معادله پیچیده رئیس
ریاست قاطعانه علی لاریجانی در مجلس دهم نقطه پایانی حدس و گمانهای سیاسی پیرامون آینده پارلمان ایران بود. سرلیست جناح اصلاحطلب در تهران که با رای بالایی هم توانسته بود وارد مجلس شود پس از شکست در انتخابات موقت دیگر در انتخابات هیاترئیسه دائم...
به گزارش خبرگزاری تسنیم، ریاست قاطعانه علی لاریجانی در مجلس دهم نقطه پایانی حدس و گمانهای سیاسی پیرامون آینده پارلمان ایران بود. سرلیست جناح اصلاحطلب در تهران که با رای بالایی هم توانسته بود وارد مجلس شود پس از شکست در انتخابات موقت دیگر در انتخابات هیاترئیسه دائم به میدان نیامد تا رئیس مجالس هشتم و نهم بار دیگر سکان ریاست مجلس را بر عهده بگیرد. اما با وجود رای بالای لاریجانی در مجلس که بالاترین رای یک رئیس در سال ابتدایی تاریخ مجالس پس از انقلاب محسوب میشود، او را چقدر میتوان موفق دانست؟ آنچه از شواهد امر برمیآید لاریجانی نخستین نفر در تاریخ انقلاب اسلامی خواهد بود که 3 دوره کامل بر صندلی ریاست تکیه خواهد زد، چه آنکه پیش از این هاشمیرفسنجانی در میانه راه مجلس سوم با پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری پس از 2 دوره کامل و
یک سال ریاست بر پارلمان به دولت رفته بود، رکورددار به حساب میآمد.
پیروزی سهباره لاریجانی که اینبار در دولت جدید و در مقابل معاون اول دولت اصلاحات رخ داد به اندازه کافی قدرت سیاستورزی وی را نشان میدهد اما آیا این پایان ماجراست؟ جالبتر اینکه یکدستی کمسابقهای که اینبار در طیفهای گوناگون جریان اصولگرا درباره ریاست لاریجانی بر مجلس حاکم شد باز هم از واقعیت رفتار هوشمندانه وی حکایت میکند اما با این تفاسیر به نظر میرسد بازخوانی اجمالی عملکرد و تصمیمات راهبردی رئیس مجلس نشان میدهد فرصتها و دستاوردهای آقای «رئیس» حداقل 3 چالش بزرگ را برای وی ایجاد کرده است. در روزهای اخیر مطالب زیادی درباره دلایل موفقیت مجدد لاریجانی مطرح شده، برای همین مطلب حاضر متکلف بررسی «نارسایی»های سیاست ورزی علی لاریجانی است که اجمالا در 3 بند زیر قابل ارائه است:
اول اینکه؛ راهبرد اساسی لاریجانی در سالهای اخیر مرزبندی کم و بیش «پررنگ» با عنوان «اصولگرایی» است، پدیده احمدینژاد در این نوع کنش لاریجانی بیشترین اثر را داشته، چه؛ تفاوت نظر رئیس مجلس با هم طیفهای دیگرش در برخورد با دولت نهم و دهم آنقدر برای وی اهمیت زیادی داشت که سالهای پایانی دولت دهم را به محل نزاع سنگین مجلس و دولت کشاند.
اما آیا سابقه طولانی و روشن لاریجانی به عنوان یکی از چهرههای محبوب جناح راست سابق و اصولگرای جدید در سالهای پرتنش دولت اصلاحات قابل فراموشی است؟ حتی سازوکار وحدت اصولگرایان در انتخابات84 (هرچند شکست خورد) حداقل از سوی طیف سنتیاش به کاندیداتوری لاریجانی در انتخابات حکم کرد. شورای هماهنگی نیروهای انقلاب(ویژه همان سالها)، حزب موتلفه، جبهه پیروان خط امام و رهبری و... که نماد کامل جناح راست سیاسی شناخته میشوند به صورت تمامقد حامی لاریجانی بودند. ریاست 10 ساله لاریجانی بر صداوسیما و داستان بسیار طولانی تقابل وی با دولت اصلاحات بخش جداناپذیر شخصیت لاریجانی است، حالا اما وی دوست دارد «مستقل» شناخته شود و حتی «آرایش اصولگرایان در انتخابات را ناموفق میداند». هرچند لاریجانی هنوز موفق به ثبت یک حزب و جریان شناسنامهدار سیاسی نشده است و حتی از ناتمام ماندن سازوکاری با حضور برخی چهرههای سیاسی موسوم به میانهرو (مثل ولایتی) ابراز تاسف میکند. لاریجانی در انتخابات 92 با سکوتی «الهامبخش» له یا علیه کاندیداها نظری نداد تا فرضیه «نه این، نه آن» خودش را عمیقتر کند، وی در سال 94 وارد ائتلاف کمسابقه اصولگرایان هم نشد تا مجلس نهم آخرین حضور رسمی وی مرکزیت یک ائتلاف سیاسی در جناح اصولگرا باشد.
اما چرخ گردون سیاست وقتی به زمان انتخاب ریاست مجلس دهم رسید، حتی «فیلسوف مستقل» را مجبور به همنشینی با «همخون»های اصولگرایش کرد، اسم فراکسیون فراگیر که بعدها به ولایت تغییر کرد در مقابل هسته اصلی ادارهکنندهاش بیاهمیت است همه میدانند لاریجانی با اصولگرایان(حتی اعضای شناسنامهدار جبهه پایداری) نشست و در مقابل فراکسیون امید که با معاون اول اصلاحات به میدان آمده بودند رقابت کرد.
ریاست لاریجانی را حتی اگر پیروزی اصولگرایی ندانیم، شکست راهبرد اساسی اصلاحطلبان بود چراکه لاریجانی را مجبور کردند بار دیگر از «جاده» اصولگرایی عبور کند. حالا این سوال جدی بدون پاسخ است: راهبرد «نه این، نه آن» لاریجانی چرا شکست خورد؟ حتی اگر دوگانه اصولگرایی- اصلاحطلبی را پایان یافته بدانیم، سیاست «آونگی» را نمیتوان در طولانیمدت موفق دانست.
دوم اینکه؛ سقوط رای لاریجانی در قم بزرگترین دلیل بر نافرجام بودن سیاست آونگی وی است. لاریجانی که بازیگر قهار سطوح کلان سیاست است حتما خوب میداند در نظام مردمسالار نیاز به رای مردمی دارد، حرکت بر میانه سیاست به صورتی که نتواند بدنه اجتماعی خاصی را نمایندگی کند، رای اول لاریجانی در مجلس هشتم و نهم را با کاهش 110 هزار نفری مواجه میکند، اگر حمایت چشمگیر مراجع قم در سالهای آینده به هر دلیلی کمرنگ شود، سوال بزرگی باید ذهن «آقای عبارتساز سیاست» را مشغول کند: لاریجانی کدام گفتمان سیاسی را در بدنه اجتماعی پرچمداری میکند؟
«اعتدال» و «میانهروی» اگر زوری داشته باشد میتواند با «آمیزش موقت» با اصلاحطلبی دردی از تکنوکراتها دوا کند اما حتما به درد سیاستمداری مثل لاریجانی با کارت شناسایی غیرقابل ابطال جناح راست نمیخورد. شکست با فاصله
70 هزار رای در قم با سبد رای کوچک برای لاریجانی هوشمند حتما زنگ خطر است.
سوم اینکه؛ مثلث اداره کننده مجلس که شامل رئیس و نوابش میشود شرایط لاریجانی را سخت کرده است، سیاستورزی لاریجانی و جدا کردن خرجش از اصولگرایی 2 استوانه مهم لاریجانی یعنی «ابوترابیفرد» و «باهنر» را پس از 8 سال از لاریجانی گرفت. ابوترابیفرد در سازوکار وحدت اصولگرایی وارد شد اما باهنر پس از 4 سال سخت در انتخابات هم وارد نشد. باهنر که مرد اول لاریجانی در مجلس هشتم بود در مجلس نهم دید فراکسیون رئیس مجلس در اختیار فرد دیگری قرار گرفته است. حالا دیگر لاریجانی مجبور است در روزهای سخت مجلس برخلاف رویه سابقش شخصا حاضر شود، چراکه بعید است 2 نایبرئیس فعلی مجلس بتوانند کار جلسه را آنطور که لاریجانی میخواهد در بیاورند!
پزشکیان و مطهری را لاریجانی «برادرانی خوب» میداند اما همه میدانند یک برادر خوب لزوما «همکار خوبی» نیست، خاستگاه اصلاحطلبی نایبرئیس اول و شخصیت «خاص» نایب رئیس دوم نشان میدهد راهبرد ترویج «مستقل پروری» لاریجانی در مجلس برایش گران تمام شد.
حتما نایبرئیسی فردی مثل محمد دهقان که سالها در هیاترئیسه همکاری نزدیک و تعاملی با لاریجانی داشته است بیشتر مورد پسند رئیس مجلس بود اما چاق شدن گروه مستقلها مطهری را به کنار گوش رئیس برد. مشی سیاسی لاریجانی که مبتنی بر تعامل و لابی و مذاکره است با شخصیت 2 نایبرئیسش جور در نمیآید. حتما معادلهای که رئیس ریاضیدان مجلس در سالهای اخیر حل کرد پیچیدهتر از آن بود که فکرش را میکرد. دست آخر اینکه؛ کنش لاریجانی در ماجرای برجام پای وی را بهعنوان موافق توافق لرزان هستهای به میان ماجرا آورد و بخش چشمگیری از بدنه رای استکبارستیز لاریجانی را از وی مایوس کرد اما حتی این خدمت بزرگ هم نتوانست اصلاحطلبان را از رقابت همراه با تخریب برای کسب ریاست مجلس دهم کنار بزند. برخلاف تصور، اصلاحطلبان با مهمترین چهره منتخبشان به میدان آمدند و با یادآوری سابقه لاریجانی وی را از خودشان ندانستند.(رجوع کنید به رسانههای اصلاحطلب در هفتههای منتهی به انتخاب رئیس مجلس) شاید برای همین است که یکی از تحلیلگران مشهور اصلاحطلب پس از شکست عارف لب به اعتراض گشود و اساس رقابت با لاریجانی را اشتباه دانست.
حالا سوال جدی برای سیاستورزان این است که هزینه دفاع از «برجام» برای لاریجانی «بازگشت سرمایه»ای حتی اندک داشته است؟ کما اینکه اصولگرایان راضی از ریاست وی همچنان منتقد لاریجانی برجامی هستند و بدنه انقلابی جامعه هم با وجود رضایت این روزها از رئیس مجلس دل خوشی ندارد، آن سوی میدان هم اصلاحطلبها نشان دادند قدردان نیستند.
انتهای پیام/