یافتن مضمون در داستان همانند حس شکر در آب است/حقوق های نجومی بر داستاننویسی هم تأثیر گذاشت
مجید قیصری در کارگاه داستان نویسی به مضمون در داستان پرداخت و گفت: یافتن مضمون در داستان همانند احساس شکر حل شده در آب است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نخستین کارگاه داستاننویسی چهاردهمین دوره مهرواره شعر و داستان جوان سوره صبح امروز 21 تیرماه با حضور مجید قیصری و سیدعلی شجاعی داستاننویس و جمعی از نویسندگان نوقلم در کارخانه کبریتسازی زنجان برگزار شد.
قیصری صحبتهای خود را با نحوه پرداختن به مضمون و چگونگی کشف آن آغاز کرد و گفت: در رمان و داستان بلند مجال بیشتری برای پرداختن به مضمون وجود دارد، اما این عنصر داستانی در داستانهای کوتاه به دلیل حجم کم و ساخت آن مانور کمتری برای پرداختن دارد.
وی با طرح این پرسش که مضمون چیست، ادامه داد: کتابهای مختلفی به این موضوع پرداختهاند، اما به نظرم مضمون چیزی است که پس از خواندن داستان در وجود او تهنشین میشود. به عنوان نمونه، اینکه مضمون در مکبث چیست، نظرات مختلفی وجود دادرد، بسیاری از منتقدان بر این باورند که تم اصلی این اثر جاه طلبی است. وقتی اثر را میخوانید متوجه میشوید که کسی میخواهد شیب جاهطلبی و رسیدن به قدرت را طی میکند، این شیب در واقع سقوط اخلاقی را نشان میدهد.
قیصری ادامه داد: مضمون را هیچگاه نمیتوان به راحتی در داستان مشخص کرد؛ یعنی باید کل اثر را خواند و بعد به آن رسید. یافتن مضمون مانند شکری است که در آب حل شده و وقتی آن را مینوشید، در جان شما مینشیند؛ مضمون پیدا کردنی است.
نویسنده کتاب "طناب کشی" با بیان اینکه ساخت مضمون و رسیدن به آن دو چیز متفاوت است، یادآور شد: نویسنده همیشه با یک ایده شروع میکند و خود نیز شاید نداند که این ایده از کجا به ذهنش رسیده است. به همین دلیل باید روی ایده بیندیشید. مضمون چیز از پیش ساخته شده نیست بلکه نویسنده با توجه به زیستی که در اجتماع دارد، برای چه گروه طبقاتی اجتماع است، در چه خانوادهای رشد کرده و چه شرایط تاریخی را پشت سر گذاشته و... این مضمون شکل میگیرد.
قیصری در ادامه به ارائه نمونههایی در این رابطه پرداخت و گفت: به عنوان مثال، ماجرای حقوقهای نجومی یقیناً تاثیرش را بر جامعه و به تبع بر نویسندگان خواهد گذاشت. به نظرم ضربهای که این ماجرا بر جان گذاشت این بود که احساس بیقانونی در جان همه ما مینشیند و 20 سال بعد امکان دارد در آثار نویسندگان خود را نشان دهد و باز یک "قیصر" خلق شود.
به گفته وی؛ نگاه نویسنده به هستی، عصاره نویسنده را برای رسیدن به مضمون شکل میدهد. ایده اصلی چیزی را به ذهن نویسنده مبادله میکند و این پیش فرض نویسنده است، حالا این متن داستان است که این پیش فرض را اثبات یا رد میکند. بدترین شکل نوشتن نیز به این صورت است که نویسنده فکر خود را بر متن تحمیل کند.
این داستان نویس به آثار متعددی از نویسندگان برجسته اشاره کرد و به مضمون برخی از این آثار پرداخت و گفت: به عنوان نمونه، داستان "سپتامبر خوش" اثر فاکنر داستان یک سیاه پوست را روایت میکند که مردم به دلیل سوء ظنی که به او دارند، او را میکشند.
گلشیری در نقدی به لایه زیرین این داستان میپردازد و میگوید، مضمون این داستان برگرفته از فرهنگی است در یهود که هر سال بزی را را قربانی میکردند تا گناهانشان را اینطور جبران کنند. مضمون قربانی با گذشت اعصار، خود را به این صورت نشان داده است.
انتهای پیام/