«فریاد روشنایی»؛ سرودههای فارسیزبانان برای شنبه سیاه کابل
نشر تاک انتشار کتابی درباره شهدای دهمزنگ در دوم مرداد را در دست دارد. قرار است این اثر با عنوان «فریاد روشنایی» به چاپ برسد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مردم افغانستان از امسال روز دوم مرداد را «شنبه سیاه» مینامند؛ روزی که در آن 80 تن از مردم این کشور در خیابانهای کابل به شهادت رسیدند.
روز دوم مردادماه سال جاری در حالی که هزاران زن و مرد و کودک افغانستانی در خیابانهای کابل و در فضایی مدنی جهت اعتراض به تغییر مسیر خط انتقال برق موسوم به توتاپ دست به تظاهراتی آرام زده بودند، ناگهان با سه انفجار قدرتمند پیاپی روبرو شدند که نتیجه آن 80 شهید و بیش از 230 زخمی بود. این حادثه تروریستی بازتاب گستردهای میان شاعران کشورهای فارسیزبان داشت. از زمان انتشار این خبر تا روزها پس از آن، تعداد قابل توجهی از شاعران در افغانستان، ایران و اروپا به این حادثه اعتراض کرده و احساسات خود را در قالب شعر بیان کردند.
محمدحسین فیاض به همراه محمدبشیر رحیمی، از شاعران افغانستان، به تازگی اقدام به جمعآوری این سرودهها در قالب کتابی با عنوان «فریاد روشنایی» کردند. این اثر دربردارنده تعدادی از سرودههای گفته شده برای شهدای دهمزنگ است که در قالبهای مختلف به نظم درآمدهاند؛ کتابی که بیانگر پیوند مشترک میان فارسیزبانان، بدون توجه به مرزهای سیاسی و عملکرد اهل سیاست است.
این کتاب قرار است در انتشارات تاک به چاپ برسد. در پشت جلد کتاب یک رباعی درج شده است:
تن یک طرف و سر آن طرفتر پرپر
چون غنچه نو شکفته یک سر پرپر
مادر، پی دست و پای او میگردد
چون کفتر سر بریده پرپر پرپر
سروده ذیل از سیدسکندر حسینی، شعر دیگری است که به همین مناسبت گفته شده:
من دیدهام روایت صد درد و داغ را
تصویری از قیامت خونین باغ را
تاریک هست قسمت من، مویه میکنم
اندوه سوگنامه تلخ چراغ را
در شهر ما همیشه کبوتر به خون نشست
عمری شنیدهایم صدای کلاغ را
مرداد، ماه مرگ برای پرندگان
تنها به جرم بال کشیدن در آسمان
فریادها کنار خیابان میان خون
ماییمُ سرنوشت غم و بخت واژگون
ماییم سنگ قبر و اجل همنشین چرا؟
از مرگ پر نمیشود این سرزمین چرا؟
داغی که از درون غزل ضجه میزند
آه مرا محل به محل ضجه میزند
لبخند در میان همین ضجهها گم است
این رنجها ادامه زخم تبسم است
تا حرفی از حقوق بشر میشود بلند
پاییز نارسیده تبر میشود بلند
افتاده شاخههای بلند درختها
تا شیخ شهر تکیه نماید به تختها
شیخ قبیله از صفمان پای پس کشید
اطرافمان همیشه حصار و قفس کشید
با خون خویش میشکنیم این حصار را
خواهیم خواند فاتحه انتحار را
تاریک نیست خانهتان ای هزارهها
روشن نموده جنبشتان را ستارهها
انتهای پیام/