواضع درست و صحیح را نیز مورد حمایت و تشویق و یا تأیید قرار داد.
بهعنوان مثال وقتی امام خمینى (ره) آمریکا را شیطان بزرگ مینامد و خلف صالح وی امام خامنهای عزیز نیز همچون وی، هرگونه تماس و ارتباط با آمریکا را مردود و مذموم و به ضرر ملت ایران و بلکه جهان اسلام میدانند و بارها نیز با ادبیاتهای گوناگون هشدار داده و بهویژه نخبگان و مسئولان دولتی را رهنمون بودهاند، بالطبع هرگونه مذاکره و گفتوگو و با هر تحلیل و توجیهی با سران آمریکا را امری غلط و بهدور از مصلحت و حکمت میدانیم تا چه رسد به لبخند و قدم زدن با سرخطهای اصلی فتنه و آشوب و حامیان درجه یک تروریسم در منطقه و جهان!
و از همه مهمتر طرح موضوعات و مطالبی در جهت مخالف منویات و نظرات حکمتگون و صریح امام خامنهای (مدظله) بهویژه در راستای مؤلفههای اقتدار و عزت مردم و انقلاب را خیانتی آشکار و پالسهای امیدوارکنندهای برای جبهه استکبار و دشمنان ملت ایران تلقی مینمائیم.
و البته نوع برخورد عزتمندانه ریاست محترم جمهوری را در لغو سفر به اتریش، پیرو برخورد غیرمنطقی و بهدور از شأن و اخلاق دیپلماتیک مسئولان آن کشور در ترجیح عدم برخورد با تجمع هرچند محدود تنی چند از اعضاء گروهک تروریستی منافقینی که همواره دستانشان تا مرفق به خون حدود 17000 شهید ترور آغشته بوده و هست را نیز با همین معیار مورد تقدیر قرار میدهیم.
بنابراین آنچه نباید هرگز از آن غفلت نمود این است که اساس تصمیمگیریها و مواضع کلان و حرکت در همه ابعاد حاکمیت و نظام بهویژه در سطوح عالیه، دیدگاهها و نظرات رهبری حکیم و بصیر و فرزانه انقلاب است و همگان در هر مقام و جایگاهی اگر دل به نظام و انقلاب داشته و مصالح و منافع ملی و عزت کشور و ملت را صادقانه مدعی هستند، باید بدون چون و چرا و یا هرگونه تردیدی تبعیت نمایند، چه آنکه به فضل الهی و به اعتراف دوست و دشمن، با تجربهتر و هوشمندتر و شایستهتر از امام خامنهای (مدظلهالعالی) برای این شأن و جایگاه در حال حاضر هرگز سراغ نداشته و نداریم.
گواه این حقیقت، قریب به سه دهه هدایت و رهبری مقتدرانه علیرغم توطئهها و فتنههای داخلی و خارجی میباشد و کافی است اشراف و هدایت اثرگذار معظمله در کنترل حوادث مرتبط با فتنه 88 و سپس دغدغههای جدی ایشان در جریان پدیدههایی همچون فنآوری هستهای و برجام و سیاستهای اقتصاد مقاومتی و آسیبهای اجتماعی و هشدارهای سیاسی و فرهنگی و نیز بحرانهای منطقهای و شرایط تحمیلشده بر جهان اسلام و اتخاذ مواضع قاطع و انقلابی در مقابل جبهه استکبار بهویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی را مورد تجزیه و تحلیل صادقانه قرار بدهیم.
هرچند با توجه به کمظرفیتی و بیمهری عناصری در داخل جای این سؤال همواره باقی است که با وجود این همه نشانههای عزت و اقتدار و سربلندی، چرا برخی بر طبل دوگانگی و اختلاف و تفرقه میکوبند و در مقام ارتجاع و انفعال، جلب رضایت و خرسندی جبهه دشمن را بر رضایتمندی رهبری انقلاب و مردم شریف ایران ترجیح میدهند و چه وقیحانه ادعای دلسوزی و خدمت نیز دارند؟! و البته انقلابیتر از هر انقلابی و حزب اللهیتر از هر حزب اللهی، شعار ولایت فقیه و اطاعت از رهبری را در مقام حرف و قیل و قال فریاد میکنند ولی در مقام عمل و رفتار، عکس آن ظاهر میشوند و اگر به ایشان نقد منصفانهای وارد شود با استفاده از شگردهای جنگ روانی، منتقدین را تندرو و غیرمنطقی و بیسواد میخوانند تا شاید مسیر حرکت برای ماندن در گلوگاههای قدرت و ثروت همچنان در اختیارشان بماند. این در حالی است که سال 1395، چه بهجا و بهموقع، سال اقدام و عمل بهویژه در حوزههای اقتصاد مقاومتی نام گرفت تا کمتر حرف بزنیم و بیشتر در جهت پیشرفت و عدالت گام برداریم و البته اشکال اصلی در ناکامیها و بیتوفیقیها در سستی ولایتمداری ماست و همین امر نیز محل اصلی نزاع و دعواست!
انتهای پیام/