دوره برادرکشی و جنگ خونین در آل سعود؛ ظهور و سقوط دولت‌های دوم و سوم سعودی

پس از آنکه نخستین دولت آل سعود در سال ۱۸۱۸ میلادی در حمله نیروهای مصری به فرماندهی ابراهیم پاشا سرنگون شد،‌ ترکی‌ بن عبدالله بن محمد آل سعود،‌ دومین دولت را با انتخاب ریاض به عنوان پایتخت خود تشکیل داد، اما در نهایت جنگ داخلی به فروپاشی آن منجر شد.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، یکی از اتفاقات قابل توجه در دولت دوم سعودی، تغییر پایتخت از الدرعیه به ریاض بود و بر عکس دولت قبلی به صورت محدود توسعه یافت، همچنین درگیری و جنگ‌های داخلی به این دولت ضربه وارد کرد به طوری که اختلاف فرزندان فیصل بن ترکی بن عبدالله آل سعود در تضعیف این دولت و در نهایت سقوط آن به دست آل رشید حکام حاکمان امارت جبل شمر در سال 1891 میلادی رقم خورد.

در ماه مه 1818 میلادی، ابراهیم پاشا به دستور محمد علی پدرش، "نجد" را ترک کرد و تلاش‌هایی برای احیای دولت نجدی انجام شد که اولین مورد آن تلاش محمد بن مشاری آل معمر بود که الدرعیه را بازسازی کرد و به آن بازگشت.

                                                                                           نقشه دولت نخست آل سعود

اما ابن معمر خیلی نتوانست دوام بیاورد، زیرا مشاری بن آل سعود از اردوگاه مصری فرار کرد و به الوشم بازگشت و سپس به الدرعیه رفت، جایی که ابن معمر تلاش کرد با وی بجنگد، اما نتوانست و با مشاری بیعت کرد، مردم سدیر، المحمل، حریملاء و ساکنان الدرعیه و بسیاری از ساکنان الوشم با وی بیعت کردند، پس از آن بود که برخی اعضای آل سعود فراری بازگشتند و مشاری دستور جنگ صادر کرد؛ پس از جنگ با ساکنان السلمیه بر این منطقه و الیمامه مسلط شد و سپس به الدلم رفت که حاکم آن با وی بیعت کرد و آنگاه به الدرعیه بازگشت.

دوره ترکی بن عبدالله ؛حمله ابن معمر

پس از افزایش قدرت مشاری، ابن عریعر شیخ الاحساء و یحیی شریف مکه، مصر را در جریان اقدامات مشاری قرار داد به طوری که محمد علی پس از آن، نامه ای به سلطان عثمانی در این خصوص ارسال کرد، در همان زمان، ابن معمر از الدرعیه به سدوس رفت و آنجا خود را به مریضی زد و در منزل خود بیتوته کرد و با روسای شهرهایی که از مشاری آل سعود بیزاری می جستند، دیدار می کرد، آل حمد حاکمان حریملاء از وی خواستند به منطقه آنها نقل مکان کند. سپس فردی نزد فیصل الدویش فرستاد و از وی خواست او را کمک کند و پذیرفت.

ترور ترکی بن عبدالله

در نتیجه این اقدامات، ابن معمر، ارتش خود را به الدرعیه گسیل کرد و مشاری آل سعود را بدون اینکه ساکنان الدرعیه بفهمند، دستگیر کرد، سپس ارتش خود را به ریاض اعزام کرد تا ترکی بن عبدالله بن محمد آل سعود را که توانسته بود، فرار کند، دستگیر کند، نیروهای ابن معمر، وی را غافلگیر و  طرفدارانش را در ضرمی متفرق کردند، ابن معمر آنگاه به الدرعیه رفت که ساکنانش، او را تنها گذاشتند و یاری نکردند، ترکی، وی را دستگیر کرد و به ریاض برد و به همراه فرزندش به زندان افکند، ترکی دستور قتل ابن معمر و فرزندش را صادر کرد، با این حال ترکی در نهایت نتوانست به سبب بازگشت نیروهای مصری، در ریاض بماند و بار دیگر از آنجا گریخت.

پس از خروج نیروهای مصری، ترکی بار دیگر با 30 نفر به "عرقه" بازگشت که حمد بن یحیی امیر الوشم و سوید حاکم جلاجل هم به وی پیوستند، ترکی اعلان جنگ کرد و دستور داد ترک های باقی مانده از ریاض اخراج شوند، اما سوید عقب نشینی کرد و ترک ها، ترکی را در عرقه محاصره کرده، اما مجبور به عقب نشینی شدند، پس از آن بود که ترکی به "ضرمی" یورش برد و بر آن مسلط شد. ترکی تصمیم گرفت تنها ترک های باقی مانده در ریاض که 600 نفر به عنوان حامیان نظامی این شهر بودند، اخراج کند، اما به سبب آنکه فیصل الدویش از آنها حمایت کرد، نتوانست این کار را اخراج کند.

هنگامی که الدویش عقب نشینی کرد، ترکی بار دیگر ریاض را محاصره کرد، حامیان نظامی آن تسلیم شده و آنجا را ترک کردند، سپس ترکی، ریاض را پایتخت خود قرار داد و دیوارهایش را بازسازی کرد.

پس از نبرد السبیه میان نیروهای ترکی و نیروهای بنی خالد که شکست خوردند، ترکی به الاحساء لشکرکشی کرد که نتیجه آن فرار بنوخالد از آنجا بود، ترکی چهل روز در الاحساء باقی ماند، وی توانست سلطان مسقوط و شیخ بحرین را تسلیم خود کند، ترکی به حکومت خود ادامه داد تا اینکه به دست خواهرزاده اش، مشاری بن عبدالرحمن بن حسن بن مشاری آل سعود ترور شد.

ترور مشاری و دوره فیصل بن ترکی

فیصل بن ترکی، با هدف گرفتن انتقام پدرش، قصر مشاری بن عبدالرحمن را محاصره کرد و پس از ورود به آن، وی را ترور کرد.

دوره خالد بن سعود و عبدالله بن ثنیان؛ دوره نخست

مصر پس از این تحولات، تلاش کرد به عسیر حمله کند و گمان می رفت که فیصل بن ترکی به کسانی که در عسیر علیه مصر شوریدند، کمک می کند، مصر خالد بن سعود الکبیر بن عبدالعزیز آل سعود یکی از اعضای آل سعود را که پس از نبرد الدرعیه به اسارت گرفته بود، انتخاب کرد تا امور دولت سعودی را به جای فیصل برعهده بگیرد، فیصل در دوره نخست حکومتش، ریاض را از دست داد و نتوانست حتی با وجود محاصره این شهر، آن را پس بگیرد و دوره نخست حکومتش با اسارت و تبعید به مصر پایان یافت، اما خالد مدتی زیادی در حکومت باقی نماند که عبدالله بن ثنیان بن ابراهیم بن ثنیان آل سعود بر ضد وی شورش کرد و توانست افرادی را دور خود جمع کند، همچنین فیصل توانست از زندان القلعه با کمک عباس حلمی الاول بگریزد.

دوره دوم

فیصل پس از فرار و بازگشت به نجد توانست عبدالله بن ثنیان را به اسارت بگیرد و حکومت را بازپس بگیرد تا دوران دوم حکومتش آغاز شود، در این دوره فیصل حکومتش را در تمام محدوده دولت تحکیم بخشید و قدرت آل الرشید شروع به افزایش کرد، فیصل در روزهای پایانی حکومتش کور شد و فرزندش، عبدالله ادار امور دولت را با مشورت پدرش برعهده گرفت.

دوره جنگ داخلی در آل سعود

پس از مرگ فیصل، فرزندش، عبدالله، حکومت را در دست گرفت، اما طولی نکشید که جنگ داخلی میان وی و برادرش سعود آغاز شد که 10 سال طول کشید.

سعود به نجران رفت که رئیس آن در جمع آوری افراد مورد نیازش برای جنگ به وی کمک کرد، شمار زیادی از روسای قبایل را هم همراه وی کرد و با ارتش خود روانه ریاض شد. عبدالله ارتشی را به فرماندهی برادرش، محمد آماده کرد که توانست نیروهای سعود را با شکست روبرو کند و وی نیز به شدت زخمی شد و وی را وادار کرد به الاحساء فرار کند.

عبدالله همچنین ارتشی را به فرماندهی عمویش، عبدالله بن ترکی برای تنبیه قبایلی که به سعود کمک کرده بودند، اعزام کرد. سعود پس از بازیابی قدرتش، ارتش دیگری را آماده کرد که توانست با ارتش برادرش، محمد بجنگد و وی را اسیر کند، آنگاه به ریاض بازگشت در حالی که عبدالله از آن خارج شده بود و سعود وارد آن شد، اما ساکنان ریاض به رهبری عمویش علیه وی شورش کردند و سعود را شکست دادند و آنگاه عبدالله به آن بازگشت.

سعود پس از این واقعه تلاش کرد بار دیگر وارد ریاض شود که در این کار موفق شد و عبدالله هم به نزدیکی های کویت گریخت، پس از آن بود که سعود با عتیبه جنگید، اما در مقابل وی شکست خورد و بسیاری از لشکریانش هم کشته شدند.

 

 

                                                                                                           نقشه دولت دوم آل سعود

در همان زمان بود که عبدالرحمن بن فیصل آل سعود توانست از عراق بازگردد و هنگامی که وارد ریاض شد، برادرش سعود خارج از ریاض بود و بر اثر ابتلا به بیماری از دنیا رفت. عبدالرحمن زمام امور را به دست گرفت و عبدالله پس از آن، عبدالرحمن را شکست داد و به حکومت بازگشت.

سقوط دولت دوم آل سعود

در گستره این جنگ، قدرت آل الرشید حاکمان امارت جبل شمر افزایش یافت و محمد بن عبدالله الرشید با نیروهای عبدالله بن فیصل در ام العصافیر جنگیدند و در این جنگ شکست خوردند و بسیاری از طرفدارانش هم کشته شدند.پس از این شکست، دو طرف به مذاکره روی آوردند و میان آنها آتش بس برقرار شد. پس از آن بود که فرزندان سعود بن فیصل با لشکریانشان روانه  ریاض شدند و عموی خود را دستگیر کردند. ابن الرشید این مسئله را بهانه کرد و با ارتش خود به ریاض رفت و با فرزندان سعود با این شرط صلح کرد که از ریاض خارج شوند و عموی خود، عبدالله  را هم آزاد کنند. پس از آن بود که ریاض تحت سیطره آل الرشید قرار گرفت و سالم بن سبهان به عنوان امیر آن تعیین شد که سه نفر از فرزندان سعود را به قتل رساند که این اقدام خشم آل سعود و ابن رشید را به دنبال داشت که نتیجه آن عزل وی بود.

ابن رشید به عبدالله و عبدالرحمن برادرش اجازه داد به ریاض بازگردند، اما عبدالله درگذشت و نگرانی های ابن رشید از تلاش عبدالرحمن برای بازپس گیری قدرت افزایش یافت به همین سبب سالم بن سبهان را بار دیگر فرستاد، اما عبدالرحمن به وی نیرنگ زد و او را مجروح کرد و بسیاری از افرادی را که همراهش بودند، به قتل رساند.

هنگامی که ابن رشید از این مسئله با خبر شد، ارتشی را مهیا کرد و به  ریاض گسیل داشت و با ساکنان آن گفت‌وگو کرد و این شرط را قرارداد که عبدالرحمن رهبر "العارض و الخرج" شود و سالم بن سبهان هم در مقابل آزادی سعودی هایی که در حائل بودند، آزاد شود. پس از آن ابن رشید به جنگ ساکنان القصیم و حسن بن مهنا امیر بریده و زامل بن سلیم امیر عنیزه رفت که در نبرد الملیداء شکست خوردند.

هنگامی که عبدالرحمن از این موضوع باخبر شد، از ریاض بیرون رفت، اما ابراهیم بن مهنا برادر حسن بن مهنا، او را به بازگشت تشویق کرد، عبدالرحمن هم برگشت و با ارتش ابن رشید در حریملاء رو در رو شد و در مقابل آنها شکست خورد. پس از آن عبدالرحمن در بادیه زندگی کرد و آنگاه به قطر رفت که با استقبال امیر آن روبرو شد، خانواده عبدالرحمن در ادامه به کویت عزیمت کردند تا به این ترتیب، دولت دولت سعودی در سال 1891 میلادی در نبرد حریملاء از هم فرو بپاشد.عبدالرحمن بن فیصل آخرین امیر دولت دوم سعودی بود.

دولت دوم آل سعود در یک نگاه

امارت نجد
پایتخت : ریاض
زبان : عربی
حکومت : پادشاهی
مذهب : وهابیت(عقاید محمد بن عبدالوهاب)
تاسیس : 1818میلادی
سقوط : 1891 میلادی

امیران دولت دوم آل سعود

- ترکی بن عبد الله بن محمد بن سعود دوره نخست (1819-1820)
- ترکی بن عبد الله بن محمد بن سعود دوره دوم (1824-1834)
- مشاری بن عبد الرحمن (1834-1834)
- فیصل بن ترکی دوره نخست (1834-1838)
- خالد بن سعود بن عبد العزیز بن محمد بن سعود (مامور شدن از سوی مصری ها) (1838-1841)
-عبد الله بن ثنیان بن إبراهیم بن ثنیان بن سعود (1841-1843)
- فیصل بن ترکی دوره دوم (1843-1865)
- عبد الله بن فیصل بن ترکی دوره نخست (1865-1871)
-سعود بن فیصل بن ترکی دوره نخست (1871-1871)
-عبد الله بن فیصل بن ترکی دوره دوم (1871-1873)
-سعود بن فیصل بن ترکی دوره دوم (1873-1875)
-عبد الرحمن بن فیصل دوره نخست (1875-1876)
-عبد الله بن فیصل بن ترکی دوره سوم (1876-1889)
-عبد الرحمن بن فیصل دوره دوم (1889-1891)

 

چگونگی شکل‌گیری سومین دولت آل سعود

دولت سوم آل سعود، میراث دولت‌های نخست و دوم سعودی به شمار می رود، این دولت، پانزدهم ژانویه 1902 میلادی به دست موسس آن عبدالعزیز آل سعود در چارچوب تلاش های وی برای سیطره این خاندان بر تمام عربستان تشکیل شد،‌وی مناطقی را که تابع دولت های نخست و  دوم سعودی بود، در قلمرو این حکومت قرار داد.

تاریخ مرحله پایانی تاسیس حکومت معاصر آل سعود

پایتخت :          ریاض

زبان :              عربی

حکومت:         پادشاهی مطلق

مذهب رسمی: وهابیت

بنیانگذار :    عبدالعزیز آل سعود  1902–1921

رخدادهای تاریخی

نبرد جراب                 24 ژانویه 1915

نبرد ریاض                 15 ژانویه 1902

سقوط امارت حائل     دوم نوامبر 1921

دولت سوم آل سعود، میراث دولت های نخست و دوم سعودی به شمار می رود، این دولت پنجم شوال 1319 هجری قمری برابر با پانزدهم ژانویه 1902 میلادی به دست موسس آن عبدالعزیز آل سعود تشکیل شد.

کنفرانسی در ریاض با شرکت علماء و روسای نجد برگزار شد که شرکت کنندگان تصمیم گرفتند عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود حاکم نجد و جانشینان وی، لقب سلطان(پادشاه) بگیرند. عبدالعزیز آل سعود نامه ای به نماینده تام الاختیار و ارشد انگلیس نوشت و وی را در جریان این تصمیم قرار داد، حکومت انگلیس هم در 27 ذی الحجه 1339 هجری قمری برابر با دوم سپتامبر 1921 میلادی، ابن سعود و جانشینانش را به عنوان پادشاه نجد به رسمیت شناخت. پادشاهی که تا زمان اعلام تشکیل پادشاهی عربستان سعودی در سال 1932 میلادی برپا بود.

عبدالرحمن بن فیصل به همراه خانواده اش از نجد مهاجرت کرد و در کویت رحل اقامت گزید، کویتی که شیخ محمد آل صباح امیر آن بود و به دستور دولت عثمانی، حق اقامت به آل سعود در کویت داد. از اینجا می توان با موضع دولت عثمانی در قبال آل سعود پس از سقوط دولت دوم آنها (1309 ـ 1319هجری قمری برابر با 1891 ـ 1902 میلادی) آشنا شد که محدود کردن تحرکات و مکان اقامت آل سعود نشان دهنده نگرانی عثمانی ها از توطئه چینی و آشوب سعودی ها علیه آل رشید بود.

پایان دومین دولت سعودی به تدریج صورت گرفت؛ این دولت تا پیش از سقوط، دولت قدرتمندی در شبه جزیره عربستان به ویژه در دوره حکومت فیصل بن ترکی از مطرح ترین امیران آن به شمار می رفت، اما در نتیجه عوامل متعددی در نهایت از هم فروپاشید و عثمانی ها منطقه الاحساء را هدف حملات خود قرار دادند و آل رشید هم تمام سرزمین نجد را تحت سیطره خود قرار دادند و این خاندان به حکومت آل سعود در تمام نجد پایان داد، این در حالی بود که امارت آل رشید با حمایت فیصل بن ترکی از عبدالله بن رشید به عنوان امیر جبل شمر شکل گرفت.

از آن زمان امارت رشیدی بر پا بود، امارتی که پایه های حکومت آل سعود را در نجد ویران کرد و آنگاه در دوران عبدالرحمن بن فیصل آخرین امیر دولت دوم سعودی، مهر سرنگونی بر آن زد.

پیشینه‌های سقوط

اختلافاتی که میان فرزندان فیصل بن ترکی به وجود آمد، سبب تضعیف شدید دولت دوم سعودی شد. پس از مرگ فیصل بن ترکی آل سعود، عبدالله بن سعود بزرگترین فرزندش، در سال 1282 هجری قمری برابر با 1865 میلادی جانشین وی شد، اما این مساله سبب بروز اختلافات میان وی و برادرش، سعود شد که در نهایت خروج و شورش سعود را به دنبال داشت، موضوعی که فرصت را برای سیطره آل رشید، امیران جبل شمر و تحرکات ترکان عثمانی در الاحساء و قطیف فراهم کرد.

رابطه میان فیصل بن ترکی و عبدالله بن علی بن رشید امیر وی در جبل شمر، رابطه خاصی بود و با رابطه وی با امیران دیگر فرق داشت. این رابطه حسنه میان رهبران سعودی و امارت الجبل ادامه داشت تا اینکه اختلافات میان طرفین در دوران عبدالله بن فیصل آل سعود و محمد بن عبدالله بن رشید آغاز شد و این اختلافات به درگیری هایی منجر شد که نتیجه آن سیطره امیر محمد بن عبدالله بن رشید بر عبدالرحمن بن فیصل آخرین امیر دولت دوم سعودی و سرنگونی آن در سال 1309 هجری قمری برابر با آگوست 1891 میلادی بود.

هنگامی که عبدالرحمن حاکم ریاض بود، محمد بن عبدالله آل رشید تصمیم گرفت قصیم و ریاض را تحت سیطره خود قرار دهد.

روابط بسیار گرم آل سعود و آل خلیفه

واقعه الملیداء با شکست سنگین طرفداران عبدالرحمن بن فیصل آل سعود همراه شد، وی تصمیم گرفت پیش از رخ دادن فاجعه به آنها کمک کند، اما هنگامی که به همراه لشکریانش به الخفس در 115 کیلومتری ریاض رسید، خبر پایان درگیری و پیروزی ابن رشید به وی رسید.

عبدالرحمن با درک این نکته که ابن رشید قطعا به سوی موضع نیروهایش پیشروی خواهد کرد و با اطلاع از ضعف موقعیت نظامی اش به سبب شکست در برابر محمد بن رشید در پی نبرد الملیداء در سال 1308 هجری قمری برابر با 1891 میلادی، به دنبال منطقه امن تر برای خانواده اش به سوی مناطق واقع بین یبرین و الاحساء رفت تا از تیررس حملات ابن رشید در امان باشند. با این حال به سبب دشواری زندگی در صحرا برای زنان و کودکانش، فرزندش، عبدالعزیز را به سوی شیخ عیسی بن خلیفه حاکم بحرین فرستاد و از وی خواست با اقامت خانواده اش موافقت کنند، شیخ عیسی از این درخواست استقبال کرد، عبدالرحمن آل سعود، فرزندان و زنانش را به بحرین فرستاد که با استقبال گرم حاکم این جزیره روبرو شدند.

عبدالرحمن آل سعود پس از اطمینان یافتن از مکان امن زنان و کودکانش در بحرین، تلاش کرد ریاض را از آل رشید بازپس گیرد، طرفدارانش را از بادیه جمع کرد، ابراهیم بن مهنا برادر حسن بن مهنا امیر مشهور بریده را هم همراه خود دید، عبدالرحمن با نیروهایش به منطقه الدلم حمله کردند و بر آن مسلط شدند و کسانی را که با محمد بن رشید همسو بودند، اخراج کردند، آنگاه راهی ریاض شدند و در سال 1309 هجری قمری برابر با 1891 میلادی وارد آن شدند. عبدالرحمن در حریملاء واقع در شمال ریاض اقامت کرد.

هنگامی که اخبار تحرکات عبدالرحمن آل سعود به محمد بن رشید رسید، فورا با ارتش خود از حائل به سمت ریاض حرکت کرد، دو لشکر در حریملاء به هم رسیدند، لشکر عبدالرحمن از هم فروپاشید و برخی از نیروهایش کشته شدند و ابن رشید هم وارد ریاض شد و محمد بن فیصل را به عنوان امیر آن باقی گذاشت و خود به حائل بازگشت. نبرد حریملاء رویاها و آرزوهای عبدالرحمن آل سعود را ادامه تحرکات نظامی خود بر باد داد، وی در حالی به چادر خود در بادیه برگشت که فرزندش، عبدالعزیز در اطراف منازل عجمان مستقر بود.

نبرد حریملاء آخرین جنگ های حاکمان دولت دوم سعودی بودند که با سقوط آن دومین دوره از تاریخ حکومت آل سعود هم به پایان رسید.

تحرکات سیاسی آل سعود؛ رفاقت دیرینه با آل صباح در کویت

آل سعود بهره زیادی از اقامت خود در کویت برد، به طوری که تحرکات سیاسی و غیر سیاسی خود را از آنجا برای احیای حکومتی که از دست دادند، آغاز کردند. دولت عثمانی به آل صباح تاکید کرده بود که در صورت بروز طمع ورزی محمد بن رشید یا تلاش وی برای استقلال از دولت عثمانی یا تماس با قدرت های سیاسی خارجی دارای حاکمیت در منطقه خلیج فارس، آل سعود قدرتی است که نمی توان آن را نادیده گرفت.

نکته قابل توجه، این است که پیوندهای رابطه حسنه میان آل سعود و آل صباح و به طور خاص میان شیخ مبارک الصباح و عبدالعزیز آل سعود، محکم و استوار بود .  گفته شده بود که شیخ مبارک الصباح با حمایت قاطع از عبدالعزیز تلاش کرد از قدرت آل سعود برای ضربه زدن به ابن رشید دشمن و رقیبش بهره ببرد، به ویژه پس از اینکه، مبارک از محمد الصباح و جراح الصباح دو برادرش راحت شد، رابطه میان مبارک الصباح و عبدالعزیز ابن متعب بن رشید با توجه به حمایت مبارک الصباح از آل سعود که در کویت اقامت کرده بودند، تیره شد.

نکته دیگر باید به درگیری هایی که میان ‌آل رشید و آل صباح رخ داد، اشاره کرد تا جایی که حملات ابن رشید به مرزهای عراق هم امتداد یافت و شیخ سعدون پاشا ابوعجیمی رئیس قبائل المنتفق که از شیخ مبارک علیه آل رشید حمایت می کرد، با این حملات به مقابله پرداخت.

پیشنهاد دولت عثمانی

عاکف پاشا نماینده عثمانی در الاحساء، نماینده ای را نزد عبدالرحمن فرستاد و در نزدیکی المبرز در دو مایلی شمال الهفوف با یکدیگر دیدار کردند، آنگاه امارت ریاض را به وی پیشنهاد داد به این شرط که به حاکمیت دولت عثمانی اعتراف کند و هر سال هم مبلغ شش هزار ریال خراج بپردازد و در مقابل دولت عثمانی هم متعهد می شود از وی با پول و سلاح حمایت کند، اما عبدالرحمن با این بهانه که از شورش طرفدارانش می ترسد، از پذیرش این پیشنهاد سر باز زد.

گفته می شود که هدف دولت عثمانی این بود که با جذب عبدالرحمن و تبعیت وی از این دولت، عدم حملات وی یا طرفدارانش به منطقه الاحساء و قطیف تضمین می شود که نکته مهمی برای آن به شمار می رفت و همچنین تضمینی برای عدم سوء‌استفاده انگلیس رقیب دولت عثمانی از موضوع عبدالرحمن آل سعود بود. با این حال گفته شده است که عبدالرحمن این پیشنهاد عثمانی ها را به دلیل بی اعتمادی به آنها یا بی  اعتمادی به وفاداری عشایر نجدی نسبت به خود پس از پیروزی های پیاپی ابن رشید نپذیرفت.

عبدالرحمن پس از مخالفت با پیشنهاد دولت عثمانی، تصمیم گرفت در کویت باقی بماند، چون نسبتا از خطر دشمنش، محمد بن رشید، دور بود و همچنین کویت به عنوان پناهگاه طرفدارانش بود که از نجد فرار کرده بودند، به همین سبب حضور عبدالرحمن در کویت فرصتی برای اطلاع از شرایط و اوضاع نجد از طریق فعالیت تجارش بود و نیز فرصتی برای ارتباط با دشمنان ابن رشید فراهم می کرد.

اما محمد بن صباح حاکم کویت از دادن اجازه به وی برای اقامت در کویت عذرخواست.به نظر می رسد علت امتناع محمد بن صباح از دادن اجازه اقامت به عبدالرحمن به دو مساله برگردد که اولین مورد آن سفارش و یا بهتر بگوییم دستور عثمانی ها بود و دومین مورد هم به نگرانی و ترس امیر کویت از محمد بن رشید برمی گردد، به همین سبب عبدالرحمن اقامت در بادیه را به اجبار برگزید که پیش از نبرد حریملاء در آن ساکن بود.

عبدالرحمن نامه ای برای "قاسم بن ثان" امیر قطر نوشت و وضعیت خود را برای وی تشریح کرد، ابن ثان از وی استقبال کرد و وی نیز به قطر رفت و خانواده اش هم که مدت دو ماه از آگوست تا نوامبر 1892 میلادی در بحرین بود، به وی پیوست. اما ناگهان، دولت عثمانی موضع خود را در قبال عبدالرحمن آل سعود تغییر داد و با درخواست وی برای اقامت در کویت موافقت کرد، به همین سبب توافقی به دست آمد مبنی بر اینکه عبدالرحمن و خانواده اش در کویت اقامت کنند و دولت عثمانی هم حقوق ماهیانه به میزان شصت لیره عثمانی به وی پرداخت کند.

 

 

                                                                                                نقشه دولت سوم آل سعود

اما علت تغییر موضع دولت عثمانی این بود که این نکته را درک کرد که حضور عبدالرحمن در کویت تضمین کننده کنترل تحرکاتش است و می تواند مانع ارتباط وی با برخی قبایل شود یا به تعقیب یا منع فعالیت هایش دست بزند. عبدالرحمن و عبدالعزیز، پسرش که بعدها ملک عبدالعزیز شد، در سال 1892 میلادی در کویت اقامت گزید که عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود از همین کویت بود که اولین گام خود را برای تشکیل پادشاهی فراگیر آل سعود برداشت.

محمد بن عبدالله بن رشید که حاکمیت مطلقی در نجد داشت، در 29 نوامبر 1897 میلادی در حائل درگذشت. پس از وی، عبدالعزیز بن متعب عبدالله ابن رشید برادرزاده اش، جانشین وی شد.

آل سعود، پس از سقوط دولت دوم خود در نجد، سلطه خود را بر این منطقه و مناطق دیگر شبه جزیره عربستان از دست داد، اما زمینه تشکیل سومین دولت سعودی از بین نرفت و هواداران آنها در نجد همچنان به تحرکات خود با وجود حکومت آل رشید ادامه دادند.

ادامه دارد...

انتهای پیام/.