درباره نسبت زبانِ تفکر و خودآگاهی تاریخی سید مرتضی آوینی


درباره نسبت زبانِ تفکر و خودآگاهی تاریخی سید مرتضی آوینی

آوینی معتقد بود که اگر چه مردم ما صورت انقلاب اسلامی را محقق کردند اما هنوز نسبت به ماده و ماهیت تاریخی و حکمی آن، بصیرت جمعی و دقیق پدید نیامده ، از این رو زبان این فهم نیز هنوز فراهم نگشته است.

 به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، روش و منش تفکر آوینی در منظومه فکری خود با روش ها و اسلوب های مرسوم و متداول متفکران معاصر و جریان های فکری متمایز است. از آنجا که تفکر آوینی نه از جنس "علم حصولی" که از جنس "علم حضوری" است و رنگ و بوی شهودی دارد و در واقع پیش و بیش از آنکه از جنس معرفت باشد، از جنس حکمت است. حکمتی دینی و اصیل. او خود در این رابطه می گوید:" مسئله من اینجاست. ببینید حرف هایی که نوشته ام مبتنی بر یافته هایی مجرد از سینما و رمان و تکنولوژی و تمدن جدید و این طور چیزهاست. این یافته ها مسلط بر اینهاست... من یافته هایم را از طریق دیگری گیر آورده ام."

با این وصف نوع تفکرآوینی را می توان " حکمت تأویلی" نام نهاد از آن رو که از نوع علم حضوری است ( البته در موارد فراوانی صورت استدلالی و برهانی نیز دارد) . روش وی در این طریق فکری اما " تأویل " است در همان معنایی که حضرت علامه طباطبائی در تفسیر المیزان بکار برده اند. از منظر علامه " تأویل آن حقیقت خارجیه ای است که موجب گردیده تا حکمی تشریع گردد یا معرفتی بیان شود یا حادثه ای بازگو گردد، که آن حقیقت چیزی نیست که بیان های قرآنی به روشنی بر آن دلالت کند، جز آنکه هریک از بیانات قرآن از آن نشئت گرفته و ظهور یافته است و نیز اثری از /ان است که به گونه ای از آن حکایت دارد و بدان اشاره می نماید." ( تأویل از نگاه علامه طباطبائی ، آیت الله معرفت، 72-79) " تأویل از " اول" به معنی رجوع گرفته شده است. تأویل قرآن هم عبارت از مآخذی است که معارفش از آنجا سرچشمه گرفته شده. "تأویل" اگرچه مرجع و مألی است که " شیء" به آن رجوع کرده ، برگشت دارد ولی این طور نیست که اطلاق داشته باشد به هرمرجع و مألی که چیزی از آن گرفته شود. زیرا روشن است که "‌مرئوس" به " رئیس" اش رجوع می کند و با این وصف " رئیس" تأویل نیست. همچنین سلسله اعداد به واحد بازگشت دارند و واحد تأویل آن نیست، بلکه رجوعی از خاص می باشد. در عرف قرآن، تأویل عبارت است از حقیقتی که هر چیزی متضمن آن است و وجودش بر آن و برگشتش به آن است. تأویل فعل که عبارت است از مصلحت و غایت حقیقی آن. تأویل حکم، که همان ملاک آن است. تأویل واقعه که علت واقعی آن است و همچنین در هرجای دیگری که استعمال شود. مقصود از تأویل یک آیه ، جنبه مفهومی آن اعم از موافق یا مخالف نمی باشد. یعنی مربوط به معنای لفظ آن نیست، بلکه افهام، بدین صورت درآمده است. آن واقعیت عالی و موجودیت مافوق الهام عموم، به نام تأویل خوانده می شود و این در مورد تمتم قرآن است اعم از محکم و متشابه."(فرهنگ جاویدان، 124-125 )

پس اساس نظریه علامه ره در موردتأویلآن است که مطالب و معارفی که در قرآن کریم در قالب الفاظ بیان شده ریشه در حقیقتی دارد که به عالمی دیگر تعلق دارد و الفاظ قرآن تنزل آن حقیقت است و رابطه اش با آن حقیقت رابطه مثال با ممثل است. یعنی همان طور که در تمثیل ها و یا ضرب المثل ها رابطه سخن ما با مقصود مورد نظر بیش از اشاره نیست کار الفاظ قرآن کریم هم آن است که فهم آن حقایق تاویلی را که در ورای الفاظ قرار دارد برای ما نزدیک و تسهیل کنند.

از آنجا که طبق نظر علامه تأویل حقیقت اصلی قرآن را تشکیل می دهد و معارف حصولی که ما با عقل خود از طریق شبکۀ الفاظ بدست می آوریم مرتبه ای نازل شده از حقیقت هایی متعالی در عالم برتر است پس باید نتیجه بگیریم که تمام آیات قرآن دارای تأویل است و هیچ آیه ای نیست که تأویل نداشته باشد.

روشن است که حقایق تأویلی قرآن به نظر علامه از طریق دقت و تامل عقلی و با علم حصولی بدست نمی آید بلکه سنخ و نوع این حقایق به گونه ای است که تنها با علم حضوری و با اتصال حقیقت وجودی انسان عالِم به عالَم متعالی در دسترس قرار می گیرد. منحصر شدن دسترسی به این حقایق که در قرآن آنها را حقایق مکنون و پوشیده معرفی کرده به مطهرون یعنی انسان های دارای پاکی معنوی و درونی نیز به این جهت است که صعود به عالم حقایق و اتصال حقیقی و وجودی با آن عوالم تنها با طهارت درونی ممکن است.

تأویل در این معنا ، روش و منهاج تفکر سید مرتضی آوینی است. منهاجی که در منظومه تفکر خویش بر آن است تا هر چیزی را با بازگرداندن به حقیقت آن فهم کرده و نسبت آن را با دیگر امور کشف نماید. حقایقی که با علم حصولی و عقل استدلالی یا کشف ناشدنی اند و یا ابتر و ناقص اند و یا راه به بیراهه می برند. این روش البته شباهت ها و اشتراکاتی نیز با هرمنوتیک جدید ( علم تأویل )  به ویژه هرمنوتیک فلسفی( هایدگر و گادامر )دارد اما در عین حال تمایزات جدی و عمیقی نیز دارد که این جا محل بحث آن نیست. منهاج تفکر آوینی اما با این مبنا با شیوه تفکر دینی مکتب نوصدرایی ها ( علامه طباطبائی، شهید مطهری و ...) و نیز متفکران مذهبی غیر حوزوی ( چون شریعتی) و حتی نحله فکری مرحوم فردید ( حکمت انسی) تمایزات جدی می یابد. این تمایزات چه از حیث مبادی فکری و نیز چه ازحیث روش و نیز ساختار کاملاً قابل تبیین و بازنمایی است.

عالم تأویل، عالم اجمال است حال آنکه اندیشه استدلالی بیشتر با عالم تفصیل نسبت دارد.چنانچه شعر عالم اجمالاست و داستان عالم تفصیل ازاین رو تفکر و حکمت تأویلی، در ساحت اجمال است و تفسیر و استدلال در ساحت تفصیل. یکی از الزامات و گونه های تفکر و حکمت تأویلی ، «گزین گویه» است . بدین معنا که بخشی از حکمت تأویلی به مثابه «ماده» تفکر ، در «صورت» گزین گویه تمثل یافته و به بیان در می آید چنانچه متون حکمی را سرشار از گزین گویه ها می یابیم و در فراز همه آنان این قرآن مجید است که به مثابه منبع لایزال حکمت الهی و حکمت تأویلی سرشار از حکمت هایی است که در قالب گزین گویه تمثل یافته است.

گزین گویه ؛ زبانِ بصیرت  تفکر

گزین گویه عبارتی یک یا چند جمله ایست که مستقل از هر متنی و مستقل از عبارات قبل و بعدش در هر متنی ، حاوی معنای کامل و مستقلی است که البته این معنای عمیق و ژرف در قامت یک ساختار ادبی و فاخر ترکیب یافته است و نسبتی روشن و دقیق میان صورت و معنا و فرم و مضمون حاکم است و از این حیث تناسب کامل دارد.

گزین گویه ها گونه های مختلفی دارند که البته مهم ترین آنها گزین گویه های فلسفی و حکمی اند که متضمن بصیرت هایی ناب ازخودآگاهی تاریخی درباره دوران تاریخی جدید هستند و حجم بیشتر گزین گویه های مرتضی نیز از همین قسم است. بصیرت هایی پیامبرگونه از آغاز تاریخ جدید در کره ارض ذیل یک «تحول باطنی» و معنوی بزرگ که خود سرآغاز «حیات باطنی» جمعی بشری خواهد بود.

گزین گویه بصیرتی اجمالی است که در قالب عبارات و جملاتی شیوا و بلیغ و در عین حال سرشار از ظرائف و دقائق ادبی بیان شده و حاوی دقائق فراوان حکمی و معرفتی است که نیازمند آنست تا از عالم اجمال به و سیله تفسیر به عالم تفصیل قدم نهد تا تمامی معانی حکمی و معرفتی مستتر و مندرج در آن تبیین گردد . این عبارات متضمن افق های معرفتی و حکمی و الایی است که تفصیل و تفسیر آنان کار هرکسی نیست و اهل خود را می طلبد. نکته دیگر آنست که گزین گویه متضمن نحوی بصیرت های ناب ملفوف به اشارت و رمز  است که بیشتر در قالب استعاره و آرایه های ادبی رخ می نماید و متمثل می شود ، که همین امر آن را مستعد تأویل و تفسیر و تفصیل می نماید.

در دوران معاصر  منش گزین گویگی بیشتر از همه با «چنین گفت زرتشت» نیچه شناخته شده است، در حال آنکه سابقه ای مذهبی دارد. در عهد عتیق، کتاب امثال که به حضرت سلیمان (س) نسبت داده شده است (و دیگر کتاب ها)، گفته های حواریون (اناجیل)، کلام تائوتوچین، اوپانیشادها و اوستا شواهد این مدعا هستند. همچنین اضافه کنید احادیث و روایاتی که از 14 معصوم(ع) به ما رسیده است، گفته هایی مانند نهج البلاغه و یا صحیفه سجادیه که در این فهرست می گنجد.

چنین گفت زرتشت که تحت تأثیر اوستا و شخصیت زرتشت است نیز حاوی گزین گویه هاست.کتابی به تعبیر خود نیچه برای "همه کس و هیچ کس"، کتابی سرشار از بصیرت های فلسفی درباره تاریخ متافیزیکی غرب که بزرگان تفکر غربی چون هایدگر و یونگ درصدد رمزگشایی از معانی فلسفی و حکمی آن برآمده اند. نیچه از طریق نقد عرصه های مختلف تفکر وتاریخ غربی ، ساحتهای جدیدی را در عرصه تفکر گشوده است . می توان ویژگی هرمنوتیکی و تأویلی تفکر نیچه را در نوع نگرش او به ساختارهای فرهنگ غربی دانست، که وی این نگرش عمیق و خلاف عادت خویش را در نحوۀ نوشتارش، که به صورت «گزین گویه» ظهور یافته، مشاهده کرد.

درونمایه های گزین گویى های نیچه را، که مى توان از آنها براى بحث درباره «هرمنوتیک نیچه» استفاده کرد، میشود به صورت زیر دسته بندى کرد:

1.گزین گویه نیاز به تفسیر و رمزگشایى دارد.

2.  این رمزگشایى تنها در هنگام خواندن به دست نمى آید.

3. خواندن گزین گویه، تنها آغاز کوشش تفسیرى است.

4. تفسیر گزین گویى، نیاز به «هنر تفسیر» دارد.

5. نیچه در مقام یک مفسر، متن خودش را تفسیر کرده تا به خواننده خود «هنر تفسیر کردن» بیاموزد.

بخشی از متفکران تأویلی و گزین گویه آنانی هستند که در آغاز دوران های تازه تاریخی قدم به عرصه می نهند و با شامه تیز بصیرت خود بوی دوران گذار و دوران تازه تاریخی را استشمام می کنند و این بصیرت اجمالی استشمام شده را در قالب گزین گویه بیان می کنند. دورانی که یا هنوز اغاز نشده و یا هنوز در ابتدای راه است و هنوز طرح کامل و تفصیلی از آن موجود نیست. نیچه نیز خود چنین بود. در واقع گزین گویگی در این ساحت روایت نحوی خودآگاهی تاریخی است به زبان رمز و اشاره و استعاره که در تاریخ تفکر غربی نیچه مصداق بارز آن است.

نیچه دوران مابعد مدرن و آغاز دوران نهیلیسم را استشمام کرده بود و دانسته بود که به تعبیر خودش تاریخ دو قرن آینده غرب تاریخ غلبه نهیلیسم و دوران نیست انگاری و بحران غرب است و این بصیرت را در قالب گزین گویه های خویش بیان داشته بود . مانند آن جمله معروف نیچه که آوینی مقاله معروف « انفجار اطلاعات» خود را با ان آغاز کرده بود : "خانه هایتان را در دامنه های کوه آتشفشان بنا کنید"و  سپی آنرا این چنین تفسیر کرده بود که :"من همه کسانی را که در جست و جوی حقیقتند مخاطب این سخن می یابم."

پس از نیچه این وجه گزین گویگی در آثار مارتین هایدگر نیز تداوم یافت البته نه در حجم و گستره آثار نیچه اما به هر حال هایدگر این سنت را تداوم بخشید . از معروفترین گزین گویه های هایدگر می توان به" زبان خانه وجود است" و "پرسش پارسایی تفکر است اشاره کرد." گزین گویگی خود نحوی پارسایی تفکر است.

انتخاب زبان گزین گویگی در این ساحت آنست که از آنجا که آن رخداد و دوران تازه هنوز آغاز نشده و یا در آغاز ظهور خویش است ، تاریخ جدید هنوز در ساحت اجمال است و این اجمال زبانی جز زبان مؤجز و رمزآلود اشارت کننده ای جز گزین گویگی برنمی تابد و هنوز مواد و مصالح  زبان تفصیل و تفسیر آن دوران جدید پدید نیامده است و این بصیرت دریافت شده از دوران تازه جز به زبان رمزگونه و استعاری گزین گویگی امکان دیگری در اختیار خویش ندارد.

گزین گویه ؛ زبان خودآگاهی تاریخی آوینی

آوینی به عنایت بصیرت مسیطر بر تاریخش دریافته بود که با انقلاب اسلامی تاریخ جدیدی بیرون از تاریخ مدرن غربی آغاز شده که البته بیرون از دسترس فهم و معرفت دستگاههای فکری و معرفتی غرب است و از دیگر سو چون در آغاز اید تاریخ جدید قرار داریم و این تاریخ هنوز تا بسط و گشودگی تام و تمام خود راه درازی در پیش دارد لذا هنوز در عالم اجمال است و چون در عالم اجمال است زبانی جز زبان مجمل گزین گویگی قابلیت طرح و روایت آن را ندارد.

چیرگی مرتضی بر ادبیات و بویژه ادبیات مدرن و معاصر، سبک خاص ادبیات و نگارش وی و نیز سطح بالای مطالعات فلسفی و عرفانی و نیز اشراف بر اندیشه ها و مکاتب فلسفی غرب و از همه مهمتر ، تسلط بر منابع روایی و تفسیری و اشراف بر مبانی تفکر دینی و از همه مهمتر تجربه زیستی وی که خود ناظر بر یک «تحول عمیق باطنی و معنوی» بود موجب آن شده بود که گزین گویه های مرتضی سبک و نوع جدید و منحصر بفردی از گزین گویه در ادبیات معاصر ایران به یادگار گذارد که در نوع خود منحصر بفرد است.

وضعیت مرتضی در این مقام ، وضعیت انسانی است که به دریافت و فهم والا و عمیقی از تجربه‌ای تاریخی رسیده است که عملاً نوعی خوداگاهی تاریخی است ، اما زبان بیان چنین فهم و بصیرت والایی را هنوز به وضوح در دسترس ندارد و ابزاری جز هنر و زبان رمز و اشاره را برای بیانش نمی یابد ، لذا خیلی‌ نمی تواند آن را به زبان مفاهیم و دستگاههای نظری  و سیستماتیک بیان کند و از این حیث دست و بالش بسته است چونان گنگ خواب دیده که

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

او در این مقام وضعیتی شبیه اهل عرفان دارد که مکاشفات و شهودات عرفانی خود را نمی توانند به زبان دستگاه مفاهیم بیان کنند لاجرم آن را در ظرف زبات شعر و تمثیل و اشاره و رمز و یا شطحیات  بیان  می دارند. انسان هایی در این مقاطع حساس تاریخی هستند، اینگونه‌اند. مردان اهل معنا که مبتنی بر بصیرت بی مانندشان حال و روح بدیع زمانه را دریافته اند اما زبانی جز گزیده گویی ندارند ، چه اینکه صورت نخستین هر حرف بدیعی گزین گویی و گزیده گویی است.

آیزایا برلین متفکرین را دو قسمت می‌کند: یک قسم روباه صفت‌اند و قسم دیگر که خارپشت صفت اند. روباه صفتان آنانند که در پی بنا کردن نظام های بزرگ فکری اند و خارپشتان آنانند که اندیشه های بدیعی دارند و تفکرشان صورت گزیده گویی و گزین گویگی دارد. او عنوان می کند که به لحاظ تحول تاریخی معمولاً و به طور قطع همیشه این گزیده‌گوها ( خارپشتان) اولند و نظام های فکری بر دوش اینان استوارند. پیامبران نیز از این قسم انسانها می‌باشند. عموم پیامبران نیز انسان هایی هستند که بیشتر ایشان را به بصیرت های فراتر از زمانه شان می شناسند تا نظام های فکری و نظری شان. بصیرتها یی که خود مبنای نظام سازیهای بعدی می‌شود.

البته آثار آوینی نشانگر آنست که او خود صاحب یک منظومه ی فکری منسجم و عمیق بوده است آ اگر چه چندان فرصت بسط و گشودن ابواب و فصول آنرا نیافت و پیمانه اش از زندگی چندان زودازود سرآمد که فرصت نیافت تا ان را از عالم اجمال به عالم تفصیل بکشاند. اما این هست که بخش بزرگی از این منظومه فکری را می توان از درون گزیده گویی های مرتضی احصاء کرد.

اگر معنا در تاریخ محقق می شود و رنگ عینیت می یابد و روایت مسئول بیان این معنا یا معانی است ، تاریخ جدید نیز متضمن معنا یا معانی جدیدی است که روایت آن زبان خاص و مخصوص خویش را می طلبد و آوینی گزین گویگی را زبان روایت این تاریخ جدید تشخیص داده بود .

هم از این روست که مرکز تقل روایت این تاریخ جدید و انسان طراز نوی انقلاب اسلامی از سوی آوینی  روایت فتح نامیده شد که خود سرشار از گزین گویگی است. "روایت فتح روایت بعثت دیگرباره انسان است آنجا که  ملائک به تماشاگه ساحت مردانگی و وفای بنی‌آدم آمدند. مردانگی و وفا را کجا می‌توان آزمود، جز در میدان جنگ، آنجا که راه همچون صراط از بطن هاویه‌ی آتش می‌گذرد؟... دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم، چه بسیارند اهل دین، آنجا که شرط دینداری جز نمازی غراب‌وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند بر گرد خانه‌ای سنگی نباشد."

سید مرتضی معتقد بود که اگر چه مردم ما صورت انقلاب اسلامی را محقق کردند اما هنوز نسبت به ماده و ماهیت تاریخی و حکمی آن، بصیرت جمعی و دقیق پدید نیامده ، از این رو ما در ساحت تفصیل نسبت به آنچه کردیم خودآگاهی نداریم بلکه شناختمان یک شناخت کلی و اجمالی است از این رو زبان این فهم نیز هنوز فراهم نگشته است لذا در این ساحت زبانی گویاتر از زبان گزین گویگی در دست نیست . از همین رو زبان مهم ترین اثر او یعنی روایت فتح نیز زبان گزین گویگی است. استعاره فتح در عنوان روایت فتح نیز نه ناظر بر فتح نظامی در جنگ 8 ساله بلکه متضمن معنایی حکمی و تاریخی و عمیق است . استعاره فتح در این عنوان ناظر بر آغاز تاریخ جدید و انسان جدیدی با انقلاب اسلامی است که در بسط و گشودگی تاریخی خویش در نهایت غلبه بر تاریخ غربی و تاریخ مدرنیته و  «تحول باطنی»  انسان و سپس تاریخرا بدنبال خواهد داشت و فتح تاریخ غربی را نصیب انقلاب اسلامی خواهد کرد .

معنای کانونی روایت فتح آوینی همین تحول باطنی در انسان ، جامعه و تاریخ کنونی عالم است که در نگاه مرتضی، حضرت امام (ره) مصداق تام و تمام این تحول باطنی است. تحولی که دروازه های حیات باطنی را بر تاریخ جدید خواهد گشود و حیات طیبه را در ذیل ولایت حجت بالغه الهی رقم خواهد زد که مرحله نخست آن «دوران توبه بشری» است که با انقلاب اسلامی آغاز شده است .

مرتضی با زبان اشارات و رمز و استعاره گزین گویه های روایت فتح بر آنست تا «خودآگاهی تاریخی» خود را با آنان در میان بگذارد و مخاطبانش را به تفکر درباره آنچه انسان انقلاب اسلامی ( بسیجی ها) در جبهه های جهاد فی سبیل الله محقق کرده اند تا با تأمل در آن ، تمایز میان تاریخ جدید را با تاریخ مدرنیته و تاریخ غربی و با آنچه نیستیم را روشن کند . تمایزمان را با تاریخ غرب و نیست انگاری ای که سعی دارد بر ما هم غلبه کند مشخص کند . 

روایت فتح آوینی ، روایت توأمان تصویری/ کلامی از جهانی است که همه جایش را ظلمت سیطره تمدن غربی فراگرفته و انقلاب اسلامی به عنوان یک نقطه نورانی در این میان پدید آمده است و دمادم مورد هجوم ظلمتی است که تلاش دارد نور انقلاب اسلامی را خاموش کرده و به ظلمت ببرد و آوینی با سخن گفتن از این شرایط ،  ما را به مبارزه با این ظلمت و گسترش نور دعوت می ­کند.اما با این وجود اعلام می کند که این نور روزی عالم را فراخواهد گرفت و نشانه اش هم دفاع مقدس است و همین جوان های رزمنده بسیجی که انسان طراز انقلاب اسلامی و انسان تاریخ جدید را عینیت بخشیدند و دنیا به دست این انسان تغییر خواهد کرد.. مرتضی در روایت فتح با صراحت این خودآگاهی تاریخی را روایت می کند.

مقاله را با یکی از زیباترین گزین گویه هایی که به زیبایی این خودآگاهی تاریخی مرتضی را بازنمایی و روایت می کند به پایان می برم .  این عبارت تکان دهنده است که تحولات چندساله اخیر منطقه غرب آسیا به خوبی بر حقانیت آن صحه نهاده است : "  انقلاب اسلامی فجری است که بامدادی در پی خواهد داشت، و از این پس تا آنگاه که شمس ولایت از افق حیثیت کلی وجود انسان سر زند و زمین و آسمان ها به غایت خلقت خویش واصل شوند ، همه نظاماتی که بشر از چند قرن پیش در جست وجوی یوتوپیای لذت و فراغت _ که همان جاودانگی موعود شیطان است برای آدم فریب خورده _ به مدد علم تکنولوژیک بنا کرده است یکی پس از دیگری فرو خواهد پاشید و خلاف آنچه بسیاری می پندارند، اخرین مقاتله ما _ به مثابه سپاه عدالت _ نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است ، که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیر پاتر است. اگر چه این یکی نیز و لو «هزار ماه»باشد به یک «شب قدر»  فرو خواهد ریخت و حق پرستان و مستضعفان وراث زمین خواهند شد." ( آغازی بر یک پایان ، ساقی ، 144)

منبع:دفاع پرس

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon