۱۲۰۰ نفر «رؤیای نیمهشب» را خواندند/ رونمایی از تیزر سینمایی تا ۱۵ خرداد
مسئول دبیرخانه چهارمین دوره مسابقه «کتاب و زندگی» از توزیع ۵۰ هزار نسخه از کتاب و شرکت ۱۲۰۰ نفر در این دوره از مسابقه تاکنون خبر داد.
احمد ذوعلم، مسئول دبیرخانه چهارمین دوره مسابقه «کتاب و زندگی»، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به تعداد نسخههای توزیع شده از این کتاب از آغاز این دوره مسابقه گفت: این دوره مسابقه بر پایه کتاب «رؤیای نیمه شب» در حال برگزاری است. از زمان آغاز مسابقه تاکنون تعداد 50 هزار نسخه توزیع شده و قرار است تا هفته آینده این مقدار به 70 هزار نسخه افزایش یابد.
وی ادامه داد: تاکنون نیز 1200 نفر در مسابقه شرکت کردهاند و برگزیدگان نیز به صورت هفتگی اعلام میشوند.
به گفته مسئول دبیرخانه چهارمین دوره مسابقه «کتاب و زندگی» تیزر فیلم سینمایی از کتاب «رؤیای نیمهشب» نیز تا پیش از 15 خردادماه رونمایی میشود. روز گذشته، سوم خردادماه، تولید این تیزر به اتمام رسیده و به مرحله تدوین و صداگذاری رسیده است. امیدواریم که بتوانیم مراحل تدوین را 10 روزه به اتمام برسانیم.
چهارمین دوره مسابقه کتاب و زندگی از 15 فروردین تا 15 تیرماه 95 برگزار و در صورت استقبال علاقهمندان، تمدید خواهد شد.
تا پیش از آغاز مسابقه، رمان «رؤیای نیمهشب» اثر مظفر سالاری به چاپ یازدهم رسیده بود و حدود 13 هزار نسخه از آن راهی بازار کتاب شده بود.
این رمان به شرح یک داستان عاشقانه پرداخته که خالی از مضامین دینی و معارفی نیست. هاشم جوانی است که عاشق دختری بهنام ریحانه شده ولی ریحانه باورها و مذهب هاشم را ندارد و به مذهب دیگری مقید است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«پدربزرگ از پشت قفسهها بیرون آمد و به گوشوارهای زیبا و گرانبها که من طراحی کرده بودم و ساخته بودم اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود؛ هرچند بعید میدیدم که مادرش زیر بار قیمت آن برود. گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم.
ــ طراحی و ساخت این گوشواره، کار هاشم است. حرف ندارد!
مادر ریحانه گوشوارهها را گرفت و ورانداز کرد.
ــ قشنگند، ولی ما چیزی ارزانقیمت میخواهیم.
مادر ریحانه گوشوارهها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشوارههای قبلی را جستجو کرد. پدربزرگ گوشوارههای گرانبها را توی جعبه کوچکی گذاشت. جعبه را بهطرف مادر ریحانه سُراند.
ــ از قضا قیمت این گوشوارهها دو دینار است.
در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا میخواستم که ریحانه صاحب آن گوشوارهها شود. قیمت واقعیاش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم».
انتهای پیام/