رفتارشناسی امام خمینی(ره) در ماجرای آیت‌الله منتظری


زندگانی آیت ‏الله منتظری را بایدبه ۲بخش تقسیم کرد.آیت‏ الله منتظری ازجمله شخصیت‌های روحانی‌ای به‎شمار می‌آمدکه درزمینه تحصیل وفراگیری علوم حوزوی تلاش ومجاهدت پیگیری داشت تاجایی‎که سرانجام به «فقیهی عالیقدر» به تعبیرحضرت امام خمینی(ره) تبدیل شد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم،  مجاهدات خستگی‌ناپذیر وی در مبارزه با رژیم پهلوی تا سرنگونی آن، تحت رهبری امام خمینی از نقاط بسیار روشن و تحسین‌برانگیز زندگانی وی به‎شمار می‌آید و درواقع مجموعه این خصایل و ویژگی‌ها بود که موجب شد در دوران پس از پیروزی انقلاب، چشم امید بسیاری از مقامات نظام و نیز مردم به ایشان باشد تا راه و خط امام و انقلاب، استمرار یابد.

در همین راستا، پس از آنکه حضرت امام در نخستین سال‌های انقلاب با عارضه قلبی مواجه شدند و نگرانی‌ها اوج گرفت، بزرگان کشور در سخنرانی‌های خود با چنان تجلیل و تکریمی از آیت‏ الله منتظری یاد کردند که افکار عمومی را آماده پذیرش ایشان به عنوان جانشین و قائم‌مقام رهبری کنند و سرانجام در ادامه این مسیر، با پیگیری و اصرار همین شخصیت‌ها در سال 64 مجلس خبرگان رهبری، رسما رأی به تعیین آیت‏ الله منتظری به عنوان «رهبر آینده» داد.


اما گذشته از این حرکت و تلاش دلسوزانه و مخلصانه برای رفع نگرانی‌ها درباره آینده انقلاب و نظام، خط و جریان دیگری نیز در کنار آیت‏ الله منتظری از همان ابتدای پیروزی انقلاب قرار گرفت که نه‌تنها هیچ‌گونه خلوص و ارادتی نسبت به خط اصیل انقلاب و رهبری آن، حضرت امام خمینی نداشت، بلکه به‎دلیل برخورداری از خصلت قدرت‌طلبی و جاه‌پرستی صرفا در تلاش برای بهره‌گیری از جایگاه رفیع آیت‏ الله منتظری به نفع منافع شخصی و گروهی خود بود. عنصر برجسته و معروف این جریان قدرت‌طلب انحرافی، سیدمهدی هاشمی برادر داماد آیت‏ الله منتظری بود که به هر دلیل، نگاه کاملا مثبت و بلکه هوادارانه این شخصیت را با خود به همراه داشت و تحت پوشش چنین حمایتی قادر به نفوذ در مراکز حساس، بهره‌گیری از امکانات سیاسی و مالی متنوع و نیز برخورداری از نوعی مصونیت قضایی شده بود.

این جریان منحرف نیز با تمام قدرت در جهت تحکیم و ترفیع هرچه بیشتر موقعیت آیت‏ الله منتظری تلاش می‌کرد. از طرفی خصیصه مهم این جریان انحرافی به رهبری مهدی هاشمی، مجاز دانستن هرگونه اقدامی در مسیر کسب قدرت بود تا جایی‎که حتی از دست یازیدن به قتل نیز ابایی نداشتند. این گروه سابقه قتل را از دوران پیش از انقلاب با خود داشت. مرحوم آیت‏ا لله سیدابوالحسن شمس‌آبادی، از علمای بزرگ اصفهان، از جمله مقتولان این گروه در آن دوران به‎حساب می‌آید.

اگرچه این جنایت منجر به دستگیری و محکومیت مهدی هاشمی و عوامل او به اعدام می‌شود اما براساس اسناد به‎جا مانده از ساواک، همکاری وی با این سازمان، موجب رهایی وی از این مجازات می‌شود. پس از انقلاب نیز مهدی هاشمی رویه تروریستی خود را ترک نگفت و افراد دیگری را قربانی مطامع خود ساخت. ترور مهندس امیرعباس بحرینیان، رئیس کمیته یکی از مناطق اصفهان‌ که سدی در برابر این باند در آن منطقه به‎شمار می‌رفت از جمله اینگونه اقدامات است.

این گروه حتی از برانگیختن آشوب‎ها و بلواهایی که منجر به جان باختن افراد بیگناهی نیز می‌شد ابایی نداشت، کما اینکه با ایجاد درگیری میان «کمیته» و «سپاه» در منطقه قهدریجان با هدف حذف کمیته- به عنوان نیروی مخالف خود- موجب کشته شدن تعداد زیادی در این آشوب شد. به هر حال قتل‌های صورت گرفته توسط مهدی هاشمی و باند او به‎صورتی است که در دادخواست صادره برای وی در سال 66، بیش از 20 فقره قتل به چشم می‌خورد.


مع‌الأسف با همه این مسائل، آیت‏ الله منتظری هرگز حاضر به برداشتن چتر حمایت خود از سر مهدی هاشمی و باند او نشد و تا آخرین مراحل محاکمه و اعدام وی به این رویه خود ادامه داد و در واقع باید گفت مساله مهدی هاشمی موجب شد ایشان به جبهه‌گیری در برابر
امام خمینی بپردازد و گام در مسیری بگذارد که امام ناچار از موضع‌گیری صریح در قبال وی برای کناره گرفتن از قائم‌مقامی رهبری ‌شود. نکته‌ای که باید به آن توجه داشت، مخالفت امام با قائم‌مقامی رهبری ایشان از همان ابتدا بود.

امام اگرچه آیت ‏الله منتظری را به‌عنوان یک «فقیه عالیقدر» قبول داشت و در این زمینه همه احتیاطات خود را نیز به ایشان ارجاع می‌داد و حتی در نامه توبیخ‌آمیز 6 فروردین 68 از وی به عنوان «حاصل عمر من» یاد کرد اما با توجه به شناختی که از ایشان داشت، به هیچ روی وی را مناسب تصدی رهبری جامعه نمی‌دانست، کما اینکه در همان نامه خاطرنشان می‌سازد: «والله‌ قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید...». اتفاقا در این زمینه اظهارات آیت‏ الله محمدی گیلانی که در روز 6 آذر 79 طی یک سخنرانی در منزل آقای رازینی بیان داشته‌اند، بسیار گویاست.

این مطلب عینا از کتاب «سنجه انصاف» به قلم آقای ری‌شهری می‌آید: «یک روز قبل از مطرح شدن قائم‌مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان، من ضمن تماس با دفتر امام کتبا (از طریق آقای توسلی و آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا 15 روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم.

امام اجازه دادند خدمتشان رسیدم. گفتم: فردا قرار است موضوع قائم‌مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم، خدمتشان درس خوانده‌ام، ایشان را عابد و زاهد می‌دانم، ولی این خصوصیات کافی نیست. او از عهده این کار برنمی‌آید.

امام، گله‌های سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمود: احمد هم از او دفاع می‌کند! از منزل سیدمهدی هاشمی، دست‌نویس‌های او را آورده‌اند، من دیدم نامه‌های آقای منتظری از نوشته‌های مهدی هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم. سخن امام که به اینجا رسید من گفتم: آقای منتظری عین نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: امام خیال کرده آنچه من برایش می‌نویسم، الهام از سیدمهدی می‌گیرم! امام فرمود: نامه مرا آورد در جلسه خواند؟! گفتم: بله! آقای سیدعباس خاتم و سیدجعفر کریمی و چندنفر دیگر هم بودند. امام فرمود: او این‎طور است! عرض کردم: بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائم‌مقام رهبری مطرح نشود. امام قدری فکر کرد و فرمود: احمد نیست، می‌شود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعدازظهر من ایشان را ببینم. عرض کردم: بله اما به آقای هاشمی نفرمایید که من آمدم [و این جریان را خدمت شما گفتم]. به هیچ کس نگویید. می‌ترسم مرا هم شمس‌آبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند. این را که گفتم، امام(ره) 3 بار خندید و فرمود: خاطرت جمع باشد.

از دفتر امام حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح‌ خدمت امام رسیدم، کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم... شب، بعد از نماز مغرب و عشا، خانم حاج احمدآقا زنگ زد که حاج آقا! امام فرمودند: آنچه امروز ما صحبت کردیم، مبادا از شما تجاوز کند. گفتم: همینطور است. فردای آن روز آقای هاشمی موضوع قائم‌مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد. آقای محمدی‌گیلانی اضافه کرد: پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: موضوع قائم‌مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن. گفتم: چرا؟ ما در اجلاسیه قبل به آقایان گفته‌ایم که ایشان را به عنوان قائم‌مقام مطرح کنیم. فرمود: نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته... گفتم: ما اعلام کرده‌ایم. نمی‌شود...» (محمد محمدی‌ ری‌شهری، سنجه انصاف، بررسی برهه‌ای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، قم: انتشارات دارالحدیث، 1368، صفحات 18 - 16). واقعیت آن است که اگرچه ایشان برخلاف نظر امام به عنوان «رهبر آینده» منصوب شد اما حضرت امام همه سعی خود را به‎کار گرفت تا موجبات قوت و تحکیم وی را در این موقعیت فراهم سازد و تذکرات به ایشان برای سالم‌سازی بیت و دفتر خود از عناصری مانند مهدی هاشمی نیز دقیقا در همین راستا قرار داشت.

این البته تذکری بود که دیگر دوستداران و دلسوزان ایشان نیز از ارائه آن اجتناب نمی‌کردند، کما اینکه آیت‏ الله مشکینی رئیس مجلس خبرگان در نامه‌ای به ایشان پس از انتصاب به رهبری آینده خاطرنشان ساخت: «در خاتمه چون کلام بدینجا کشید جسارتا معروض می‌دارد، نظر اغلب دوستان برای روز مبادا شمایید، لیکن با یک نگرانی از ناحیه بیت و بعضی حواشی آن جناب که متأسفانه به قول آن مرحوم، مراجع قبلی پس از مرجعیت گرفتار می‌شدند و شما قبل از آن.

من در این‎باره لامتثال امرکم، کلی می‌گویم پیوسته از دوستان صمیمی‌تان اظهار ناراحتی می‌شنوم، حتی در مجلس نیز مطرح شد و بی‌سروصدا گذشت و قبلا هم پس از سمینار ائمه جمعه برخی به حقیر می‌گفتند به حضورتان گفته شود و اینان از دوستان مخلص آن جنابند و شما را برای اسلام می‌دانند و راضی نیستند شخصی که از آن عموم است در قبضه خصوص باشد. من به عقیده خود موقع را مغتنم دیدم و گفتم و بعد از این نیز خواهم گفت کائنا ماکان، من در عمر 64 ساله‌ام از اصفهانی(ره) گرفته تا بعد، این گرفتاری‎ها را درک کرده‌ام و امید اینکه عرایضم نزد خودتان باشد و اگر درست هم نباشد، مانند برخی اباطیل که می‌شنوید بایگانی شود» (خاطرات آیت‏ الله منتظری، پیوست‎ها، صفحات 924-923). متأسفانه آیت‏ الله منتظری به این تذکرات دوستانه و به توصیه‌های مشفقانه امام خمینی گوش فرا نداد و در چارچوب تحلیلی که از سوی مهدی هاشمی به وی ارائه می‌شد همه این مسائل را یا ناشی از بدفهمی یا ناشی از توطئه‌گری دیگران می‌پنداشت.

حتی علاقه و ارادت آیت‏ الله منتظری به این فرد به صورتی بود که پس از دستگیری وی در مهرماه 65، ‌ باوجود دلایل و مدارک و استنادات محکم مبنی بر تشکیل خانه تیمی و جمع‌آوری سلاح و مهمات به‎صورت غیرقانونی و ارتکاب قتل‌های متعدد، ایشان در اعتراض به این مساله اقدام به تعطیلی درس خود کرد.

  این در حالی بود که پیش از این و در آستانه دستگیری مهدی هاشمی، حضرت امام با نگارش نامه‌ای پدرانه و دلسوزانه از آیت‏ الله منتظری خواستند ‌از مقاومت در این مسیر‌ اجتناب ورزد و بلکه این اقدامات را در جهت تحکیم و تثبیت جایگاه ایشان به شمار آوردند. بخشی از متن نامه مورخ 12 مهر 65 امام به آیت ‏الله منتظری چنین است: «... علاقه اینجانب به جنابعالی بر خود شما روشن‌تر از دیگران است.

به حسب قاعده طول آشنایی صمیمانه و معاشرت از نزدیک، مقام ارجمند علمی و عملی شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران و رنج‌های فراموش نشدنی جنابعالی در سال‌های طولانی برای اهداف اسلامی، قداست و وجاهت و وارستگی کم‌‌نظیر آن جناب، و بالاتر، حیثیت بلندپایه‌ای که دنباله این امور - به‎خواست خداوند تعالی - برای شما فعلا حاصل است و احتیاج مبرمی که جمهوری اسلامی و اسلام به مثل جنابعالی دارد، انگیزه علاقه مبرم است. لهذا این حیثیت مقدس باید از هر جنبه محفوظ و مصون باشد.

حفظ این حیثیت به جهات عدیده بر شما و همه ماها واجب و احتمال خدشه‌دار شدن آن نیز منجز است، برای اهمیت بسیار آن. با این مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجب المراعات به احتمال قوی، بلکه ظن نزدیک به قطع، در معرض خطر است؛ خصوصا با داشتن مخالفان مؤثر در حوزه قم که ممکن است دنبال بهانه‎ای باشند.

این خطر بسیار مهم، از ناحیه انتساب آقای سیدمهدی هاشمی است به شما... ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جنابعالی است که بر همه حفظش واجب مؤکد است... حتی در محافل خصوصی، دفاع از یک همچون شخصی – که خطر برای حیثیت شماست و احتمال فساد و خونریزی بیگناهان است- سم قاتل است... و آنچه مسلم است و مایه تأسف، حسن ظن جنابعالی به اعمال و افعال و گفته‌ها و نوشته‌هاست که به مجرد وصول، شما ترتیب اثر می‌دهید و در مجمع عمومی، صحبت می‌کنید و به قوه قضائیه و غیره سفارش می‌دهید... من تأکید می‌کنم که شما دامن خود را از ارتباط با سیدمهدی پاک کنید که این راه بهتر است و الا هیچ عکس‌العملی در رسیدگی به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگی به امر جنایات مورد اتهام، حتمی است».


همانگونه که از لحن این نامه پیداست، امام با ملاطفتی پدرانه و استادانه از آیت‏ الله منتظری درخواست می‌کند تا عملکرد و رویه‌ای را در پیش نگیرد که به حیثیت و موقعیت وی به عنوان «رهبر آینده» لطمه‌ای وارد سازد و اجازه دهد تا رسیدگی به اتهامات مهدی هاشمی، روال قانونی و قضایی خود را طی کند، اما در واکنش به این دلسوزی امام، آیت‏ الله منتظری رفتاری خصمانه را در پیش می‌گیرد.

مهدی هاشمی بعدها در بازجویی خود در این‎باره می‌گوید: «روز آخری که قصد داشتم خود را به وزارت اطلاعات معرفی کنم، آقا مرا احضار کردند و گفتند حضرت امام‌ نامه‌ای برای من نوشته‌اند و قسمتی از آن را که درباره من بود خواندند، بعد اضافه کردند که من هم یک نامه‌ای برای امام نوشتم و آن قسمتی را که درباره من بود برایم خواندند. بعد گفتند: امام با نامه خودشان خواب را از چشم من گرفته‌اند. من هم نامه‌ای نوشتم که خواب را از امام بگیرد» (محمدی ری‌شهری، همان، ص76).

اما برای اینکه بدانیم آیت ‏الله منتظری پاسخ نامه امام را چگونه داده است، فقط کافی است به ابتدای نامه و لحن به‎کار گرفته شده در آن توجه کنیم: «پس از سلام و تحیت، مدتی بود تصمیم داشتم صادقانه و صریح، مطالبی را که به‎ نفع انقلاب و کشور می‌دانم، به عرض حضرتعالی برسانم، لیکن رعایت مزاج و حال حضرتعالی مرا مانع می‌شد، ولی پس از زیارت مرقومه شریفه مورخه 12 مهر 1365، تأخیر را روا ندیدم. امید است از صراحت مخلص نرنجید...» (همان، ص77). این نامه که یکی از مطول‌ترین نامه‌های آیت‏ الله منتظری به امام است سرآغاز یکسری از مکاتبات دامنه‌دار به‎شمار می‌آید که به‌خوبی می‌تواند بیانگر روحیه ایشان در قبال نصایح و دلسوزی‎های حضرت امام باشد.

تعطیلی درس و عدم پذیرش مقامات کشوری که در واقع نوعی اعتصاب از سوی ایشان محسوب می‌شد نیز از جمله پیامدهای عملی دستگیری یک متهم به‎شمار می‌آمد که البته خوراک تبلیغاتی بسیاری نیز برای بیگانگان فراهم آورد. رادیو بی‌بی‌سی در تاریخ 29 مهرماه 65 در بخش خبری ساعت 45/19 گفت: «گزارش‌های رسیده از قم حاکی است به‎دنبال بازداشت سیدمهدی هاشمی، دفتر آیت‏ الله منتظری در قم چند روز تعطیل بوده و آیت‏ الله منتظری برای اعتراض به این بازداشت، هفته پیش با آیت ‏الله خمینی ملاقات کرد... آیت‏ الله خمینی در گذشته همیشه توانسته است خود را از مبارزات داخلی- که مایه دردسر این رژیم بود- به دور نگاه دارد.

این درگیری می‌تواند برای آن وحدت ظاهری که آیت‏ الله خمینی توانسته است وجهه آن را در جمهوری اسلامی حفظ کند، زیان‌آور باشد». اگرچه آیت‏ الله منتظری در برابر روال قانونی رسیدگی به اتهامات سیدمهدی هاشمی و باند او مقاومت بسیاری از خود نشان داد و در این مسیر زمینه مناسبی برای تبلیغات سیاسی و روانی بیگانگان فراهم آورد اما قاطعیت حضرت امام در این زمینه موجب شد محاکمات سیر قانونی خود را طی کند که در نهایت به صدور حکم اعدام برای مهدی هاشمی انجامید. آیت‏ الله منتظری حتی در آخرین لحظات نیز از به‎کارگیری نفوذ و موقعیت خود برای جلوگیری از اجرای حکم دادگاه بهره جست و با ارسال پیامی به تاریخ 5 مهرماه 66 به امام خواستار لغو حکم صادره شد که البته مؤثر واقع نشد.


از این پس اگرچه بحث درباره مساله مهدی هاشمی پایان می‌یابد اما رفتارها و عملکردهای آیت ‏الله منتظری و برخی اطرافیان ایشان حکایت از آن داشت که دنباله‌های این ماجرا همچنان در حال تخریب و افساد در کار نظام بودند. سرانجام در ششمین روز فروردین سال 68 حضرت امام که آینده نظام را به واسطه رهبری آیت‏ الله منتظری بر آن، به طور جدی در معرض خطر می‌بینند، تصمیم خود را برای صیانت از انقلاب و کشور و نظام می‌گیرند و خواستار کناره‌گیری ایشان از موقعیت «رهبری آینده» می‌شوند.

آیت‏ الله منتظری یک روز بعد طی نامه‌ای به امام، ضمن اعلام وصول نامه مورخه 6 فروردین 68، ضمن پذیرش نظر امام در این زمینه، عدم آمادگی خود را برای ادامه تصدی رهبری آینده اعلام می‌دارد و خاطرنشان می‌سازد: «به من اجازه دهید همچون گذشته، یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیت‌های علمی و خدمت به اسلام و انقلاب زیر سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی، اشتغال داشته باشم و اگر اشتباهات و ضعف‌هایی که لازمه طبیعت انسان است، رخ داده باشد، ان‌شاءالله با رهبری‌های حضرتعالی مرتفع گردد».

پاسخ امام به این نامه، بسیار کریمانه و بزرگمنشانه بود. ایشان در بخشی از نامه مورخه 8 فروردین 68 خود می‌نویسند: «همه می‌دانند که شما حاصل عمر من بوده‌اید و من به شما شدیدا علاقه‌مندم. برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نشود، به شما نصیحت می‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح‌ پاک نمایید و از رفت و آمد مخالفان نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‌زنند، جدا جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیه مهدی هاشمی هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این می‌بینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند».


ای کاش آیت‏ الله منتظری این‎بار به این توصیه پدرانه و دلسوزانه حضرت امام گوش فرا داده بود. به هر تقدیر او از این جهان خاکی رخت بربسته است. خداوند به ما نیز که دیر یا زود به آن دیار عزیمت خواهیم کرد، بصیرت و عاقبت به خیری عطا فرماید. آمین!

منبع: وطن امروز

انتهای پیام/

بازگشت به سایر رسانه‎ها