مصادیق معماری وحشی ایران در حریم امن خانواده
بخش اعظمی از مشکلات فرهنگی و نابه سامانیهای اجتماعی کشور، ریشه در معماری منحط و غلطی است که از اندیشه غربی نشأت می گیرد و معماری اسلامی-ایرانی را به حاشیه رانده است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»؛ ارتباط معنا با ماده ارتباط تنگاتنگ و ممزوجی است. شکل و ساختار ماده بر درون مایه و محتوای معنا تأثیر به سزایی میگذارد و بلعکس. برهمین اساس، انسان به عنوان یک موجودی که به صورت توأمان صاحب ماده و معنا است و وجودش آمیخته از این 2 حیث است، عمیقا مشمول این قاعده میشود که ابعاد مادی وجود و زندگیش بر وجوه معنوی اوتأثیر دو طرفه دارد. فلذا نمی توان گفت که این 2 حیث(ماده و معنا) از یکدیگر قابل جدایی و انفکاکاند.
انسان به عنوان یکی از پدیدههای خلقت و هستی، اولین پرسشی که باید بدان پاسخ گوید آن است که غایت خلقتش چیست؟ غایت و هدف آفرینش انسان چیست؟ پاسخ به این پرسش، جهت دادن و جهت یافتن زندگی اوست. در مرتبه دوم، پرسشی که مطرح می شود آن است که ظرفیت شکل حیات او چیست؟ انسان به عنوان موجودی حی و صاحب حیات، باید ببیند که ظرفیت و حدود شکل حیاتش چیست و چگونه است؟ پاسخ به این پرسش، حکمت و فلسفه معماری و عمران زندگی مادی او را مشخص و اهمیت و جایگاه معماری را در زندگی انسان تعیین میکند.
اگر بخواهیم برای فهم بهتر مدعایمان قدری از مباحث انتزاعی به سوی مصادیق انضمامی نزدیکتر شویم باید به چند مثال اشاره کنیم. برای مثال در معماری اسلامی-ایرانی وقتی به پدیدهای همچون گنبد برمیخوریم، میبینیم که انتهای این گنبد، نماد و نشانه کثرتی است که هر چه قدر بالاتر میرود به وحدت و یکپارچگی نزدیکتر میشود. این نوع معماری گنبدی همان اندیشه حکمی کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت است. در واقع، فضا و گفتمان فکری یک دورهای از ممالک اسلامی-ایرانی، بر نوع شکل دهی و تعین بخشی حیات او تأثیر به سزایی داشته است. یا در مثالی دیگر، وقتی به معماری اسلامی-ایرانی نظر میکنیم، میبینیم که یکی از وجوه لاینفک و جداییناپذیر این معماری، مسئله حریم و حرم است. معماری اسلامی-ایرانی معماری حریم محور است که برای نقاط مختلف محل زندگی انسان حریمهای خاص خود را قائل بوده و هست و این را ما در نوع آشپزخانه، دالانها و فضای هشتیهای خانههای سنتی ایرانی به وضوح میبینیم. یا در نمونه دیگر، می بینیم که مستراح، کاملا جدای از فضای داخلی خانه بوده و در بیرون فضای داخلی در گوشه ای از حیاط قرار داشته است.
این اندک نمونهها نشان دهنده آن است که معمار ایرانی مسلمان تکلیفش با خودش مشخص بوده و میدانسته که به عنوان یک ایرانی و یک مسلمان، هدف از خلقتش چیست و در مرحله بعد، ظرفیت شکل مادی و جایگاه و محل مادی زندگیش باید چگونه باشد تا نه تنها خللی در هدف خلقتش ایجاد نکند بلکه بستری باشد در جهت تحقق آن هدف. این نوع معماری نشان دهنده این است که اندیشه حکمی، عمیقا ممزوج با عمران و معماری بوده است. اما هنگامی که به دوره مدرن میرسیم با کمال تأسف، معماری مدرن را براساس تفکر مدرن میابیم و میبینیم که این نوع معماری در کشور ما حاکم شده و باعث به حاشیه راندن معماری اسلامی-ایرانی حکیمانه گشته است. معماری مدرن واجد اندیشههای اساسی مدرنیته همچون لیبرالیسم، ماتریالیسم و ایندیویجوآلیسم است. به عنوان مثال، در این نوع معماری دیگر خبری از حریم و دالانها و هشتیها و آشپزخانههای در بسته نیست بلکه آشپزخانهها کاملا باز شدهاند و حریمی برای اتاقها مطرح نیست و خانم کدبانو نمیتواند به راحتی و با آسودگی و با حفظ حرمتها در آشپزخانهاش مشغول به کار بشود. و یا مستراح دیگر نه در گوشهای از حیاط بلکه به درون محیط خانه و فضای داخلی خانهها آمده است. دیگر زوجین به عنوان پدر و مادری که صاحب فرزند هستند نمیتوانند در اتاق خصوصی خویش راحت باشند و آرامش داشتهباشند چون فاصلهای بین اتاق خصوصی آنها با اتاق فرزندانشان نیست.
معماری مدرنیزه شدهی کنونی ایرانی دیگر فضاهای بزرگ خانه ها را به خود نمی بیند بلکه چون انسان مدرن دیگر خانه را محلی برای لحظهای درنگ کردن پذیرفته است و آن را محدود به نیازهای مادی خویش میداند لذا فضای آن را کوچک و محدود نموده و خانههای امروزی همگی کوچک و محدودند.
در واقع امروزه ما از یک طرف مدعی اسلام و اندیشه اخروی گرای متعالی هستیم اما در عمل، درست متعارض و متناقض با ادعایمان زندگی می کنیم.، سند این مسئله هم وضعیت معماری کشورمان است که درست برخلاف اندیشه اسلامی و حکیمانه، شده و عمیقا حاوی نگاهها و انگارههای مدرنیسم و فلسفه معماری غربی گردیده است. این است که امام خامنهای در بیانی غضب گونه و با لحنی ناراحت و معترض می فرماید:«معماری تهران یک معماری وحشی است.»
بخش اعظمی از مشکلات فرهنگی و نابه سامانیهای اجتماعی امروز جامعه ما به معماری منحط و غلطمان باز می گردد. در انتها، این فرض را مطرح می کنم که به عنوان یک جامعه اسلامی اگر به دنبال ساختن آخرتی آباد هستیم باید بدانیم که راهش از ساختن دنیایی آباد می گذرد و یکی از وجوه اساسی در ساختن این دنیای آباد، معماری آباد و صحیح است، معماری را هم فرد معمار و طراح رقم می زند یعنی یک انسان، انسانی که صاحب دل و قلب است؛ فلذا راه معماری صحیح و آباد هم، از انسان صاحب دل آباد و قلب سلیم می گذرد و بس، و باز درآخر به 2 سوال اساسی در حکمت و فلسفه معماری که در ابتدای متن مطرح شد اشاره می کنم تا در پاسخ به آن به خصوص در شرایط کنونی قدری بیشتر تعمق و تأمل کنیم:1 ) غایت خلقت انسان چیست؟2 ) ظرفیت شکل حیاتش چگونه است و چگونه باید باشد؟
انتهای پیام/