رنجنامه دانشمند ایرانی از "فساد سرکوب‌گر" که منجر به عزلش شد/ استادتمامی که پایان کارش را به دستش دادند

یک دانشمند ایرانی که به‌دعوت مسئولان پس از ۲۴ سال زندگی و شغل دائم از انگلستان برگشته بود، طی نامه‌ گلایه‌آمیزی به معاون اول رئیس‌جمهور عنوان کرد: « آیا روحانی که سخن از ریشه‌کنی فساد و مبارزه با رانت‌خواری می‌زند، از مفسدان اطراف خود خبر ندارد؟!».

به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاری تسنیم، پروفسور مجتبی زارعی ــ رئیس هیئت مدیره انجمن علوم و فناوری‌های شناختی کشور و متخصص مغز و اعصاب از کالج سلطنتی پزشکان انگلستان طی نامه‌ای به معاون اول رئیس جمهور که به‌صورت اختصاصی در اختیار تسنیم قرار داده است با گلایه از روند سرکوب نخبگان در کشور و سرنوشت عجیب آزمایشگاه ملی نقشه برداری مغز آورده است: جناب آقای جهانگیری، از نگارش این نامه هیچ هدف سیاسی ندارم چرا که "بی‌سیاست"تر از من نمی‌یابید. آن را می‌نویسم به‌خاطر هزاران جوان نخبه‌ای که هر روز در دانشگاه‌های این مملکت به‌وسیله دولتمردان، سیاستمداران و رؤسای دانشگاه‌ها که بعضاً جز سیاسی‌کاری وظیفه‌ای دیگر برای خود نمی‌شناسند سرکوب و ناامید می‌شوند و به‌ناچار راه دیار غربت پیش می‌گیرند. می‌نویسم برای نجات کشورم که وجب به وجب آن مدیون خون شهدای بسیاری در تاریخ پرشکوه خود است. می‌نویسم به‌خاطر اینکه از وقتی دست راست و چپم را شناختم سخنان خمینی کبیر را شنیدم که به ما یاد داد با هر ظلم و زور و فسادی مبارزه کنیم. می‌نویسم چون اطمینان دارم همه آنچه ذکر شد در تضاد با سخنان رهبر فرزانه انقلاب و سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران است.

آنچه بر من طی چهار سال اخیر رفته نمونه‌ای از موارد زیادی است که در کشور اتفاق افتاده و می‌افتد و هرگز به گوش شما نمی‌رسد. حاصل این‌چنین اعمالی جز تشدید فرار نخبگان و ناامیدی جوانان و در نتیجه صدمه جدی به پیشرفت کشور ندارد. آن‌گاه شما و همکارانتان هر دم از تشویق نخبگان برای ماندن در کشور، جذب ایرانیان نخبه خارج از کشور، اقدامات درخشان بنیاد ملی نخبگان و معاونت علمی ریاست جمهوری می‌گویید؟! آیا رئیس‌جمهور که سخن از ریشه‌کنی فساد، مبارزه با رانت‌خواری در کشور می‌زند، از مفسده‌ها خبر ندارد؟ آیا وی که مدعی هستند با هیچ‌کس عقد اخوت نبستند، از نخبه‌کشی، سیاسی‌کاری و حذف سیستماتیک شایسته‌سالاری توسط پسرعمه خود به‌عنوان رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی خبر ندارند؟ آیا وی از رانت‌های علمی و بودجه‌های کلانی که دست دانشمندنماها در سیستم‌های دولتی است آگاهی ندارند؟ به‌دنبال چه می‌گردید؟ از شماست که بر ماست!

جناب آقای جهانگیری، طی 3 سال کار در ایران و تعامل با بسیاری از مسئولین دانشگاه‌ها و وزارت بهداشت اثری ندرتاً از شایسته سالاری، و ایجاد امید برای جوانان دیدم. شما که ایرانیان خارج از کشور را به بازگشت به ایران و خدمت به میهن و نظام جمهوری اسلامی تشویق می‌کنید، از معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری که به‌خوبی بنده را می‌شناسند بپرسید طی سه سال اخیر چه کمکی به این بنده حقیر که از یک زندگی مرفه و شغل دائم در انگلستان گذشتم تا عمر خود را وقت دانشگاه و علم کشور کنم کرده است. فرمودند "هرچه بوده گذشته، شما بسازید و همکاری کنید". عرض کردم: با چه بسازم، رانتخواری؟ سیاسی‌کاری، سرکوب نخبگان، ناشایسته سالاری؟ در کجای تعلیمات دین شیعه چنین سازشی توصیه شده است؟ آیا این‌همه سال سازش با چنین مفاسدی حاصلی جز انتشار و طبیعی شدن مفاسد آن در جامعه ما داشته است؟ بودجه‌های دولتی ارث پدر بنده نیستند که بر سر آن دعوا کنم و البته برای من بسیار ساده‌تر است که به انگلستان بازگشته زندگی بی‌دغدغه‌ای را پیش گیرم اما سکوت در مقابل مفسده‌هایی همچون آنچه عرض شد جز به گسترش آن کمکی نمی‌کند و ظلمی است به جوانان نخبه ایران که امید کشورند.

بر این اساس متن کامل نامه رئیس هیئت مدیره انجمن علوم و فناوری‌های شناختی کشور به معاون اول محترم رئیس‌جمهور شرح ذیل است:

جناب آقای دکتر جهانگیری
معاون اول محترم رییس‌جمهور

با سلام و احترام،
در خبرها خواندیم که حضرت‌عالی به‌همراه برخی دیگر از مسئولین کشوری آزمایشگاه ملی نقشه برداری مغز را افتتاح کردید. احتمالاً شما و اکثریت خوانندگان این خبر از چگونگی به‌وجود آمدن این آزمایشگاه بی‌خبرند و احتمالاً برای آنها اهمیتی هم ندارد. اما برای متخصصین این رشته اعم از دانشمند و پزشک و همه حق‌جویان این خبر بار دیگر داستان رانت‌های علمی و دخالت سیاست در علم و دانشگاه را به یاد آورد.

جناب آقای جهانگیری، حضرت‌عالی که خود را میان جمعی در این آزمایشگاه دیدید، از خود نپرسیدید که بودجه این تجهیزات از کجا آمد؟ پروپوزال تأسیس آن به‌دست چه‌کسی نوشته شد؟ کی تصویب شد؟ شما از خود نپرسیدید که تجهیزات مطالعه مغز در زیرزمین دانشکده فنی مهندسی دانشگاه تهران چه می‌کند؟ نپرسیدید که کدام متخصص مغز و اعصاب آموزش‌دیده در نقشه برداری مغز قرار است از این دستگاه‌ها استفاده کند؟ سؤال نکردید که چرا رئیس آزمایشگاه فردی است که هیچ آموزش، تخصص و یا تجربه‌ای در مطالعه مغز ندارد؟ آیا به اطراف خود نگاه نکردید که میان افرادی قرار دارید که هیچ‌کدام نه متخصص مغز هستند و نه محقق علوم اعصاب؟ نپرسیدید که دبیر ستاد علوم شناختی به چه‌دلیل خود را متولی علوم مغز، اعصاب و شناختی در کشور کرده است؟ ایشان بر اساس کدام تخصص، تجربه و تحقیق به خود اجازه دخالت در اموری می‌دهند که هیچ از آن نمی‌دانند؟

پرسیدید که؛ کنسرسیومی که قرار بود برای این آزمایشگاه تأسیس شود چه شد و چرا وقتی از وزیر بهداشت تقاضای معرفی رئیس آزمایشگاه را کردند، گفتند که باید فرد مورد نظر از دانشگاه علوم پزشکی تهران باشد؟ مگر نه اینکه این آزمایشگاه ملی بوده و باید بهترین و شایسته‌ترین‌ها در آن نقش داشته باشند؟ نپرسیدید چرا وقتی که فرد معرفی شده از سوی وزارت بهداشت که سال‌ها در زمینه نقشه برداری مغز در خارج از کشور کار و تحقیق کرده بود معرفی شد، توسط ستاد علوم شناختی رد شد و به‌جای آن فردی که هیچ تجربه‌ای نداشت منصوب شد؟

نپرسیدید که؛ با چه مکانیزمی دانشگاه تهران برای این کار انتخاب شد، نقش، نظر و پیشنهاد دیگر دانشگاه‌ها و صاحب نظران چه بود؟ از جناب وزیر بهداشت نپرسیدید که؛ چرا در حالی که هرروزه دم از تولیت سلامت کشور می‌زند و هر جانداری را که از سلامت می‌گوید می‌خواهند در زیر لوای خود بگیرند اجازه داده تا پیچیده‌ترین ابزار تحقیقات مغز در دانشکده فنی مهندسی و زیر نظر غیرپزشکان تأسیس و اداره شود؟ از جناب وزیر بهداشت نپرسیدید که؛ مرکز ملی نقشه برداری مغز مصوب شورای گسترش وزارت بهداشت با حداقل سه سال سابقه فعالیت کجاست؟ نپرسیدید که چرا صندلی معاونت تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت خالی است؟ نپرسیدید که آقایان برای کدام طرح‌های تحقیقاتی نیاز به این‌همه ابزار دارند؟ و هزار سؤال دیگر ...

نه، جناب آقای جهانگیری، شما نه به این سؤال‌ها فکر کردید و نه اگر کرده بودید جوابی برای آنها داشتید. این وقایع مانند بسیاری وقایع دیگر علمی در کشور که توسط سیاستمداران سازماندهی می‌شود، نمایشی بیش برای مسئولین عالی‌رتبه نظام و مردم کم‌اطلاع نیست. هیچ‌یک از این آقایان به‌دنبال گسترش واقعی علم در کشور و یا پرورش نخبگان نیستند. خرید دستگاه‌های پیچیده و به نمایش گذاشتن آن بدون آنکه علم، تجربه، و برنامه دقیقی برای استفاده از آن باشد فقط مختص دولت شما نیست. انبوهی از دستگاه‌ها در آزمایشگاه‌های کشور خاک می‌خورد. به‌نظر می‌رسد که آقایان نمی‌دانند که پیچیدگی این دستگاه‌ها سخن از شعور و نخبگی دانشمندانی که آن را ساخته‌اند می‌کند و نه از خریداران آن.

اما از آنجایی که شما به راستی و دفاع از حق مشهورید و تا این لحظه الحمدلله هیچ‌کس نتوانسته است از گذشته و حال شما ایرادی بگیرد اجازه بدهید به سؤال‌های فوق و حاشیه‌های تأسیس این آزمایشگاه پاسخ دهم.

ابتدا اجازه دهید مختصری از خود بگویم. بنده در سال 1370 پس از اخذ مدرک دکترای پزشکی از شیراز به انگلستان رفتم و طی 24 سال دکترای تحقیقات در علوم اعصاب از دانشگاه لندن، تخصص داخلی از کالج سلطنتی پزشکان انگلستان، فوق‌تخصص مغز و اعصاب از دانشگاه بیرمنگهام، فلوشیپ پارکینسون و آلزایمر از دانشگاه کمبریج و دانشگاه شیکاگوی آمریکا، فلوشیپ نوروفیزیولوژی بالینی از بیمارستان ملی مغز و اعصاب لندن و فلوشیپ نقشه برداری مغز از دانشگاه اکسفورد را دریافت کردم. در طول این سالیان تمام مدارج علمی را طی کردم.

در سال 1389 به‌دعوت معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری به‌همراه صدها نفر دیگر به ایران دعوت شدم تا در پیشبرد علم و فناوری کشور سهیم شوم. با توجه به تجربیاتم و وجود خودم در مرکز تصویربرداری ام‌آرآی عملکردی در دانشگاه آکسفورد به‌عنوان دانشیار دانشگاه، طرح تأسیس مرکز ملی نقشه برداری مغز را نوشته و تقدیم معاونت علمی ریاست جمهور کردم.

در آن زمان کمتر کسی از علم نقشه برداری مغز آگاه بود و برای همین زحمت زیادی برای آشنا کردن و متقاعد ساختن مسئولین طی چند سال کشیدم، به‌طوری که اینجانب سالانه چند بار با هزینه شخصی به ایران سفر کردم، در کارگاه‌ها، دانشگاه‌ها، کنگره‌ها و غیره سخنرانی کردم، اسباب سفر دانشجویان برای آموزش این علم در خارج از کشور را فراهم کردم، مقالات مشترک تحقیقاتی در این زمینه با همکاران ایرانی انتشار دادم و مکرراً با مسئولین معاونت علمی ریاست جمهوری ملاقات کردم.

نهایتاً این طرح کتباً مورد تأیید آن معاونت قرار گرفت و حمایت مالی برای خرید تجهیزات لازم اعلام شد. انتقال بودجه تجهیزات منوط به اخذ مجوز تأسیس مرکز از وزارت بهداشت، جذب اعضای هیئت علمی و اختصاص فضای فیزیکی شد. طی دو سال تلاش و ده‌ها جلسه با مسئولین دانشگاه‌های مختلف نهایتاً رئیس وقت دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی (جناب دکتر حسن ابوالقاسمی) و رئیس دانشگاه شهید بهشتی (دکتر محمدمهدی طهرانچی) تفاهم‌نامه همکاری برای حمایت از تأسیس مرکز ملی نقشه برداری مغز امضا کرده و تمام نیازهای لازم همچون اعضای هیئت علمی و فضای فیزیکی را تضمین کردند و آن را کتباً به معاونت علمی ریاست جمهوری اعلام کردند.

از طرف دیگر مجوز تأسیس مرکز ملی نقشه برداری مغز از سوی شورای گسترش دانشگاه‌های وزارت بهداشت تصویب و اعلام شد. با این پیشرفت چشمگیر و همدلی مسئولین دانشگاه و افق روشنی که دولت تدبیر و امید ایجاد کرده بود، تصمیم به بازگشت به کشور گرفتم و با استفاده از آیین‌نامه جذب نخبگان ایرانی خارج از کشور مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی به‌عنوان استادتمام مغز و اعصاب در دانشگاه شهید بهشتی و مشاور معاون تحقیقات و فن‌آوری وزارت بهداشت استخدام شدم. مشخصاً مهمترین هدف بنده اجرای طرح مصوب یعنی تأسیس مرکز ملی نقشه برداری مغز که سال‌ها به‌روی آن تحقیق کرده بودم، بود.

در همین میان ستاد علوم شناختی در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری شکل گرفت و جناب دکتر سیدکمال خرازی وزیر خارجه دولت اصلاحات به‌عنوان دبیر ستاد منصوب شدند. وی نیز طی نامه‌ای مالکیت اینجانب بر طرح تأسیس مرکز ملی نقشه برداری مغز، حمایت آن ستاد و ارزش ملی طرح را اعلام کرد اما با تغییر دولت، دبیر ستاد علوم شناختی به‌سرعت تغییر موضع داده و معاون علمی جدید ریاست جمهوری را وادار به انتقال بودجه مصوب مرکز ما به ستاد علوم شناختی کردند.

برای حل این اختلاف معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری، جناب دکتر ستاری، جلسه‌ای را تشکیل داده و رؤسای دانشگاه‌های شهید بهشتی و معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت، اینجانب و رئیس پژوهشکده علوم شناختی دانشگاه شهید بهشتی (که خود عضو ستاد علوم شناختی بودند) و دبیر  ستاد علوم شناختی را به آن دعوت کردند که همگی به‌جز دبیر محترم ستاد در این جلسه شرکت کردند. در این جلسه مقرر شد که رؤسای دانشگاه‌های شهید بهشتی حساب مشترکی به نام مرکز ملی نقشه برداری مغز ایجاد کرده تا 15 میلیارد تومان بودجه اولیه تجهیزات مرکز به آن حساب واریز شود. این حساب در کمتر از 24 ساعت گشایش یافت و وزیر بهداشت در نامه‌ای ضمن تشکر از معاونت علمی ریاست جمهور برای حل اختلاف شماره آن حساب را اعلام کردند.

اما فشارهای سیاسی دبیر ستاد علوم شناختی از انتقال بودجه به حساب مذکور ممانعت کرد. در مقابل وی با پشتیبانی وزیر علوم وقت آقای فرجی دانا آزمایشگاهی را به همان اسم مرکز ما به تصویب شورای گسترش وزارت علوم رساندند و بدین ترتیب کشور علاوه بر "مرکز ملی نقشه برداری مغز" مصوب وزارت بهداشت، صاحب  "آزمایشگاه ملی نقشه برداری مغز" مصوب وزارت علوم نیز شد! با این کار ستاد عملاً وزارت علوم را به جان وزارت بهداشت انداخته و با ذکر چند مورد نادر از کشورهای چین و کره ادعا کردند که اصلاً دانشگاه‌های علوم پزشکی صلاحیت لازم برای میزبانی چنین مرکز یا آزمایشگاهی را ندارند. با افزایش فشارهای سیاسی وزیر بهداشت به‌روی همه آنچه نوشته بود پا گذاشت و با 180 درجه تغییر موضع، دانشگاه و دانشگاهیان علوم پزشکی و البته حق را به منافع سیاسی فروخت.

با تعویض رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، هر گونه حمایتی از مرکز ما دریغ شده و مرکز در سطح یک اتاق و یک کارشناس محدود ماند اما ما توانستیم با حمایت شبکه وسیع دانشمندان بین المللی در جهان هر ساله بزرگترین و باکیفیت‌ترین همایش‌های نقشه برداری مغز را در کشور برپا کنیم و ان‌شاءالله امسال نیز همایش را در 19‌ــ17 شهریور برگزار خواهیم کرد.

دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی حتی از قرار دادن نام مرکز ما در وب‌سایت خود و یا آگهی همایش‌ها و سخنرانی‌ها امتناع کرد. در میان همه این فشارها با تلاش فراوان و اتکا به سابقه پرونده مرکز ما در سازمان برنامه و بودجه، موفق به اخذ پنج میلیارد تومان بودجه جهت خرید تجهیزات مرکز شدیم، اما با واریز شدن این بودجه به حساب دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، حکم پایان کار اینجانب به‌دستور رئیس دانشگاه صادر شد و ریالی از آن بودجه که طی قراردادی بین سازمان برنامه و بودجه و رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی می‌باید فقط صرف خرید تجهیزات مرکز ما می‌شد به دست ما نرسید. پس از پیگیری‌های اینجانب و مکاتبات از سوی معاونت تحقیقات و فن‌آوری وزارت بهداشت، به‌خلاف اساسنامه مراکز تحقیقاتی مصوبه شورای گسترش وزارت بهداشت اینجانب از ریاست مرکزی که خود تأسیس کرده بودم و فقط یک اتاق، دو کامپیوتر و یک کارشناس داشت عزل شدم.

جناب آقای جهانگیری، از نگارش این نامه هیچ هدف سیاسی ندارم چرا که "بی‌سیاست"تر از من نمی‌یابید. آن را می‌نویسم به‌خاطر هزاران جوان نخبه‌ای که هر روز در دانشگاه‌های این مملکت به‌وسیله دولت‌مردان، سیاستمداران و رؤسای دانشگاه‌ها ــ که بعضاً جز سیاسی‌کاری وظیفه‌ای دیگر برای خود نمی‌شناسند ــ سرکوب و ناامید می‌شوند و به‌ناچار راه دیار غربت پیش می‌گیرند، می‌نویسم برای نجات کشورم که وجب به وجب آن مدیون خون شهدای بسیاری در تاریخ پرشکوه خود است، می‌نویسم به‌خاطر اینکه از وقتی دست راست و چپم را شناختم سخنان خمینی کبیر را شنیدم که به ما یاد داد با هر ظلم و زور و فسادی مبارزه کنیم، می‌نویسم چون اطمینان دارم همه آنچه ذکر شد در تضاد با سخنان رهبر فرزانه انقلاب و سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران است.

آنچه بر من طی چهار سال اخیر رفته نمونه‌ای از موارد زیادی است که در کشور اتفاق افتاده و می‌افتد و هرگز به گوش شما نمی‌رسد. حاصل این چنین اعمالی جز تشدید فرار نخبگان و ناامیدی جوانان و در نتیجه صدمه جدی به پیشرفت کشور ندارد. آن‌گاه شما و همکارانتان هر دم از تشویق نخبگان برای ماندن در کشور، جذب ایرانیان نخبه خارج از کشور، اقدامات درخشان بنیاد ملی نخبگان و معاونت علمی ریاست جمهوری می‌گویید؟! آیا رئیس‌جمهور که سخن از ریشه‌کنی فساد، مبارزه با رانتخواری در کشور می‌کند، از مفسده‌ها خبر ندارد؟ آیا وی که مدعی هستند با هیچ‌کس عقد اخوت نبستند، از نخبه‌کشی، سیاسی‌کاری و حذف سیستماتیک شایسته سالاری توسط پسرعمه خود به‌عنوان رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی خبر ندارند؟ آیا وی از رانت‌های علمی و بودجه‌های کلانی که دست دانشمندنماها در سیستم‌های دولتی است، آگاهی ندارند؟ به‌دنبال چه می‌گردید؟ از شماست که بر ماست!

بنده گزارش دقیق این مفاسد را با جزئیات و مدارک مربوطه شخصاً به دفتر جناب آقای دکتر نهاوندیان تحویل دادم تا به اطلاع شما و رئیس‌جمهور برسانند اما نه وزیر بهداشت و نه معاون علمی ریاست جمهور جوابی به نامه دفتر ریاست جمهوری در این مورد نداده و دفتر هم هیچ پاسخی به بنده نداد. در اقدامی دیگر از دفتر شما وقت ملاقات خواستم اما موافقت نشد. در فرصتی نوشته کوتاهی را شخصاً به دست آقای دکتر نهاوندیان دادم اما پاسخی نگرفتم. واقعاً در این کشور یک شهروند برای حق‌خواهی به کجا باید مراجعه کند؟

جناب آقای جهانگیری، طی 3 سال کار در ایران و تعامل با بسیاری از مسئولین دانشگاه‌ها و وزارت بهداشت اثری ندرتاً از شایسته سالاری، و ایجاد امید برای جوانان دیدم. شما که ایرانیان خارج از کشور را به بازگشت به ایران و خدمت به میهن و نظام جمهوری اسلامی تشویق می‌کنید، از معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری که به‌خوبی بنده را می‌شناسند، بپرسید طی سه سال اخیر به این بنده حقیر که از یک زندگی مرفه و شغل دائم در انگلستان گذشتم تا عمر خود را وقف دانشگاه و علم کشور کنم، چه کمکی کرده است. فرمودند "هرچه بوده گذشته، شما بسازید و همکاری کنید". عرض کردم: با چه بسازم، رانتخواری؟ سیاسی‌کاری، سرکوب نخبگان، ناشایسته سالاری؟ در کجای تعلیمات دین شیعه چنین سازشی توصیه شده است؟ آیا این‌همه سال سازش با چنین مفاسدی حاصلی جز انتشار و طبیعی شدن مفاسد آن در جامعه ما داشته است؟ بودجه‌های دولتی ارث پدر بنده نیستند که بر سر آن دعوا کنم و البته برای من بسیار ساده‌تر است که به انگلستان بازگشته زندگی بی‌دغدغه‌ای را پیش گیرم اما سکوت در مقابل مفسده‌هایی همچون آنچه عرض شد جز به گسترش آن کمکی نمی‌کند و ظلمی است به جوانان نخبه ایران که امید کشور هستند.

در نهایت برخی از مدارک سخنان فوق در http://nbmc.ir/fa/about.aspx?module=13  به نمایش گذاشته شده است.

انتهای پیام/*