کتاب کودک بیش از آنکه نویسنده محور باشد، ناشر محور است/ غذای جویده را به نام «کتاب» تحویل کودک میدهیم
شاعر پیشکسوت کتابهای درسی معتقد است، وضعیت ادبیات کودک در سالهای اخیر تغییر کرده و بیشتر از آنکه نویسندهمحور باشد_ همچون گذشته_ ناشر محور است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اگرچه کتاب کودک و نوجوان طی سالهای پس از انقلاب رشد چشمگیری هم از حیث کیفی و هم از نظر کمی داشت، اما از میانه دهه 80 روند تولید ادبیات کودک تغییر کرد به طوری که رشد کتابهای ترجمهای و افزوده شدن تعداد عناوین غیر خلاق برای مخاطب کودک و نوجوان نگرانی برخی از کارشناسان این حوزه را به همراه داشت.
در این میان برخی بر این باورند که ادبیات کودک و نوجوان در این سالها بیشتر از آنکه نویسندهمحور باشد_ چنانچه در سالهای ابتدایی انقلاب بود_ ناشر محور شده و این ناشران هستند که تعیین میکنند که چه کتابهایی وارد چرخه ادبیات کودک شود. رشد انتشار کتابهای ترجمهای در مقایسه با کتابهای تألیفی، افزایش چشمگیر کتابهای تلخیصی بدون استفاده از هنر و خلاقیت نویسنده، ورود مترجمان کمتجربه به سودای کتاب کودک و ... از دیگر مشکلاتی است که حوزه ادبیات کودک و نوجوان از وجود آن رنج میبرد. برخی از نویسندگان بر این باورند که ادامه این شیوه، آینده ادبیات این حوزه را دستخوش تغییرات اساسی خواهد کرد.
خبرگزاری تسنیم با جعفر ابراهیمی(شاهد)، از شاعران پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان، در این رابطه به گفتوگو پرداخت. وی در این گفتوگو معتقد است که در سالهای اخیر ادبیات نوجوان رشد داشته و آثار خوبی در این زمینه منتشر شده است، اما در مقابل این ادبیات کودک است که به دلایل متعدد از جمله نداشتن تعریفی مشخص از آن، به فراموشی سپرده شده است. به اعتقاد این شاعر کتابهای درسی، یکی از عوامل مهم در ایجاد رکود حاصل شده در ادبیات کودک، وجود ناشرانی است که انتشار آثارشان در روشن شدن وضعیت کتاب کودک و نوجوان تأثیرگذار است. به گفته او؛ دنیای کتاب کودک در سالهای اخیر بیش از آنکه نویسندهمحور باشد، ناشر محور است. مشروح گفتوگوی تسنیم با ابراهیمی به این شرح است:
*تسنیم: جناب ابراهیمی! شما در یکی از گفتوگوهایتان عنوان کردید که ادبیات کودک در سالهای اخیر دچار رکود شده است. رکودی که در آن کمتر شاهد خلق و انتشار کتابی هستیم که در آن خلاقیت به کار رفته باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد. همانطور که میدانید ادبیات کودک و نوجوان در سالهای پس از انقلاب یکی از موفقترین حوزههای ادبی در کشور بوده است که به آن میتوان امیدوار بود. با وجود این، منظورتان از این رکود دقیقاً چیست؟
در سالهای اخیر در تمام حوزههای کتاب و نشر این رکود دیده میشود. این رکود در بخش بزرگسالان نیز دیده میشود و بخش قابل توجهی از وجود چنین معضلی به مشکلات صنعت نشر و گرانتر شدن کتابها بازمیگردد. با توجه به آماری که اعلام میشود، قیمت کتاب نسبت به سالهای گذشته سه یا چهار برابر شده است. این برای مردمی که در گذشته اعلام میکردند به خاطر گران شدن کتاب آن را نمیخرند، دشوار است که مبلغ بیشتری را برای خرید این محصول فرهنگی بپردازند. به نظرم اگر الآن مردم بگویند که کتاب گران است، واقعاً حق دارند. متأسفانه راهکارهایی هم که برای فرار از این رکود اعلام میشود، خیلی موقتی و کم اثر است؛ فکر نمیکنم که راه به جایی ببرد؛ مگر اینکه کار اساسی در دراز مدت انجام بگیرد و برای برونرفت آن برنامهریزی شود.
ما در سالهای گذشته آثار خوبی به ویژه برای گروه سنی نوجوان در بخش داستان داشتیم که کتابهای خوبی در این زمینه متولد شده است، اما در مقابل در بخش شعر رکودی دیده شود. ناشران کمتر رغبت به سمت چاپ کتاب شعر نشان میدهند و این به خاطر هزینههایی است که کتابهای شعر دارند. تصویرگری کتابهای شعر بیشتر است و از سوی دیگر، برخی ناشران معتقدند که مردم کمتر علاقه به شعر دارند و بیشتر تمایل دارند که داستان بخوانند. هرچند به نظرم این نوع دیدگاه اشتباه است، چون تجربه نشان داده است که اگر مجموعه شعری خوبی منتشر شود، مردم به سراغش میروند و از آن استقبال میکنند.
در بخش داستان کارهای خوبی در بخش نوجوان انجام میگیرد، اما جای خالی داستانهای کوتاه و رمان در بخش کودک خالی است. در دهه اول و دوم انقلاب بیشتر نویسندگان و شاعران در بخش ادبیات کودک کار میکردند و در کنار ادبیات کودک، به بخش نوجوان نیز میپرداختند، اما الآن عمده کارها متمرکز بر ادبیات نوجوان است و ادبیات کودک و خردسال در کنار ادبیات نوجوان شکل میگیرد. این رکود بیشتر از این نظر به چشم میخورد که عمده جمعیت ما کودکان و خردسالان هستند، اما ادبیات کودک در این وضعیت است.
ادبیات کودک دچار سردرگمی شده است
از سوی دیگر، ادبیات خردسال نیز نسبت به ادبیات کودک وضعیت بهتری دارد. اما ادبیات کودک که برای گروه سنی دبستان است، دچار نوعی سردرگمی شده است. این سردرگمی هم در کودکان و هم در نویسندگان دیده میشود. علاوه بر این، ما با نوعی سردرگمی در شناخت کودکان امروز هم مواجهیم. گروه سنی کودکان در گذشته به صورت دیگری بودند و امروز ویژگیهای خاص دیگری دارند. پیشرفت تکنولوژی و روی کار آمدن فضاهای مجازی سبب شده تا بینش کودکان بالاتر رود و دنیای دیگری پیدا کنند. در کنار همه این موارد، آپارتماننشینی رشد بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده و این خود نیازهای جدیدی را به همراه دارد. همه این موارد در تغییر کردن کودکان امروز نسبت به کودکان دیروز، مؤثر بوده است.
شناخت درستی از کودک امروز نداریم
معتقدم که هم باید به گروه سنی کودک بیشتر اهمیت داده شود و هم به شناخت این گروه سنی بیشتر توجه شود. سرودن و نوشتن برای کودکان کار سختی است؛ هر چند ظاهر کار این طور نشان میدهد که چون آسان خوانده میشود، پس راحت هم سروده میشود. این در حالی است که این حوزه، حوزهای حرفهای و تخصصی است و سختتر از نوشتن برای نوجوانان است. به همین دلیل نویسندگان تمایل بیشتری به سمت کارهای نوجوانان دارند. با توجه به انبوه جمعیتی که داریم، این تعداد آثار کافی نیست. اگر نشستهایی فراهم شود که به بحث کودکان و ادبیات آنها بپردازد، امکان دارد که در این بخش تأثیرگذار باشد. متأسفانه شرایط به گونهای است که گمان میرود که گروه سنی کودک، به یک گروه سنی فراموششده مبدل میشود. برخی فکر میکنند که لزومی ندارد که این گروه سنی کتاب غیر درسی بخوانند، این در حالی است که کتابهای درسی نمیتواند نیازهای آنها را در این زمینه فراهم کند.
نوجوانان آزادی عمل بیشتری دارند و میتوانند در آثار بزرگسالان کتابهای شعر و داستان راحتتر و قابل درکتری بیابند؛ مثلاً کتابهای سپهری و دیگران را بخوانند، اما این برای گروه سنی کودک امکانپذیر نیست. ادبیات خاصی برای این گروه سنی(هشت تا 11 سال) لازم است که باید بیشتر به آن پرداخته شود.
*تسنیم: ما در سالهای دهه 60 و 70 نویسندگانی داریم که با کتابها و آثارشان دنیای کودکان آن زمان را رقم زدند؛ به طوری که الان بعد از گذشت این سالها به عنوان یکی از خاطرات ماندگار در ذهن مخاطبانش باقی مانده است و دوست دارند که با وجود گذشت سالها گاهی آنها را مرور کنند. این موضوعی که فرمودید چقدر به این بازمیگردد که ما طی این سالها نتوانستهایم نویسندگان موفقی در این رابطه تربیت کنیم؟
مشکل در جای دیگری است. گروه اول نویسندگان و شاعران حوزه ادبیات کودک و نوجوان پیشکسوت بودند و کار کردند. آنها کسانی بودند که در کنار رزمندگان کار میکردند. رزمندگان در جبههها فعالیت میکردند و این دسته از نویسندگان و شاعران نیز بر خود فرض میدانستند که باید در پشت جبهه کار فرهنگی کنند. این گروه چشمداشت مالی آنچنانی نداشتند و از جان و دل مایه میگذاشتند. بعد از جنگ، تجملگرایی شروع شد و زندگیها تغییر کرد. شاعران و نویسندگان دیدند که نمیتوانند با معیارهای نویسندگان و شاعران دهه اول کار کنند و ناچارند که به مسائل مادی هم توجه کنند. چون در این زمینه درآمد مالی آنچنانی هم وجود ندارد، برخی از اهالی قلم به دلیل مشکلات مالی علیرغم میل و علاقهای که به ادبیات کودک دارند، مجبور شدند که آن را رها کنند یا دست به کارهایی بزنند که به اصطلاح سفارشنویسی است تا بتوانند از این طریق مشکلات مالی خود را به نوعی جبران کنند.
غذاهای جویدهای که به نام کتاب چاپ میشود
هستند نویسندگانی که دوست دارند که به کارهایی که دوست دارند، بپردازند و درباره سوژههایی که دوست دارند، بنویسند، اما متأسفانه شرایط مالی آنها را مجبور میکند که در کاری که دوست ندارند، غرق شوند و به خلاصهنویسیهای متون کهن و آثار دینی و ... که فروش خوبی دارد، روی بیاورند. این دسته از کتابها شاید بتوانند بخشی از نیاز مخاطب کودک را برطرف کند، اما بخش مهمی از نیازهای او باقی میماند که پرداخته نشده است. بعضی از این دسته از آثار را شاید بچهها نخوانند و تنها مراکز فرهنگی بخرند. فروش این دسته از کتابها خوب است؛ چرا که کتابهایی که مربوط به دوره امروز و مسائل جاری نباشد، مشکل حادی ندارد و سریع چاپ میشود؛ حالا یا بچهها میخوانند و یا نمیخوانند. ضمن اینکه در این دسته از کارها افراط و تفریطهایی هم دیده میشود. مثلاً یک قصه را 10 نویسنده بازنویسی کردهاند، این عمل اشکالی ندارد؛ به شرط اینکه هر کدام از این نویسندگان حرف جدیدی برای گفتن داشته باشند و تنها به سادهنویسی اکتفا نکنند. متأسفانه اکثر کتابهایی که در این زمینه نوشته میشود، به این صورت است. غذای جویدهای است که تحویل بچهها داده میشود. در حالی که اگر آثار بازآفرینی شود، میتواند در درک مسائل به کودکان کمک کند و آنها را علاقهمند به کتابخوانی کند.
به همین دلیل گمان میکنم که جای برخی کتابها که بچهها را به کتاب علاقهمند کند، در کشور خالی است. قبلاً کتابهای جیبیای چاپ میشد که به کتابهای جنایی و عشقی معروف بود. ویژگی این آثار به این صورت بود که فضای پاکی داشتند و از سوی دیگر مورد علاقه نوجوانان بود و بچهها را معتاد به مطالعه میکرد. برخی از بچهها که این کتابها را میخواندند، خوانندهای حرفهای میشدند. جای چنین آثاری در کشور بعد از انقلاب خالی است؛ کتابهایی که ارزانقیمت باشد و در عین حال مخاطب را علاقهمند به کتاب کند. حداقل نفعش این است که مخاطب نوجوان را سرگرم میکند و مانع از رفتن او به سمت تلگرام و ... میشود. هرچقدر هم که فضای نامناسبی داشته باشند، همانند فضاهای مجازی نیست که واقعاً فضا و محتوای نامناسبی را در اختیار مخاطب خود میگذارد و بزرگسالان هم سرشان را در برف میکنند و نمیدانند که اطرافشان چه خبر است.
*تسنیم: به نظر میرسد یکی از دلایل بروز چنین مشکلاتی در حوزه کتاب کودک، ناشرانی هستند که دلسوز این حوزه نیستند و در عین حال در بازار کتاب کودک نیز نقشی تعیینکننده هستند. گویا حوزه کتاب کودک بیش از آنکه نویسندهمحور باشد، ناشر محور است.
متأسفانه اینطور بوده و وزارت ارشاد نیز در این سالها بیشتر به ناشران توجه کرده تا نویسندگان. وضعیت ناشرانی که کارشان را با ما از همان دوران اوایل انقلاب شروع کردهاند، بهتر از ماست؛ در حالی که ما در این مدت روز به روز عقبگرد میکنیم. حتی یکبار به شوخی به یکی از این ناشران گفتم که شما تمام سرمایهتان از ماست، سرمایههای شما همان کتابهای ماست؛ چون این کتابها هر روز چاپ و یا تجدید چاپ میشود. سرمایه اصلی ما نویسندگان و شاعران هم چشم و دستمان است که هر روز ضعیفتر میشود و کسی هم کمکمان نمیکند. بیشترین کمکها هم از قدیم اینگونه بوده که معطوف به ناشران است.
حق التألیفها از 10 سال پیش تاکنون تغییری نکرده است
ناشر هم اگر ناشر خوبی باشد، در جای مناسبی سرمایهگذاری میکند و عدهای دیگر نیز باز به سراغ کتابهای درآمدزایی مانند بازنویسیهای متون کهن و کتابهای مذهبی میروند. کتابهای مذهبی در عین حال که لازم است، اما حمایتهای بیاندازه از آن باعث میشود که جایگاهش تنزل یابد و ژانرهای دیگر مغفول بماند. به یاد ندارم که تاکنون دولت روی کتابفروشیها سرمایهگذاری کند، بیشتر به ناشران توجه میکند. نگاه دیگری باید به حق التألیفها بشود. حقالتألیفها نسبت به 10 سال پیش تغییر چندانی نکرده است. یک مجموعه شعر حداقل شش ماه از زندگیاش را میگیرد، در نهایت ممکن است که ناشر دو میلیون به نویسنده پرداخت میکند. آیا این دو میلیون برای ششماه کافی است؟
نگاه اصلاحی باید به قراردادها شود. معمولاً امید نویسنده به این است که کتابش که ردصدی قرار داد میبندد، وقتی تجدید چاپ شد، مبلغی دستش را بگیرد، اما تجربه نشان داده که کتابهایی که فروخته شده پشت سر هم چاپ میشود، اما کتابهایی که درصدی قرارداد بسته شده، در همان چاپ اول و دوم میماند؛ چون برای ناشران خیلی به صرفه نیست. ناشران هم معمولاً از نیاز نویسندگان و شاعران_ نمیگویم سوء استفاده_ که استفاده میکنند. اول میگویند که اگر این کتاب را کار کنی، با x درصد و با قرارداد مشخص منتشر میکنیم، اما کتاب که تمام میشود، نویسنده را وسوسه میکنند که آیا حاضر است با مبلغی این کتاب را برای همیشه به او بفروشد و چون نویسنده همیشه محتاج است، معمولاً میفروشد و کتاب برای ناشر میشود. نویسنده مبلغی دریافت میکند و سودش را ناشر میبرد.
وقتی کتابی چاپ میشود، تازه اول بدبختی است
گاهی هم انگار ناشران با هم قرار مداری دارند که کمتر با نویسنده قرارداد ببندند و ... . معمولاً کتابهای درصدی را چه در صفحهآرایی و چه در کیفیت چاپ سرمایهگذاری نمیکنند تا آنطور که باید به فروش نرود. حالا البته پای حرف برخی از ناشران هم بنشینید، میبینید که آنها هم مشکلات خاص خودشان را دارند. الآن هم برخی از ناشران به دلیل مشکلاتی که در صنعت نشر ما وجود دارد، به مرز ورشکستگی رسیدهاند. وضعیت طوری شده که قبلاً ناشران سراغ ما میآمدند، امروز ما باید بعد از 40 سال کار به سراغ ناشران برویم. حالا ببینید نویسندگان جوانتر در این وادی چه وضعیتی خواهد داشت. متأسفانه وقتی کتابی چاپ میشود، تازه اول بدبختی است؛ از چه طریق توزیع کنیم؟ چه مبلغی به توزیعکنندگان بدهیم؟ ... گاهی هم خط و مشی ناشران را همین توزیعکنندگان تعیین میکنند. گردانندگان این اماکن هم کسانی هستند که خیلی اهل کتاب نیستند، بیشتر دلال هستند و به رنگهای عامهپسند و قطعهای جذاب فکر میکنند. ناشران هم گاهی مجبوراند برای اینکه سر پا بایستند، با آنها همکاری میکنند.
انتهای پیام/