چرا سیمین دانشور عبای امام خمینی را بوسید؟
عطاء الله مهاجرانی گفت:"خانم دانشور می گفت وقتی امام را دیدم،تحت تاثیر او قرار گرفتم.آن قدر که این پیرمرد با شکوه،آرام و لطیف بود،نمی توانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم،خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم به نقل از ماهنامه عصر اندیشه،فیلم مستند "سیمین،ساکن جزیره سرگردانی "ساخته حسن صلح جو که اسفند 1394 از تلویزیون بی بی سی پخش شد،ابعاد جدیدی از زندگی سیمین دانشور را روایت کرد.در این مستند ابراهیم گلستان،عطاء الله مهاجرانی،اسماعیل خویی،عباس میلانی ،ناصر پاکدامن،شهرنوش پارسی پور،عباس معروفی احمد کریمی محسن مخملباف و ناصر زراعتی تجربه ه و پندارهای خود را درباره سیمین دانشور را بازگفتند.
شهرنوش پارسی پور و عباس میلانی در این مستند دانشور را به همکاری و مماشات با جمهوری اسلامی متهم کردند.شهرنوش پارسی پور گفت :این پذیرفتی نیست که سیمین دانشور که آدم مذهبی نبود و حجاب هم نداشت به همراه جلال آل احمد،در روزگار تبعید آیت الله خمینی در دهه 1340 به نجف برود و با آقای خمینی بیعت کند.من در ناصیه جلال و سیمین دانشور شخصیت مذهبی نمی دیدم،با این حال معتقدم سیمین با مردان جمهوری اسلامی تماس داشت.
ناصر پاکدامن نیز که قبل از درگذشت سیمین با او مصاحبه طولانی داشته گفت:"هر جا اعتراضی بود،سیمین هم آنجا بود.این مساله در زمان انقلاب هم وجود داشت".
اسماعیل خویی ،در جای دیگری از این مستند،سیمین دانشور را در حاشیه جلال دانست وگفت که تنها پس از مرگ جلال بود که سیمین شکفته و نام آور شد و از همسرش فراتر رفت.به گفته پرتو نوری اعلا نیز،اگر جلال آل احمد در زندگی سیمین نبود،او ده چندان بیشتر از امروز پیشرفت می کرد.ناصر زراعتی نیز با این ارزیابی موافق بود،اما عطاءالله مهاجرانی آن را رد کرد و گفت شخصیت ادبی آن ها را جدا از هم می بیند.
عباس میلانی نیز معتقد بود سیمین با نوشتن کتاب "غروب جلال" به ساختن بت از او کمک کرد و در هر دو رژیم سعی بر مماشات داشت.
در این مستند مصاحبه ای از سیمین دانشور پخش شد که به سال های ابتدایی دهه 1380 باز می گشت. او گفت:رهبری با من خوب نبود چون من حامی دولت وقت بودم".اما مهاجرانی اظهار داشت که تعبیر خانم دانشور درست نیست،چون رهبری پیش خودم من از خانم دانشور تجلیل کرد."مهاجرانی گفت:"خانم دانشور می گفت وقتی امام را دیدم،تحت تاثیر او قرار گرفتم.آن قدر که این پیرمرد با شکوه،آرام و لطیف بود،نمی توانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم،خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.
انتهای پیام/