آمریکا چه کمک هایی به صدام علیه ایران کرد؟

درگرماگرم جنگ،هنگامی که نیروهای انقلاب همه همّ وغم خودرامعطوف مبارزه بادشمن بیرونی کرده بودند، بنی‌صدر وطرفداران او از یک سو در آتش اختلافات داخلی می‌دمیدندوازسوی دیگ،با اتخاذراهبردهای اشتباه نظامی،موجبات شکست ایران درچندعملیات نظامی رارقم زدند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، به همین علت، امام خمینی(ره) با مشورت مسئولان عالی‌رتبه نظام، وی را در تاریخ بیستم خرداد ماه 1360از فرماندهی کل قوا عزل کردند. به گزارش پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، عزل بنی‌صدر، فارغ از تأثیرات سیاسی- اجتماعی که در درون کشور داشت، موجب تغییر سرنوشت جنگ نیز شد.

 

تجربه جنگ نیابتی آمریکا علیه ایران


سه ماه بعد از شروع جنگ تحمیلی علیه ایران، طارق عزیز، نخست‌وزیر وقت عراق، در سفر خود به فرانسه خبر ملاقات برژینسکی با صدام را در مرز اردن، در اختیار مجله «فیگارو» قرار داد و مدعی شد که ملاقات محرمانه برژینسکی و صدام قبل از آغاز جنگ به‌منزله چراغ سبز آمریکا به عراق برای حمله به ایران بود.
فیگارو در این‌باره چنین نوشته بود : «جریان جنگ ایران و عراق در واقع از تیرماه 1359یعنی زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام‌ کاملاً حمایت کند و این امر را تفهیم کرد که آمریکا با آرزوی عراق درباره اروندرود و احتمالا برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفت نخواهد کرد.»


بعدتر، مک فارلین، مشاور امنیت ملی رونالد ریگان، رئیس‌جمهور ایالات متحده نیز پس از پذیرش قطعنامه 598توسط ایران، در مقاله‌ای در روزنامه «لس‌آنجلس‌تایمز» به‌صراحت اعلام کرد: «ما به‌ظاهر اعلام بی‌طرفی کردیم. اما این‌طور نبود. ما در خلیج فارس حاضر شدیم تا مطمئن باشیم که صدام شکست نمی‌خورد و چون لازم دیدیم که باید جلوی سقوط صدام را گرفت، خود وارد جنگ شدیم.» اما حقیقت حمله عراق به ایران را در مصاحبه طه یاسین، معاون نخست‌وزیر عراق با «الثوره» می‌توان یافت. او در این مصاحبه، به نکته مهمی اشاره می‌کند و می‌گوید: «این جنگ به‌خاطر چند صد کیلومتر خاک یا نصف شط‌العرب نیست.  این جنگ به‌خاطر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است.»


در واقع هدف از جنگ، واژگونی نظام انقلابی حاکم بر ایران یا تعدیل و مهار انقلاب برای اعاده رژیم پیشین بود؛ چراکه انقلاب اسلامی نظم حاکم بر منطقه و ایران را بر هم زده بود. بنابراین می‌توان گفت که فشار شرق و غرب در یک نقطه تلاقی پیدا کرد و آن نقطه صدام بود که می‌بایست ثابت می‌کرد هیچ نظامی بدون وابستگی به شرق یا غرب، نمی‌تواند باقی بماند.


حمایت‌های سیاسی و اقتصادی از رژیم صدام


ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ژاندارم آمریکا در منطقه بود و آمریکا خود را از اتحاد با  سایر کشورهای ضعیف منطقه بی‌نیاز می دانست. تجربه تاریخی آمریکا از خروج عراق از پیمان بغداد و پیوستن به کمربند کمونیسم نیز منجر به عدم نیاز و اعتماد مقامات آمریکایی به عراق شده بود. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، معادلات منطقه غرب آسیا دچار تغییرات اساسی شد. آمریکا به یک متحد استراتژیک جدید در منطقه نیاز داشت تا علاوه بر مهار انقلاب ایران در داخل مرزها، از سرایت آن به سایر کشورهای منطقه نیز جلوگیری کند.

از همین‌روی در سال 1363 (نوامبر 1984)، حمایت سیاسی آمریکا از عراق به ازسرگیری روابط کامل دیپلماتیک بین دو کشور پس از هفده سال رکود و قطع روابط انجامید. پس از آن، ریگان با تغییر سریع و صریح رویه خود، ضمن تأمین اعتبار برای عراق، کشورهای اروپایی را نیز تشویق کرد تا با تعویق زمان بازپرداخت بدهی‌های عراق موافقت کنند.

خارج کردن عراق از لیست کشورهای حامی تروریسم، اقدام دیگری بود که به تجهیز تسلیحاتی عراق کمک کرد. فروش هواپیماهای میراژ و سوپراتاندارد و موشک‌های اگزوسه فرانسوی، هواپیماهای میگ روسی و عوامل شیمیایی سیانور، خردل، تابون و سارین آلمانی و بلژیکی، همه در این زمینه بود. علاوه بر این، آمریکا عربستان را تشویق کرد تا با کاهش قیمت نفت، ایران را از مهم‌ترین منبع درآمد برای تأمین هزینه‌های جنگ، محروم کند.

عربستان نیز در راستای طرح‌های آمریکایی، برای ضربه زدن و تحت فشار قرار دادن هرچه بیشتر ایران، میزان تولید نفت خود را از دو و نیم میلیون بشکه در روز به شش میلیون بشکه افزایش داد. به این‌ترتیب قیمت نفت از سی دلار برای هر بشکه، به یک‌باره به نُه دلار رسید تا شرایط برای ایران هرچه سخت‌تر از گذشته شود. مقاومت و دفاع جانانه ایران به‌تدریج به مواجهه بیشتر آمریکا در روند نیابتی جنگ با انقلاب اسلامی منجر شد. اقدامات بعدی آمریکا در قبال جنگ ایران و عراق با تجمع ناوگان جنگی این کشور در خلیج فارس، ابعاد گسترده‌‌تری یافت و با حمله به سکوهای نفتی و واحدهای دریایی ایران، ایجاد مزاحمت‌ برای ایران در اعمال حق «تفتیش و بازرسی‌»، تجاوز به حریم هوایی، شناسایی و عکس‌برداری از مراکز نظامی و غیرنظامی ایران و بالاخره ایجاد حریم امنیتی برای ناوگان هوایی و دریایی ایالات متحده، حالت‌ خصمانه به خود گرفت.


تغییر راهبرد ایران پس از عزل بنی‌صدر


بعد از برکناری بنی‌صدر و روی کار آمدن نیروهای انقلابی، دو تحول اساسی اتفاق افتاد: 1- ابتکار در حوزه طراحی و عملیات و عدم اکتفا به روش‌های جنگی کلاسیک؛ 2- تأکید بر شناخت «توان داخلی» و استفاده از ظرفیت بالقوه «نیروهای مردمی» و همچنین عدم تکیه بر سازمان‌های بین‌المللی و نیروهای خارجی . این تغییر استراتژی، موجب تقویت جبهه‌ها و آغازی برای پیروزی‌های ایران شد. تنها راه نجات‌بخش برای ایران، ایستادگی و بازدارندگی و تلاش بی‌وقفه برای جبران ضعف‌های باقی‌مانده بود. در حقیقت دو اصل اساسی برای پیروزی ایران را می‌توان مقاومت و تلاش‌های بی‌وقفه مردم و مسئولان و مهم‌تر از آن، همراهی مسئولان با یکدیگر با وجود اختلافات بعضاً بسیار شدید، نام برد.

در واقع، بعد از برکناری بنی‌صدر و کنارگذاشتن تفکرات او و همراهانش (اداره جنگ به روش کلاسیک و همچنین قرار دادن ارتش در برابر نیروهای مردمی از سویی و نادیده گرفتن ظرفیت عظیم مردمی که بعد از انقلاب اسلامی در ایران به‌وجود آمده بود از سوی دیگر)، موجب شد سرنوشت جنگ تغییر کند و ماشین جنگی عراق که با قوت در حال پیشروی بود، متوقف شود.

کار حتی به جایی رسید که طرف مقابل، صحبت از اعلام آتش‌بس و اتمام حملات و قبول شروط ایران می‌کرد. طراحی عملیات آزادسازی آبادان و فتح خرمشهر نیز دقیقا زمانی آغاز شد که ایران، تحول راهبردی جدید را سرلوحه طرح‌ریزی نظامی خود قرار داده بود. به همین دلیل بود که روزنامه آمریکایی «یونایتد پرس» بعد از روی کار آمدن نیروهای انقلابی، در مقاله‌ای نوشت: «جنگ به‌جای آن که ایران را تضعیف کند موجب تحکیم آن شده است و اکنون مسئولان عراقی به‌دنبال آتش‌بس هستند.»

 

منبع: خراسان

انتهای پیام/

بازگشت به سایر رسانه‌ها