آقای هاشمی، دولت و توسعهی سربههوای ژاپنی
گُسستهخِرَدی و برخورد دلبخواهی با مسائل اصلی کشور، نه «ژاپن اسلامی» خواهد ساخت و نه «ژاپن» نه مالزی نه آلمان. مضاف بر این، نشان از رویکرد «فارغ از اندیشه» و «اظهار بینیازی از علم» دارد.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم-محمد علی بیگی: آقای رفسنجانی باز با بحث «توسعهی ژاپنی» پا در میدان گذاشتهاند و اینبار، آلمان را هم با ژاپن شریک فرموده و فرمودهاند: "اگر میبینید آلمان و ژاپن این روزها بهترین... هنوز محکمترین اقتصاد دنیا را دارند اینها بعد از جنگ جهانی دوم محروم شدند از نیروی نظامی، ممنوع شدند که نیروی نظامی داشته باشند. خب نیروهای نظامی بیشترین خرجهای کشورهای در حال جنگ را میبُردند پولهایشان آزاد شد و رفت دنبال کارهای علمی و تولیدی؛ اقتصاد علمی و دانش بنیان برای خودشان درست کردند و آسیبپذیر هم نیستند. این راه باز شده در ایران. شما مدیران، شما معلمان، شما دلسوزان کشور و مربیان باید وارد این فضا بشوید، ما با یک... مطمئنم که دوره دوم دولت آقای روحانی میتواند ما را به آنجا برساند."
البته آنطور که مکرراً در پاسخ آقای هاشمی رفسنجانی نوشتهاند، آنچه حضرت ایشان فرمودهاند با آمار و ارقام بودجههای نظامی یا مسلّمات تاریخی سازگار نیست ولی بهنظر میرسد آنچه در مطلب جناب آقای رفسنجانی مهم است، چیزهای دیگریست.
1. آقای هاشمی رفسنجانی در مقام یک «تاریخدان» یا «متخصص آمار»، چنین فرمایشی نکردهاند، پس پاسخهای تاریخی یا آماری به ایشان فقط نحوی اطلاعرسانی به عموم جامعه است و نه پاسخ فرمایش آقای رفسنجانی. به آقای رفسنجانی از جهت راهی که پیش پای دولت گذاشته و میگذارند، باید پاسخ داد!
آقای هاشمی و دولتهای مربوط و مرتبط با ایشان، با «توسعه» ماجرای آشنائی دارند. آرزوی «ژاپن اسلامی شدن» آرزوی جالبی بود که سالها دولت ایشان را -با شعار «توسعهی اقتصادی»- به خود مشغول کرد و توفیقی نیافت. از اینرو دولت مورد تأیید و وابسته به ایشان، با شعار «توسعهی سیاسی» به میدان آمد، چرا که گمان آنرا داشت که «تا توسعهی سیاسی محقق نشود، توسعهی اقتصادی ممکن نخواهد شد». دولت تدبیر و امید امّا هیچ داعیهی تئوریک در باب توسعهی ایران نداشت و صرفا شعارهایی مبتنی بر پراکتیسیسم میداد. این مطلب در سخنرانیهای آقای روحانی هم بهنحو جدی ظهور و بروز داشت. این خلأ آنقدر جدی بود که رئیسجمهور از دانشگاهیان خواست تا از دولت «حمایت تئوریک» کنند.
امّا آقای رفسنجانی مرادشان از ژاپن اسلامی یا آلمان توسعهیافتهی اقتصادی را هرگز درست و حسابی توضیح نمیدهند و به الزامات چنان توسعهای هم قائل نبوده و نیستند. فیالمثل میدانیم که ژاپن در دوران پس از جنگ، یک رشد اقتصادی نسبتاً عادلانه را پشت سر گذاشت و هنوز به لحاظ توزیع درآمد، معتدلترین کشور صنعتی جهان محسوب میشود(ضریب جینی سال 2015 حدوداً 55%). در تمامی سالهای دهه 1970 که ژاپن رشدِ پرشتاب اقتصادی را تجربه کرد، توزیع عادلانه درآمد را نیز حفظ کرد و ضریب جینی را در حد 34% ثابت نگاه داشت. در دهههای بعد، سهم یک پنجم پایینی جامعه ژاپن از «درآمد کشور»، بیشتر از همتایانش در کشورهای شمال و غرب اروپا و حدوداً دو برابر رقم مشابه در آمریکا بود.
آنطور که مسلّم است، کم کردن فاصلهی طبقاتی و پائیننگهداشتن ضریب جینی در ژاپن، هرگز از منظر جناب هاشمی مطرح نشده بلکه همواره سیاستهایی مورد تأیید ایشان(و مدیرانشان) قرار گرفته که به عمیقتر شدن فاصلهی طبقاتی دامن میزدهاست.
2. مسلّم است که آقای رفسنجانی از این مسائل بیخبر نیستند و سیاستها و حمایتهای ایشان هم ربطی به توسعهیافتگی ژاپن یا آلمان ندارد. این عدم پایبندی ایشان به اقتضائات توسعهی ژاپنی(یا آلمانی)، نشاندهندهی این است که رد و تأیید ایشان جنبهی عندالإقتضائی دارد و بحثی نظری و تئوریک نیست. نحوهی برخورد ایشان با توسعهی کشور نیز اینچنین است. به هرحال اگر ادارهی کشور به این صورت پیش برود، باید مسائل زیر را در نظر داشت:
الف. به دنبال آلمان یا ژاپن رفتن، یک شعار است، مؤیّد این مطلب آن است که این شعار هیچ استناد تاریخی، اقتصادی یا... ندارد. آنچه مسلّم است، این فرمایشات ریشه در «واقعیت» یا «یک نظریهی توسعه» ندارد.
ب. شعار دادن «بد» نیست؛ ولی مسائل با شعار دادن حل نمیشود و به تدبیر نیاز است. وقتی جناب روحانی یا هاشمی به شعار روی میآورند و عملاً به الزامات آن شعارها پایبند نیستند، آیا نباید از آیندهی کشوری که اداره میفرمایند، ترسان بود؟
ج. نتایج شعارها را در تاریخ استعمال آنها میتوان دید. فیالمثل آقای هاشمی با همین شعار مبهم و موهوم «ژاپنـیزه کردن ایران»، پیشتر به فاصلهی طبقاتی دامن زدهاند و هماکنون هم در برابر حقوقهای نجومی یا مسائلی از این دست، موضع مخالف ندارند. پس چنین شعارهائی، صرفا به «تشدید مشکلات جاری کشور» منجر خواهد شد.
د. از همه مهمتر رویکرد منعندی و عندالإقتضائی «اصحاب شعار» به مسائل اصلی کشور است. گُسستهخِرَدی و برخورد دلبخواهی با مسائل اصلی کشور، نه «ژاپن اسلامی» خواهد ساخت و نه «ژاپن» نه مالزی نه آلمان. مضاف بر این، نشان از رویکرد «فارغ از اندیشه» و «اظهار بینیازی از علم» دارد. و آیا نباید بالأخره برنامه و الگوئی برای پیشرفت ایران فراهم کرد؟ پاسخ این رویکرد به این سوال چنین است: "نیازی نیست!" چون مسائل با سیاستهای مقطعی پیش میرود.
گرچه «آیندهی دولت» و «آقای رفسنجانی» بهطور جدّی به هم بسته شده است و نبود برنامهای جامع برای تغییر در وضع کنونی، باید بهنحوی با وعدههای مبهم مثل «توسعهی ژاپنی و بلکه آلمانی» جبران شود؛ امّا آیا دولت محترم -که به تصریحِ آقای هاشمی، بخش قابل توجهی از آرائش را به ایشان مدیون است- همچنان بنا دارد راهی را که آقای رفسنجانی نشان میدهد بپیماید؟
بدیهیست در کنار چنین مسائل حیاتی برای کشور، تکدورهای شدن یا دو دورهای شدن یا حتّی بحث در مادامالعمر شدن(!) یا نشدن ریاستجمهوری آقای روحانی چندان اهمیتی برای دلسوزان، معلّمان، مدیران و مربّیان کشور نخواهد داشت؛ بحثهای مهمتری در اولویت است، کما اینکه آقای هاشمی هم در ادامهی سخنانشان گفتهاند: "منافع کشور نباید در اختلافات سیاسی قربانی بشود."
انتهای پیام/