نظم مدیریت بحران در خاورمیانه، پیش نیاز مقابله با تروریسم تکفیری


تروریسم تکفیری اکنون در قامت اصلی ترین تهدید و چالش امنیتی خاورمیانه پیش روی دولت ها و ملت های منطقه خودنمایی می کند؛ چالشی که رفع آن جز از راه پی افکندن نظم منطقه و توافقی درون منطقه ای در راستای ایجاد یک نظام مدیریت بحران ممکن نیست.

 به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم،تروریسم تکفیری اکنون به یکی از مهم ترین چالش های امنیتی در خاورمیانه تبدیل شده، به گونه ای که ساختار نظم منطقه ای را با خطر فروپاشی مواجه کرده است. این شکل از تروریسم که بهانه و زیر عنوان اجرای احکام ناب اسلامی به خشن ترین شیوه های کشتار و شکنجه دست می زند، توانسته است از بی ثباتی های درونی برخی کشورهای منطقه از جمله عراق و سوریه به بهترین شکل بهره گیرد و بر گستره و عمق فعالیت خود بیافزاید. پیشتر در سایه بهره برداری از چنین فضایی بود که داعش شکل گرفت، سپس این گروه تکفیری توانست بر بخش های وسیعی از خاک سوریه و عراق مسلط شود و به اصطلاح خود، به تاسیس «خلافت اسلامی» اقدام کند.


اکنون تروریسم تکفیری به ویژه نوع داعشی آن، در بسیاری از نقاط خاورمیانه عربی حضور و قصد دارد عرصه عمل خود را به تمام پهنه خاورمیانه گسترش دهد. پرسشی که اکنون به ذهن می رسد این است که چرا تروریسم تکفیری تا این اندازه توانسته است در خاورمیانه رشد کند و چه زمانی می توان آن را از بین برد؟
آغاز فراگیر شدن پدیده ای به نام تروریسم تکفیری در منطقه به شکل گیری سازمان «القاعده» در سال های ورود نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان باز می گردد یعنی زمانی که دولتی ورشکسته در این کشور با تجاوز خارجی روبرو بود. به این ترتیب می توان در ریشه یابی جریان های تروریستی- تکفیری در سطح خاورمیانه بر متغیری چون پدیده ورشکستگی دولت ها متمرکز شد. دولت ورشکسته در معنای کلی به دولتی اطلاق می شود که توان اعمال کارویژه های حاکمیتی خود را در سطح ملی از دست داده و با بحران اقتدار روبرو است.

با این تعریف می توان آغاز شکل گیری پدیده دولت ورشکسته در خاورمیانه و مناطق پیرامونی آن را در افغانستان دید که دولت مرکزیِ آن متاثر از درگیری های داخلی و دخالت خارجی توان اعمال اقتدار خود را از دست داد و فضا برای رشد القاعده فراهم شد.
با تشکیل سازمان القاعده، شکل تازه ای از گروه های بنیادگرا پدید آمد که در همسنجی با نمونه های پیشین دارای 2 تفاوت چشمگیر بود؛ نخست آنکه این گروه در سطحی فراملی عمل کرد و دوم اینکه برای دستیابی به اهدافش از تروریسم سود جست.


در ارتباط با جهانی عمل کردن این گروه، حمله های 11 سپتامبر 2001 را می توان نقطه عطفی در این زمینه به شمار آورد. این رویداد نشان داد خطرهای شکل گیری این مدل از بنیادگرایی تکفیری حالتی جهانی به خود گرفته است و امنیت بین المللی را با تهدید مواجه می کند. از طرفی، واکنش آمریکا به این حمله ها منجر به گسترش هر چه بیشتر القاعده و شاخه های منشعب از آن در سطح خاورمیانه شد.


حمله آمریکا به افغانستان و عراق منجر به فروپاشی ساختار سیاسی این 2 کشور و به هم خوردن موازنه قوای منطقه ای شد و زمینه را برای تشدید بحران دولت ملی در خاورمیانه و مناطق پیرامونی فراهم کرد. به همین دلیل اندک زمانی پس از حمله آمریکا به عراق، بخش زیادی از نیروهای القاعده از هرج ومرج ایجاد شده در این کشور استفاده کردند و از افغانستان وارد مناطق سنی نشین عراق شدند.

تقابل جویی منطقه ای عربستان با جمهوری اسلامی ایران نیز هرج و مرج شکل گرفته را تشدید کرد و فضا برای گسترش هر چه بیشتر فعالیت القاعده فراهم شد، به گونه ای که از سال 2004، نیروهای القاعده به یک چالش بنیادین برای ثبات داخلی عراق تبدیل شدند. هرچند انتخابات سال 2005 و تشکیل دولت تازه در عراق تا اندازه ای توانست اقتدار مرکزی فروپاشیده را احیا کند اما فروپاشی ارتش به مانعی بزرگ بر سر راه دولت مرکزی برای اعمال اقتدار در گستره عراق تبدیل شده بود و القاعده بیشترین بهره را از این فرصت برد.


در ادامه، شکل گیری شورای بیداری عشایر در مناطق سنی نشین و سازماندهی دوباره ارتش تا اندازه زیادی توانست بحران گسترش القاعده را در عراق کنترل کند و مانع از فروپاشی ساختار سیاسی در این کشور شود. این وضعیت تا سال 2012 به صورت کجدار و مریز ادامه یافت و القاعده در این دوره در یک حالت نیمه خفته قرار گرفت.


در حالی که گمان می رفت تروریسم تکفیری در منطقه رو به افول می رود، خیزش های عربی و تشدید رقابت های منطقه ای برای بهره برداری از این خیزش ها زمینه تازه ای را برای این پدیده مهیا ساخت. نکته قابل تامل اینکه برخی تصور می کردند بنیادگرایی در طغیان موج آزادیخواهی و مطالبه های مردمسالارانه مردم کشورهای منطقه به شدت رنگ خواهد باخت. در برابر، سیاست های برخی دولت های منطقه به ویژه عربستان سعودی منجر به انحراف خیزش ها از مسیر اصلی خود و شکل گیری جنگ داخلی در برخی کشورها شد که اوج آن را در بحران سوریه شاهد هستیم.


از این زمان بود که هسته های خفته القاعده در عراق به سوریه سرازیر شدند و در پناه پشتیبانی های سیاسی و مالی شماری از دولت ها توانستند بر بخش هایی از خاک سوریه مسلط شوند. تسلط این گروه ها بر بخش هایی از سوریه با برخی بحران های داخلی در عراق و آغاز ناآرامی ها در مناطق سنی نشین این کشور همزمان بود. این ناآرامی ها فضا را برای بازگشت دوباره القاعده به میان برخی قبایل سنی نشین عراق فراهم کرد. در این فضا بود که گروه بزرگتر و مخوفتری چون داعش از خاکستر بادآورده القاعده به عراق ایجاد شد.


در ادامه، مخاصمه جویی های منطقه ای عربستان سبب ساز حمله این کشور به یمن شد که نتیجه آن چیزی جز افزایش تعداد دولت های ورشکسته در منطقه نبود؛ رخدادی که در اندک زمانی پای تروریست های تکفیری را به یمن باز کرد.


افزایش شمار دولت های ورشکسته نه تنها فرصت لازم را برای فعالیت گسترده تر گروه های تروریستی فراهم کرده بلکه بر رقابت و اختلاف های قومی- مذهبی دامن زده و بستر لازم برای یارگیری جریان های تکفیری-تروریستی به وجود آمده است.


در مجموع، تروریسم تکفیری در فضایی که دخالت های خارجی و رقابت های منطقه ای منجر به بحران دولتِ ملی و ورشکستگی سیاسی برخی کشورهای عربی شده، رشد یافته است. رشد کمّی و گسترش این گروه ها از افغانستان گرفته تا سومالی به نوبه خود بر دخالت های فرامنطقه ای و نیز رقابت درون منطقه ای افزوده است که نتیجه آن دورِ باطلی از رشد و گسترش پدیده تروریسم تکفیری در خاورمیانه عربی است.


بر مبنای آنچه گفته شد، آن چه باعث مهار تروریسم تکفیری می شود، خشکاندن ریشه های آن است که این جز از طریق بازگشت ثبات سیاسی به عراق، افغانستان، سوریه، یمن و حتی لبنان امکانپذیر نیست. تا زمانی که دولت مرکزی در این کشورها از توان اعمال اقتدار در کل کشور برخوردار نباشد، تروریسم تکفیری به راحتی از فضاهای خلاء موجود در راستای جذب نیرو و تقویت خود استفاده می کند.


بازگشت ثبات سیاسی به این کشورها در شرایطی که رقابت های درون منطقه ای و دخالت های فرامنطقه ای همچنان مانع از شکل گیری یک نظام مدیریت بحران کارآمد شود، صورت نمی گیرد. بنابراین، گام نخست در مبارزه با پدیده تروریسم تکفیری، حل معضل نظم منطقه ای و توافقی درون منطقه ای بر سر ایجاد یک نظام مدیریت بحران است. در سایه چنین ساختاری، می توان انتظار جلوگیری از گسترش فعالیت تروریسم تکفیری در کوتاه مدت و خشکاندن ریشه های فکری آن را در میان مدت و بلند مدت داشت.

منبع:ایرنا

انتهای پیام/