دلخواه: سعی میکنم دنیای نامرئی درون متن را به نمایش بگذارم
مسعود دلخواه که این روزها در تئاتر شهر نمایش «بیگانه»، اثر شناخته شده آلبر کامو را روی صحنه برده است از تلاشش برای نشان دادن دنیای درون متن و دنیای ذهنی کاراکترها میگوید که در اثر کامو نامرئی است.
باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»
نمایش «بیگانه» به کارگردانی مسعود دلخواه، از سی اردیبهشت میزبان علاقهمندان یکی از محبوبترین آثار آلبر کامو در تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر بوده است. استقبال نمایش به قدری بود که بیشتر شبها دو اجرایی بر صحنه رفته است و قرار است تا هجدهم تیرماه، شب پایانی آن، این رویه ادامه داشته باشد. موفقیتهای «بیگانه» چه در حوزه جذب مخاطب و چه در فضای رسانهای و نقد موجب شد از مسعود دلخواه دعوت شود تا در میزگردی با موضوعیت نمایش تازه او، ابعاد مختلف این نمایش بررسی و تبیین شود.
***
تسنیم: در چند سال اخیر در حال تجربه گونههای متفاوتی از نمایشنامه بودهاید. از نمایشخوانی گرفته تا اجرای نمایشهای حماسی. با توجه به این موضوع، بر چه اساسی به سراغ کاری از کامو رفتهاید؟
یکی از ویژگیهای کار من ریسک کردن، به سراغ متنهای خاص رفتن و ابداع کردن است
دلخواه: در این مورد باید بگویم به تازگی نگاهی به نقدهای آثارم داشتم. در اکثر مواقع منتقدان بر بدیع بودن، تجربی بودن و ریسکآمیز بودن کارهایم تأکید کردهاند. شاید به همین دلیل نام گروه تئاتر ما گروه «تئاتر تجربی تهران» است. بسیاری از کارها در فضایی کارگاهی و تجربی است. تجربی نه به معنای تجربه کردن - نه به معنای سیاه مشق -؛ بلکه به این معنا که اجرای همه سبکها را، از سنتی گرفته تا کلاسیک تجربه کرده و حالا خود میخواهد در شیوه کارش راهی نو پیدا کند. بنابراین یکی از ویژگیهای کار من یا گروهی که با آن کار میکنم همواره ریسک کردن، به سراغ متنهای خاص رفتن و ابداع کردن و خلق کردن میزانسنهایی است به قول منتقدان شاعرانه. مانند کار «ویتسک» که منتقدان از آن به یک شاعرانگی خشن یاد کردند. یعنی در عین حال که این نمایش تصاویر یک شاعرانگی را القا میکند؛ اما خشونت درونی کاراکترها را هم نشان میدهد. نمونه دیگر نمایش «ویتسک» است که به یک کار اکپرسیونیستی مشهور شد. در کارهای دیگر نیز بر حسب نیازهای آن متن به سراغ شیوه رفتم. در حقیقت سعی میکنم برای هر کاری شیوهای پیدا کنم که میطلبد.
تسنیم: پس یک شیوه ثابت وجود ندارد؟
محمد ابراهیمیان: «از ویژگیهای آثار اجرایی دلخواه، دیدنی کردن نادیدنیهای درون متن است.»
دلخواه: نیست و نمیتواند باشد. ضمن این که هر کارگردانی شیوه مخصوص خود را دارد که مانند امضا برای او است. امضای من نیز در کارهایم وجود دارد. به قول آقای محمد ابراهیمیان که در رابطه با اثر «بیگانه» گفتند «از ویژگیهای آثار اجرایی دلخواه، دیدنی کردن نادیدنیهای درون متن است.» سعی میکنم دنیای درون متن و دنیای ذهنی کاراکترها را که نامرئی است نشان دهم؛ چرا که ما در زندگی واقعی و در یک مکتب واقعگرایانه نمیتوانیم آن را ببینیم یا دسترسی به آن پیدا کنیم. ولی در یک شیوه تجربی که به اکسپرسیونیسم نزدیک باشد یا سورئالیسم یا به قولی رئالیسم شاعرانه، به قول باختان کوک یا خیالپردازانه یا رئالیسم جادویی همان طور که در رمانها است این دسترسی را ممکن میکند. به هر صورت اسمش را هر چه انتخاب کنیم، مهم این است که ما پایمان را ورای واقعیتها میگذاریم. مرز بین رویا و واقعیت، بین توهم و واقعیت، مرزی بسیار باریک و البته نامرئی است. تماشاگر همیشه مطمئن نیست آنچه میبیند، آیا واقعیت دارد یا ذهنیت کاراکتر است که در «بیگانه» هم جای پای خودش را نشان میدهد.
تسنیم: متن کامو از منظر اول شخص است و برخلاف جریانهای رماننویسی آن زمان که به سمت سیال بودن ذهن میرفتند، داستان حالت بیرونی دارد؛ ولی در نمایش جنس روایت عوض میشود. به این گونه که وارد جهان ذهنی شخص میشود. این تغییر روایت از جهان عینی کامو به جهان ذهنی شخصیت به چه دلیل است؟
دلخواه: صرفاً به دلیل ضرورتی که ایجاد شد. وقتی یک اثر هنری را از مدیومی به مدیومی دیگر یا از رسانهای به رسانهای دیگر تبدیل میکنیم، برای مثال وقتی یک رمان را فیلم میکنیم، یک نمایشنامه را اقتباس سینمایی میکنیم یا یک رمان را اقتباس صحنهای میکنیم، بر حسب ضرورت چیزهایی را از دست میدهیم و چیزهایی را به دست میآوریم. در تبدیل رمان «بیگانه» به نمایش صحنهای ناچار یک سری چیزها را از دست میدهیم. مهمترین مورد آن توصیفهای دقیقی است که کامو کرده و تخیل مخاطب را به کار میاندازد. وقتی ما این را تبدیل میکنیم به سینما یا تئاتر، یک مقدار تخیل کارگردان وارد میشود. شیوههای مختلفی برای تبدیل رمان به نمایشنامه وجود دارد. مانند یکی از اقتباسها که مورسو از اول راوی است و با تماشاگران مانند داستان اصلی حرف میزند، این شاید شیوه خوبی باشد؛ ولی سادهترین شیوه است.
تسنیم: البته شما باز هم این شیوه را حفظ میکنید؛ چون مورسو در تمام صحنه ها حضور دارد.
دلخواه: دقیقاً، از دید مورسو همه چیز را میبینیم. برای مثال در یکی صحنهها بعد از بازجویی و بازپرسی مورسو میرفت و بعد آقای سحرخیز آنجا به گریه میافتاد، من دیدم باید مورسو برگردد و در نتیجه به آقای نوروزی (مورسو) گفتم بماند تا صحنه تاریک شود و بعد برود؛ چرا که ما همه چیز را از زاویه دید او میبینیم.
تسنیم: با توجه به این مسئله که اکثر مخاطبان بیگانه را مطالعه کردهاند و حال میخواهند آن را تماشا کنند، توقع زیادی در مخاطب به وجود میآورد. برداشت شما از متنی که آقای دلخواه دادن چه بود؟ چرا که نقش کشیش در رمان بر خلاف نمایش آن قدر پررنگ نیست. چه خوانشی در این مورد داشتهاید؟
به خاطر علاقهای مخاطبان به آثار کامو، کار روی رمان او سخت است
هدایتی: مسلماً چون مدتها است با آقای دکتر کار میکنم وقتی متن را خواندم میدانستم که از چه زاویهای آقای دکتر با متن برخورد میکند و میدانستم چه اتفاقی قرار است در متن بیافتد. باید بگویم مسأله تجربی بودن در همه مسائل کار دخیل بود. در تمام مراحل از نگارش تا اجرا همفکری عوامل وجود داشته و دارد. به همین خاطر این کار برای رسیدن به تماشاگر از چند فیلتر رد میشود. از آنجایی که در گروهمان همواره دموکراسی وجود دارد، در همه کارها به خصوص در «بیگانه» ما خیلی به آن چه که میخواستیم و در ذهنمان بود نزدیک شدیم. به خاطر علاقهای که در سطح مخاطبان به آثار کامو هست، کار روی رمان او سخت میکند. از طرفی هم کامو همه چیز را صادقانه مطرح میکند؛ بنابراین ما نیز باید صادقانه با داستان برخورد میکردیم. بر همین اساس بازنویسی این متن شش بار اتفاق افتاده است.
دلخواه: شش بار به طور کامل بازنویسی شد. (به شوخی) به طوری که کل بودجه صرف کپی گرفتن از متنهای جدید شد. هر بار متن عوض میشد به عوامل همیشه میگفتم این ورژن آخر است؛ ولی آخرین ورژن نیست!
تسنیم: در مورد جدال پایانی کشیش و مورسو چه نظری دارید؟
هدایتی: در اصل داستان، مورسو قرار است اعدام شود و دیدگاههای مشخصی دارد، از جمله اینکه آیا او به خدا اعتقاد دارد یا خیر. اما چیزی که دکتر دلخواه در نظر داشت جدال بین مورسو و کشیش بود. مخصوصاً در آخرین لحظهها که مورسو میخواهد ببیند میتواند یک لحظه اطمینان کشیش را از بین ببرد و او را به شک بیندازد یا نه. این در حقیقت چیزی ورای متن است.
دلخواه: یعنی کشیش را به تردید بیندازد.
تسنیم: آیا برای بازی، خود را در جای نقش میگذارید؟ یعنی آیا به این موضوع فکر میکنید اگر خودتان جای کشیش بودید چه واکنشی در مقابل مورسو نشان میدادید؟ چرا که مورسو هیچ اعتقادی به خدا ندارد یا اینکه فقط میخواستید نقش را همان طور که در «بیگانه» وجود دارد بازی کنید؟
هدایتی: اوایل اجرا به این قضیه فکر نمیکردم؛ ولی کمکم این درگیری ذهنی برایم ایجاد شد. چرا که زمانی درگیری با نقش زیاد میشود که به صورت ناخودآگاه دیالوگها را در هر مکانی با خودت زمزمه میکنی. تعامل با نقش به مرور صورت میگیرد و یک قضیه کاملاً روحی است. برای همین گروههایی که تمرینات طولانیتری دارند نتیجه بهتری میگیرند.
تسنیم: شخصیت پرز از دیگر شخصیت هایی است که در رمان کامو چندان ابعاد زیادی ندارد ولی اینجا پرز با صحنه دادگاه گره میخورد و در مورد رابطه عاطفی اش با مادر مورسو صحبت میکند. خوبه آقای شاهی در مورد این عشق پیرمردانه صحبت کنند.
دلخواه: البته آقای شاهی نقش خود کامو رو هم بازی کردهاند، در واقع این موضوع که خبرنگار خود کامو است در رمان نیست. این ایده از صحبتهای من با شاهی شکل گرفت. وقتی درباره آن قسمت از رمان که مورسو میگوید:« این خبرنگار دائم به من نگاه میکرد و بر عکس بقیه خبرنگاران که تندتند در حال نوشتن بودند قلمش را روی میز گذاشته بود و من احساس کردم خودم به خودم نگاه میکنم.» در آنجا به این نتیجه رسیدیم که او احتمالاً خود کامو بوده است. چرا که کامو کار خبرنگاری نیز انجام میداده است. در حقیقت این از مواردی است که ورای خود رمان است. به نوعی این موضوع یک کشف بود.
این اثر ذهنیت را درگیر میکند
شاهی: در تکمیل باید بگویم با وجود ظاهر ساده متن؛ اما هر قسمت آن دریاچهای پنهانی است و دکتر دلخواه نیز همه جملات را یک به یک تحلیل کرد و خیلی از اتفاقاتی که خواننده به آن پی نمیبرد را به تصویر کشید. مانند خود خبرنگار یا نشان دادن آفتاب وقتی که با شدت به صورت مخاطب میتابد، برای همذاتپنداری مخاطب با مورسو انجام میشود یا صدای شلیک گلوله. این پازلگونه و دومینوگونه به مخاطب کمک میکند تا با مورسو همذاتپنداری کند. شاید به همین خاطر است که با وجود دو ساعته بودن کار، کسی از نمایش خسته نمیشود. اگر هم خستگی باشد برای صندلیهای ناراحت تئاتر شعر است! همچنین اتفاقی که در این اثر میافتد دریافت بعد از خروج از سالن است؛ چرا که این اثر ذهنیت را درگیر میکند.
========================================
مصاحبه از احسان زیورعالم و سید فوأد وکیلی
انتهای پیام/