استفاده روسیه از پایگاه هوایی همدان، به منزله «اتحاد» جدید نیست
کمتر از یک هفته بعد از اعلام خبر استفاده روسیه از پایگاهی در ایران برای انجام حملات هوایی در سوریه، ایران دیگر اجازه استفاده از آن پایگاه را نداد. این مسئله نشان میدهد که استفاده روسیه از آن پایگاه، به منزله نوعی «اتحاد» جدید نبوده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، پایگاه اینترنتی نشنال اینترست در یادداشتی به قلم پل پیلار به بررسی تحولات اخیر در منطقه و استفاده روسیه از پایگاه هوایی ایران برای انجام عملیات در سوریه پرداخت.
در این یادداشت میخوانیم: کمتر از یک هفته بعد از اعلام این خبر که هواپیماهای جنگی روسیه در حال استفاده از پایگاهی در ایران برای انجام حملات هوایی در سوریه هستند، ایران دیگر اجازه استفاده از آن پایگاه را نداد. این مسئله نشانگر این است که علیرغم نظر برخی مفسران، استفاده روسیه از آن پایگاه، به منزله نوعی "اتحاد" جدید نبوده است.
روسیه و ایران هنوز با هم رفاقتی ندارند. استفاده از پایگاه مذکور، نمونهای است از اینکه چطور دو کشوری که حداقل به همان اندازه که با هم دوست هستند، خصومت هم دارند، میتوانند حوزههایی از همکاری عملی بر اساس منافع موازی، پیدا کنند. مارک کاتز، به زیبایی بسیاری از مشکلات موجود در رابطه میان ایران و روسیه را از زمان تزارها گرفته تا دوران اتحاد جماهیر شوروی تا همین اتفاقات سال گذشته، خلاصه سازی کرده است.
ایرانیان این مسئله را متوقف کردند، زیرا روسها پیش از حد در خصوص آن خودنمایی میکردند و این تصور عمومی را ایجاد میکردند که روسیه راه خود را به ایران باز کرده است. حسین دهقان، وزیر دفاع ایران، شیوه خبررسانی رسانههای دولتی روسیه از این توافق را "ناجوانمردانه" توصیف و از آن انتقاد کرد. دهقان گفت: «در پشت اعلام این اخبار، نوعی خودنمایی و نگرش بیملاحظه وجود داشته است. طبیعتاً روسها دوست دارند نشان دهند که یک ابرقدرت و کشور پرنفوذ هستند و در مسائل امنیتی منطقه و جهان، نقشی فعال را ایفا میکنند.» بنابراین، علاوه بر اینکه دولت پوتین نشان داد چگونه میتوان از همکاریهای عملی با کشوری که متحد نیست استفاده نمود، این درس را نیز آموخت که چگونه ممکن است چنین همکاریهایی به علت بیمهارتی در روابط عمومی به گونهای که به عزتنفس طرف مقابل توهین شود، از بین بروند.
ایرانیها در خصوص چنین مسائلی، حداقل به اندازه هر کشور دیگر، حساس هستند و غروری دارند که از یک امپراتوری بزرگ باستانی نشأت میگیرد. با این حال، نیاز به حفظ وجهه یک مسئله جهانی است. کسانی که با افرادی که باید حفظ وجهه کنند، در تعامل و کسبوکار هستند، باید به چنین حساسیتهایی توجه داشته باشند. گاهی مواقع، احترام گذاشتن به حساسیتها به معنای طراحی ساختار توافق به گونهای است که طرف مقابل بتواند بیشتر از آنکه احساس بازنده بودن کند، ادعای برندگی داشته باشد. گاهی اوقات، مسئله اصلی، مربوط به روابط عمومی پیرامون توافقات است.
بیتفاوتی به چنین مسائلی، به کرات مشاهده میشود. جای تعجب هم نیست؛ زیرا چنین بیتفاوتیهایی، به نوعی سوی دیگر دفاع بیش از حد از عزتنفس شخصی است. وقتی که یک شخص اضطراب داشته باشد که خودش را به عنوان برنده به تصویر بکشد، گاهی به سمت کوچک شمردن طرف مقابل و بازنده نشان دادن وی پیش میرود.
ایالات متحده، یا حداقل بسیاری از آمریکاییها که در خصوص سیاست خارجی این کشور به بحث میپردازند، اغلب مواقع اینگونه بیتفاوتیها را از خود نشان میدهند. وزیر دفاع ایران هنگامی که در خصوص افرادی صحبت میکرد که "مشتاقند خود را یک ابرقدرت و یک کشور پرنفوذ نشان دهند که میتوانند نقشی فعال در مسائل امنیتی منطقه و جهان داشته باشند"، میتوانست به جای روسیه، به ایالات متحده اشاره داشته باشد. زمانی که عزتنفس خود آمریکا در خطر باشد، آمریکاییها نیز به سرعت هر کشور دیگری، احساس اهانت خواهند کرد و واکنش نشان خواهند داد. اما از آنجا که ایالات متحده واقعاً یک ابرقدرت است، معمولاً در چنین مواردی، بیشتر در مقام اهانت کننده قرار میگیرد تا اهانت شونده.
سیاستهای داخلی اغلب گرایشات را تشدید میکنند. تمایل به اینکه مخاطبان داخلی باور کنند که ما بهترین نتیجه را از یک توافق گرفتهایم، اغلب به نوعی از ادبیات و گفتمان منجر میشود که باعث میگردد طرف مقابل وجهه پیروزمندانه خود را از دست بدهد. چنین اتفاقی برای دولت اوباما نیز مصداق دارد. دولت اوباما همچنان تأکید دارد که اقتصاد ایران بعد از تکمیل توافقی که برنامه هستهای را محدود میسازد، کماکان توسط تحریمها تضعیف میشود. میتوان درک کرد که نیازهای سیاسی داخلی آمریکا در این مسئله دخیل است، اما نه تضعیف اقتصاد ایران و نه هیچ گفتمانی در خصوص آن، به نفع منافع آمریکا نیست و تنها تمایل ایران به پیروی از توافق را کاهش میدهد.
خود ایرانیها نیز این نوع بیتفاوتی را نسبت به طرف مقابل نشان دادهاند؛ به خاطر داشته باشید که چنین بیتفاوتیهایی میتواند طرف دیگر حساسیت زیاد نسبت به عدم از دست رفتن وجهه خود باشد. چنین اتفاقی در ماجرای اخیر مربوط به استرداد وجوه برای کالاهای تحویل نشده که زمان آن به دوران شاه باز میگشت نیز رخ داد. پول مذکور همیشه به ایران تعلق داشت و ایالات متحده میبایست آن پول را زمانی برمیگرداند. اگر دولت اوباما میتوانست زمان پرداخت این پول را به گونهای دستکاری کند که انگیزه حکومت ایران برای آزاد ساختن افرادی که هرگز نباید زندانی میشدند، افزایش یابد، میشد آن را یک دیپلماسی ماهرانه از سوی دولت آمریکا دانست. نحوه مدیریت روابط عمومی توسط دولت آمریکا نیز ماهرانه بود؛ تراکنشهای مالی مخفی نگهداشته نشد، اما به شکلی بیسروصدا و روتین جلو رفت. با این وجود، عدهای در ایران به حدی نگران بودند که در ازای دریافت پولی که به ایران تعلق داشت، به آمریکا امتیاز دادهاند، که این ماجرا را "باج" توصیف کردند. این مثال نشان داد که تندروهای ایرانی نیز مشابه تندروهای آمریکایی که با دولت مخالف هستند، میباشند و حتی دایره واژگانی مشابه دارند.
یکی از نتایجی که باید به یاد داشت، ایجاد همکاریهای واقعی است که به نفع ما باشد. نکته دیگر این است که ما باید تنها زمانی از پوتین تقلید کنیم که عاقلانه عمل میکند (استفاده از فرصتهای همکاری با کشورهای غیر متحد) و نباید اشتباهات نظام وی را تکرار کنیم (خراب کردن همه چیز به خاطر اغراق و بلوف زدن).
نتیجهگیری سوم، چیزی است که کاتز به آن اشاره کرده است. وی در اشاره به این موضوع که ایران مزایای دسترسی روسیه به پایگاه مذکور را محدود ساخت میگوید: «تنشهای کنونی در روابط میان ایران و روسیه میتواند فرصتی برای سیاست خارجی آمریکا مهیا سازد که از آن بهرهبرداری کند. اما برای اینکه این اتفاق بیفتد، واشنگتن باید وجود این فرصت را به رسمیت بشناسد.»
انتهای پیام/.