دستهای خالی ما در مقابل روح بزرگ سردار گمنام فاطمیون
سید حکیم یکی از همین فرماندهان چشم بادامی افغانستانی است. او هم همچون خیلی از شهدا خوب میدانست هر چه گمنامتر باشد به خدا نزدیک تر است. این دستهای خالی ما در مقابل روح بزرگ او شرمگین و از نفس افتاده است.
خبرگزاری تسنیم- ن. موسوی
پنج سال از جنگی که تروریستها در سوریه و عراق راه انداختهاند، میگذرد. تمام هجمه و توان و نیروی نظامی خود را به صحنه آوردند اما پنج سال است که سوریه مقاومت میکند. نسلی تازه از مجاهدان و مدافعان حرم برای دفاع از کیان اسلام، پا به بیرون مرزهای خاکی گذاشتهاند. آسمان شام، بیروت، تهران، کابل، مشهد، بغداد، و... برای همه آن ها یکی است.
در میان همه این غیورمردان آوازه رشادتهای فاطمیون بلندتر از دیگران شنیده میشود. حالا همه کلیشههای رسانهای از ملت افغانستان شکسته است. مردانی از سرزمین افغانستان، خط مقدم دفاع از اسلام شدهاند. مردان افغانستانیای که سالها تجربه جهاد افغانستان و دفاع مقدس ایران را با خود به همراه داشتند. رزمندگانی از سپاه محمد(ص) و تیپ ابوذر که سالها در میادین دیار خود برای ریشه کن کردن ظلم و ستم جنگیدند و در این راه بسیاری از دوستان و همرزمان خود را از دست دادند.
فاطمیون پیش از این هم مردانه جنگیده و ایستادگی کردهاند. سالهای سال است که خاکریز به خاکریز اسلحه به دوش میگیرند و برای دفاع از حقیقت دین، در برابر کمونیست کافر، لیبرال ولنگار و وهابی تکفیری میایستند. اما نه مدال شجاعتی گرفتند و نه عنوان رسمی برای همه روزهای ایستادگیشان، مطالبه کردهاند. توقعی هم ندارند. نمونه واقعی «مردان بی ادعا» در روزگار اسمها و رسمها شدهاند.
همه جای دنیا غیور مردان و سربازانی که بخشی از عمری خود را در جنگها سپری میکنند و خسته و زخمی به دیار خود بازمیگردند، مورد لطف و توجه قرار گرفته و شایسته دریافت مدال شجاعت از مدیران خود میشوند. در جغرافیای اسلام نیز همه رزمندگان مقاومت مورد احترام هم کیشان و هموطنانشان هستند و جایگاه والایی در جامعه خود پیدا میکنند. اما ماجرا برای مجاهدان افغانستانی گویا تفاوت دارد.
هیچ گاه از کسی مزدی برای مجاهدت شان طلب نکردند و هیچگاه بابت تمام سالهایی که اسلحه در دست در سخت ترین شرایط جنگی ایستادگی کردند، موقعیت خاصی اجتماعی، مالی یا سهمیه ای نخواستند. دوباره همانند قبل از نبرد در افغانستان به سراغ شغلهای سخت و کم درآمد رفتند. از فرماندهای که گچ بری پیشه کرد تا پرچمدار مقاومتی که تن به چوپانی و قنات کنی داد. این شغلها در عین اینکه مانند صاحبانشان شریفاند، اما حرف بزرگی دارند از بی پیرایگی قهرمانی که آنها را برمیگزیند و تلخی اجحافی که در هدر رفت استعداد و قدردانی از ایثار آنان صورت گرفته است. مردان ساکن شده در ایران، فاطمیون مانند «حکیم فاطمیون» و «ابوحامد» کاری به قضاوتهای عامه یا بیتوجهی مسئولان نداشتند و سر معامله با کسی دیگر، بازکردند. نه تنها ادعایی نداشتند بلکه ایران را پایتخت جهان اسلام میدانستند و زندگی در جغرافیای ایران حتی بدون کوچکترین امتیاز، برایشان با اهمیت بود.
بعد از مدتی دوباره شیپور جنگ در امت اسلام نواخته شد. دوباره در گوشهای از این دیار مسلمانان به دست تروریستها به خاک و خون کشیده شدند و ناموس اسلام مورد تعرض تکفیریها قرار گرفت. این بار نه در افغانستان که در سوریه مسلمانان به دست گروههای تروریستی مختلفی همچون داعش سلاخی شدند و فرزندان و کودکان بی گناهشان در جریان این یورش وحشیانه یکی یکی کشته شدند. ندای هل من ناصر ینصرنی مسلمانان بی پناه، مردان مقاومت را از گوشه و کنار جغرافیای اسلام فراخواند تا برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) و نجات مسلمانان مظلوم به پا خیزند و خیزشی دوباره در خط مقاومت اسلامی به پا شد. در این نبرد باز دوباره مردان مقاومت افغانستانی پیشقراول بودند.
حالا بعد از گذشت چند سال، نام فاطمیون، آشناتر از قبل همچون نگینی در پهنه جهاد و مقاومت اسلامی میدرخشد و آوازه سرداران بی ادعای افغانستانی در دنیا طنین انداز شده است. سردارانی که کتوم بودند، حالا خدا نامشان را بر سر زبانها زنده کرده و رعب از هیبتشان را در دل تروریستهای داعش انداخته است. جهاد فاطمیون رنگ سهمخواهی ندارد و برخلاف تمام تلخیهایی که به واسطه برخورد ناپسند با مهاجران افغانستانی در کامشان ریخته شد، بیمنت برای دفاع از امت اسلام جان خود را بر سر دست گرفته و رهسپار نبرد با هولناکترین و دژخیمترین سربازان کفر شدهاند.
سید حکیم یکی از همین فرماندهان چشم بادامی افغانستانی است. یکی از همان مردان خوش سیرتی که گمنام زندگی کرد، گمنام مبارزه کرد و در گمنامی به شهادت رسید. او هم همچون خیلی از شهدا خوب میدانست هر چه گمنامتر باشد به خدا نزدیک تر است. دل در گرو تعلقات دنیا نبست و در مسیر جهاد و احیای خط مقاومت اسلامی تمام جوانی، زندگی و در نهایت جان خود را تقدیم کرد. کسی که هیچ گاه از خودش و از کارهایی که انجام میداد برای کسی نگفت و نان شهرت نخورد و میوه شهامتش را به دنیا نفروخت. حالا به جز چند خاطره محدود و روایات حضورش در شهرهای سوریه چیزی از این سردار گمنام نیست و این دستهای خالی در مقابل روح بزرگ او شرمگین و از نفس افتاده است.
سایر مطالب پرونده ویژه «حکیمِ فاطمیون»:
1- گفتگو با همسر شهید: میگفتند سیدحکیم ماهی 100 میلیون میگیرد و به سوریه میرود!/سید میگفت با این کنایهها دلتان نلرزد
2- گفتگو با مادر شهید: سیدحکیم میگفت ما غیرت داریم، اینجا راحت بخوابیم تا در سوریه سرمان را نبُرند؟
3- گفتگو با هزاره، همرزم شهید: ماجرای تبریک سیدحسن نصرالله به فاطمیون/ اهتزاز پرچم «یا علی(ع)» توسط نیروهای سیدحکیم بر تپه استراتژیک لاذقیه + فیلم
4- گفتگو با پدر شهید: ایران پایتخت اسلام است/ سیدحکیم برای دفاع از ایران به سوریه رفت
5- گفتگو با پسرعموی شهید: سید حکیم جلوتر از زمان و مکان عمل کرد/ آنانی که با جبهه و جهاد بیگانهاند، فاطمیون را نمی فهمند
6- گفتگو با رئوف، همرزم شهید: لباس «تک سایز» شهادت، برازنده «حکیم فاطمیون» شد+فیلم
7- تصاویر شهید: حماسههای سردار فاطمیون؛ از جهاد افغانستان تا خط مقاومت سوریه به روایت تصاویر
8- گفتگو با سید حکیم: خاطره منتشر نشده «سیدحکیم» از نامهای جهادی و حضور «ابوحامد» در خط مقدم جنگ
9- یادداشت نماینده رهبر معظم انقلاب در سپاه قدس برای حکیم فاطمیون
10- یادداشت سید حسام رضوی: فاطمیون؛ ترجمانی از «ایمان کامل»
انتهای پیام/