یکسان‌سازی و بحران بی‌تاریخی


سال‌ها پیش برخی قبور شهدا در بهشت زهرای تهران یکسان‌سازی شدند. چند هفته قبل نیز مجدداً سر و صدایی مبنی بر همین مساله بلند شد که مسوولان مربوط اعلام کردند فقط برخی قبور شهدا با یکدیگر همسطح‌سازی شده و این کار با اجازه خانواده‌های شهدا صورت گرفته است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، در زمان یکسان‌سازی قبور شهدا مخالفت‌های گوناگونی با این کار صورت گرفت که به نظر من عمق فاجعه را نشان نمی‌داد! از آنجایی ادعا می‌کنم که عمق فاجعه در این‌باره نشان داده نشده که در موارد مشابه صدای اعتراضی بلند نشد.
چند وقت پیش، پس از مدت‌ها که به صورت اینترنتی کتاب‌های مورد نیازم را خریده بودم، به میدان انقلاب رفتم تا کمی کتابفروشی‌گردی کنم. نخستین چیزی که در این میان توجه‌ام را جلب کرد، یکسان‌سازی سردرهای کتاب‌فروشی‌ها و انتشاراتی‌های گوناگون بود.

تمامی تابلوهای قدیمی پایین آورده شده بودند و تابلوهای جدید با شکل و شمایلی یکسان نظمی تکراری و خسته‌کننده را به نمایش گذاشته بودند. این سنخ از یکسان‌سازی را در برخی مناطق و مغازه‌های نقاط دیگر شهر تهران نیز می‌توان مشاهده کرد. علاوه بر این موارد وزارت آموزش و پرورش نیز به یکسان‌سازی تابلوهای مدارس پرداخته است و... پس روشن شد که موضوع این یادداشت یکسان‌سازی قبور شهدا و موارد مشابه دیگر آن نیست بلکه نفس موضوع «یکسان‌سازی» است.


یکسان‌سازی و بی توجهی به تفاوت‌ها و تمایزات بیش از هر چیز تداعی‌بخش عنصر مهمی از فرهنگ دوران مدرن است. فرهنگی که با رواج اندیشه‌های پست مدرن، مهم‌ترین انتقادها به آن صورت گرفت؛ اما مساله من در این یادداشت بیش از هر چیز متوجه مفهوم «تاریخ» است و می‌خواهم نسبت این یکسان‌سازی را با بی‌تاریخی نشان دهم.


اینکه «تاریخ» دقیقاً چیست و نسبتش با دانش‌های پیرامونش مانند فلسفه تاریخ و علم تاریخ چیست در کتاب‌ها مفصل صحبت شده است و موضوع بحث ما نیست. همین قدر بگویم که تاریخ یک مشترک لفظی است که گاه ناظر به وقایع گذشته و گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع است. مورد اول موضوع علم تاریخ است و مورد دوم که مطالعه و بررسی است خود علم تاریخ و آنچه در این نوشتار بیشتر مد نظر ماست تاریخ به همان معنای اول آن است. یعنی موضوعات تاریخی.

اهمیت این معنا از تاریخ آن است که اگر ما رابطه‌مان را با این موضوعات که از قضا موضوعات علم تاریخ نیز هستند از دست بدهیم در واقع امکان علم تاریخ را از دست داده‌ایم. یعنی امکان مطالعه و بررسی وقایع را.
آن چیزی که برای ما از تاریخ و بهره‌مندی از آن مهم است، رابطه بین این عنصر با موضوع هویت است. تاریخ حکایتگر نوعی مناسبت و ریشه‌مندی است، نوعی رابطه با گذشته؛ به قول ای.‌اچ.‌کار علم تاریخ را علم شناخت و تفسیر گذشته انسان‌ها در پرتو حال است و این - شناخت و تفسیر گذشته در پرتو حال-مهم‌ترین عنصر هویت‌ساز ماست.


ما در آینه تاریخ خود را می‌بینیم و می‌یابیم. در بحران‌ها خود را با آن تشفی می‌دهیم و بازسازی می‌کنیم و بر اساس آن برای آینده‌مان رؤیاپردازی کرده و سعی می‌کنیم به سمت آرمان‌ها و ایده آل‌هایمان حرکت کنیم. پس موضوع، رابطه و نسبت بین «تاریخ» و «هویت» است.
آیا مساله بی‌توجهی به تاریخ فقط در یکسان‌سازی‌هاست؟ قطعاً نه‌. تغییر کاربری‌ها، تخریب‌ها و... همگی حاکی از بی‌توجهی به مفهوم تاریخ است. وقتی به سمت یکسان‌سازی حرکت می‌کنیم، یعنی به این تفاوت‌ها توجهی نشده است. یعنی تاریخ نادیده گرفته شده است.


حدود 2 دهه قبل بود که در تهران به خاطر اتوبان شهید محلاتی یکی از قدیمی‌ترین مساجد -مسجد سنگی- را تخریب کردند و همین چند سال پیش بود که در قم منزل آیت‌الله بهجت را تخریب و به پارکینگ حرم تبدیل کردند! امروز هم نوبت به سردر انتشاراتی‌ها، مغازه‌ها، مدارس و ... رسیده است.


سردر هر یک از نشرهای قدیمی حاکی مضامین و مفاهیمی است که موسسان آن به آن می‌اندیشیده‌اند اما این یکسان‌سازی ایده مدیر و مؤسس مدرسه‌ای را که آن را سال‌ها پیش تأسیس کرده، از بین برده است.
احتمالاً مجری این برنامه‌ها گمان برده که در برنامه‌های ملی هیچ فرقی بین منزل یک مرجع تقلید و یک عامی نیست و شاید گمان کرده که حتی فرقی بین یک مسجد و یک باشگاه ورزشی وجود ندارد! اما مساله دقیقاً همین‌جاست که اینها طرح‌هایی ملی نیستند بلکه طرح‌هایی ضدملی و ضدهویتی‌اند چراکه در این طرح‌ها و در این بی دقتی‌هاست که رابطه ما با گذشته -بخوانیم ریشه- خودمان قطع می‌شود.


در شکل جدیدی که میدان انقلاب پیدا کرده، ما دیگر با فکرها و اندیشه‌های صاحبان قلم و کسانی که دغدغه فرهنگی و اجتماعی خود را در حوزه کتاب پیگیری می‌کردند، مواجه نمی‌شویم بلکه با یک اراده معطوف به قدرتی مواجهیم که به صورت شخصی یا براساس یک مصوبه جمعی تصمیم به یکسان‌سازی و نادیده گرفتن تکثرات و تمایزات گرفته است. تکثراتی که در کنار هم نشستن‌شان حاکی از فضای کلی فکر و فرهنگ در این آب و خاک بود.


البته این بحران در مقیاسی کلان‌تر در تغییر شکل و شمایل خود میدان انقلاب یا میدان امام حسین؟ع؟ و... مشاهده کرد.
طرح‌هایی که با اجرای هر یک از آنها چند 100 هزار خاطره زنده به گور می‌شوند و این دفن خاطرات یعنی انقطاع از گذشته و تعلیق در وضعیتی سست که چون گذشته‌ای ندارد، آینده‌ای نیز برایش متصور نیست. پس مساله صرفاً یک یکسان‌سازی ساده شهری نبوده و نیست بلکه هر کاری که ممکن است در سودای ایده ترقی، کهنه‌زدایی و سعی در آینده‌ای منقطع از گذشته که برای ما ترسیم می‌کند، شامل همین حکم می‌شود.


پس در نهایت می‌توانم بگویم که مساله اصلی حتی فراتر از توجه به موضوع هویت است بلکه ریشه این بحران در بی‌توجهی به ایده «تاریخ» این مملکت است. وقتی در مواقع حساسی چون انتخابات و... دائماً از فقدان حافظه تاریخی حرف زده می‌شود، حال آنکه خودکرده را تدبیر نیست!

 

منبع: صبح نو

انتهای پیام/

بازگشت به سایر رسانه‎ها