بی‌کلاسی امنیتی از بروکسل تا مونیخ

ناامنی و کشتار در مونیخ نیز همچون ماجرای بروکسل، پاریس، نیس، اورلاندو، بیروت و بغداد محکوم است اما تغییر جهت ناگهانی حوادث به سمت جزایر امن آمریکایی و اروپایی نیازمند کاوشی دقیق است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، ناامنی و کشتار در مونیخ نیز همچون ماجرای بروکسل، پاریس، نیس، اورلاندو، بیروت و بغداد محکوم است اما تغییر جهت ناگهانی حوادث به سمت جزایر امن آمریکایی و اروپایی نیازمند کاوشی دقیق است. در آلمان نیز دستگاه‌های امنیتی پس از بروز حادثه، در معرکه حاضر شدند و شدیدترین واکنش‌ها را با مسدود کردن کل سیستم حمل‌ونقل و ایجاد ترس و وحشت عمومی بروز دادند. در پایان نیز پس از ساعت‌ها سمپاشی ضد اسلام و مهاجران و مسلمانان، پلیس اعلام کرد نه پای داعش در میان بوده، نه مهاجران! فرض کنید به‌عنوان رصدگر آزاد حوادث بین‌المللی تصمیم داریم نظریه‌ای غیرتخصصی با مرور صحنه جنایات و نوع و کیفیت اجرای آنها ارائه دهیم و بخشی از حقایق را از دریچه اطلاعات آزاد، کشف کنیم.


  شباهت‌های مهم


همه حوادث اخیر فارغ از اینکه داعش مسؤولیت آنها را پذیرفته یا سناریوی نهایی امنیتی‌ها، همجنس‌باز روانی، مهاجر پاکستانی 17 ساله یا جوان 18 ساله ایرانی- آلمانی را  مقصر معرفی کرده، در چند خصوصیت مشترکند:
1- کل طراحی‌ها در اماکن عمومی و پرجمعیت اجرا شده است و هرگز هیچ حمله‌ای به مراکز حساس نظامی، اماکن دولتی یا حتی مقامات شهری و کشوری با جدی‌ترین مواضع ضداسلامی یا مهاجرستیز صورت نگرفته است. پس اگر بحث انتقام‌گیری نیز در پس‌زمینه فکری قاتل یا قاتلان وجود داشته، جامعه‌ستیزی منجر به اجرای نقشه «انتقام کور» شده است که با انگیزه‌‌های یک گروه «ایدئولوژیک» همچون داعش چندان همخوان نیست.
2- تحریک افکار عمومی با دامنه و بسامد حداکثری پس از هر حادثه صورت گرفته و دست‌کم برای ساعت‌ها بعد از هر قتل، خبررسانی و گزارش‌دهی پیرامون مخاطرات زندگی مشترک با «مسلمانان» به مخاطب عرضه شده است.
3-پس از وقوع هر فاجعه، دستگاه‌های امنیتی کشورهای پیشرفته، بالاترین حد هشدار را بدون توجه به وسعت ماجرا و تعداد کشته‌ها صادر کرده‌اند به نحوی که تعطیلی کل زیرساخت حمل و نقل عمومی، اعلام شرایط حکومت نظامی و زندانی کردن مردم در خانه‌ها، رستوران‌ها و مراکز عمومی، شهروندان را به این نتیجه رسانده که ادامه زندگی با این شرایط ممکن نیست و باید «چاره‌اندیشی» کرد.
4- عامل یا عاملان همه ترورها افرادی ناشناخته، گنگ و  پیچیده باقی مانده‌اند و دقیقا مشخص نشده رفتار آنها ناشی از «جنون آنی» و «مصرف مواد مخدر» بوده یا احیانا پای موارد دقیق‌تری مثل تحریک، گروگانگیری و فشار در کار بوده است. بعضا سناریو‌های اعلامی توسط دستگاه‌های امنیتی در پایان ماجرا، با کنکاش رسانه‌های محلی در سبک زندگی قاتلان، نقض نیز شده است... مثل ماجرای اورلاندو و همجنس‌باز بودن قاتل یا بی‌بند و باری جنسی عوامل حوادث بروکسل!
5- مطالعه اماکن جغرافیایی وقوع حوادث تروریستی نشان از «بی‌هدفی» جریان‌سازان و مجریان پروژه دارد به نحوی که به نظر می‌رسد صرفا «تحریک عمومی» مخاطبان با ملیت‌ها و گرایش‌های مختلف در دستور کار مدیران عملیات بوده است.
6- دستگاه‌های امنیتی غربی‌ها در همه پرونده‌ها بشدت «غافلگیر» شده‌اند و عجیب‌ترین واکنش‌ها را در مواجهه با عملیات شهری ضدتروریستی نشان داده‌اند! به نحوی که در میان مالیات‌دهندگان این گمانه به وجود آمده که اگر سیستم‌های عریض و طویل نظامی آنها پس از نقض گسترده حریم شخصی شهروندان، کنترل تلفن، اینترنت، تبادلات بانکی، گمرک، مرز و... از توان جلوگیری از حمله «زامبی‌ها» در عمق خاک خودی برخوردار نیستند، اصولا به چه کار می‌آیند؟!


  اهداف سیاسی- اجتماعی


تا اینجای کار موفق شدیم درون یک «بی‌نظمی کامل جهانی» با نقاط برجسته به ظاهر بی‌ربط، لیستی از اشتراکات بیابیم.
اکنون وقت تمرکز بر «اهداف» این حوادث تروریستی و به قول کارآگاه‌ها مطالعه انگیزه‌ها و «علل بروز جنایات» است. مطالعه پرونده ترورهای اروپایی- آمریکایی در خوشبینانه‌ترین وضعیت نیز شک‌برانگیز است. داعش در جنگی تمام‌عیار با ائتلاف ایرانی، سوری و روسی درگیر است و در طول 2 سال اخیر مکرر طعم تلخ شکست را چشیده است. در چنین شرایطی آیا طبیعی است اروپا و آمریکا را نیز به «مبارزه» بطلبد؟!
جست‌وجوگران جهانی اصل اجرای «مانور ناامنی» برنامه‌ریزی شده را مرتبط با اعمال عملیات روانی گسترده بر اذهان عموم مردم ارزیابی می‌کنند. مانوری که بانیان آن به دنبال تحقق اهدافی بسیار مهم و ارزشمندتر از وارد آوردن شوک امنیتی به جوامع خودی و نمایش «پت و مت‌وار» از سازمان‌های اطلاعات و امنیت اروپایی- آمریکایی هستند.
شکی نیست که داعش جز سربازان ژولیده، وحشی و بیسواد ویترینی خود در خاورمیانه، از مغز متفکر و هدایتگر آشنا به جزئی‌ترین سرفصل‌های اطلاعات عملیات و حتی مدیریت رسانه برخوردار است. کشتار مردم در کلوب رقص پاریس، قتل‌ مردم نیس در روز ملی فرانسه، آتش گشودن بر همجنس‌بازان کلوب اورلاندو، حمله با تبر به مردم در قطار آلمانی و احتمالا ماجرای اخیر در مونیخ، بیش از آنکه دولت‌ها را هدف قرار داده باشد به «اعلام جنگ رسمی» به ملت‌ها شبیه است. ملت‌هایی که بارها با صدای بلند اعلام کرده‌اند از جنگ افغانستان و عراق راضی نیستند و علاقه ندارند کشورشان در کشتاری دیگر شریک آمریکا یا هر همپیمان اروپایی دیگری شود اما اکنون مجبور به بروز واکنش شده‌اند، چرا که دوگانه سیاسی «جنگ یا صلح به شرط همزیستی» حیات اجتماعی آنها را به خطر انداخته است و حدس بزنید این روند به نفع کیست؟


سناریوی خاورمیانه جدید


اجرای کامل طرح «خاورمیانه جدید» به واسطه مقاومت عراق، سوریه، ایران و حزب‌الله لبنان و کودتای نافرجام در ترکیه به واسطه کمک اطلاعاتی روس‌ها به اردوغان، نیازمند پیاده کردن نیرو در خاکی است که در اروپا و آمریکا صرفا با پرچم «داعش» نشانه‌گذاری شده است. کدام داعش؟ همان که با چاقو، تبر و اسلحه اتوماتیک زن و کودک و مرد اروپایی- آمریکایی را به قتل می‌رساند!


پشت پرده سیاسی مانور ضدامنیتی جهان چه می‌تواند باشد:
الف- یک جنگ صلیبی بزرگ؟ بامزه نیست که اوانجلیست‌ها 10 روز پیش در آمریکا دوره برگزار کردند و مژده دادند مبارزان ضد داعش در عراق و کردستان یک به یک «مسیحی» می‌شوند و نیاز به کمک دولت ایالات متحده برای بستن پرونده «اسلام سیاسی» دارند؟ حتی نام «گروه خلافت اسلامی» نیز برانگیزاننده احساسات صلیبیون است و آنها را تا تجربه تاریخی جنگ در شام و آندلس و اورشلیم پیش می‌برد!


ب-«ترامپیزه» کردن جهان؟ برخلاف آنچه امروز در ایران تبلیغ می‌شود ترامپ نه کم‌عقل است و نه بیگانه با سیاست! تا پیش از اینکه وارد رقابت‌های ریاست‌جمهوری شود به سبب مدیریت یک شبه‌امپراتوری رسانه‌ای همواره مقابل دوربین بود. نه رفتار ضدزن داشت و نه بددهانی می‌کرد! اتفاقا به طور معمول در قالب مدیری مسلط و محبوب در شوهای تلویزیونی آمریکایی حاضر می‌شد و به داوری می‌پرداخت اما آنچه امروز عهده‌دارش شده نوعی تبلیغات و تحریکات جهانی برای دستیابی به هدفی بزرگ در عرصه سیاست خارجی است. زیرساخت این کارناوال تبلیغاتی بر تقابل اجتماعی با «اسلام ناب» به منظور وادار کردن جامعه مسلمانان به انتخاب «اسلام آمریکایی» و شکست مقاومت مردمی در صیانت از اصول و قواعد اسلامی استوار است. چرا چنین می‌کنند؟ شاید چون به قول فلاسفه قدیمی غربی «جنگ تمدن‌ها» را نزدیک ارزیابی کرده و برای پایان دادن به موج گرایش به اسلام در سرزمین‌های خود نیازمند رفع تبعیضات اقتصادی و سیاسی هستند که به ارزش‌ها و اصول نولیبرالیسم گره خورده است. اسلام تنها دشمن قدرقدرت نولیبرالیسم است و این مدل با همکاری مشترک 2 قطب متضاد با قرائت داعشی و قرائت اسلام آمریکایی باید شکسته شود. ترامپ مسؤول اعمال فشار بر جهان برای بالا بردن دمای سیاست  است.


معمای سیاست خارجی


پشت پرده هر چه باشد بزودی با پایان رقابت‌های انتخاباتی در آمریکا عرضه خواهد شد. مهم این است که باور نکنیم سناریونویس نمایش انتحار و انتقام «گرگ‌های تنها» و سرخورده از تبعیض، بیگانه با اتاق فکر دستگاه‌های امنیت‌ساز غربی است و یک جوان 18 ساله ایرانی- آلمانی ناگهان به چنان نبوغ اطلاعاتی عملیاتی دست یافته که ساعت‌ها جهان را به بازی بگیرد سپس مجموعه اسلحه‌های اتوماتیک و نیمه‌اتوماتیک لازم برای کشتار را دور خود ریخته و خودکشی کند! عملیات تروریستی‌ای که شاهدان و نیروهای امنیتی دست‌کم به حضور تیمی 3 نفره در آن اذعان داشتند! کلاس این بازی از سطح انتقامجویی چند جوان آزرده از نژادپرستی آلمان‌ها یا مبارزطلبی داعشی‌های بی‌سواد خاورمیانه بالاتر است.

انتهای پیام/