سیاهان در آمریکا بی صدا می میرند
میلواکی در ایالت ویسکانسین آمریکا در اعتراض به کشته شدن یک جوان سیاهپوست به دست پلیس، برای دومین شب پیاپی تنش آلود بود.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، میلواکی در ایالت ویسکانسین آمریکا در اعتراض به کشته شدن یک جوان سیاهپوست به دست پلیس، برای دومین شب پیاپی تنش آلود بود. بسیاری هنگامی که به آمریکا و آمریکایی می رسند، آن را این گونه توصیف می کنند؛ «آمریکا، سرزمین ملتی نه چون دیگران» اما در همین سرزمین به گزارش «اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا» در سال 2016 دست کم 123 نفر آفریقایی تبار به دست افسران پلیس آمریکا جان خود را ازدست داده اند. این سرزمین، این روز ها، شاهد ظهور خشونت های «نژادپرستانه» و اعتراضات علیه تبعیض نژادی است. پدیده «پلیس کشی» در مقابله با تبعیض نژادی در آمریکا پس ازآن روی می دهد که طبقه پایین و اقلیت های قومی، نژادی و مذهبی آمریکا همه سیب های خود را به امید شعار «تغییر» اوباما در سبد حزب دموکرات ریختند، اما در پایان دولت اوباما شاهد تغییر نکردن وضعیت خود هستند و احساس سرخوردگی و ناکامی می کنند. اقبال مردم آمریکا به نامزد افراطی جمهوری خواهان یعنی ترامپ نیز ناشی از این سرخوردگی است اما واقعاً ریشه های نژادپرستی در آمریکا چگونه شکل گرفت و چرا در آمریکای پست مدرن کنونی، ویژگی هایی از آمریکای دوران کلاسیک(دوران قدیم) ظهور کرده است؟
ریشه های نژادپرستی در آمریکا
اگر نژادپرستی را در معنای کلی آن یعنی «پیش داوری» و «تبعیض» بدانیم که طبقه یا گروهی را بر دیگری برتری می بخشد، بنیان «ایدئولوژیک» آن در غرب ریشه دارد. در دوره رنسانس با برقراری اولین ارتباطات اروپاییان با رنگین پوستان (در آفریقا، آسیا و آمریکا) موضوع نژادپرستی در«ترویج بردگی» تجلی یافت. برای توجیه بردگی ابتدا به مسائل مذهبی استناد می کردند؛ تاجران برده شایعه کرده بودند که آفریقاییان از فرزندان «حام» پسر خطاکار نوح نبی هستند و بر همین اساس محکوم به «بندگی بندگان» شده اند. به تدریج این موضوع رنگ نژادی به خود گرفت و تبعیض علیه نژاد سیاه قانونی شد. در قرن 19با تشدید نژادپرستی ایدئولوژیک سفیدپوستان غربی سلطه خود را بر مردم آفریقا و آسیا تحمیل کردند، اما این نژادپرستی نهایتاً با ظهور نازیسم دامن خود اروپا را گرفت و موجب انزجار جهانی از این پدیده شوم شد. شکست آلمان نازی، لغو تبعیض نژادی در آمریکا (بعد از جنگ جهانی دوم- دهه 1960- ایالات متحده آمریکا در رقابت با اتحاد جماهیر شوروی برای تأثیر بر ملل آفریقایی و آسیایی، تبعیض نژادی را غیرقانونی اعلام کرد) و استقرار حکومت اکثریت در آفریقای جنوبی، هرچند ایدئولوژی نژادپرستی را به تحلیل برد، اما این احساس همچون آتشی زیر خاکستر در جوامع غربی به ویژه ایالات متحده آمریکا وجود دارد. بنابراین نژادپرستی در جامعه آمریکا علیه بومیان آمریکا، آفریقایی تباری ها و بعد ها خصومت و برخورد نژادپرستانه در قبال مسلمانان، یک ویژگی «تاریخ باورانه» است.ازاین رو نمی توان گفت که با آمدوشد های سیاسی، حتی اگر پای یک سیاه پوست به کاخ سفید گشوده شود، به این راحتی ها حل وفصل گردد.
سیاست، حکومت و نژادپرستی در آمریکا
باوجوداین که در غرب و آمریکا نژادپرستی به یک ویژگی تاریخی تبدیل شده است، اما وقتی«کانت» از اندیشه های خود سخن می گوید، این گونه برداشت می شود که لیبرال دموکراسی، امروز باید به مسیر دیگری برود؛ اما چرا نمی رود؟ آمریکای امروز که «حقوق بشر» برای آن یک «تابو» است، چرا درگذر از دوران کلاسیک به شرایط پست مدرن فعلی، هنوز درگیر تقابل های نژادپرستانه است؟ پاسخ در تحولات آمریکا درگذر سیاست و حکومت است. ویژگی های سه گانه مطلوبیت گرایی سرمایه داری، ترویج باور های جهان انگارانه و سیاست های عوام فریبانه در آمریکای امروزی، باعث شده است تا این کشور همچنان برمدار نژادپرستی گام بردارد. آمریکا در قرن بیست و یکم به سمت سرمایه داری افسارگسیخته ای حرکت کرده است که حتی منافع ملی این کشور را در مواجهه با سود اقتصادی شرکت ها هزینه کرده است. درواقع، گرایش اصلی کنونی سیاسیون و نخبگان آمریکایی تحقق سود و فایده حداکثری است. منافع ملی آمریکا در حمایت از اسرائیل یا اشغال کشور های خاورمیانه نیست. همین طور آمریکا به علت اتخاذ منطق اقتصادی سرمایه داری جهانی، جنگ ها و آشوب های بی موردی را رقم زده است. این عوامل مبانی اخلاق و مذهبی شهروندان را با چالش مواجه کرده است و امروز آن ها نسبت به بسیاری از سیاست های آمریکا نقد دارند اما هنگامی که سود و سرمایه در بین باشد، برای سیاستمداری نظیر ترامپ، حمایت از یک سفیدپوست سرمایه دار در برابر یک سیاه پوست یا یک فرد مسلمان و تبعیض قائل شدن در این خصوص، یک امر عادی است.افزون بر این آمریکا می کوشد تا یک «سبک زندگی» و فرهنگ یکسان جهانی را اشاعه دهد که در پیوند با مفهوم «جهانی شدن» قرار دارد اما پروژه «جهانی سازی» که خیلی ها به آن نام «آمریکایی سازی» داده اند، شهروندان را از دولت های خود جدا کرده است و مقاومت هایی را در برابر آن برانگیخته است. در آمریکا که ریشه تاریخی، فرهنگی و باستانی نظیر خیلی دیگر از کشور ها ندارد طبیعی است که چینی ها، سیاه پوستان، مسلمانان، حتی طرفداران اندیشه های سوسیالیستی و محیط زیست گرا، با دولت مرکزی تقابل پیدا کنند. از دیگر عواملی که همچنان در آمریکای امروز همانند گذشته این کشور، سیاهان در آن بی صدا می میرند، سیاست های «عوام فریبانه» یا «پوپولیستی» است. آمریکا با بحرانی مهم دست به گریبان است به نحوی که باوجود تأکید بر دموکراسی، اکنون شاهد بازگشت پوپولیسم هستیم. بازگشتی که به چشم تحلیلگران بین الملل در پایان جنگ جهانی اول به صورت جنبش های ناسیونال سوسیال ظهور کرد و جنگ، آوارگی، تجاوز و فجایع بشری بزرگی در قرن بیستم به وجود آورد. علایم ظهور پوپولیسم را در سیاست داخله آمریکا به خوبی میتوان مشاهده کرد. سیاه پوستان جنبش های اعتراضی راه انداخته اند، مسلمانان نسبت به وضعیت امنیتی حاکم بر خود نگران هستند، دولت کاملاً امنیتی و کنترلی شده است و اعتقاد دارد برای جلوگیری از تروریسم باید حوزه خصوصی را مدیریت عمومی کرد. تکنولوژی های جدید شهروندان را محاصره کرده اند و به قصد امنیت، آزادی مردم سلب میگردد. نامزد های انتخاباتی ملی گرا ظهور کرده اند که نمونه جهانی آن ترامپ است. ترامپ نماد و مظهر پوپولیسم به حساب میآید چرا که نسبت به زنان دیدگاهی تحقیرآمیز دارد، مخالف همه مهاجران است و اعتقاد دارد مسلمانان و سیاه پوستان باید به وطن خود بازگردند، رفتار های عوامانه پسند دارد و با شبکه گسترده ای از بنگاه های اقتصادی کارگزاران زیادی به استخدام خود درآورده است.
انتهای پیام/