سید حسن نصرالله: سرنوشت جنگ سوریه در حلب ترسیم میشود
دبیرکل حزب الله لبنان جنگ حلب را برای تعیین سرنوشت بحران سوریه حیاتی خواند و تاکید کرد که هدف دشمن، براندازی حلب برای ساقط کردن دمشق است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی خود به مناسبت چهلمین روز شهادت مصطفی بدرالدین فرمانده جهادی بزرگ مقاومت اسلامی لبنان ضمن خوشامدگویی به حاضران در این نشست از خداوند متعال مسئلت کرد که رحمت و فضل و برکت و رضوان خود و خیر دنیا و آخرت را در این روزها و شبهای مبارک به تمام مردم نازل کند.
وی در این سخنرانی تأکید کرد: من باید در ابتدای سخنانم خطاب خانوادههای شهدا و خانوادههای شهدای درگیریهای اخیر در حلب، شهادت عزیزان آنها را تبریک گفته و در فقدان این عزیزان با آنها همدردی کنم. من از خداوند متعال میخواهم که علو درجات را به این شهدا مرحمت نمود و به خانوادههای شریف شهدا صبر عنایت فرماید و عزیزان شما را عنوان ذخیره و عاملی برای شرافت و کرامت شما و ما در دنیا و آخرت قرار دهد.
من همچنین خطاب به تمامی خانوادههای اسیر اخیر و اسرای گذشته که ثبات خود را مانند خانوادههای شهدا نشان دادند ، تأکید میکنم که اسرای شما امانتی در این مقاومت هستند و مقاومت اسرای خود را هرگز در زندانها رها نکرده است. بزرگترین شاهد این موضوع صاحب مراسم امروز یعنی فرمانده شهید سیدمصطفی بدرالدین است. من همچنین خطاب به جانبازان از خداوند برای آنها شفا و عافیت میخواهم و امیدوارم خداوند از همه قبول کند و ما را با ثبات و اراده و روحیه آنها ثابتقدم نماید. این چیزی است که ما در روزهای اخیر در بیمارستان دیدیم که چگونه جانبازان ما به زندگی خود ادامه میدهند و چگونه خانوادههای آنها تصمیم دارند مسیر خود را دنبال میکنند.
من امروز میخواهم اندکی در رابطه با مناسبت برگزاری این مراسم صحبت کنم و پس از آن بهاختصار به برخی موضوعات داخلی و منطقهای خواهم پرداخت، طبعا صحبت در رابطه با تهدیدات اسرائیل در روزهای اخیر و کنفرانس هرتصلیا و مسائل مربوط به درگیریهای عربی و اسرائیلی و تحولات مرتبط با مناسبات رژیمهای عربی با اسرائیل و عملکرد عربها در موضوع مناقشه فلسطینی اسرائیلی را به روز جمعه آینده موکول میکنم که در آن روز -به شرط حیات - به مناسبت روز جهانی قدس - سخنرانی خواهم کرد.
بدون شک ما در حزبالله لبنان در جریان شهادت برادر عزیز، فرمانده سیدمصطفی بدرالدین، فرمانده بزرگی از رهبران مقاومت و رکن اساسی از ارکان آن و یکی از عقل های ابتکار آن را از دست دادیم. وی فرماندهی شجاع و با اراده بود که مأموریتهای بزرگ و چالشهای خطرناکی را دنبال میکرد. او فرماندهی صاحبنظر ، بسیار قوی و شجاع ، بلندهمت و بااراده بود که هرگز احساس ضعف و ترس نمیکرد و با وجود تمامی سختیها دچار تزلزل نمیشد.
من نمیخواهم امروز بار دیگر مطالب مطرح شده در مراسم هفتمین روز درگذشت این شهید بزرگوار در رابطه با نقش و مأموریت ها و دستاوردهای این فرمانده مقاومت را در طول سالهای طولانی گذشته را در ابعاد امنیتی و نظامی تکرار کنم ، چرا که در رابطه با بسیاری از خصوصیتها و دستاوردهای چنین فرماندهانی ، نمیتوان زیاد صحبت کرد. چون مقاومت همچنان در قلب درگیریها قرار دارد. شاید زمانی در این نسل یا نسلهای آینده فرا برسد که این پروندهها باز شود و این صفحات عظیم و بزرگ در قلب آن نوشته شود.
سید مصطفی بدرالدین متولی اصلی پرونده عملیات رضوان بود
امروز من میخواهم به دو موضوع اساسی اشاره کرده و پس از آن وارد بررسی اوضاع سیاسی شوم. موضوع اول مربوط به نقش شهید سید مصطفی در موضوع آزادسازی اسرا و بازداشتیها در زندانهای اسرائیل است. این موضوع طبعاً یکی از پیچیدهترین و مهمترین پروندههای عملکرد مقاومت بوده است که نیازمند صبر و حکمت طولانی و پشتکار و استقامت بود.
این موضوع طبعاً یکی از مهمترین اولویتهای ایشان بود، علت آن هم این بود که در درجه اول او یکی از عناصر مقاومت در سطوح فرماندهی مقاومت بود و در درجه دوم جنبه عاطفی شخصیت سید مصطفی بود که من در مراسم هفتمین روز در رابطه با آن سخن گفتم. عامل سوم نیز این بود که وی خودش شخصاً طعم تلخ زندان را چشیده بود و میدانست که زندان و اسارت به ویژه زندان انفرادی چگونه است. به این ترتیب وی انگیزه خاصی برای پیگیری این پرونده داشت و در این زمینه داوطلب می شد.
او میگفت من میخواهم این پرونده را پیگیری کرده و با وجود چالشهای امنیتی که در رابطه با شخصیت من وجود دارد مذاکرات را دنبال کند ، تمام مذاکراتی که در اواخر دهه 90 دنبال شد و ادامه روند مذاکرات که در نهایت منجر به آزاد سازی برادر شهید سمیر قنطار و برادران اسیر دیگر در عملیات رضوان بعد از جنگ ژولای شد، تحت فرماندهی و ریاست و نظارت سیدمصطفی بدرالدین بود. اگر به خاطر داشته باشید در عملیات رضوان من از برادران خود تشکر کرده و گفتم که متأسفانه برخی از اسامی وجود دارد که نمیتوانم ذکر کنم. این اسم همان اسم مصطفی بدرالدین بود.
در هر حال بدر الدین و برادرانش در این پرونده به صورت گسترده کار کردند. من این مذاکرات را به یاد دارم که سالها و جلسات طولانی و پیچیدهای ادامه پیدا کرد ، اما با حکمت و صبر و هوشیاری مردم و ذکاوت این برادران و سایر اعضای تیم و جریان پشتیبان آنها ، دستاوردهای بزرگی در این زمینه محقق شد و ما میتوانیم بگوییم که اسرای ما با کرامت و عزت و بدون کوچکترین منت از سوی کسی و با دسترنج مجاهدان و لطف و کرامت خداوند متعال آزاد شدند.
بله، هنوز پروندههای معلقی وجود دارد که سروسامان نگرفتهاند و ما در مورد آن به نتیجه نرسیدهایم. این پروندهها مربوط به برادران لبنانی است که دشمن اسرائیلی اصرار دارد این گونه وانمود کند که در نزد آنها نیستند یا شهید شدهاند و پیکر آنها را در اختیار ندارد. این پرونده ها همچنان باید پیگیری شود و من به علت ماهیت این مناسبت به این موضوع نیز اشاره کردم.
چرا مقاومت در سوریه و عراق حضور دارد
مسئله دیگر راجع به توجه سید شهید به حوادث و تحولات منطقه در ابعاد مرتبط با موضوع اسرائیل و فلسطین و درگیری با دشمن اسرائیلی بود، این موضوع در چارچوب مسئولیتهای وی در مقاومت طبیعی بود. در سالهای اخیر تحولات بزرگی در منطقه رقم خورد ، طبعاً پروندههای متعدد و مسئولیتهای تقسیم شده بین عناصر فرماندهی داشتیم. این برادر شهید نیز مسئول تعدادی از این پروندهها بود ، از جمله آنها پرونده فعالیتهای جهادی در عراق و سوریه و پروندههای دیگر بود. وی قدرت مسئولیتپذیری بسیار بالا و احساس مسئولیت بالایی داشت و خطرات ناشی از تحولات منطقه را درک میکرد.
طبعا در لبنان کسانی تلاش میکنند که صورت مسئله را پاک کنند. به عنوان مثال میگویند ما لبنانیها چه کاری با موضوع عراق و سوریه داریم. خب اگر لبنانیها از 2 میلیون آواره سوری می نالند و حجم هزینههای برآورد شده در این رابطه را میلیاردها دلار ارزیابی می کنند که علاوه بر بارهای اقتصادی و مالی و امنیتی دیگر است، این موضوع در نتیجه چه چیزی ایجاد شده است؟ قطعا به علت حوادث منطقه در عراق و سوریه و مناطق دیگر است. خطرات امنیتی ناشی از حوادث چه میشود؟ در هر حال؛ این ایمان و همت و این اعتقاد در نزد حزبالله لبنان و بسیاری از دوستان ما وجود دارد و در نزد سید مصطفی با شدت و قدرت وجود داشت که درست است که ما در عراق و سوریه به برادران خود کمک میکنیم ، اما در واقع از لبنان و ملت لبنان و امنیت و آینده و سرنوشت لبنان دفاع میکنیم، چرا که نمیتوان سرنوشت و آینده لبنان را از تحولات منطقه و بهویژه تحولات سوریه و عراق دور دانست. این موضوع همواره مورد توجه جدی این شهید بود.
ماجرایی ناگفته از حضور حزب الله در عراق
من مثالی از عراق ذکر میکنم و به همین مثال کفایت میکنم، چرا که میخواهم اندکی راجع به مسائل سوریه صحبت کنم. هنگامی که داعش متأسفانه طی چند روز کوتاه به عراق حمله کردو موفق شد استان موصل و بخش عمده ای از استان الانبار و استان دیاله و کرکوک و صلاح الدین را اشغال کند، این موضوع طبعاً تنها مرتبط با اقدام داعش در ابعاد صرف داخلی نبود، البته الان نمیخواهم این پرونده را باز کنم، اما پروژه بزرگی در این زمینه وجود داشت که آمریکاییها نیز در آن دخیل بودند. همان طور که من را میشناسید، با شفافیت صحبت میکنم و می گویم که ترک ها و سعودیها نیز در چارچوب دیدگاههای مشخص خود در قبال عراق و تمامی منطقه در این پرونده دخیل بودند. اما با این وجود چاه کن به ته چاه افتاد. این یک موضوع دیگر است.
به هر حال، اوضاع عراق پیچیده شد و نیروها آماده باش شدند و دعوت هایی در رابطه با جهاد مطرح شد. برادران ما از عراق تماس گرفتند و گفتند ما فردا به فلان تعداد از عناصر کادر و رهبران شما نیازمندیم، ما نمیخواهیم آنها مبارزه کنند، ما مبارز داریم. ما فرمانده میخواهیم، ما افرادی میخواهیم که بتوانند تجربیات خود را منتقل کرده و فرماندهی میدانی را برعهده گرفته و آموزشهای لازم را ارائه دهند. ما میخواهیم آنها در برنامهریزی و روحیه دهی به نیروها سهیم باشند.
آنها غروب تماس گرفته بودند و از ما می خواستند فردای آن روز برای آنها نیرو اعزام کنیم. اولین بار است که من در رابطه با این مسائل صحبت میکننم، اما این موضوعات باید گفته شود و میتواند مفید باشد. من بین ساعت 10 و 11 شب این پیام را دریافت کردم، پیامی که در زمینه استمدادخواهی بود. با سیدمصطفی بدرالدین به عنوان مسئول و مرتبط با این پرونده تماس گرفتم و به او گفتم که برادران ما این گونه میگویند و این نیازها را دارند و باید صبح فردا تعدادی از برادران با این ویژگیها از میان عناصر فرماندهی و کادر را آماده کنیم و وسایل انتقال آنها به بغداد آماده است.
طبعا ما نظامی و ژنرال و عناصر فرماندهی نیستیم که در مجتمعهای نظامی سکونت داشته باشیم.، ما افرادی هستیم که در خانهها و روستاها و شهرهای خود مشغول به کار خود هستیم، اما طی چند ساعت این تعداد از محورها و خانه های خود گرد آمدند. وقتی که ما از کادر فرماندهی صحبت میکنیم ، از افرادی سخن میگوییم که خانواده و زن و فرزند دارند ، برخی از آنها که در آن شب به عراق رفتند، حتی نوه هم دارند، اما در هر حال نیاز بود که صبح فردا این فرماندهان جهادی در حزبالله آماده باشند تا عازم بغداد شود. هیچ کس نمیتوانست چنین اقدامی را انجام دهد ؛ مردم در نیمه شب در خانه های خود و در کنار خانواده خود بودند.
اگر این استمداد در درجه اول از سوی ملت عراق و برادران ما در ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ژنرالهای ایرانی و عراقی پاسخ داده نمیشد و برادران عراقی شامل ارتش و نیروهای ملی به ندای مرجعیت و فرماندهان و احزاب خود پاسخ نمیدادند، داعش امروز در بغداد بود و بقیه پایتختها را عنوان دار الخلافه خود انتخاب کرده بود ، خلافتی که ابوبکر البغدادی از موصل آن را اعلام کرد و به این ترتیب منطقه در مصیبتی قرار میگرفت که پایانی نداشت.
این یک مثال بود،به حمد الله با صبر و پایداری در عراق و جهاد خستگیناپذیر،با وجود تمامی سختیها میبینیم که عراقیها موفق شدند داعشی ها را با اراده آهنین مبارزاتی خود عقب رانده و برای خود وحدت ملی ایجاد کنند و تحت این پرچم ملی داعش را برخلاف خواست و اراده برخی ماهوارههای عربی که شبانه روز از داعش دفاع میکردند و با دروغپردازیها و شایعات و فتنهانگیزی مذهبی و طایفهای در کنار داعش مبارزه میکردند ، آنها را شکست دادند. این در حالی است که شما میدانید در عراق مشکلات زیادی در ابعاد اداری و مردمی و اقتصادی و اجتماعی و معیشتی و امنیتی وجود دارد. شکست اخیر داعش در فلوجه یک شکست تاریخی و بسیار بزرگ است که ما از خداوند متعال میخواهیم این پیروزی و روند پاکسازی آن کامل شود.
عراقیهایی که امروز در فلوجه و الانبار و موصل مبارزه میکنند ، در واقع از تمامی منطقه و تمامی امت اسلام و ملتهای منطقه و جهان عرب و اسلام دفاع میکنند و تنها به دنبال دفاع از شهرهای خود نیستند. همچنین باید از برادران و علمای اهل تسنن و رهبران سیاسی آنها در عراق که مواضعی بسیار خوبی در پوشش این درگیری داشتند و توطئههای شیطانهای خبیث را با شکست مواجه کردند، تشکر و قدردانی کنیم، چرا که دشمنان و شیاطین میخواستند این گونه به جهان و ملت عراق وانمود کنند که معرکه آزادسازی فلوجه ، عرصه جنگ بین شیعه و سنی و یک جنگ مذهبی و فرقهای است.
درک بالا از پیروزی سوریه در عرصه مبارزه
به موضوع سوریه میپردازم. سید شهید مصطفی بدرالدین از همان روزهای اولیه اعتقاد بسیار جدی به این موضوع داشت و مانند سایر فرماندهان درک و شناخت بالایی از تهدیدات و خطرات داشت. چرا که ما در نهایت در جلسات با یکدیگر موضوعات را مورد مناقشه قرار میدادیم. البته ممکن بود که در تشخیص تهدیدات و خطرات یا ارزیابی حوادث و مواضع مختلف و طرح موضوع مشخصی تفاوتهایی بین افراد وجود داشته باشد.
وی از همان ابتدا از افرادی بود که به صورت دقیق به حجم خطرات و تهدیدات مطرح شده بر ضد سوریه اعتقاد داشت و اهداف واقعی و پشت پرده حوادث را به خوبی درک میکرد. اگر اوضاع سوریه همچنان در چارچوب جنبش مسالمتآمیز باقی میماند، رویکرد قوی برای مذاکرات سیاسی به وجود میآمد ، اما این حوادث به سمت درگیری و کشتار منتقل شد و همان گفتگوی سیاسی از سوی دولتهایی که این فتنه را در سوریه مدیریت میکردند، رد شد. وی از معدود افرادی بود که اعتقاد داشت فرصت عبور از این مصیبت و فرصت پیروزی وجود دارد و این بسیار مهم بود.
میدانید که در آن زمان تمامی دولتهای جهان و تمامی شبکههای ماهوارهای و تمامی تحلیلگران سیاسی جز عده بسیار بسیار اندکی حتی از میان دوستان و متحدان سوریه و عناصر داخلی در این کشور معتقد بودند که راه خلاصی وجود دارد. اوضاع سوریه موضوع چند هفته و چند ماه بود و نهایتا بحث یک سال مطرح بود. من تصور نمیکنم که کسی در نتیجه جنگ جهانی و هجمه تبلیغاتی و روانی صدها شبکه ماهوارهای به تمامی زبانهای زنده دنیا و حجم تحریکات و فتنه انگیزی و تفرقهافکنی بالا در سوریه و تحولات شتابان اوضاع میدانی، موضوع یک سال را مطرح کرده باشد.
تحولات عرصه میدانی بسیار سریع بوده و درگیریها در مهمترین شهرهای سوریه دنبال میشد و حومه شهرها به سرعت سقوط می کرد، ارتش در حومه ها حضور نداشت و یک نیروی نظامی می توانست 200 یا 500 روستا را تحت کنترل بگیرد، چرا که ارتشی در این مناطق مستقر نبود. تعداد بسیار اندکی از عناصر پلیس حضور داشتند که آنها نیز کاری نمیتوانستند بکنند.
در هر حال، درگیریها در قلب دمشق و اطراف آن و قلب حمص و حلب و مرکز شهرهای مهم سوریه دنبال میشد ، جنگ جهانی بر ضد سوریه در جریان بود و مشکل بود کسی تصور کند که ما با عزم و اراده خود و حضور خود به همراه ملت سوریه و سایر متحدان این خطرات را دفع خواهیم کرد و این چالشها را به شکست خواهیم کشاند، اما در دیدگاه سیدمصطفی بدرالدین این گزینه ممکن بود. این موضوع طبعاً نشان دهنده هوشمندی تاریخی او بود، تجربه او بعد از 4 یا 5 سال درست بودن خود را نشان داد. عناصری نظیر او در جهان عرب و اسلام ما بسیار کم و نادر هستند.
وی در این زمینه تنها به نظریهپردازی اکتفا نکرد ، بلکه خود داوطلب شد. او به من و به سایر برادران گفت: من حاضرم این مسئولیت را برعهده بگیرم، من حاضرم به این میدان بسیار خطرناک که احتمال شکست در آن وجود دارد و این احتمال در نزد برخی ها بسیار بالا بود، بروم. معمولاً فرماندهان نظامی ترجیح میدهند به میدانهای مبارزاتی بروند که نشانههای پیروزی در آن وجود داشته باشد تا به این ترتیب بتوانند به سابقه خود پیروزیها و دستاوردهایی را ملحق کنند، اما او گفت: من حاضرم به این جبهه بروم و اگر لازم باشد خودم در این عرصه مبارزه کنم. من حاضرم در این عرصه مبارزه کنم ، چرا که به این ترتیب ما کشور خود و ملت و مقاومت و پروژه اساسی خود را که همان تقابل با اسرائیل و دشمن صهیونیستی در منطقه و فلسطین است، حفظ خواهیم کرد.
وی در تمامی مراحل درگیریها حضور داشت، هنگامی که درگیریها در دروازه های دمشق و حتی خیابان های داخلی آن بود و حومه این شهر سقوط کرده بود، وی و برادرانش در آنجا حضور داشتند. طبعا ما تمامی فضیلتها را منحصر به یک نفر نمیکنیم، بلکه آن را در مورد همه مطرح میکنیم، اما همانطور که میدانید ما در رابطه با شهدا با نام آنها صحبت می کنیم، ولی در رابطه با زنده ها، به بیان صفت های آنها اکتفا میکنیم و اسامی آنها را نمیگوییم ، کسانی که در این مبارزه حضور داشتند و جنگ کرده و ثبات قدم از خود نشان دادند و در کنار ارتش و ملت سوریه و تمامی متحدان در مبارزات حاضر شده و سالهای سخت را پشت سر گذاشتند.
روسیه بعد از 4 سال وارد عرصه سوریه شد
الان برخی تحلیلگران سیاسی از میان رقبا و حتی از میان دوستان در تفسیر این سخن قرار گرفتند که حضور روسیه پیشبرد بزرگی در درگیریهای سوریه به شمار میرفت، اما همیشه باید این موضوع را به یاد داشته باشیم که سوریه و دوستان ان چهار سال در سختترین سالهای قحطی و مبارزه حضور داشتند که در آن زمان هیچ کس حضور نداشت ، نه هواپیماهای روسی و نه پایگاههای نظامی این کشور و نه چیزی شبیه به این. الان شرایط بسیار بهتر از هر زمان گذشته است.
سید مصطفی با وجود جانبازی تمامی سوریه را زیر پا گذاشت
سیدمصطفی از دمشق تا تمامی میدانها و عرصههای مبارزات را خودش رفته بود ، امروز مشخص شده است که وی در راه رفتن مشکل داشت. راه رفتن او را خسته میکند ، ولی تقریباً هیچ منطقهای در سوریه باقی نماند که وی پاهایش به آنجا نخورده باشد، از دمشق تا الزبدانی تا قلمون و استان حمص و شهر حمص و شمال لاذقیه و حومه آن، سهل الغاب و ادلب و حمله و اثریا و حلب و حومه آن تا تدمر و جنوب سوریه و درگیریهای بزرگ که در این مناطق در قنیطره و درعا انجام شد ، او و برادرانش در هر جایی که لازم بود و هر جایی که میتوانستند، حضور داشتند.
توطئه بزرگ حلب چیست؟
موضوع دیگری که در این سخنرانی به آن اشاره میکنم ، پروندهها و عرصه مبارزات در حلب است. همه ما به خاطر داریم که چند ماه پیش مشخص شد که تصمیم بسیار بزرگ منطقهای و بینالمللی اتخاذ شد ، وقتی میگویم منطقهای ، منظورم ترکیه و عربستان است که با به کارگیری و استفاده بیشتر از گروههای مسلح فعالیت خود را ادامه میدادند. آنها مدعی مبارزه با تکفیر و تروریسم میشوند و در عین حال آنها را جذب کرده و در ماههای اخیر هزاران نفر از آنها را از طریق ترکیه وارد شمال حلب کردند، چرا که پروژه جدیدی در دست احداث است. تمامی پروژههای گذشته شکست خورده است، اگر به صورت سریع و سلسلهوار دنبال کنید، پروژه سقوط دمشق و حومه آن به پایان رسیده، درگیریهای گسترده به ویژه در ماه رمضان چند سال قبل را به خاطر دارید. پروژه آغاز درگیریها از لبنان و بقاع و بلندی های عرسال تا شمال و دریای مدیترانه در القصیر و حمص وقطع مسیر دمشق از ساحل و محاصره دمشق از تمامی طرفها نیز به پایان رسیده است. در سال گذشته حمله به دمشق از بخش جنوبی و اتاق عملیات مورک تحت عنوان "طوفان جنوب " انجام شد.
اگر به خاطر داشته باشید حمله اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم از جنوب شکست خورد. تمامی عملیاتها در الرقه و دیرالزور و حمله به تدمر نیز برای رسیدن به دمشق است، چرا که همه به خوبی میدانند تا زمانی که دمشق پایدار و استوار است، این بدان معنا است که آنها در رسیدن به اهداف خود در براندازی دولت و تسلط بر سوریه ناتوان هستند. این پروژه نیز با شکست مواجه شد. در تدمر نیز پروژههای آنها شکست خورد، پس دیگر چه چیز مانده است؟
تنها گزینه باقی مانده از سمت شمال است، حمله از سمت لبنان به پایان خود رسیده، چرا که عناصر مسلح در بلندیهای عرسال یک تهدید به شمار میروند ، آنها خودروهای بمبگذاری شده را آماده میکنند. آنها همچنان در این زمینه فعالیت دارند. حمله به دمشق از مسیر لبنان و جبهه اردن در جنوب سوریه تا 90 درصد به پایان رسیده است. بعد از آزاد سازی تدمر، حمله از مسیر شرق به دمشق نیز با شکست مواجه شده است، بنابراین الان تنها شمال باقی میماند، یعنی حلب. چرا ؟ من میخواهم این موضوع را توضیح دهم. اول برای مردم سوریه و بعد برای مردم لبنان و بعد از آن برای تمام کسانی که میخواهند این واقعیت را درک کند که چرا ما باید در حلب حضور داشته باشیم.
هدف عملیات بزرگ حلب
این چیزی است که من اندکی از آن صحبت میکنم. آنها هزاران مبارز را از گوشه و کنار دنیا و تابعیتهای مختلف بار دیگر به منطقه آوردند. مرزهای ترکیه و سوریه برای آنها باز است، این مرزها از چند مدت پیش باز نیست، بلکه به صورت علنی و کلی باز است و خودروها و کاروانها و تانکها و توپ ها از این منطقه وارد میشوند، هدف از این اقدامات چیست؟ هدف براندازی باقیمانده استان حلب و سقوط کامل شهر حلب است. پس از این مرحله قرار است نیروها به سمت حماه و حمص حرکت کنند تا در نهایت به دمشق برسند. بنابراین ما در برابر موج جدیدی از حملات قرار گرفتهایم و یک اتفاق فوقالعاده یا درگیری سرنوشتساز نیست، ما در برابر موج جدید یا مرحله جدید از همان پروژه جنگ بر ضد سوریه به سر میبریم ، که در شمال سوریه و به صورت ویژه در منطقه حلب دنبال میشود.
میدان دفاع از حلب، دفاع از تمام سوریه است، این معرکه برای دفاع از دمشق و لبنان و عراق و دفاع از اردن است که چند روز پیش تاوان برخی اشتباهات خود در حمایت از گروههای مسلح را پرداخت کرده است. من این موضوع را از شبکههای تلویزیونی شنیده ام و این موضوع را به مسئولیت آنها میگویم که گفته میشود این خودروهای بمبگذاری شده که عوامل انتحاری از آن بر ضد نظامیان اردنی استفاده کردهاند ، همان خودروهایی بود که دولت اردن به گروههای مسلح داده است.
به هر حال فرصت جدیدی به پروژه آمریکا داده شده است، من به صراحت میگویم پروژه آمریکایی سعودی تکفیری فرصت جدیدی به دست آورده تا دستاورد بزرگ در سوریه رقم بزند تا تمامی دستاوردهای سالهای گذشته را تهدید کرده و تمامی منطقه را در معرض خطر قرار دهد، بنابراین ما باید در حلب حضور داشته باشیم، همانطورکه در گذشته نیز در این منطقه حضور داشتیم و در آینده نیز حضور خواهیم داشت. این موضع ما است. این موضعی است که ذوالفقار و برادران وی در مقاومت اسلامی آن را رقم زدهاند و با تعداد زیادی از نیروها به آنجا رفتهاند. تعداد نیروهای موجود ما در منطقه حلب زیاد است و تعداد اندکی نیست. چرا که این ماهیت درگیریها و حقیقت و بخشی از توطئههای موجود است.
اتفاقی که امروز در منطقه حلب دنبال میشود، یک درگیری سخت است. ما از این موضوع به صورت مستقیم سخن بگویم. تعدادی از عناصر ما در این درگیریها شهید شدند. من از عدد دقیق این شهدا سخن خواهم گفت ، اما مثل گذشته در لبنان و برخی رسانههای عربی که از حاشیه خلیج فارس تأمین مالی میشوند، هجمه شدیدی بر ضد حزبالله آغاز کردند که این حزب در حلب یا لبنان دچار فروپاشی شده و ضربات سختی دریافت کرده است. طبعاً ما معمولاً وارد این مناقشات نمیشویم. بگذارید من به آنها بگویم: شما دروغپردازی میکنید و آن را ترویج میدهید و بعد از آن مانند حکایت "جحا و دهکده و عروسی" خودتان این دروغها را باور میکنید. داستان ما با این تیم سیاسی و تیم تبلیغاتی آن همان است که با داعش در فلوجه و الرقه و با جبهه النصره در حلب و ادلب داریم.
26 شهید در برابر هلاکت 617 تروریست
الان این موضوع را مقداری توضیح میدهم، وقتی که ما میخواهیم یک جنگ را ارزیابی کنیم، باید تمامی عرصههای آن را مدنظر داشته باشیم. حزبالله از اول ژوئن تا امروز 26 شهید و یک اسیر و یک مفقود داشته است. این آمار دقیق است. ما معمولاً این آمارها را ذکر نمیکنیم، اما میخواهم به این موضوع اشاره کرده و با دقت از آن سخن بگویم، 26 شهید و یک اسیر و یک مفقود. این اصل مطلب است، اما برخیها آمارهایی از 50 و 60 و 100و 200 نفر مطرح میکنند.
خب، این یک بخش از مطلب است، حال بیایید عرصه را به صورت کامل بررسی کنیم: جنگ بزرگی در حلب دنبال میشود که به دنبال هدف قرار دادن این شهر و کل منطقه است. برخی دولتهای منطقهای نیز پشت سر آن ایستاده و هزاران نفر نیرو برای آن جذب کردهاند. ارتش سوریه و نیروهای مردمی و حزبالله و متحدان آن از چندین کشور شامل ایران و دیگران نیز با شجاعت و قهرمانی در برابر این هجمه ایستادهاند. بله، آنها مبارزه و پایداری میکنند و تاکنون این طرح را با شکست مواجه کردند. آنها اجازه تحقق این پروژه را نمیدهند، در این مسیر وقتی یک روستا را ببری یا در یک روستا بازنده شوی، تغییر زیادی در عرصه کلی ایجاد نمیشود.
اصل این است که این نیروها جغرافیای حضور خود را توسعه داده و کمربند امنیتی بزرگی برای شهر حلب ایجاد کردند و مسیر نبل و الزهرا را باز کرده و دستاوردهای بسیار بزرگی داشتند تا حدی که محور مقابل را در آستانه فروپاشی قرار دادهاند. بگذارید اندکی خودمان را نقد کنیم، محور مقاومت در آستانه فروپاشی قرار دارد ، ولی وقتی آمریکا و شورای امنیت مداخله میکنند و جامعه جهانی فشار وارد میکنند ، آتش بس را به همه تحمیل میکنند. چه کسی از آتشبس در حلب استفاده کرده اند؟ کسانی که هزاران نفر نیرو و تعداد زیادی تانک و توپخانه و مهمات مختلف به منطقه وارد کردهاند تا بتوانند بار دیگر این پروژه را احیا کنند.
دستاوردهای زیادی در حلب محقق شده، توسعه جغرافیایی زیادی شکل گرفته که کمربندی امنیتی برای این شهر به شمار رفته و مسیرها را باز کرده و محاصره حلب را شکسته است. ما در این شرایط 26 شهید دادهایم. در میان برادران سوری و سایر متحدانمان نیز تعدادی شهید شدند، اما در طرف مقابل چه اتفاقی افتاده است؟ در اینجا من میخواهم یک پرانتز باز کنم و بگویم: به جنگ با اسرائیل توجه کنید ، ما از شهدای خود و خسارتهای دشمن سخن گفتیم، تمام اینها بخشی از یک درگیری بود.
اینها بخشی از یک جنگ روانی و تبلیغاتی بود، این کاملاً طبیعی است. آیا شما در مقاومت می گویید اینجا دو شهید و اینجا سه شهید یا 5 شهید داده ایم، باید ببینیم دشمن چقدر کشته می دهد؟ ممکن است این موضوع به صورت منفی مورد استفاده قرار گیرد. اما ما از دشمن و نظامیان و کشتهشدههای و مجروحان آن نیز سخن میگوییم و از وورد نیروهای خود به مواضع دشمن و تخریب تانکها و خودروهای آنها و عملیات شهادتطلبانه خود مان نیز سخن میگوییم. این موضوع است که میتواند عرصه شهدا را تکمیل کرده و دستاورد معنوی به شمار میرود.
ما بنا به دلایل مختلف که زمان توضیح آنها نیست، در سوریه در سکوت مبارزه میکردیم و روزی نبود که –غیر از روز درگیر یهای عرسال و قلمون - ما تعداد شهدای خود را بیان کنیم و بگوییم این تعداد کشتههای گروههای تروریستی است. هرگز، عوامل متعددی در این رابطه وجود دارد ، اما بگذارید من استثنائاً این بار از حجم درگیریهای موجود در حلب سخن بگویم.
من از اول ژوئن سخن می گویم. از 3 یا 4 یا 5 ماه پیش که درگیریها و واقعی در منطقه قلمون آغاز شد ، سخن نمیگویم. از اول ژوئن گذشته، من به این آمار اشاره میکنم. آماری که من میگویم برای ما ثابت شده است و زمان و مکان و اسامی آنها وجود دارد و اگر وارد سایتهای عناصر مسلح شوید ، بسیاری از این اسامی را در آنها خواهی دید. اما الان هیچ کس بر ضد آنها سخن نمیگوید، بلکه تمام دنیا بر ضد ما فعال شده است. آمار شهدای ما را میگویند و آن را به عنوان فاجعه انسانی مطرح کرده و "دلشان به حال جوانان ما میسوزد "!
خب، من آمار را سریع میگویم ، چرا که میخواهم از زمان استفاده کنم. تعداد کشتههای گروههای مسلح تنها از اول ژوئن تا 24 ژوئن بالغ بر 617 نفر است که دهها نفر از آنها فرماندهان میدانی و برخی عناصر ارشد فرمانده بودند. اسامی فرماندهان در سایتهای گروههای مسلح وجود دارد. آنها بیش از 800 زخمی داده اند. برخی از مردم از شنیدن آمار زخمیها بیش از شهدا تاثیر می گیرند. در این مدت بیش از 80 تانک و خودروی نظامی آنها در این جبهه منهدم شده است. شما حجم این آمار گسترده را میبینید، ما دیگر از آشیانههای توپخانهها و مراکز عملیاتی و اتاقهای عملیات و پادگانها و انبارهای تخریبشده سخن نمیگوییم.
خب؛ این آمار را در کنار آمار شهدای حزبالله قرار دهید که 26 شهید و یک مفقود و یک اسیر است. در این جنگ تعداد شهدای ما میتوانست بسیار بیشتر از اینها باشد. در عرصه جغرافیایی الان ما یک روستا را واگذار کردهایم ، این موضوع اصلی نیست، موضوع اصلی کل عرصه درگیریها است. آیا [دشمن] موفق شده اهداف خود را محقق کند. چه چیزی عملیات توفان جنوب را در پنج مرحله در درعا متوقف کرد؟ این حجم خسارتهای انسانی در میان گروههای مسلح بود که این درگیری را متوقف کرد. تعداد کشتهها و زخمیها به اندازهای زیاد بود که امکان تحقق این دستاوردها را نشان نمیداد.
افزایش حضور مقاومت در حلب ضروری است
طبعاً از میان برادران سوری و ایرانی و سایر متحدان نیز تعدادی شهید شدند، اما ما از درگیری با این حجم صحبت میکنیم. کسانی که تصور میکنند اتفاقات موجود در حلب در ماههای اخیر شکستهای متوالی رقم زده ، از ماهیت این درگیری چیزی متوجه نمیشوند. اتفاقی که در حلب روی داده، پایداری تاریخی و بزرگ در برابر هجمه گسترده است و عبور از مرحله جدیدی از توطئه است. این موضوع مسئولیتهای بیشتری را ایجاد میکند، لذا همه باید حضور بیشتری در حلب داشته باشند. ما حضور خود در حلب را افزایش خواهیم داد ، اما همه باید این کار را انجام دهند، چرا که درگیری واقعی در این منطقه دنبال میشود.
درگیریهای دیگر ماهیت دفاعی یا داخلی و محدود دارد ، اما درگیری واقعی استراتژی بزرگی است که امروز در سوریه دنبال میشود و همان درگیریهای شهر حلب و منطقه حلب است. هیچ کس نباید از این درگیریها عقبنشینی کرده و دچار ضعف و تزلزل و تردید شود. هیچ کس نباید تسلیم دروغپردازیها و شایعات و جنگ روانی گمراهکننده شود. اراده برادران ما در آنجا این چنین است. الان برخی میگویند که بستر حزبالله در لبنان دچار تزلزل شده است، این بستری است که در ذهن شما، در عقل و محیط شما وجود دارد، اما بستر ما هرگز اینگونه نیست. محیط ما روز به روز ایمان بیشتری نسبت به این درگیریها پیدا کرده و نسبت به درست بودن این گزینه مطمئن میشود، چرا که تحولات موجود در منطقه را میبیند و به خوبی از ماهیت پروژهها آغاز میشود. ما هرگز سر خود را در برف فرو نمیبریم، ما هرگز چیزی از واقعیتها را نادیده نمیگیریم.
حالا اجازه بدهید من دو جمله بگویم. شما جوانان در وعده خود به خداوند عز و جل پایدار بودید، شما نسبت به سرنوشت و کرامت و آینده کشور و وصیت شهدا و مقاومت وفادار بودید. شما ماهیت عشق حسینی را نشان داد و از روستاهای جنوب لبنان و بقاع و تمامی مناطق لبنان 500 کیلومتر سفر کردید تا از حق دفاع کنید، شما همان کسانی بود که ما همانطور در جنگ ژولای بر روی شما حساب کرده بودیم ، امروز نیز در این جنگ بر شما حساب می کنیم. ما به خداوند متعال و مردان خدا و عناصر مقاومت اطمینان داریم. این شما هستید که پروژههای تکفیری و فتنه را در منطقه مانند گذشته در جنگ ژولای شکست خواهید داد.
برادران فرمانده شهید مصطفی بدرالدین چیزی را که این شهید در حلب و سوریه را آغاز کرده، تکمیل خواهند کرد. اگر نیاز باشد در عراق نیز مانند سیدمصطفی رفتار خواهیم کرد، چرا که این روش ما و گزینه ما و فرهنگ و مسئولیت و بخشی از ایمان ما است.
برادران شهید سید مصطفی بدرالدین میدان را رها نکرده است و عرصه را خالی نخواهند کرد، آنها شایسته این موضوع هستند. آنها شایسته پیروزی هستند و جز با پرچم پیروزی بازنخواهند گشت. شهدایی در این مسیر خواهیم داشت ، چرا که پیروزی از مسیر شهدا و شهادت دور میکند. شهادت و شهدا و ثبات مقاومت نشان دهنده صبر جمیلی است که پیروزی و فرج قریب الوقوع با آن محقق می شود.
همه مسئول توقف تیراندازی های هوایی در لبنان هستند
اجازه بدهید در زمان باقیمانده به دو یا سه نکته به صورت سریع اشاره کنم، اندکی مرا تحمل کنید.
موضوع اول نکتهای بسیار سریع در زمینه تیراندازیهای هوایی است، ما خواستار طرح فراگیر ملی در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، تبلیغاتی، سیاسی، ساختاری، و حزبی برای سلاحهای موجود در تمام لبنان هستیم و این موضوع مختص حزبالله یا ساختار حزبی آن نیست. خانه لبنانیها مملو از سلاح است، همه از خانه خارج میشوند و تیر شلیک میکنند، کسی که فرزندش در امتحانات موفق شده تیراندازی میکنند، کسی که فرزندش موفق نشده، تیراندازی میکند.
انشاءالله هیچ کس به خاطر فرزندش تیراندازی نکند. این یک پدیده قدیمی در لبنان بود و قبل از اینکه حزبالله به وجود آید، حضور داشته است. برخی تلاش میکنند ما را مسئول این اقدامات معرفی کنند ، اما از زمان پدران و اجداد ما این موضوع رایج بوده است. حل این موضوع نیازمند یک راهکار فراگیر ملی است. ما در حزبالله لبنان تصمیم خود را گرفتهایم و با قدرت در ابعاد تبلیغاتی و فرهنگی و اجتماعی و تربیتی در مناطق مختص خود این موضوع را دنبال میکنیم. ما هجمه گستردهای بر ضد این موضوع آغاز کردهایم.
چیزی که باعث شد من به این نکته اشاره کنم، توجه به این مطلب بود که میخواهم از این مناسبت حتی به تمام جوانان حزبالله لبنان این نکته را بگویم که پیام خون شهدای مقاومت از مصطفی بدرالدین گرفته تا عماد مغنیه و سیدعباس موسوی تا شهیاد راغب حرب و تمامی شهدا این است. ما با این پدیده به شدت مخالفت کرده و در برابر آن خواهیم ایستاد. بحمدالله میتوان گفت که از زمانی که ما بخشنامه داخلی در این رابطه را منتشر کردهایم، میزان پایبندی مردم به آن 100 درصد و حتی در صورت احتیاط من به این سخن 99 درصد است. با این وجود ما تنها به دستور اخلاقی و اشاره به مجازات این اقدام بسنده نمیکنیم.
فرمانده حزبالله لبنان نشست داشته و با اجماع در این رابطه تصمیمگیری کرده است. این موضوع یک ابلاغیه رسمی است که ما آن را به صورت دست نوشته بین تمامی افراد و ابزارهای اجرایی خود توزیع خواهیم کرد، مبنی بر اینکه کسی که تیراندازی هوایی کرده و این اقدام زشت و حرام و آسیب رسان و خفت بار را انجام داده، از تشکیلات ما اخراج خواهد شد. به نظرم این تیراندازیها خفتبار است. من این موضوع را به برادران گفتند و آنها نیز موافق بودند.
حتی اگر کسی باشد که 30 سال با اسرائیل مبارزه کرده باشد و تاریخ جهادی بسیار بزرگی داشته باشد ، این اشتباه کافی است تا از صفوف مقاومت اخراج شود. من از احزاب و ساختارهای مختلف و گروههای سیاسی در لبنان میخواهم اقدامات مشابهی را در دستور کار قرار دهند تا تمامی لبنانیها برای پایان دادن به این پدیده زشت و گناهآلود و خطرناک در جامعه ما همکاری کنند.
موضوع دوم در رابطه با مسائل مالی و بانکها و قانون تحریم آمریکا است. قبل از صدور این قانون و قبل از ارسال آن توسط آمریکاییها برای لبنان این موضوع روشن بود که آمریکا در این مسیر حرکت میکند، قبل از انجام رأیگیری، ما و برادرانمان با رسانهها در این رابطه صحبت کرده و نسبت به آن هشدار دادیم. یکی از مسلماتی که نیاز به تأکید ندارد این است که ما این قانون را به کلی رد میکنیم ، این موضوع مربوط به تمامیت و قانون ما و نحوه نگاه ما به آمریکا و موقعیت آمریکا در جهان است. من نمیخواهم الان وارد این مبحث شوم،چرا که زمان ندارم. اما این قانون تا قیامت مردود است.
موضوع بعدی در این زمینه این است که من در آن زمان گفتم و بار دیگر تکرار میکنم که برخی بر اساس خواب و رویاهای خود برخی مسائل را مینویسند و بعد آن را باور میکنند،به عنوان مثال ما در هفتههای اخیر تیترهایی را دیده که از فروپاشی مالی حزبالله و فروپاشی اقتصادی حزبالله سخن می گوید.
تا زمانی که ایران پول دارد، ما هم داریم
متأسفانه بچگی و حماقت و قباحت بزرگی در این سطح در میان رسانههای لبنانی و عربی به وجود آمده است. من در آن زمان گفتم که این قانون حتی اگر از سوی بانکهای لبنان در بالاترین سطح اجرا گذاشته شود ، برای ما به عنوان حزبالله به عنوان یک ساختار جهادی هیچ چیز را تغییر نخواهد داد. ما هرگز از این قانون متضرر نمیشویم و تحت تأثیر قرار نمیگیریم. بلکه تنها فشارهای روانی در این زمینه وارد میشود. این درست است، اما این قانون هیچ تأثیر مالی و مادی به حزبالله لبنان نخواهد داشت. من قبلاً توضیح دادم چرا تأثیر نخواهد داشت. اما امروز بار دیگر برای این احمقها تکرار میکنم: من گفتم که ما هیچ پروژه تجاری و مؤسسه سرمایهگذاری نداریم که با این بانکها همکاری کنند که اگر شما آنها را تعطیل کنید، پشت مان بشکند.
ما چنین پروژههای نداریم. ما در تمام جهان چنین چیزهایی نداریم و اگر کسی اطلاعی از این موضوع دارد به صورت علنی و شفاف و صادق اعلام کند. این مسائل هیچ ارتباطی با هم ندارد، تا زمانی که در ایران پول هست، ما نیز پول داریم. آیا شفافیت بیشتر از این میخواهید؟ پول مورد نظر غیر از مسیر بانک ها به ما می رسد. همان طور که موشکهای که برای تهدید اسرائیل لازم داریم، به ما می رسد و هیچ قانونی نمیتواند مانع از رسیدن این پول به ما شود.
تشکر ویژه سید حسن نصرالله از امام خامنه ای
ممکن است کسانی بخواهند به این اوضاع اعتراض کنند، هر کاری میخواهید بکنید. من داخل پرانتز به نمایندگی از اهالی مقاومت از امام امت حضرت امام خامنهای (دام ظله الشریف) و مقامات جمهوری اسلامی ایران و رئیسجمهور و دولت و پارلمان و مراجع تقلید و علما و ملت ایران به علت این حمایت کریمانه در طول سالهای گذشته که همچنان ادامه داشته، کمال تشکر را دارم.
اگر ما تحت فشار هستیم، به این علت است که هزینههای ما افزایش پیدا کرده است، چرا که هزینههای یک قدرت داخلی با هزینههای یک قدرت منطقهای متفاوت است، این بدان معنا است که جسم ما بزرگتر شده و باید پیراهنمان نیز بزرگتر شود، این فشارها بدان علت نیست که ما مشکل مالی داریم، ما مشکل مالی نداریم و تمامی بانکهای دنیا نمیتوانند در این زمینه برای ما مانعتراشی کنند. در زمانی که ایران تحریم بود، پول مقرر برای ما به دست ما میرسید، در آن زمان تمام دنیا ایران را محاصره کرده بود،بنابراین زیاد برای این موضوعات تکیه نکنید. خیالتان را راحت کنید، چرا که ما همواره فعال خواهیم بود.
بانک های لبنان از آمریکایی ها آمریکایی تر شدند
موضوع دیگری که ما نسبت آن هشدار دادیم، این بود. ما گفتیم اهالی و بستر و هواداران مقاومت نگران این موضوع هستند، ما نسبت به خودمان و نسبت به مسئولان حزبالله و جوانان آن و ساختارهای حزبالله و بودجه آن نگران نبودیم. بگذارید بگویم که علت خشم حزبالله و فراکسیون وفاداری به مقاومت و صدور بیانیهها و مواضع آنها چه بود. بگذارید با شفافیت بگویم که برخی بانکهای لبنان حتی از آمریکاییها نیز آمریکاییتر شدند و کارهایی را انجام دادند که آمریکاییها از آنها نخواسته بودند.
طبعاً اگر آمریکاییها نیز از آنها خواسته بودند، ما موافق این موضوع نبودیم، اما آنها اسامی را مطرح کردند که حتی در قانون آمریکا نیز وجود نداشت. برخی مؤسسات خیریه و جمعیتهای خیریه اسمشان حتی در لیست آمریکاییها نیز نبود، اما بانکها اقدام به حذف حسابهای آنها کردند. آیا این اقدام قانونی بود؟ آیا این اقدام ملی و انسانی بود؟ آیا این اقدام باعث حمایت از اقتصاد لبنان و نظام بانکداری این کشور میشود؟ یا اینکه این اقدام تجاوز به مؤسسات خیریه و به تمام مردم است؟
برخی بانکها وجود دارد که همه را تحت تعقیب قرار داده و اگر برادرش یا پدرش و خواهرش یا دختر و دامادش عضو حزبالله باشند، از او میخواهد که حسابهای بانکیاش را ببندد. آیا این قانون است؟ آیا این تجاوز به مردم لبنان و خانوداه های ما نیست؟ ما این تجاوزات را رد میکنیم و آنها را قبول نداریم ، آنها به این ترتیب یک سوم ملت لبنان و یا نیمی از آن را هدف قرار دادهاند ، چرا که فردا خواهند گفت این فرد سنی حزبالله را دوست دارد، این مسیحی متحد حزبالله است، این درزی مواضع مشترکی با حزبالله دارد ، بانک های لبنانی پس از این تصاویر سیاستمداران لبنانی با مسئولان حزبالله را جمعآوری خواهند کرد تا حسابهای بانکی آنها را مسدود کنند.
برخی رفتارهای غیرمسئولانه و تجاوزطلبانه از سوی برخی بانکها انجام شده است ، ما نسبت به راهحلهای موجود در این زمینه با روی باز برخورد کرده و کانالهای گفتوگو با مسئولان مرتبط رسمی را باز کردهایم. بررسیهایی در این زمینه وجود دارد ، البته این بررسیها به این صورت نیست که ما قانون مذکور را بپذیریم ، ما واقعگرا هستیم و این قانون را رد میکنیم. اما نسبت به کشور خود و اقتصاد آن و امنیت و سلامت آن اصرار داریم ، برای همین است که به پای گفتگوها رفته و همچنان گفتوگو میکنیم. ابزارها و برخی طرفهای مذکور وجود دارد که تلاشهایی در این زمینه انجام میدهند. برخی مسائل حل شده و برخی مسائل نیز انشاءالله در آینده حل خواهند شد. روند کلی مسائل موجود در این زمینه، مثبت است.
البته موضوعی که من میخواهم اشاره کنم ، این است که ما میدانیم برخی لبنانیها به واشنگتن رفتند و آمریکا را نسبت به صدور این قانون تشویق کردند. برخی دشمنان وجود دارند که در این مسیر تلاش کردند ، ما هیچ رفتار تجاوزطلبانه در قبال حامیان خود را نمیپذیریم و در عین حال برای گفتوگو جهت حل این موضوع سیاست باز در پیش گرفتهایم.
شیخ عیسی قاسم تضمین مسالمت آمیز بودن جنبش مردمی بحرین بود
من قصد داشتم اندکی در رابطه با یمن و اوضاع مناطق دیگر سخن بگویم، اما آن را به روز قدس موکول میکنم. در موضوع بحرین در روزهای اخیر اتفاق بسیار خطرناک افتاده که همان لغو تابعیت شیخ عیسی قاسم عالم جلیلالقدر و شجاع است که در طول سالهای گذشته مسئولیت تاریخی را دنبال کرده است. این اقدام حاکمیت بحرین بسیار خطرناک است.
خواهران و برادران من میدانند که از زمان آغاز تحرکات مردمی در بحرین، یعنی از پنج سال پیش تاکنون، این تحرکات با وجود اینکه هدف سرکوبگری قرار گرفته ، به صورت مسالمتآمیز دنبال شده است، واکنشها نسبت به اعتراضات مسالمتآمیز مردمی در بحرین از همان هفتههای اول با قتل و کشتار و استفاده از نیروهای آل سعود تحت عنوان سپر جزیره همراه بوده است. در این میان حتی میدان اللولوة نیز که آنها به آن افتخار می کردند را نابود کردند، چرا که به نمادی از این جنبش و اراده مردمی تبدیل شده بود.
این در حالی است که تمامی مطالبات این جنبش مسالمتآمیز مردمی، مطالباتی عادی و طبیعی است. آنها از اصلاحات و حقوق بشر و حل مفاسد و عدالت اجتماعی سخن میگویند. مطالبات ملت بحرین در تمامی معیارها ، مطالبات بر حق و انسانی و دینی و اخلاقی و قانونی و بر اساس معیارهای بینالمللی است. ملت بحرین هرگز به خشونت روی نیاورده و با سلاح عمل نکرده اند آنها همواره تظاهرات کردند، ولی مقامات بحرین آنها را کشتند و رهبران آنها را بازداشت کردند و علمای شان را در زندان انداختند. آنها به آبروی مردم تجاوز کردند و زنان را در زندان انداختند و حتی علمای ارشد و رهبران و نمادهای جنبش را زندانی کردند.
مقامات بحرین به سلب تابعیت تعداد زیادی از علمای این کشور و نمایندگان مراجع روی آوردند و از این سیاست استفاده کردند. تمامی مطالبات مخالفان برای گفتوگو با واکنش منفی حاکمیت همراه شد، چرا که آنها تصمیمی به گفتوگو نداشتند. واقعیت این است که چیزی تحت عنوان آلخلیفه در بحرین وجود ندارد. آنها تنها تصمیمات آل سعود را اجرا میکنند. تصمیمات آل سعود این بود: انجام هر نوع گفتوگو در بحرین ممنوع است ، انجام هر نوع اصلاحات ممنوع است.
دادن حقوق بشر به ملت بحرین ممنوع است. پیشبرد روند سیاسی واقعی در بحرین ممنوع است، علت آن هم ساده بود، چرا که این اتفاق زمینه گرایش مردم عربستان از روند سیاسی به سمت اصلاحات و مشارکت سیاسی را باز میکند. آنها اگر ببینند این نمونه در بحرین موفقیتآمیز بوده است، اوضاع به داخل عربستان کشیده خواهد شد و همه میدانیم که آل سعود با این راهکار مخالف است. آنها در تونس و مصر و مناطق دیگر با این الگو مخالفت کرده و بر ضد آن توطئه کردهاند.
با وجود تمامی بازداشتها و تجاوزها روند اعتراضات مسالمتآمیز مردمی، به مسیر غیرمسالمتآمیز و خشونت بار کشیده نشد ، علت آن این بود که رهبری این جریان در دست علمای بحرین این ازجمله آیتالله شیخ عیسی قاسم قرار داشت، همچنین فرهنگ عمومی جمعیتهای سیاسی بحرین از جمله جمعیت الوفاق و شخص شیخ علی سلمان اجازه آن را نمیدهد. در غیر این صورت ظلم و سرکوب و زندان و خشونت و تجاوزهای انجام شده و تخریب منازل و مساجد در بحرین جوانان را به افزایش خشونت پیش میبرد، اما چیزی که این روند را مهار کرد، این بود که این جنبش و علمای ارشد همراه با وی طی پنج سال گذشته احساسات عمومی مردم سرکوب شده بحرین را مهار کردند تا به سمت خشونت کشیده نشوند. اگر یک نفر در دنیا وجود داشته باشد که شایسته اعطای جایزه صلح نوبل یا جایزه دفاع از حقوق بشر باشد ، این فرد شیخ عیسی قاسم است.
اما در مقابل چگونه با او رفتار میشود؟ سکوت بینالمللی و عربی. آنها از این داستان به عنوان یک موضوع فرقه ای یاد می کنند و می گویند، مشکل شیعیان بحرین نظام سنی آل خلیفه است. مشکل هرگز در این نیست.
در بحرین از مردم خواسته میشود تسلیم شوند، اما مردم تسلیم نمیشوند، لذا علمای آنها بازداشت میشوند، اخراج میشوند، جمعیتهای آنها منحل شده ولی باز هم مردم تسلیم نشده و جنبش مردمی خود را در چارچوبی معقول و متین دنبال میکنند. خون آل سعود نسبت به این حرکت مسالمتآمیز به جوش آمده است.
منطق سرکوب گری سعودی در مذاکرات یمن
همین منطق از دو ماه پیش در کویت و بر روی میز مذاکرات یمن دنبال میشود. هیئت سعودی در این زمینه مکرراً خواستار عقبنشینی از شهرها و تحویل دادن سلاح شده تا تیم حامی آن وارد مذاکرات سیاسی شود. آنها میگویند یمن را به ما تحویل دهید و همه چیز را تسلیم کنید و ما را حاکم خود و ناموس و فرزندان خود کنید تا بعد از آن مذاکرات سیاسی را آغاز کنیم. کدام دیوانه در دنیا این را قبول می کند؟
استراتژی آل سعود و آل خلیفه این گونه است، اما آنها بعد از پنج سال و اندی میبینند که جنبش ادامه دارد و نفس مردم با وجود زندانها و تخریب منازل و لغو تابعیت ها قطع نشده است. در نهایت خون مجموعه حاکم بر عربستان به جوش آمده و بعد از اینکه پادشاه جدید و تیمش روی کار آمدند، جنگ بر ضد یمن را که آغاز کردند، این در حالی بود که یک روز قبل از وفات ملک عبدالله تیم انصار الله در ریاض بود. آنها برای راهحل سیاسی در یمن به توافق رسیده بودند ، اما هنگامی که تیم جدید بر سر کار آمد راه حل سیاسی را لغو کرد و وارد جنگ شد. در سوریه اوضاع به سمت مثبت در جریان بود، اما آنها بار دیگر جنگ را احیا کردند و با تأمین مالی، جنگ جدیدی را بر ضد سوریه به راه انداختند. در عراق پادشاه سابق به دنبال جنگ با داعش بود، اما تیم کنونی لااقل می توان گفت اهمیتی به جنگ با داعش در عراق نمی دهد.
آل خلیفه کوچکترین اختیاری از خود ندارد
روش و عملکرد آنها این گونه است. آنها سیاست خفت و تسلیم کردن دیگران را دنبال میکنند تا بتوانند یمنی ها و بحرینیها و سوری ها و لبنانی ها و عراقی ها را تسلیم کنند. ولی این ملتها میگویند ما تسلیم آل سعود و اربابان آن نمیشویم.
امروز در بحرین مردم شبانه روز در خیابانها هستند و در اطراف منزل آیتالله شیخ عیسی قاسم حضور دارند، چرا الان این منطقه به یک زندان بزرگ و محاصره شده تبدیل شده و دنیا در این زمینه ساکت است؟ در قانون بینالمللی این اقدام چه معنا دارد؟ چرا آنها از رسیدن مردم به این این منطقه میترسند؟ امروز ملت بحرین توانسته مواضع خود را اعلام کند و شعارهای خود را اینگونه مطرح کرده که شیخ عیسی خط قرمز است و ما با جان خود از او دفاع کرده و او را تحویل نخواهیم داد. زندگی در کشور بدون شیخ عیسی قاسم لطفی ندارد. مواضع قهرمانانه ملت بحرین و جوانان آن ، موضوعی طبیعی و قابل انتظار بود، چرا که ملت بحرین ملت حماسه و غیرت و فداکاری و جانفشانی و ولایت پذیری است.
تکلیف انقلاب بحرین را علمای بحرین مشخص می کنند
طبعاً من تکلیفی برای ملت بحرین مشخص نمیکنم، چرا که علمای بحرین این کار را به خوبی انجام میدهند، اتفاقی که در بحرین میافتد یک جنبش واقعی ملیگرا است. شیخ عیسی قاسم و علمای بحرین از هیچ کسی دستور نمیگیرند. این وابستگان آل خلیفه هستند که دستورات خود را از آل سعود و نماینده انگلیس در منامه می گیرند. شیخ عیسی قاسم و علمای بحرین سقف مطالبات و تحرکات و ماهیت آنها را مشخص کردهاند و هیچ کس نمیتواند در این دنیا چیزی به آنها تحمیل کند.
جنبش واقعی ملی در بحرین به رهبری شیخ عیسی قاسم وجود دارد، اما ای آل خلیفه مزدور، شما کوتوله هایی هستید که وابسته به سرویسهای جاسوسی انگلیس در منامه هستید و دستورات شاهزادگان کوچک آل سعود را اجرا می کنید و و حتی ملک سلمان نیازی به صحبت کردن با شما نمی بیند. این جزئیاتی است که ما آنها را می دانیم.
این علما هستند که تکلیف را مشخص میکنند، آنها هستند که تصمیم میگیرند چه اقدامی انجام دهند و جوانان بحرین و ملت وفادار آن همواره به دنبال آن هستند که تصمیم علما را بپذیرند و و حتی اگر لازم باشد با خون پاک خود آن را اجرا کنند.
تمام دنیا باید این مسئولیت را برعهده بگیرد، این اقدام بسیار خطرناک است. یک پیام اشتباه به ملت بحرین و دوستان آن در تمامی جهان میگوید که هیچ گفتوگو و حقوق و افق و آرزوی سیاسی نباید داشته باشند و در آن زمان است که راه حل ها مطرح می شود. اما هر انسان آزادهای مواضع و دیدگاههای خود را براساس روشی که درست میداند اعلام میکنند و دنیا باید مسئولیت خود را در این زمینه بپذیرد.
ای برادران و خواهران در مراسم فرمانده شهید به او میگوییم که تو مانند تمامی فرماندهان شهید نظیر سیدعباس و شیخ راغب و حاج عماد و حاج حسان و سایر فرماندهان در قلب ما زنده خواهی ماند. ما با خون خود راه شما را ادامه میدهیم و پیروزیها را رقم خواهیم زد و به اهداف خود خواهیم رسید و با هر جانفشانی امانت شما را حفظ خواهیم کرد.
انتهای پیام/