بحرین، بازى مرگ و حیات
گستاخى آل خلیفه به جایى رسیده که با نادیده گرفتن نجابت مردم و با سوءاستفاده از سکوت معنادار سازمانهاى حقوق بشرى بهویژه سران پرمدعاى آمریکا و کشورهاى غربى، هر روز بر دامنه جنایات خود و ایجاد خفقان و فشار بیشتر بر ملت بحرین افزوده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، متن دو یادداشت حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیزاده با عناوین «بحرین، بازى مرگ و حیات» و «وجه افتراق و تضاد ایران اسلامى با آمریکا» به شرح ذیل است:
مردم مسلمان و مظلوم بحرین سالهاست که تحت ظلم، تبعیض، بىعدالتى، تحقیر و اقدامات خشن و ضدانسانى آل خلیفه قرار دارند. مردم نجیب و صبورى که بهرغم فشارهاى سنگین و برخوردهاى نژادپرستانه رژیم وابسته بحرین (از دستگیرى و اهانت به رهبران سیاسى و دینى گرفته تا به زندان کشاندن زنها و کودکان و شکنجه خوفناک آنان و نیز لغو تابعیت شهروندان)، بدون دادن هرگونه بهانهاى به دست آل خلیفه، همواره بهدنبال احقاق حقوق حقه خود بهصورت مسالمتآمیز بوده اند اما گستاخى آل خلیفه به جایى رسیده که با نادیده گرفتن نجابت مردم و با سوءاستفاده از سکوت معنادار سازمانهاى حقوق بشرى بهویژه سران پرمدعاى آمریکا و کشورهاى غربى، هر روز بر دامنه جنایات خود و ایجاد خفقان و فشار بیشتر بر ملت بحرین افزوده است. بازداشت غیرقانونى شیخ على سلمان و دیگر رهبران سیاسى و دینى بحرین در سایه سکوت مرگبار مجامع بینالمللى، آل خلیفه را به گستاخى خطرناک دیگرى سوق داد تا حریم روحانى برجسته و رهبر دینى شیعیان بحرین حضرت آیتالله شیخ عیسى قاسم را مورد تعرض قرار داده و با تهدید وجود شریف آن عالم وارسته، تصورات نگرانکنندهاى را در اذهان عموم مردم منطقه و جهان اسلام و بهویژه مسلمانان بحرین بهوجود آورد.
آنچه رژیم وابسته آل خلیفه و اربابان و حامیانش باید بدانند این است که با اهانت و تعرض به آیتالله شیخ عیسى قاسم، بازى فوقالعاده خطرناکى را آغاز کردهاند که اگر با استمرار فشارها و اهانت به ساحت مقدس علم و فقاهت همراه باشد، سرآغاز انتفاضه خونینى است که عواقب آن بهعهده کسانى خواهد بود که به گستاخى حکام بحرین مشروعیت داده و این بازى مرگ و زندگى را دامن زدهاند. قطعاً در تداوم ظلم و جنایت نسبت به مردم مظلوم بحرین، سلب تابعیت از آیتالله شیخ عیسى قاسم و تشدید رویکردهاى امنیتى علیه رهبران دینى و سیاسى بحرین و ضدیت با اعتقادات و مبانى دینى و نیز دستبرد به اموال و وجوهات شرعى مردم بحرین، جرقههایى است که به انبار باروت زده خواهد شد. تجاوز به حریم علم و فقاهت و نادیده گرفتن حقوق یک ملت مظلوم و صبور، بالاخره کاسه صبر امت اسلام و شیعیان جهان را بهسر خواهد آورد و آتش قهر ملتهاى مسلمان را بهگونهاى برخواهد افروخت که نابودى رژیم سفاک و آلت دست استکبار و وهابیت آل سعود بحرین، کمترین پیامد آن خواهد بود.
البته این اقدام دهشتبار و خطرناک حکام نابخرد بحرین دلیل روشنى است بر اینکه رژیم بحرین به پایان راه تعامل با جنبشهاى مسالمتآمیز مردمى رسیده است و به فضل الهى زمان آن فرا رسیده است که شیشه عمر حکام شکمباره آل خلیفه همچون صدام عفلقى کافر به دست مردم مظلوم بحرین شکسته بشود و این کشور و ملت، پس از سالها دلهره و نگرانى و وحشت، با پیروزى بر رژیم ظالمانه آل خلیفه، طعم شیرین آزادى و استقلال و آرامش را تحت سایه نظام و حاکمیتى مردمى و مبتنى بر دمکراسى و مردمسالارى دینى واقعى، بچشند. انشاءالله.
وجه افتراق و تضاد ایران اسلامى با آمریکا
جنس اختلاف و تضاد جمهورى اسلامى ایران با جبهه استکبار و بهطور مشخص آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستى و عوامل و دولتهاى ارتجاعى وابسته به آنان در منطقه و حتى داخل کشور، فراتر از اختلافهاى سطحى و موضعى و موردى است که چهبسا بتوان با مصالحه و مذاکره و با بازى برد برد و یا 50-50 آنرا پایان بخشید.
ماهیت این تضادها و اصطکاکها به هویت و ذات هر یک برمىگردد و بهعبارتى اختلاف، روبنایى و سطحى نیست بلکه زیربنایى و مبنایى مىباشد.
گاهى در ساختارها و روشها و حتى سلایق فیمابین دو کشور ممکن است اختلاف و دوگانگى ایجاد گردد که این با کمى تدبیر و خویشتندارى قابل بحث و گفتوگو و در نتیجه مصالحه است اما وقتى سخن از هویت و ارزشها و آرمانها و بالاخره همهچیز یک ملت به میان مىآید، نزاع و تضاد به چیزى شبیه مرگ و حیات شباهت مىیابد زیرا اصل وجود و عدم یک پدیدهاى همچون انقلاب و جمهورى اسلامى و یا ملتى غیور و مستقل، موضوع اصلى نزاع قرار مىگیرد.
حال باید دید مهمترین ویژگىهاى هویت مردم و کشور ایران چیست که هرگز با جوهره و ذات استکبارى کشورهایى همچون آمریکا و یا حتى عربستان قابل جمع نمىباشد:
1. مردمى بودن و مشروعیت انتخاباتى انقلاب و جمهورى اسلامى ایران
انقلاب اسلامى ایران و نظام مبتنى بر آموزههاى دینى و مکتبى برآمده از آن، در واقع یک حرکت فراگیر اجتماعى براساس یک نوع مشروعیت اکثریتى و بلکه خواستگاه توده مردم بوده است. علیرغم اینکه در اوایل پیروزى انقلاب، نظام جمهورى اسلامى در میان مردم از مشروعیت بالایى برخوردار بود اما باز هم امام راحل(ره) تأکید داشتند که باید رفراندم صورت بگیرد و مردم در خصوص نوع حکومت، تصمیمگیرنده اصلى باشند و تصریح داشتند که من تصمیمگیرنده نیستم و تنها با نگاه ولایى، هدایت و ارشاد مىفرمودند و لذا تجلى دمکراسى و مردمسالارى دینى بهمعناى واقعى آن در دوازدهم فروردین 1358 با رأى قاطع بیش از 98درصد به جمهورى اسلامى، تنها به برکت انقلاب اسلامى بود که در ایران ظاهر گردید و این با ذات ریاکارانه و منافقانه جبهه استکبار که نگاه ابزارى به دمکراسى دارد، در تقابل مبنایى است.
2. امتمحورى انقلاب اسلامى
ایده امتمحورى و دغدغه جهان اسلام بهعنوان یک مجموعه منسجم و مقتدر و اصرار بر وحدت کلمه امت اسلام ازجمله ویژگیهاى منحصربهفرد انقلاب و جمهورى اسلامى است، از اینروى یکى از دلایل روشنى که ایران اسلامى از فلسطین که اکثر قریب به اتفاق جمعیت آن اهل تسنن مىباشند، حمایت قاطع و همهجانبهاى مىکند همین موضوع بسیار مهم امتمحورى است. زیرا اعتقاد امام راحل(ره) و خلف صالح وى امام خامنهاى(مدظلهالعالى) و ملت بزرگ ایران اعم از شیعه و سنى این بوده است که امت اسلام، یک جوهره واحد جهانشمولى و بههمپیوسته میباشد و لذا بزرگ معمار انقلاب امام راحل(ره) نجات اسلام و مسلمین را راهبرد اساسى انقلاب قرار داده و در همین راستا فلسطین را اولویت اول انقلاب اسلامى مىدانستند.
امروز نیز که جهان اسلام آبستن حوادث دردناک است و برخى کشورهاى اسلامى اعم از شیعه و سنى دچار فتنههاى مرموزى همچون تروریسم داعش و تکفیرى گردیدهاند و زن و مرد مسلمان بهویژه در کشورهایى همچون یمن، بحرین، سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان و... دچار چالش اختلافات و جنگهاى نیابتى هستند، دید امتمحورى انقلاب اسلامى بیشتر از هر زمان از اهمیت ویژهای برخوردار مىباشد چه آنکه اگر امت واحده اسلامى با انسجام و اقتدارى مطلوب در سطح جهانى جلوه یابد، قطعاً رژیمهاى وابستهاى همچون آل سعود و آل خلیفه جرأت تعرض به ملتهاى مظلومى همچون یمن و بحرین را پیدا نخواهند کرد تا چه رسد جسارت به علما و اندیشمندان مبارزى همچون شیخ شهید نمر النمر و آیتالله شیخ عیسى احمد قاسم رهبر شیعیان بحرین.
3. استکبارستیزى انقلاب اسلامى
از آنجا که استکبار جهانى به سرکردگى آمریکا حامى درجه یک رژیمهاى مستکبر و طاغوتى و نیز رژیم غاصب صهیونیستى است و با سیاستهاى سلطهطلبانه و غارتگرانه، همواره موجب عقبافتادگى جهان اسلام و ملتهاى مسلمان بوده است و براى پیشبرد اهداف شومشان از ایجاد هرگونه فتنه و ناامنى و بلکه اختلافات قومى و مذهبى دریغ نمىنمایند، لذا استکبارستیزى بهعنوان یکى از اصلىترین شاخصههاى انقلاب اسلامى، همواره مورد توجه بوده است و این جهتگیرى از وجوه افتراق و تضاد ایران اسلامى با جبهه استکبار بهویژه آمریکاست که امام راحل(ره) از آن به رابطه گرگ و میش یاد مىفرمود و اینکه هرگز چنین ارتباطى قابل تصور نخواهد بود.
4. استقلالطلبى و عدم وابستگى
از همان ابتدای انقلاب اسلامى و با توجه به ایجاد معادله برد - باخت در منطقه، جبهه استکبار با کمک عوامل منطقهاىاش همچون عربستان سعودى، رویکرد متعارضى را با انقلاب اسلامى انتخاب نمودند چه آنکه با پیروزى انقلاب اسلامى، احساس شکست و باخت جدى کردند و لذا در مقابل استقلالطلبى ملت غیور ایران، سیاست وابستگى و در مقابل امتمحوری، فتنهگرایى و جنگهاى نیابتى و در تقابل با مردمسالارى دینى، حمایت از رژیمهاى استبدادى را در دستور کار خود قرار دادند و در گذر زمان نیز متأسفانه با توجه به ذات پلید و گرگصفتانهاى که داشتند، همین سیاست و راهبرد غلط و غیربشرى را پى گرفتهاند تا جایىکه با استفاده از حربههاى غیرانسانى و بهدور از اصول دیپلماتیک، علیه ملت ایران فشارهاى سنگینى را تاکنون داشتهاند، از تحمیل جنگ نابرابر هشت ساله تا زدن هواپیماى مسافربرى جمهورى اسلامى در آسمان خلیج همیشه فارس و تا تحریمهاى ناجوانمردانه و حمایت از گروههاى تروریستى و شهادت دانشمندان هستهاى ایران اسلامى و...
آنچه در این هماورد نباید از آن غفلت ورزید، حفظ انسجام و استقلال ملى با روحیه جهادى و انقلابى است که البته سعادت و پیشرفت و عزت ملت شریف ایران و جاودانگى انقلاب و نظام اسلامى در گرو آن است. والسلام.
انتهای پیام/