روحانی، مسیردولتهای سازندگی و اصلاحات را میرود
عضو حزب کارگزاران سازندگی می گوید: دولت اصلاحات هم عملا یک قطعه مکملی از دولت سازندگی است و امروز هم که ما با دولت آقای روحانی، مواجه هستیم می بینیم همین مسیر طی شده است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، روزنامه آرمان گفت و گویی با «محمد عطریانفر» داشته است که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانید.
برخی معتقدند که دولت اصلاحات در مقابل دولت سازندگی قد علم کرد و کم نبودند اصلاحطلبانی که تا حد امکان، دولت سازندگی را نقد و آن را به اقتدارگرایی متهم کردند.
اینکه دولت اصلاحات در ظاهر و باز هم به علت برخی شعارها، از منتقدانهاشمی بود اما اینکه دولت اصلاحات در برابر دولتهاشمی آمد و پیروز شد، حتما شعار غلطی است. چون اصلا آقایهاشمی در نقطه ای نبود که بخواهد رقابتی کند و آقای ناطق نوری هم آینه تمام نمای آقای هاشمی رفسنجانی نبود که بگوییم مردم در مخالفت باهاشمی به صحنه آمدند و به آقای خاتمی رای دادند که مخالفتشان را نشان دهند. چون برخی تحلیل ها این است که مردم از این جهت به آقای ناطق نوری رای ندادند چون او را ادامه دهنده دولت قبل می دانستند. در صورتی که از سال 72تا سال 76جهتگیریهای مخالف آقای ناطق و آقایهاشمی علنی شد.
به حدی که حتی منجر به تشکیل یک گروه نیمه سیاسی به نام «کارگزاران» شد. این در حالی است که منازعات سیاسی آن زمان، دلالت بر این داشت کههاشمی سخن دیگری می گوید یا سخنی که در نماز جمعه هفته قبل از انتخابات که تعیین کننده بود چه بود! یا حتی این موضوع مطرح میشد که اساسا شخص رئیس دولت اصلاحات، بالنده و پرکشیده از دولت آقایهاشمی رفسنجانی بود و جزو چهرههای شاخصی بوده که در دولت آقایهاشمی مطرح شده و بالا آمده بود.
تحلیل شما از این منازعات چیست؟
تحلیل من این است که دولت اصلاحات، اگرچه در گام نخستین و در دوره نخست یا حداقل در سال اول و دوم دوره اول به تعبیری تحت عنوان «توسعه سیاسی، توسعه متوازن، توسعه اجتماعی و تربیت نهادهای مدنی» را شعار نخست قرار داد اما به شهادت رئیس دولت اصلاحات، سخن او در پایان دوره اش به آقایهاشمی این بود که ای کاش من از همان ابتدا بهطور تمام عیار، همان مسیری که شما آمده بودید را دقیقا از همان نقطه ادامه می دادم.
دولت اصلاحات جز سالهای نخست که عوارض سیاسی و اجتماعی را به پای خودش آورد، مضاف بر اینکه دستاوردهایی هم داشت، فضایی را به هم زد و به هر حال برای سطوحی از موقعیت خودشان در قدرت گرفتاری ایجاد کرد. عملکردی که اصلاحات و چهرههای شاخص اصلاحات در زمان خود داشتند، ادامه همان روند بود و به همان مبانی پایبند و وفادار ماندند و دست بر قضا، همه چهرههایی که در بهبود اوضاع اقتصادی و تامین نیازهای مردم و تقویت توسعه و ارتقای منزلت مردم در جامعه نقش داشتند، همان چهرههایی بودند که در دولت آقایهاشمی شاخص بودند.
لذا دولت اصلاحات هم عملا یک قطعه مکملی از دولت سازندگی است و امروز هم که ما با دولت آقای روحانی، مواجه هستیم می بینیم همین مسیر طی شده است. ما در این رابطه تاریخی، بهطور مشخص از سال 68تا به امروز، عملا با یک ورژن جدید اما با همان هویت ملی و انقلابی و توسعه همه جانبه مورد انتظار جامعه ایرانی که در شان ملت ایران بود و خودش هم ادامه جنگ بود، این مسیر را جلو آمدیم.
بداخلاقی های سیاسی تقریبا از سال 76شروع شد. مباحثی که در ارتباط با آقایهاشمی در دوره اصلاحات مطرح شد یا سخنانی که از سوی برخی چهرههای اصلاحطلب بیان میشد که شما فرمودید آنها بعدها اظهار پشیمانی کردند، از جمله این بداخلاقیهاست. از سوی دیگر، بعد از آنها هم شعارهایی مطرح شد مانند توسعه سیاسی، دموکراتیزه کردن ایران و شعارهایی از این دست که به نوعی از طرف بعضی از چهرههای اصلاحطلب تندروی خوانده شد و بعد هم نتیجه اش این شد که ما شاهد شکل گیری به قول شما آن قطعه کرم خورده درخت انقلاب تا سال 92بودیم. نظرتان در ارتباط با این کارها و این شعارها و اقداماتی که منجر به شکل گیری دولت آقای احمدینژاد شد، چیست؟
اگر بخواهیم تعبیر مناسبی داشته باشیم، تحولی که در سال 76رخ داد به تعبیر بنده یک پدیده مدنی، درونی و مسالمتآمیز از جنس خود انقلاب بود. امام با همکاری نجیب ترین، خالص ترین و صادق ترین همفکران و حواریون خود، ایران را از تلاطم های پس از انقلاب رهایی داد و به ثبات و آرامش رساند.
باور من این است که دوم خرداد 76از جنس انقلاب 57بود. به این معنا که جامعه ما یک پوستاندازی اساسی کرد و مردم می خواستند بگویند ما بالغ شده ایم و در مقطعی حرف شما را گوش کرده ایم اما قرار نیست شما به نمایندگی از ما برای ما تعیین تکلیف کنید، چون ما انسان های بالغی هستیم و شما هم تجربههای موفقی از ما به یاد دارید و ما هم نجابت داشتیم و سخاوتمندانه در اختیار شما بودیم. حالا جنگ هم تمام شده و خودمان صلاحیت انتخاب مدیر را داریم. اگر می گویید مردم و مجلس در راس امور هستند، اجازه دهید خودمان انتخاب کنیم.
نماد این حرکت، دولت اصلاحات و شخص رئیس دولت اصلاحات شد. اما در باب مقایسه عرض می کنم و باورم این است که رئیس دولت اصلاحات و هیچ کدام از شخصیت های ما، به گرد شان و شخصیت امام راحل نمی رسند. همه این عزیزان فرزندان این پدر بزرگوار هستند. به نظر من، رئیس دولت اصلاحات با درک روشنی که از حکومت و تجارب مدیریتی داشت، این استعداد را برای آرام کردن تلاطمی که در جامعه به وجود آمده بود، دارا بود. اما حقیقتا اطرافیان او فاقد صلاحیت کافی بودند و ایشان در این مسیر تنها ماند.
منبع: آرمان
انتهای پیام/