اینجا شهر گِرد "حقیقتی افسانهای" میچرخد/ هفت وادی جنگ و نسل سومی در مواجهه با دفاع مقدس
این روزها در گلستان شهدا که پا بگذاری حس و حال جدیدی را تجربه خواهی کرد؛ حس و حالی اساطیری از زندگی و روزهای اسطورهای سرنوشت ایران!
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، کتاب جنگ به ظاهر سالهاست که بسته شده اما هنوز گوشهای از خاطرات دفاعی که مقدس شد به خون شهدای ایران و رشادتهای جانبازان و آزادگان این مرز و بوم، در سربرگهای تقویم تاریخ ورق میخورد.
هرسال 31 شهریور که میرسد مردم و به خصوص آنان که متولد دهههای 50 و 60 هستند، عقبگردی به سالهای گذشته خود خواهند داشت؛ زمانی که در ظهر آخرین روز تابستان صدای آژیر و ناگهان بمباران شهرها و حمله نظامی عراق به جنوب کشور تمام ایران را متعجب ساخت.
اما اکنون با گذشت بیش از 30 سال از انقلابی که پا گرفت و با جنگ تحمیلی بزرگ شد، نسلهای دوم و سوم پس از جنگ هنوز مبهوت آنچه در این 8 سال پر افتخار گذشت، هستند.
کل جهانیان میدانند که جنگ تحمیلی عراق و ایران به خاطر حضور نیروهای رزمی از اکثر کشورها در رژیم بعثی و مقاومت یک تنه ایرانیان به پشتوانه رهبری مقتدر از سوی دیگر، آن را به جنگ جهانی سوم موسوم کرده و بدون شک نقش مردم اصفهان در این جنگ بزرگ نیز از چشم هیچکس دور نخواهد بود.
گلستان شهدای اصفهان؛ راوی افسانهای نشات گرفته از حقیقت
اصفهان با تقدیم بیش از 23 هزار شهید و قرار گرفتن در رتبه دوم کشور به خاطر از خود گذشتگی جوانانش و رسیدن به لقاء الله، نقش بی بدیلی را در جنگ تحمیلی ایفا کرد و امروز وظیفه ماست که برای نزدیک شدن و ملموس کردن اقدامات دلیرانه جوانان آن زمان، قدمی بزرگ برداریم.
اینجا شهری است که همیشه مردمش به شهادت مردانش بالیدهاند و روزهایش را با مرور زندگینامه شهدا و اتفاقات جنگ سپری کردهاند، مردمی که در دل تاریخشان از «حقیقتی افسانهای» سخن میگویند.
این روزها در گلستان شهدا که پا بگذاری حس و حال جدیدی را تجربه خواهی کرد؛ حس و حالی اساطیری از زندگی و روزهای اسطورهای سرنوشت ایران!
در میان قبور شهدا که قدم میگذاری، دلت آرام میگیرد و این آرامش زمانی بیشتر میشود که تابلوهایی با نوشتههای جبهه روی آن، پیش چشمت نمایان میشود؛ «لبخند بزن برادر»، «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، «شهادت هنر مردان خداست» و دیگر نوشتههایی که هر یک بیشتر از دیگری تو را به وادی شهدا نزدیک میکند.
شهدا هفت شهر عشق خدا را گشتند و ما هنوز اندر خم یک کوچه این راه ماندهایم، کوچهای که بسیج شهرداری اصفهان با یاری لشکر 14 امام حسین(ع) برآن شدند تا به مناسبت هفته دفاع مقدس آن را برای ما تداعی کنند.
جایگاه بزرگی برای اجرای نمایش چند رسانهای «حقیقتی افسانهای» در محوطه گلستان شهدا در نظر گرفته شده بود، قبل از شروع اجرا مردم جلوی ورودی تونل جنگ جمع شده بودند و با نگاه کردن به تابلوهای نصب شده روی دیوار کاهگلی، خاطرات خود را مرور میکردند؛ هرچه ساعت به شروع اجرا نزدیکتر میشد به تعداد جمعیت هم افزوده میگشت.
درحالیکه هیچکس از اتفاقات درون این تونل خبر نداشت؛ هراز گاهی پرده مقابل مردم کنار میرفت و گوشههایی از داخل این راهرو مرموز نمایان میشد و موضوع جدیدی برای گفتوگوی حاضرین به وجود میآورد.
هفت وادی جنگ و نسل سومی که همچنان در حیرت دفاع مقدساند!
نمایش آغاز شد؛ پردهها کنار رفت، جمعیت با ابهامی که همچنان در سرشان وجود داشت وارد تونل نمایش شدند و اینجا بود که تازه مفهوم عبارت چند رسانهای بودن آن را متوجه شدند.
وادی نخست؛ صدای آژیر و جیغ و پرواز هواپیمای جنگی و ریخته شدن بمب بر سر مردم، با دیدن زنی که در گوشهای از خانه مخروبهاش نشسته و بر سر و سینه خود میزند؛ و قدم زدن ما در کوچههایی که هنوز شعارهای زمان انقلاب را روی خود نگه داشته است، حس و حال لحظه آغازین جنگ را در مقابل دیدگانت تصویر میکرد.
در وادی دوم؛ رزمندهای که گویا دچار مصدومیت شده و در گوشهای از زمین افتاده و بدون هیچ ترسی در خلوت خود با خدا انس گرفته و آرامشی که در چهرهاش میبینی، لرزه چند لحظه قبل را از تنت بیرون کرده و "الا بذکر الله تطمئن القلوب" را برایت یادآوری میکند.
جلوتر که میروی با دیدن سنگر فرمانده در کنار اسباب و وسایل منزلهایی که مورد هجوم دشمن قرار گرفته و اهالی آن را مجبور به ترک خانه و دیارشان کرده، تو را با صحنهای جدید مواجه میکند؛ اینجا وادی سوم، خط مقدم جبهه است!
نور صحنه کم و زیاد میشود، تابلوهای دست نوشته شهدا از دور هویدا است، هنوز صدای تیر و توپ و تفنگ ادامه دارد که از پشت یک سنگر رزمندهای اسلحه به دست بیرون میآید و به صورت نمادین شروع به تیراندازی و البته دفاع از خاک میهنش میکند و تو همچنان در حیرت وادی چهارم که مستقیما در مقابل دشمن است، میمانی.
وادی پنجم که تو را به یاد شبهای عملیات و شاید کمی بیشتر غواصان کربلای 4 بیاندازد؛ غواصانی که در سیاهی شبها دل به اروند بی نام و نشان زدند و در نهایت به آرامی خود را غرق دریای معرفت الهی کردند.
اینجاست که صدای پای آب و قدم زدن در نیزارها همراه با شنیدن صدای جیرجیرک و نور مهتاب تو را به عرش خدا میبرد؛ البته ایفای نقش بازیگران صحنه که همگی از جوانان هم سن و سال خودت هستند به تاثیرگذاری هرچه بیشتر آن میپردازد.
صحنههای مبارزه که تمام میشود، وارد مرحلهای جدید از این نمایش چند رسانهای خواهی شد؛ وادی ششم بیمارستانی است که تعدادی مجروح روی تختهای آن خوابیدهاند، هنوز صدای درگیری نیروهای خودی با دشمن به گوش میرسد که با دیدن نوجوانی حدوداً 15 ساله که با جراحات زیادی روی تخت خوابیده و ناله میکند و پرستاران و دکترانی که از کنارت رد میشوند و به مداوای مجروحین میپردازند اشک از گوشه چشمانت جاری میشود و چند لحظهای سر جایت میخکوب میمانی.
در نهایت با گذر از محوطهای که با پلاکها و سربندهای مختلف یازهرا(س)، یاحسین(ع) و غیره مزین شده، وارد وادی آخر عشق خواهی شد؛ اینجا میدان مین است و آخرین گذرگاه عابران بی نام و نشان جنگ!
استقبال کم نظیر جوانان با تیپ و سلیقههای متفاوت از نمایش «حقیقتی افسانهای»
از تمامی این مراحل که گذشتی، زمانی که خوب روح و روانت با تاریخ همیشه ماندگار ایران صیقل یافت و با تمام حواس پنجگانهات سرگذشت جبهه را درک کردی؛ وارد محوطهای برای شروع برنامه اصلی میشوی.
پخش کلیپهای مختلف و اجرای تئاترهایی با مضامین اسیری نیروهای عراقی و اعزام رزمندگان ایرانی، در کنار روایتگری راویان جنگ که خودشان روزگارانی زیبا و به یاد ماندنی را تجربه کردهاند، به تاثیر پذیری هرچه بیشتر مخاطبان از دوران دفاع مقدس میانجامد؛ نمایشهایی که عموما قالب طنز داشته و در کنار خندیدن، نکات ظریفی از مظلومیت رزمندگان ایرانی را برایت تصویر میکند.
موسیقی زنده و اهدای جوایز به شرکت کنندگان در مسابقه برنامه نیز از دیگر بخشهایی است که مورد استقبال حاضرین قرار گرفت و سبب شد این برنامه برای اجرای بیشتر در اصفهان تمدید شود؛ البته حضور مسئولان را هم نباید از قلم انداخت؛ آنانکه هنوز دغدغه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در بین جوانان امروزی را داشته و با حضورشان این دغدغه را به شهروندان نشان میدهند.
همیشه گفتهاند شهدا متعلق به تمامی مردم شهر هستند و نمیتوان یک نفر را به خاطر داشتن عقیده سیاسی خاص یا ظاهری متفاوت، از انس گرفتن با شهیدان بازداشت؛ این را زمانی متوجه شدم که جوانانی را در این مراسم دیدم که اگر بنا را بر قضاوت ظاهری بگذاریم شاید هیچ ارتباطی بین آنها و گلستان شهدا و جنگ نیابیم اما همین افراد با گذشتن از تونل جنگ و دیدن صحنههای مختلف در نهایت با چشمانی خیس از مجلس بیرون رفتند.
مردم این شهر هیچگاه از یاد نخواهند برد تاریخچه ایران چگونه رقم خورده و جمهوری اسلامی برای اینکه باقی بماند چگونه ریشهاش را با خون جوانان آبیاری کرده است؛ اینکه ما اکنون در کمال آرامش و امنیت در خیابانهای شهر قدم میگذاریم به خاطر رشادتهای این جوانان است؛ جوانانی که امروزه تنها سهمشان از زندگی دنیوی؛ نام گذاری کوچه و خیابانها به نام آنهاست..
گزارش از فوزیه یکتاپور
انتهای پیام/