بودن یا نبودن ؛ دولتهای قانونی یا تروریستهای غیرقانونی؟
"بودن و یا نبودن یک دولت در هر کجای دنیا بدون نظر مردم همان کشور و توسط گروههای تروریستی خطرات و عواقب جبرانناپذیر و جدی را به دنبال خواهد داشت و رویه ای خطرناک است، در این میان ضرورت تلاش برای مبارزه با هرگونه نمود تروریسم را خاطر نشان میسازد."
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، دکتر حسین دیوسالار در یادداشتی نوشت: برای چندمین بار به دلایل مختلف و به ویژه کارشکنی برخی از کشورهای منطقه که حمایت از تروریسم را نه در پنهان که آشکارا دنبال و اعلام میکنند و البته در قالب تقسیمبندی مضحک تروریسم میانه و ضرورت حمایت از آنان برای مقابله و از میان برداشتن دولت قانونی یک کشور پی میگیرند به شکست منجر شد و مذاکرهکنندگان امیدوار به دستیابی به راه حلی سیاسی و جلوگیری از هرگونه خشونت و تروریسم در این قصه از جهان ناامید بازگشتند تا فصل دیگری از مقاومت و ایستادگی را برای ملت مظلوم منطقه رقم بزنند.
به واقع با بررسی هر چند گذرا میتوان به این نکته دست یافت که چگونه میتوان پذیرفت علیرغم وجود سازمان ملل که با هدف جلوگیری از خشونت علیه کشورها با پشت سر گذاردن تجربه دو جنگ جهانی پدید آمده ، در برابر اقدامات جنایتآمیز عدهای تروریست با همراهی حامیان خود، بر علیه دولتی قانونی سکوت نماید و اقدامی جدی به عمل نیاورد.
بیتردید و بر اساس تعالیم علم سیاست ،انتخابات ریاست جمهوری یکی از نمادهای دمکراسی میتواند محسوب گردد هر چند که در برخی کشورهای مدعی دمکراسی به گونه دیگری عمل می شود اما سوریه دو سال گذشته این مهم را به انجام رسانیده و دولت قانونی خود را با تایید و رای مردم انتخاب کرده است و چندی پیش نیز علیرغم همه مشکلات توانست انتخابات پارلمانی را به بهترین شکل برگزار نماید و مجلس را با رای مردم آماده نماید و در پاسخ به این شبهه که در برخی از مناطق به دلیل حضور تروریستها امکان برگزاری انتخابات فراهم نبوده هم باید گفت بخش عمدهای از جمعیت این شهرها در دیگر نقاط حضور دارند و آرای خود را به صندوقهای رای ریختهاند و با حضور مردم بار دیگر سرنوشت سوریه رقم خورده است.
بنابراین کشورهای غربی توجه دارند که در این کشور حق تعیین سرنوشت بر اساس اصول پذیرفته شده بینالمللی در اختیار مردم قرار دارد و نمیتوان با راه انداختن جنگهای نیابتی برای سرنگونی یک دولت قانونی اقدام نمود هر چند که با سکوت معنادار خود جنایت و خشونت را تایید میکنند.
و اما سئوال مهم و اساسی در این میان آن که با فرض تحقق این مهم و تغییر حکومت و دولتی با استفاده از ابزار خشونت و غیر مستقیم توسط دولتهای مختلف با حمایت از تروریستها ، می توان تصور نمود که این موضوع در جای دیگری و حتی در کشورهای غربی نیز به انجام رسد چرا که همین خشونتگرایان شاید تصمیمی برای تغییر حکومت کشوری دیگری هر چند در اروپا داشته باشند و آیا در آن نوبت هم باز میتوان با سکوت بر این همه جنایت و ویرانی چشم پوشید که موضوع بودن یا نبودن یک دولت و حکومت نه در این مقطع که در هر زمان و مکان دیگری قابل تحقق است.
تحقق این موضوع البته خیلی دور از انتظار نیست چرا که شاهد هستیم علیرغم همه پیش بینیها و دقتی که حتی کشورهای حامی تروریست داشتهاند ، هراز گاهی خبر انفجاری در قلب اروپا و برخی کشورهای منطقه توسط تروریستهای به خانه برگشته به گوش میرسد و میتوان تصور نمود که این رویه ادامه داشته باشد.
باید به خاطر داشت که تروریستها در قالب هیچگونه رویه و فرم قانونی و بین المللی نمیگنجند و میتوانند انعطاف داشته باشند و اگر مانند امروز تامین مالی را چه با حمایت برخی کشورها و چه با غارت اموال ملتی ادامه دهند میتوانند برای صلح و ثبات جهان خطر آفرین باشند و شاهد هستیم که در خصوص حتی تامین مالی گروههای تروریستی با درآمدهای میلیارد دلاری و روزانه ، نگرانیهای جدی وجود دارد.
از جمله نکات مهمی که در تحولات بین المللی در عصر حاضر میتوان مورد مداقه قرار داد آن که در گذشته و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم ، تحولات و تصمیمات بین المللی میتوانست بر جریانات منطقهای تاثیرگذار باشد و آنچه امروز بیش از گذشته نمایان گردیده آنکه تحولات منطقهای تاثیرات خود را بر حوزه بینالملل به روشنی تحمیل میکند و تمام آنچه به عنوان صلح و ثبات جهانی و بینالمللی میتواند تصور گردد تحت تاثیر نگاه و وضعیت منطقهای است.
بنابراین تحولات منطقه خاورمیانه بر همه جهان تاثیرگذار خواهد بود و مدیریت این بحران عامل ثبات و امنیت تلقی میگردد و در صورت ادامه نمیتوان بخشهایی را بدون دسترسی عوامل بیثبات کننده تلقی نمود .
بحران پناهجویان در کشورهای مختلف که در نتیجه سیاست طراحی شده از سوی برخی کشورهای غربی در منطقه به وقوع پیوسته ، بازگشت تعداد قابل توجهی از تروریستها با ملیت های بعضا اروپایی ( اتباع حدود 80 کشور در سوریه و در گروههای مختلف تروریستی حضور دارند ) ، دامن زدن به اسلام هراسی در نقطه نقطه جهان برای زنده نگهداشتن حضور دشمن مورد نیاز در راستای ایجاد بحران ها، تضییقات و محدودیتها و شیوع بحران و ناامنی منطقه خاورمیانه به دیگر نقاط جهان، نشانههایی از امکان تسری موج بیثباتی دارد.
از سوی دیگر اعمال خشونت بر علیه کشورها چه در قالب مستقیم و چه غیر مستقیم و نیابتی بر اساس عرف و قوانین بین المللی محکوم بوده و هست و نمیتوان با تقسیم ظاهری و بیمنطق تروریستها به میانهرو و تندرو ، حمایتها را نیز دستهبندی نمود و مثلا از تروریست میانه رو حمایت کرد برای آن که دولت قانونی کشوری را به چالش کشید و یقینا این رویه میتواند برای امنیت بینالمللی در هر زمانی خطر آفرین باشد .
بنابراین بودن و یا نبودن یک دولت در هر کجای دنیا بدون نظر مردم همان کشور و توسط گروههای تروریستی خطرات و عواقب جبرانناپذیر و جدی را به دنبال خواهد داشت و رویه ای خطرناک است و در این میان ضرورت تلاش برای مبارزه با هرگونه نمود تروریسم را خاطرنشان میسازد و البته کشورهای منطقه نیز با شناختن حق تعیین سرنوشت خود در این مسیر گام بر خواهند داشت.
انتهای پیام/