تمجید خاص پوتین از رهبر معظم انقلاب
پوتین در وصف آیت الله خامنه ای گفته است: ایشان فقط رهبر ایران نیستند بلکه یکی از تصمیم گیران بین المللی هستند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، «غسان بن جدو» مدیر تونسی الاصل شبکه ماهواره ای و بین المللی «المیادین» لبنان، تا پیش از آغاز انقلاب های عربی در منطقه شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا، خبرنگار ارشد شبکه تلویزیونی «الجزیره» قطر بود و مدت زیادی را نیز در دفتر این شبکه در تهران انجام وظیفه می کرد.
وی سپس به دلیل تعارض سیاست های خبری مدیران الجزیره با اعتقادات خود در رابطه با موضوع انقلاب های عربی و محور مقاومت، از این شبکه جدا شد و پس از مدتی اقدام به تاسیس «المیادین» کرد. غسان بن جدو هم اکنون به عنوان یکی از مهمترین شخصیت های رسانه ای نه تنها در جهان عرب که در کل جهان شناخته می شود.
پس از هماهنگی قرار ملاقات با وی، در دفتر کارش در بیروت پذیرای ما بود و ضمن طرح بسیاری از تجربیات خود در حوزه رسانه، در مورد موضوعات مختلف منطقه ای و بین المللی نیز به سوالات متعدد ما پاسخ داد. مشروح این گفتگو به شرح زیر است:
آقای غسان بن جدو؛ به نظر شما مهمترین کارویژه و ماموریت اصلی رسانه های مقاومت در جنگ رسانه ای علیه جریان های ضد مقاومت چیست و در شرایط کنونی وضعیت رسانه های حامی مقاومت را چگونه ارزیابی و تحلیل می کنید؟
به نظر من سخت است که رسانه های مقاومت را از محیط و احزاب مقاومت جدا کنیم. به عبارت بهتر؛ رسانه های مقاومت به طور طبیعی اخبار مقاومت را بازتاب می دهند، چه مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل، چه مقاومت در مقابل جبهه های تکفیری و...، حال اگر جبهه سیاسی، فرهنگی، نظامی و استراتژی مقاومت به صورت توأمان در حالت پیشروی و پیروزی باشد، در آن صورت رسانه های مقاومت نیز وضعیتی رو به جلو خواهند داشت.
البته عکس این قاعده نیز صادق است. اما در این خصوص باید بگویم که رسانه های مقاومت باید اهداف استراتژیک و روش کار خود را مشخص کنند تا ضرورتا از کار جبهه مقاومت در میدان تاثیر نپذیرفته و متغیری وابسته به آن نباشند. نکته دوم اینکه رسانه های مقاومت نباید کار خود را تنها به گزارش نظامی و بازتاب صحنه های نبرد محدود کنند. مقاومت یک مفهوم گسترده بوده و دارای فرهنگ محیط، بستر، ادبیات، هنر و حتی شعر خاص خود است.
رسانه ها در همه این موارد باید تمرکز داشته و آنها را بازتاب دهند. در غیر این صورت، اگر این رسانه ها تنها بر جنبه نظامی مقاومت متمرکز شوند تبدیل به منظومه ای از اخبار نظامی خواهند شد نه الزاما رسانه مقاومت. در واقع؛ نقش رسانه جنگی این است که اخبار نظامی را دنبال نماید اما رسانه مقاومت دامنه و تعریف گسترده تری دارد و عناصر و اجزای آن باید وسیع تر باشد.
حال اگر رسانه مقاومت اهداف خود را تنها در بازتاب اخبار میدان جنگ محدود کند، در آن صورت محصول ناقصی خواهد داشت که اثرگذاری ناچیزی به دنبال دارد. رسانه مقاومت باید مخاطب خود را افکار عمومی جهان اسلام، جهان عرب و حتی افکار عمومی جهان بداند. در دل این منازعه رسانه ای همیشه جنگ روانی وجود دارد که در قالب آن نشانه های گمراه کننده ای به مخاطب ارائه می شود.
بر این اساس؛ از نظر من رسانه مقاومت باید بسیار ماهر باشد تا جنگ روانی را درک کند و بشناسد و بداند که جنگ روانی الزاما به معنای دروغ، گمراه سازی و تقلب نیست. در جنگ روانی باید با هوشمندی، استراتژی و تاکتیک تعیین کنیم که چگونه با مخالف و دشمن در میدان جنگ رسانه ای وارد نبرد شویم.
به بیان دقیق تر؛ هامن گونه که در بعد نظامی، اهداف استراتژیک و نقشه های تاکتیکی وجود دارد در رسانه هم باید اهداف استراتژیک و نقشه های تاکتیکی متفاوت برای صحنه های مختلف وجود داشته باشد.
به نظر شما رسانه های ایرانی، اعم از شبکه ها، خبرگزاری ها و جرائد تا چه اندازه در نکاتی که به آن اشاره کردید موفق بوده اند؟
نمی توانم میزان تاثیر و موفقیت آمیز بودن رسانه های داخل ایران را در این خصوص به درستی ارزیابی کنم اما می توانم در خصوص رسانه های خارج از ایران صحبت کنم. باید در این جا منصفانه قضاوت کرد. نباید واقعیت رسانه های ایرانی را از واقعیت سیاسی جهان و منطقه جدا کنیم. باید صراحتا بگویم که میان جهان عرب و ایران در این خصوص توازنی وجود ندارد.
از سویی؛ یک سری رژیم های عربی با ایران مشکل دارند و این موضوع بر عملکرد رسانه ها تاثیرگذار است. باید تاکید کنم که دشمنان سیاسی ایران به لحاظ رسانه ای قوی تر هستند. دلیل این موضوع هم مشخص است، زیرا آنها نسبت به نقش رسانه کاملا واقف هستند و ظرافت های این حرفه مانند اینکه رسانه یک ابزار ثانوی و حاشیه ای نیست را به درستی می دانند.
نکته دیگر اینکه دشمنان رسانه ای ایران بودجه گزافی در این مسیر صرف می کنند. من از میلیاردها دلار صحبت می کنم نه از هزاران یا میلیون ها یا حتی صدها میلیون دلار. اما ایران در حوزه رسانه پول زیادی خرج نمی کند در حالی که دشمنان ایران به شکل وسیعی در روزنامه ها، اینترنت، شبکه های ماهواره ای و رادیوها فعالیت می کنند.
از آن بالاتر، در هر کشور عربی ارتشی از اصحاب رسانه، شبکه های محلی، رادیوهای محلی، روزنامه های محلی و روزنامه نگاران محلی در خدمت این موضوع ( تقابل رسانه ای علیه ایران) هستند. این رویارویی به هیچ عنوان متوازن نیست. هر چقدر رسانه های ایرانی فعالیت کنند و هر چه منعکس کنند، تاثیری محدود خواهد داشت زیرا میزان پمپاژ مالی و انتشار گسترده رسانه های مقابل با ایران قابل قیاس نیست.
البته تبلیغات نیز در این معادله نقش مهمی ایفا می کند. تبلیغات در منطقه ما تقریبا به طور کامل، یعنی حدود 99 درصد در دست دشمنان ایران است. به عبارت دیگر؛ هر رسانه ای در منطقه ناچار است در حوزه تبلیغات و آگهی ها با دشمنان ایران وارد تعامل شود.
به نظر شما دلیل این دشمنی مضاعف در سال های اخیر چیست؟
در سال های اخیر شاهد شدیدترین، بزرگ ترین و خطرناک ترین بحران ها در تاریخ عربی و اسلامی بودیم. این بحران ها طی قرون گذشته بی سابقه بوده است. لذا آنچه می گذرد جنگی تمام عیار، میدانی و مستقیم است. البته به زعم آنها قرار بود این جنگ در خلال چند هفته و چند ماه و با پیروزی کامل دشمنان ایران و مقاومت یعنی عربستان سعودی، ترکیه و قطر با پشتیبانی آمریکا تمام شود اما این اتفاق رخ نداد و جنگ به طول انجامید در حالی که آنها آماده جنگ طولانی نبودند. این امر دشمنان ایران را عصبانی تر کرده و از این رو هم اکنون وارد فاز واکنشی و انفعالی شده اند.
نکته دیگر اینکه در این جنگ، محور مقاومت در حال پیشرفت است. محور مقاومت در این معادله نیروی خود را بازیافته و سرزمین هایی را نیز آزاد کرده است. دشمنان مقاومت معتقدند که اگر این روند پیش برود، آنها شکست خواهند خورد.
از سویی؛ حدود 90 درصد افکار عمومی جهان عرب تا 5 سال قبل هم رأی دشمنان محور مقاومت بودند اما در این 5 سال محور مقاومت توانسته است بخشی از این مخالفین را در این مجادله قانع کند. من به صورت عینی می گویم که 50 درصد افکار عمومی کشورهای عربی دیگر از سوی دشمنان محور مقاومت اقناع نمی شوند. آنها دیگر معتقد نیستند آنچه در سوریه رخ می دهد جزئی از بهار عربی است. همچنین آنها دیگر معتقد نیستند که دلیلی برای حمایت از داعش، النصره و گروه های مسلح از سوی دشمنان ایران وجود دارد. این موضوع دستاوردی جدید برای مقاومت محسوب می شود.
دلیل مهم دیگری البته در این باره وجود دارد و آن اینکه؛ باید توجه داشت که رسانه های محور ضد مقاومت در به کارگیری روش های غیر اخلاقی و غیر انسانی محدود به هیچ خط قرمزی نیستند. اما رسانه های محور مقاومت رسانه هایی مودب و مهذب هستند و دست به روش های غیر اخلاقی نمی زنند و این مسئله مجادله بین طرفین را سخت تر کرده است.
نهایتا اینکه ایران و محور مقاومت باید به رسانه و ظرفیت های بی شمار آن اهمیت بیشتری بدهند. متاسفانه این محور تاکنون به اندازه کافی برای پشتیبانی رسانه ای خود تلاش نکرده است.
آیا به نظر شما دامنه بحران هایی که ترسیم کردید، تنها به منطقه محدود می شود یا تبعات آن را در آمریکا، اروپا و دیگر نقاط جهان نیز می توان مشاهده کرد؟
بگذارید در این خصوص صریح صحبت کنم. آثار این بحران ها در دیگر نقاط جهان نیز وجود دارد هر چند که در منطقه واضح تر و بیشتر است. رسانه ها در غرب از سیاستمداران و تصمیم های سیاسی آنها جدا نیستند. این دروغ را باور نکنید که رسانه های آمریکایی و غربی مستقل بوده و از موسسات تصمیم گیرنده در واشنگتن و پاریس جدا هستند. در نتیجه، سیاست های رسانه ای خود را در همین مسیر تنظیم خواهند کرد.
طی سال های اخیر این رسانه های غربی، انگار همان رسانه های عربی معاند هستند، چه، بخش اعظمی از آنها در این فتنه انگیزی شریک هستند. آنها با دروغ گویی و طرح موارد ساختگی در گمراهی افکار عمومی مشارکت کردند. این رسانه ها (رسانه های غربی) به تازگی شاهد عواقب و تبعات اقدامات خود هستند زیرا تروریسم، آنها را در کشورهایشان مورد هدف قرار داده است، درست مانند آنچه در آمریکا و فرانسه شاهد بودیم.
از یک هم افزایی بین رسانه های غربی و عربی در دشمنی با مقاومت صحبت کردید. در این باره بیشتر توضیح دهید.
ببینید؛ محور دشمنان رسانه ای ایران در منطقه، روابط و لابی آمریکایی - اروپایی قوی و گسترده ای به لحاظ رسانه ای دارد. آیا می دانید کشورهایی مانند عربستان و قطر در کشورهای انگلیس، فرانسه و آمریکا دارای لابی ها و شرکت های رسانه ای هستند؟ آنها ده ها و بلکه صدها میلیون دلار در این مسیر هزینه می کنند تا این لابی ها بر روی کنگره، مسئولین، رسانه ها و... در غرب تاثیر بگذارد.
در همین حال اما؛ ما با وجود امکانات غیر متوازن و محدودیت هایی که در رسانه های محور مقاومت وجود دارد، توانستیم طرف مقابل را شکست دهیم. این پیروزی شاید به دلیل صداقت ما و دروغ گویی طرف مقابل رقم خورده است. حال اگر ما امکانات، پول و استراتژی قوی تری داشتیم تصور کنید چه پیروزی گسترده تری به دست می آوردیم.
به نظر شما آیا دشمنی دولت هایی چون عربستان سعودی و ترکیه با جمهوری اسلامی ایران و سوریه ناشی از تصمیم شخصی حکام آنهاست یا تحت تاثیر نظام سلطه قرار دارند؟
هر دو. شکی در این مسئله وجود ندارد. البته ابتدا باید میان ایران و سوریه تمایز قائل شویم. ترکیه حاضر نیست با ایران وارد منازعه شود. ترکیه و ایران هر دو دولت های بزرگ و موثری در منطقه هستند. ترکیه همواره می خواهد روابط خوبی با ایران داشته و با تهران همکاری داشته باشد. اما در خصوص سوریه، پای اردوغان به منازعه کشیده شده است.
اردوغان نمی تواند از تصمیمات خود باز گردد. وی فکر می کرد در عرض چند هفته یا چند ماه کار به سود وی تمام خواهد شد اما با نتیجه ای غیر قابل پیش بینی رو به رو شد. اردوغان به خاطر عناد شخصی خود، نمی تواند از تصمیم خود باز گردد اما مسئله فقط این نیست. قطعا هر چه ترکیه صورت می دهد، با هماهنگی آمریکاست. اساسا نمی توانم باور کنم که در موارد تعیین کننده، آمریکا با سیاستی مخالف باشد اما اردوغان آن را انجام دهد.
عربستان اما؛ دچار مشکل بنیادین، عقیدتی، تاریخی و استراتژیک با نظام جمهوری اسلامی در ایران است. این موضوع هیچ ربطی به مسئله تشیع ندارد. عربستان اساسا مشکلی با ایران شیعی ندارد زیرا ایران در طول قرن ها شیعه بوده است. مشکل عربستان با نظام جمهوری اسلامی است. عربستان معتقد است این نظام ـ اسلام سیاسی ـ خطری استراتژیک است. عربستان پروژه حمایت ایران اسلامی از مقاومت، دشمنی با اسرائیل، حمایت از خیزش های اسلامی در منطقه و... را به هیچ وجه بر نمی تابد.
در خصوص سوریه نیز عربستان سعودی بر اساس خصومت شخصی خود با بشار اسد حاضر است کل منطقه را به آتش بکشد و وی را نابود کند. در این خصوص نیز مواضع سعودی ها با آمریکا هماهنگ است. اگر آمریکا تصمیم بگیرد سعودی ها منازعه خود را با اسد متوقف کنند این کار صورت می گیرد. آمریکا به ترکیه در این خصوص «فشار» می آورد اما به عربستان «دستور» می دهد.
به نظر شما نقش رهبران جریان مقاومت مانند حضرت آیت الله خامنه ای و سید حسن نصرالله در هدایت منطقه به سوی صلح و آرامش چیست؟
امنیت و آرامش دستاوردهای بزرگی محسوب می شوند. من به صراحت عرض کنم که ایران طی سال های گذشته و حتی الان می توانست در این بازار ـ بازار سیاست ـ بر سر بسیاری از اهداف و آرمان های خود در منطقه معامله کند. ایران می توانست بر سر سوریه، حزب الله و عراق با دشمنان خود دست به معامله بزند. اما ایران به این سمت نرفته و نمی رود. بدون شک شخص ولی فقیه دراین خصوص نقش تعیین کننده ای دارد. صراحتا عنوان می گویم که اگر تصمیمات ایران چه در عراق، چه در سوریه و چه در پشتیبانی از مقاومت در لبنان و فلسطین نبود، هیچ یک نمی توانستند مقاومت کنند.
اما در مورد سید حسن نصرالله برای نخستین بار می خواهم جمله ای صریح بگویم. با تمام محبت و ارزش و احترامی که برای حزب الله به عنوان حزبی ریشه دار در جهان قائل هستم، اما شخص سید حسن نصرالله جایگاه ویژه ای در این حزب دارد. حزب الله با سید حسن نصرالله یک نمود دارد و بدون او نمودی دیگر.
سید حسن نصرالله پدیده ای تاریخی و استثنایی است. سید حسن نصرالله در رفتار، رهبری، درک مسائل، دانش، مقاومت و نظامی گری یک پدیده است. من به عنوان یک فرد رسانه ای حرفه ای، 50 درصد از رسانه مقاومت را نام سید حسن نصرالله می دانم، لذا اسرائیل حاضر است کل منطقه را برای از میان برداشتن سید حسن نصرالله نابود کند زیرا ارزش او را می داند.
در تمام این سالها با احترامی که به تمام فرماندهان گروههای مقاومت و فلسطینی داشته ام، فرمانده ای به قدرت، استعداد و در عین حال تواضع سید حسن نصرالله وجود نداشته است. سید حسن نصرالله نعمتی است که خداوند به ما عطا کرده است.
در مورد آیت الله خامنه ای نیز می خواهم نکته ای را اضافه کنم. موضع استراتژیکی که رهبر جمهوری اسلامی ایران طی سال های اخیر اتخاذ کرده است از نگاه استراتژیک سالیان گذشته ایشان به دور نیست. ایشان قبلا رئیس جمهور بوده و مصلحت ملت و دولت ایران را به خوبی درک می کنند. ایشان معنای صلح و سازندگی را به خوبی می دانند. این ویژگی ایشان را در مسند و جایگاه رهبری واقعی قرار داده است.
ایشان توانسته اند بین مصالح سیاسی ایران و ارزش های انقلاب ارتباطی موثر برقرار سازند. من از سیاستمداران مختلف عربی و اروپایی در خصوص کاریزمای ایشان زیاد شنیده ام. من اخیرا در روسیه بودم و در آنجا جمله ای از پوتین برایم نقل شد که مرا شگفت زده کرد. یکی از نزدیکان پوتین از نظر رئیس جمهور روسیه در خصوص آیت الله خامنه ای برای من سخن گفت. پوتین عقیده دارد ایشان ـ مقام معظم رهبری ـ یک شخصیت جهانی است. پوتین در وصف آیت الله خامنه ای گفته است: ایشان فقط رهبر ایران نیستند بلکه یکی از تصمیم گیران بین المللی هستند.
نظر شما در خصوص سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان بحرین چیست؟ آیا چنین اقداماتی می تواند آتش انقلاب مردم بحرین را خاموش کند؟
سلب تابعیت از شیخ عیسی قاسم یا بقیه افراد امری غیر اخلاقی، غیر انسانی و غیر قانونی است. برادران! در تاریخ و فرهنگ اسلامی وقتی دشمن یا کافری می آید و به شما پناه می آورد، به آن امان می دهید. حال چگونه می شود تابعیت فردی که فرزند یک کشور است ابطال شود؟! این کاری عجیب است. این در حالی است که در برخی کشورهای اروپایی به افرادی که غریبه هستند به شرط و شروطی تابعیت می دهند.
به اعتقاد من سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم نشان دهنده تشویش رژیم بحرین است. دشمنان ما در حالت انفعال قرار دارند و در این مسیر هر اقدامی از جمله سلب تابعیت عیسی قاسم را حلال می دانند. البته این یک اقدام تحریک آمیز است و طرف مقابل را به واکنش وا می دارد. من معتقدم این کار باعث می شود کسی که در بحرین نسبت به مشروعیت و عقلانیت و حقانیت این حرکت مردمی 5 ساله مردد بوده است، در تفکر خود بازبینی کند.
شیخ عیسی قاسم از معتدل ترین روحانیون بحرینی بود. این تصمیم ممکن است باعث ترساندن برخی شود، اما حرکت مردمی در بحرین را متوقف نمی کند. به نظر شما آیا نظام بحرین می تواند 70 درصد مردم این کشور (شیعیان) را سلب تابعیت کند؟! حتما نمی تواند...
موضع سردار قاسم سلیمانی را در این باره چگونه ارزیابی می کنید؟
پیام قاسم سلیمانی پیامی جدی است. ما سخنان سردار قاسم سلیمانی را بسیار جدی تلقی می کنیم. نه تنها ما، بلکه دیپلمات ها و غربی ها به صورتی جدی سخنان قاسم سلیمانی را رصد می کنند. بگذارید یک نمونه برایتان بگویم؛ من یک بار در واشنگتن کلامی شنیدم و بسیار شگفت زده شدم. 5 سال پیش یک مسئول در وزارت امور خارجه آمریکا به من گفت: آیا می دانی اگر قاسم سلیمانی نبود، نیروهای آمریکایی به سلامت از عراق خارج نمی شدند. اگرچه آمریکا با دولت نوری المالکی در این خصوص قراردادی بست اما عقب نشینی آمریکا از عراق با ضمانت و امان نامه قاسم سلیمانی صورت گرفت.
در هر حال ما به کلام قاسم سلیمانی به صورتی جدی می نگریم. رسانه های جهانی همگی تمنا می کنند که قاسم سلیمانی را از نزدیک مشاهده کرده و با او مصاحبه کنند. ما نیز در این خصوص مشتاق هستیم.
منبع:مهر
انتهای پیام/