پیچیدگی تکنیک دلیل تمرکززدایی از پیام / آیا این یک تئاتر است؟
«جاودانگی» در وهله نخست یک تئاتر است و شاید شقی جدید از دیدن تئاتر. نمایشی است که میتواند چندان وابسته به سالن نباشد، میتواند بسته به محیط و فضا تکثیر شود؛ اما سادگی داستانش، آن را به عقب میراند و عموم را مدهوش موسیقی و تکنیک خود میکند.
باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» - احسان زیورعالم
نخست تئاتر را مشتق از واژهای میدانند به معنای دیدن؛ یعنی تئاتر بهانهای است برای دیدن. از سوی، تئاتر را مکانی میدانند برای دیدن چیزی؛ یعنی تئاتر مکان و زمانی است مهیا برای آنکه چیزی دیده شود و از قضا این مفهوم به قدری تکثرپذیر است که آن چیز را هم تئاتر مینامیم. حال در این تودرتویی تئاتر میبینیم و میشنویم که کسی میگوید این تئاتر نیست و سؤال این است که دقیقاً چه چیزی تئاتر نیست و چه چیزی آن را از تئاتر بودن فرو میکشد.
دوم با چنین مقدمهای به سراغ نمایش «جاودانگی» به کارگردانی نمیا دهقان میرویم. نمایش «جاودانگی» داستان خاصی ندارد. اصلاً نمیتوان آن را داستانگو دانست، با این حال داستان میگوید. نمایش مردی را به تصویر میکشد که درگیر رفتارهای روزانه و کلیشهای است. او از خواب برمیخیزد، صبحانه میخورد، سرکار میرود، ناهار میخورد، روزنامه میخواند و در نهایت میخوابد. این برنامه هر روز اوست. پس تصمیم میگیرد از این روزمرگی خلاص شود و خود را آزاد کند. او مهاجرت را میپذیرد، تن به وداعی میدهد و در مسیری گام برمیدارد که خود تبدیل به یک روزمرگی میشود.
نمایش «جاودانگی» اثری است دو قسمتی، قسمت نخست آن اجرایی است صامت با حرکات طراحی شده که فرزین صابونی براساس موسیقی فرشاد منظوفینیا اجرا میکند. قسمت دوم بخشی است که نقش صابونی را کمی کمرنگ میسازد و پای انیمیشن را به نمایش باز میکند. قسمت نخست جایی است که برای مخاطب تازگی ندارد؛ ولی به سبب زمانبندی شایسته و موسیقی جذاب مخاطب را مجاب به دیدن میکند. بزنگاه نمایش زمانی است که بر پرده سیاه انتهایی سالن، سالنی که هیچ دکوری در آن دیده نمیشود، تصویری سفید ظهور می کند و بازتابی از فرزین صابونی بر آن نقش میگیرد. صابونی به سان شخصیتی در انیمیشنی روی پرده جان میگیرد؛ در حالی که خود گاه روی زمین درازکش است و گاهی نیمخیز بدون پیش رفتنی، به اندام تصویر خود جان میدهد. همه چیز شبیه بازآفرینی در برابر پرده سبز است. دقت کنید: پرده سبز. این همان جایی است که میتواند مورد مناقشه باشد.
سوم زمانی در تمرین از نیما دهقان پرسیدم که آیا ممکن است برخی بگویند که این اثر تئاتر نیست، او جواب را به پس از اجرا موکول کرد. حال که به پایان نمایش نزدیک میشویم میتوان بازخورد مخاطب را دنبال کرد. در این مواجه اتفاق جالبی رخ داده است. کافی است نگاهی به آمار کسانی داشته باشیم که کار را دوست داشته با آنان که دوست نداشتهاند. تقریباً دو عدد به یکدیگر نزدیک است؛ اما قسمت جالب این است که دوستداران به مدح اثر پرداخته؛ ولی مخالف آن را ذم نکرده است. اصلاً شما نمیتوانید دیدگاه مخالفی برای مثال در سایت تیوال بخوانید. این مسئله جایی است که در ذهن یک مشاهدهگر ایجاد سؤال میکند که چه چیز باعث شده عدهای نمایش نیما دهقان را بستایند و برخی در برابر فقدان علاقه، سکوت کنند.
چهارم به نظر میرسد مخاطب نیما دهقان در مواجه با نمایش «جاودانگی» درگیر یک تردید میشود. او نمیداند آنچه میبیند تئاتر است یا خیر. برای او تعریف شده است تئاتر بازی یک یا چند بازیگر در برابر اوست که شاید در قالب عروسک یا سایه یا چیز دیگری نمود پیدا کند. اما از جایی که نمایش از حالت «عصر جدید»وار خود خارج میشود و وارد جهان انیمیشنی میشود مخاطب شک میکند. آیا انیمیشن نیز میتواند تئاتر باشد؟ جواب برای او سخت است. شاید برخی از افرادی که کار را نمیپسندند با همین مسئله کنار نمیآیند؛ ولی بدون شک موافقان شیفته خلاقیت کار شدهاند.
اما آیا این تئاتر است؟ به نظرم جواب در همان ابتدا آماده است. تئاتر دیدن است، دیدن چیزی که به سبب دیدن ما تئاتر میشود؛ یعنی مشروعیتش را از دیدن ما میگیرد. در نمایش دهقان از جایی شخصیت حقیقی، یک بدن زنده، جای خود را به یک تصویر میدهد. شبیه آن است که بازیگری در برابر آینه بازی کند و ما بازتاب واقعیت او را ببینیم. قدرت خلاقه او همین است که آینه را پویا کرده است و آن را در موسیقی در هم تنیده است؛ با این حال خام است.
تام استوپارد در نمایشنامه هملت داگ خود با ایدهای این چنین - بخش نهایی نمایش - دست و پنجه نرم میکند. او در ابتدا نمایشنامه هملت را در پانزده دقیقه اجرا میکند و سپس موفق میشود همان را در پنج دقیقه روی صحنه برد. در واقع او تکرار را معیاری برای دانستنهای بعدی برمیشمرد. برداشتی از الگوهای زبانشناسی ویتگنشتاین که در آن معنای هر چیزی در کاربرد آن متبادر میشود. همین چرخه معنایی در نمایش نیما دهقان نیز وجود دارد؛ اما برخلاف اثر استوپارد تنها به سرعت بخشیدن به افعال دارد تا روایت داستان. با این حال آمادگی فرزین صابونی در این موارد قابل تحسین است.
آنچه موجب میشود اثر دهقان برای شروع خام دیده شود سادگی در داستانی است که روایت میکند. به واقع سادگی داستان با پیچیدگی اجرا همخوانی ندارد. البته شاید فرض بر این باشد که در استفاده از تکنیک جدید بهتر است از داستان سادهای بهره برد تا تمرکز مخاطب روی تکنیک باشد؛ اما این نگرش اشتباه است. زیرا نمایش «جاودانگی» بیش از آنکه وابسته به تکنیک باشد، در راستای انتقال پیام خود است: روزمرگی و مهاجرت. لیکن پیچیدگی تکنیک به نظر میرسد تمرکز مخاطب را به سمت خود میکشاند تا مفهوم و مضمون نمایش. این مسئله درباره موسیقی نمایش نیز صادق است. موسیقی اتمسفر کلی اثر را به خود اختصاص میدهد. حواس و احساس مخاطب را به سمت خود میکشاند و باز این مفاهیم هستند که مخدوش میشوند.
«جاودانگی» در وهله نخست یک تئاتر است و شاید شقی جدید از دیدن تئاتر. نمایشی است که میتواند چندان وابسته به سالن نباشد، میتواند بسته به محیط و فضا تکثیر شود. «جاودانگی» موضوع جذاب با دلایل مختص نیما دهقان را دنبال میکند؛ اما سادگیش آن را به عقب میراند و عموم را مدهوش موسیقی و تکنیک خود میکند.
انتهای پیام/