پشت پرده فائزه‌گیت


در سطح رسانه‌های خارجی شاهد رفتارهای همسو درباره موضوع مهم دیدار فائزه هاشمی با سران فرقه صهیونیستی بهاییت در تهران بودیم. در صدر واکنش‌ها فعالیت تیم رسانه‌ای وابسته به سیاستمداران نولیبرال در آمریکا و انگلیس قابل مشاهده است که بسیاری در ایران...

به گزارش خبرگزاری تسنیم، در سطح رسانه‌های خارجی شاهد رفتارهای همسو درباره موضوع مهم دیدار فائزه هاشمی با سران فرقه صهیونیستی بهاییت در تهران بودیم. در صدر واکنش‌ها فعالیت تیم رسانه‌ای وابسته به سیاستمداران نولیبرال در آمریکا و انگلیس قابل مشاهده است که بسیاری در ایران هم‌هدفی آنها را بتازگی در مساله «معامله ایران»

-IRAN DEAL- یا همان «برجام» از نزدیک در فضای رسانه‌های رسمی و شبکه‌های اجتماعی به یاد می‌آورند، هر چند تیم رسانه‌ای یادشده دست‌کم
10سال پیش از این با هدایت سیاستمداران
آمریکایی- انگلیسی و به منظور تحقق هدفی مهم و صهیونیستی تشکیل شد. تلاش برای عادی‌سازی روابط مسلمانان و صهیونیست‌ها بخشی از هدف‌گذاری باند رسانه‌ای نولیبرال‌ها از مسیر «دیپلماسی شهروندی» برای تحقق پروژه مهم «خاورمیانه جدید» با حق حاکمیت رسمی «اسرائیل» بر منطقه است.
  ظالم زیر نقاب صلح
دیپلماسی شهروندی شامل مجموعه‌ای از اقدامات ارتباطی با جامعه حریف به منظور «عادی‌سازی روابط»، «شناسایی اختلافات»، «مذاکره از مسیر غیرسیاسی» و در یک کلام تاثیرگذاری مستقیم بر مردم است.
مجریان این روش هوشمند با 100 سال سابقه تاریخی رسمی، به طور معمول می‌کوشند نقاط اختلاف را ابتدا با گفت‌وگوهای روشمند سست کرده، سپس با حملات رسانه‌ای به تخریب بنیان
فکری- ایدئولوژیکی در عقبه آن بپردازند. در واقع دیپلماسی شهروندی نوعی حمله پیشدستانه به پایانه‌های تشخیصی حریف برای رفع احساسات منفی نسبت به دشمن، به جای ایجاد تغییر در سیاست‌ها و اقدامات جبهه خودی است که موجبات ایجاد «نفرت و دشمنی» در دیگران را فراهم کرده است. مصداق بارز آن بیماری است که سیستم ایمنی‌اش از کار افتاده و میکروب‌های بیماری‌زا را در عین تحمل درد و رنج، «دوست» به شمار می‌آورد. دیپلماسی شهروندی از دوره به قدرت رسیدن خاتمی در ایران، با شدت بسیار زیادی توسط گروه‌ها و سمن‌های به ظاهر مستقل غربی برای حل موضوع مهم «دشمنی ایران و رژیم غاصب صهیونیستی» بر ایرانیان اجرا شده است، چرا که سازش اعراب و اسرائیل نیز براساس استدلال آنها به علت حمایت مردم منطقه و دولت ایران از گروه‌های مقاومت و تنفر عمومی از جنایات صهیونیست‌ها، موکول به تغییر موضع مردم و حاکمیت ایران است. البته همزمان با هجوم مجموعه‌ای از گروه‌های مجری دیپلماسی شهروندی به ایران از آمریکا و هلند و انگلیس و ترکیه، در منطقه غرب آسیا نیز تلاش‌های حاکمیتی برای تغییر فرهنگ ضدصهیونیستی مسلمانان آغاز شد. از بازنگری کتاب‌های درسی تاریخ و جغرافیا در اردن، قطر، امارات، مصر و فلسطین تا ایجاد ده‌ها فرهنگسرا و خیریه و بنیاد کارآفرینی صهیونیستی در جوامع مسلمان!
سربازان شرقی صهیونیسم
در ایران پرچمداری این تغییرات را پیروان فرقه صهیونیستی «بهاییت» به‌عنوان سربازان فرهنگی بیت‌العدل- عالی‌ترین مقام تصمیم‌گیری بهایی در حیفا- طبق نقش تاریخی قدیمی عهده‌دار شدند. از نفوذ در ارکان تربیت نسل شامل مهدهای‌کودک‌ به منظور تسلط بر باورها و عقاید شهروندان آینده تا ترویج سبک زندگی سکولار در فرهنگسراها برای حل پس‌زمینه اسلامی مردم در مبارزه با ظلم مداوم و تروریسم حاکمیتی رژیم غاصب صهیونیستی.
به طور مثال در کمپین رسانه‌ای «اسرائیل ایران را دوست دارد»، «رون اودری» مجری دیپلماسی شهروندی دولت رژیم غاصب صهیونیستی کوشید ابتدا اختلاف میان ایران و اسرائیل را موضوعی «سیاسی» و «غیرمردمی» جلوه داده و بعد با تبلیغات پیرامون تبعات جنگ، با بازیگری بهاییان، ایرانیان و صهیونیست‌ها را در بعد مردمی «دوست» یکدیگر معرفی کرد. این جنگ روانی وزارت خارجه اسرائیل با حمایت بهاییان اروپایی با کمپین «ایران اسرائیل را دوست دارد»، پاسخ داده شد و با حمایت رسمی نایاک- «شورای ایرانیان آمریکایی»- و لابی رسانه‌ای نولیبرال‌ها، همچون ویدئوی مرگ ندا آقاسلطان به «بمب ویروسی» در گوگل و فضای شبکه‌های اجتماعی تبدیل شد.
«بمب‌های ویروسی رسانه‌ای» به محتوایی گفته می‌شود که با حمایت و بازمهندسی ابرجست‌وجوگرهایی همچون گوگل و مشارکت غول‌های خبری، در فاصله زمانی کوتاهی بازدیدکننده بسیار زیادی می‌یابند و به اصطلاح محتوای مذکور به سرعت «جهانی» می‌شود. در مقابل این عملیات روانی حرفه‌ای برنامه‌ریزی‌شده که اسرائیل بسیار کوشید آن را «مردمی» و «خودجوش» جلوه دهد، کمپین مردم ایران با نام «ملت عاشق مبارزه با صهیونیست‌ها» به راه افتاد که دقیقا با مقاومت لابی رسانه‌های نولیبرال و شبکه‌های اجتماعی غربی، بارها صفحات آن مسدود شد اما با تلاش مسلمانان منطقه هنوز با زبان‌های مختلف به فعالیت خود ادامه می‌دهد.
اقتصاد، کلید تغییر
دیپلماسی شهروندی و تغییرات اجتماعی پیرامونی، نیازمند سرمایه است. یکی از دلایل موفقیت ایران در مبارزه با فرقه صهیونیستی بهاییت، در هم شکستن مشروعیت فعالیت تجاری بهاییان از دوره امیرکبیر تاکنون به علت آشکار شدن کارشکنی آنها در دوره‌های مختلف در نظامات اقتصادی کشور بوده است. دقیقا به همین دلیل است که اولین گروه‌هایی که به فساد بهاییان پی بردند، تجار و بازاریان مسلمان بودند.
با این وجود بهاییان برای پوشش‌دهی به اقتصاد فاسد خود، در دوره‌های مختلف کوشیده‌اند از مسیر ایجاد خیریه، مسجد، بیمارستان و... با سرمایه حاصل از تجارت مواد مخدر، قاچاق، سوداگری و شبکه‌سازی جهانی صهیونیستی، پایگاه اجتماعی خود را در جامعه مستحکم کرده و حیات‌شان را دوام بخشند. دقیقا مشابه آنچه اسرائیل در فضای تجارت جهانی انجام می‌دهد و اکنون با تلاش پیگیر مردم، دولت‌های اروپایی نیز با جدا کردن کد اقتصادی محصولات تولید فلسطین و جولان از کالاهای تولید رژیم غاصب صهیونیستی با فاز مقابله عملیاتی با جنایت‌های هر روزه صهیونیست‌ها در قالب کمپین «بایکوت کالاهای اسرائیلی» همراه شده‌اند.
حمله پسابرجامی بهاییان
در چنین شرایطی با ورود ایران به فضای پسابرجام، صهیونیست‌ها در حال تلاشند با نفوذ در شاهراه‌های اقتصادی ایران از طریق بهاییان، بر تجارت و فرهنگ و در بعد وسیع‌تر «جامعه ایرانی» مسلط شوند. فعالیت شدید امثال کامران الهیان برای نفوذ در فضای شرکت‌های دانش‌بنیان و خرید مشهورترین استارتاپ‌های ایرانی توسط شرکت‌های گمنام خارجی پس از معرفی در همایش‌ «آی‌بریج» با حمایت رسمی عناصر بهایی و سیاستمداران
عرب- اسرائیلی همزمان با تلاش مضاعف بهاییان هند و انگلیس برای بازگشت به بستر اقتصاد ایران را نیز می‌توان تلاش برای بازمهندسی اجتماع ایران از مسیر شبکه‌سازی اقتصادی- اجتماعی تحلیل کرد.  اما ساختارسازی یادشده طبیعتا نیازمند خط‌شکنی امنیتی در حوزه اجتماعی است. در چنین فضایی حرکت انتحاری فائزه هاشمی در دیدار با سران بهایی در دوره مرخصی از زندان و کمپین رسانه‌ای جدی نولیبرال‌ها پس از این واقعه در یارگیری از مردم برای قبح‌زدایی از فعالیت
اقتصادی- اجتماعی بهاییان را می‌توان در پازل بزرگ‌تر «سازش مردم خاورمیانه با صهیونیست‌ها» با کمک بزرگ آقازاده‌های عرب و ایرانی برشمرد. کما اینکه در عربستان نیز ولید بن‌طلال، میلیاردر مشهور سعودی و در اردن و قطر و مصر نیز همزمان، شاهزاده‌ها و فعالان اجتماعی، پروژه قبح‌زدایی از «دوستی با ظالم صهیونیست» را آغاز کرده‌اند.
فصل میوه‌چینی انگلیس
امروز انگلیس می‌کوشد میوه تلاش‌های 100سال پیش ماسون‌های صهیونیست کمپانی هند شرقی در پایه‌گذاری فرقه بهاییت در ایران، همزمان با کاشت نطفه ناپاک «صهیون» در فلسطین را برداشت کند، آنگاه که «پدیده ثابتی» سخنگوی بهاییان لندن، در شبکه سلطنتی بی‌بی‌سی می‌گوید: «در مرحله اول باید بگویم که از اینگونه اشخاص باید تقدیر شود. یکی از عواملی که باعث تقویت روح جامعه بهایی است همین حمایت اشخاص والایی مثل فائزه رفسنجانی است. این مساله در خلأ به وجود نیامده، بلکه حاصل ارتباط داشتن و گفت‌وگو با بهاییان در زندان و  آشکار شدن دروغ بودن مسائلی است که به بهاییان نسبت داده می‌شود». در حقیقت سخنگوی بهاییان به این موضوع معترف است که والاحضرت فائزه، در معرض «دیپلماسی شهروندی» جامعه بهاییان قرار گرفته و باورها و ارزش‌های خود را در این تبادل باخته است.  این پروژه بسیار فراتر از بازی‌های کودکانه سیاسی یک آقازاده در عرصه سیاست است و نشان از عمق نفوذ تیم‌های عملیات روانی دشمن در جامعه ایرانی دارد. بویژه که در موضع‌گیری احزاب سیاسی غربگرا، به جای واکنش صحیح در برابر عملیات رسانه‌ای دشمن، شاهد مرثیه‌سرایی برای «افول قدرت» هاشمی‌رفسنجانی هستیم! گویی حفظ «رفسنجانی پدر» از حفظ اسلام مهم‌تر است!
با اتکا به مستندات و تحلیل ارائه‌شده، انتحار فائزه هاشمی در مشروعیت‌بخشی به بهاییان به‌عنوان بازوان اجرایی عملیات اجتماعی- اقتصادی ضد مردم ایران را می‌توان بخشی از پروژه نفوذی «برجام 2» برای ایجاد دوقطبی تغییر آرمانی در کشورمان به حساب آورد. پروژه‌ای که هدف از آن فراهم‌سازی مقدمات لازم برای ایجاد تغییر در اهداف بالادستی حوزه سیاست خارجی ایران به منظور نجات اسرائیل از «بن‌بست منطقه‌ای» است.