چرا گریه میکنیم؟/اوج اندیشه و احساس در اشک عاشورا
گریه حاکی از آسیبپذیری و پایین آمدن قدرت تحمل فرد و نشانه تسلیم او و برانگیزاننده احساس همدردی در ناظران است و از بروز رفتارهای خشونتبار در دیگران جلوگیری میکند زیرا رحم و شفقت را بر میانگیزد و گاه در طلب بخشایش به کار میرود.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، بسیاری از رفتارهای روزمره ما که در قالب دین تعریف میشود ریشه در نیازهای ذاتی ما دارد. من کارشناس مذهبی نیستم و در مورد رفتارهای مذهبی نمیتوانم نظر بدهم اما قطعاً از منظر یک پزشک روانشناس در مورد رفتارهای روزمره و مناسبتی انسانها به ویژه ایرانیان حرف برای گفتن دارم. شما در اوج خوشحالی چه میکنید؟ وقتی که احساس میکنید تمام شادی دنیا در وجودتان جمع شده و در یک لحظه خوشبختترین آدم دنیا هستید در همان لحظه چه واکنشی بروز میدهید؟ همه ما وقتی خوشحالیم، میخندیم و زمانی که در مدت کوتاهی اوج خوشحالی را تجربه میکنیم اولین و محتملترین رفتارمان گریه کردن است.
حالا چند سؤال دیگر؛ در اوج ناراحتی وقتی بغض راه گلویمان را بسته و احساس میکنیم دیگر راهی برای نفس کشیدن نداریم چه عکسالعملی از خودمان بروز میدهیم؟ گریه میکنیم. این دو شرایط متضاد با هورمونهای کاملاً متفاوت یک واکنش و عکسالعمل را در ما ایجاد میکند و آن هم گریه است. این چند سؤال را مطرح کردم تا از همین ابتدای مطلبم بتوانم توضیح بدهم که گریه کردن انسان آنطور که فکر میکنیم و میدانیم ساده نیست بلکه گریه یک رفتار و واکنش کاملاً پیچیده است. ما از زمانی که چشم به دنیا باز میکنیم تا زمانی که یکی را از دنیای فانی به دنیای باقی بدرقه میکنیم گریه میکنیم چون انسان هم در زمان نوزادی و هم در زمان مرگ گریه میکند.
دنیای متفاوت گریه نوزاد با گریه بزرگسال
تحقیقات علم رفتارشناسی ثابت کرده که گریه کردن انسانها در موقعیتها و شرایط مختلف اجتماعی، جغرافیایی و گاه کاملاً متضاد نشاندهنده بسیاری از مسائل ناگفته است. در بین رفتارهای انسانی و در مقابل گریه ما لبخند را داریم. جالب اینجاست که ما میتوانیم در اوج شادی و غم گریه کنیم اما نمیتوانیم در اوج غم مثل زمان اوج شادی بخندیم! تفاوت میان سیستم و مکانیزم خنده و گریه در همین محدودیت بروز مشخص میشود. هیچ انسانی با واژگان رفتاری مانند «اشک اندوه، اشک ماتم، اشک شوق و اشک شادی» بیگانه نیست.
حالا سؤال این است که گریه در هر زمان از طرف انسان نشانه چیست؟ اگر بخواهیم از ابتدای تولد بررسی کنیم میبینیم یک نوزاد با ورود به دنیای بیگانه گریه میکند پس این گریه یک نشانه اعتراض یا ناخشنودی است. در روزهای کودکی گریه نوعی بیان و ابراز نیاز کودک است. البته از طرف دیگر گاهی نوزاد برای حفظ حمایت اطرافیانش گریه میکند به همین خاطر است که ما سه ماه اول زندگی نوزاد گریههای او را بیشتر میشنویم. در حقیقت گریه نوزاد موجب تحکیم پیوند او با حامی و نگهدارندهای میشود که منبع تأمین تغذیه و نیازهای فیزیولوژیک و منشأ ارائه حمایتها و مراقبتهای لازم برای رشد نوزاد است.
اوج اندیشه و احساس در اشک عاشورا
در بزرگسالی و با تکامل عقل و درک فرد از دنیای اطرافش گریهها هدفمندتر و منطقیتر میشود. در این دوران فرد ممکن است به دلایل مختلفی مانند اندوه، مصیبت، خشم، درد، شادی و لذت گریه کند. پزشکان معتقدند که گریه کردن نشانهای از رنج جسمانی و استرس و به عبارت دیگر علامتی از تشویش فیزیولوژیک و فشار روحی است. از آنجا که گریه نوزاد برای حفظ حمایت نوزادی است و در عین حال گریه کردن انسان تا لحظه مرگ هم ادامه دارد حالا سؤال این است که در بزرگسالی گریه کردن با چه هدفی یا براثر چه عواملی ایجاد میشود؟ قطعاً گریه کردن باید اهداف بزرگتری نسبت به نیازهای نوزادی در بر داشته باشد و معنا و کارکرد و فوایدی هم داشته باشد والا از لحاظ تکاملی ادامه آن توجیهپذیر نخواهد نبود.
تأثیر گریستن در ایجاد آرامش
حالا سؤال اینجاست که اگر فردی گریه میکند پس از آن و در زمان آرامش، گریه کردنش چه تأثیر منفی یا مثبتی بر او میگذارد؟ تحقیقات نشان داده است که در مورد تأثیرات گریستن و جنبههای مثبت و منفی آن یافتههای قابل اعتنایی وجود دارد. گریستن بهعنوان یک رویداد رفتاری تحت تنظیم و کنترل دستگاههای سمپاتیک و پاراسمپاتیک صورت میگیرد. گریه در عین حال که باعث طی شدن روند سریع بهبودی هر فرد و به تعادل رسیدنش میشود میتواند حالت برانگیختگی اجتنابی بالایی بهوجود آورد که موجب انگیزش رفتارهایی میشود که به گریستن خاتمه میدهند. به عبارت دیگر همراه گریه آمیزهای از احساسات و حالات مثبت و منفی تجربه میشود.
زمانی که ما گریه میکنیم ناخودآگاه از حالت درونی با ضربان قلب تند و تپش قلب بسیار زیاد وارد مرحله آرامش و کنترل رفتارمان میشویم. در حقیقت بنا بر پژوهشهای آزمایشگاهی گریه با آهستهتر کردن تنفس اثرات آرامبخش دارد ولی تعریق و افزایش ضربان قلب همراه گریه مشابه تجارب ناخوشایند ناشی از استرس، تهییج و برانگیختگی است امّا جالب است که این اثرات منفی زودگذرند و تأثیرات جسمانی آرامکننده دیرپاتر هستند و بیشتر طول میکشند.
آیا گریه حالمان را خوب میکند؟
حالا سؤالی که مطرح میشود این است کسانی که بیشتر گریه میکنند خوشاخلاقتر هستند یا کسانی که کمتر گریه میکنند؟ گریهایها بیشتر ثبات عاطفی دارند یا کسانی که تحت هر شرایطی از گریه کردن دوری میکنند؟ چقدر مثل معروف ما ایرانیها «گریه کن سبک میشی» حقیقت دارد؟ یک بررسی رفتارشناسی توأم با روانشناسی که روی 3 هزار نفر صورت گرفت نشان داد که جز یک و سه دهم درصد از این افراد، مابقی عنوان میکنند که بعد از گریه خلق و خو و احوالشان بهبود پیدا کرده است. در حقیقت نتیجه این پژوهشها نشان داد که فواید گریستن بستگی به آن دارد که چه کسی میگرید و چرا میگرید و گریستن در چه زمان، مکان و شرایطی رخ میدهد. علاوه بر آن افرادی که از حمایت اجتماعی برخوردار بودند احتمال بهتر شدن آنها پس از گریه بیشتر بود. کسانی که مبتلا به اختلالات خلقی یا اضطرابی هستند کمتر از دیگران از فواید گریستن بهرهمند میشوند. همچنین افرادی که فاقد اشراف و آگاهی از زندگی احساسی خود هستند پس از گریستن حال بدتری پیدا میکنند.
اوج اندیشه و احساس در اشک عاشورا
البته من شخصا معتقدم گریه کردن یک راه آزاد و خودانتخابی برای هر انسان است که به وسیله آن میتواند احساسات منفی مانند خشم و اندوه را تخلیه کند چون اگر این نوع احساسات در فرد بماند و تخلیه نشود به افزایش بیماریهای روان تنی و آسیبهای جسمی و روحی منتهی میشود.
چرا گریه میکنیم؟
اگر کنجکاو هستید که بدانید معمولاً چند درصد از مردم جهان و به چه دلیلی گریه میکنند باید بگویم که بررسیهای آماری نشان میدهد 4درصد از روی ترس، 5درصد براثر اضطراب، 7درصد به خاطر همدردی، 10درصد از روی خشم، 21درصد بهخاطر شادی و 49درصد از مردم به خاطر اندوه گریه میکنند. این آمار بهترین سند است برای اثبات اینکه گریه منعکسکننده وضعیت روحی ماست و موجب میشود تا از احساسات خود آگاه شویم و تسکین یابیم.
از طرف دیگر بررسی اغلب شرایط پس از گریه نشان میدهد که ما انسانها چون بعد از گریه نیاز به یک حمایت حضوری و پشتوانه داریم پس به سرعت با سایر دوستان، اطرافیان و حتی انسانها ارتباط میگیریم. در حقیقت گریه موجب تقویت روابط انسانی و بین فردی نیز میشود و بهعنوان مکانیسمی مبتنی بر مبانی تکاملی در جهت نزدیکتر کردن افراد به یکدیگر عمل میکند. گریه اطلاعات قابل اعتنایی در باب نیازها و تعلقهای اجتماعی در اختیار ما قرار میدهد. گریستن، تعلق، دلبستگی و دوستی را افزایش میدهد و ارتقا میبخشد. گریه عاطفی در میان خانواده، دوستان و اعضای یک گروه در هنگام ماتم با تسلـی، تسکین و نیاز به تعلق پاسخ داده میشود. اشکها همزمان با تاری دید حالت دفاعی را زایل میکنند.
همچنین گریه حاکی از آسیبپذیری و پایین آمدن قدرت تحمل فرد و نشانه تسلیم او و برانگیزاننده احساس همدردی در ناظران است و از بروز رفتارهای خشونتبار در دیگران جلوگیری میکند زیرا رحم و شفقت را بر میانگیزد و گاه در طلب بخشایش به کار میرود. بنابراین گریستن استراتژی تکاملی مناسبی برای ایجاد اتحاد بیشتر درمیان افراد و اعضای یک گروه است. البته کارایی این استراتژی بستگی به شرایط، زمان و مکان نیز دارد؛ مثلاً گریستن در محیط کار که معمولاً در آن احساسات ابراز نمیشود چندان مقبول نیست و مؤثر نخواهد بود.
از گریه فیزیکی تا گریه عارفانه
عوامل مختلف دیگری مانند فرهنگ، جنس، سن، اجتماعی شدن و سنخ شخصیتی در چرایی و چگونگی ابراز گریستن مؤثرند. آستانه گریستن در افراد متفاوت است. برخی زود اشکشان درمیآید و بعضی دیر و این بستگی به عوامل فیزیکی، روانی و شخصیتی دارد. برخی مؤلفههای شخصیتی مانند حساسیت، انفعال، وابستگی و اعتماد به نفس پایین با افزایش گریستن همراهند. در کودکی تکرر گریه زیاد است و با افزایش عمر کاهش مییابد اما در دوران سالمندی مهار آن دشوار میشود.
بررسیهای روانشناسی نشان میدهد که انسان در سه شرایط مختلف گریه میکند، شرایط اول به دلیل فیزیولوژیک است یعنی انسان زمانی که جسمی آسیب ببیند گریه میکند مثل ضربه خوردن، آسیب دیدن. انسان گریه کردن در این موارد را از زمان کودکی یاد میگیرد. میآموزد که هر زمان ضربه خورد، زمین خورد یا آسیبی دید گریه کند. همان طور که کودکی به خاطر زمین خوردن گریه میکند فردی بالغ ممکن است بهعلت درد ناشی از جراحتی جسمانی گریه کند.
در شرایط دوم زمانی انسان گریه میکند که روح یا روان او آسیب دیده باشد. در حقیقت وقتی روح انسان آزرده باشد گریه را ابزاری برای بروز ناراحتیاش میگیرد البته این نوع رفتار در بین کودکان هم دیده میشود. وقتی نوزاد از روی خشم و عصبانیت نسبت به رفتار ما گریه میکند در حقیقت در شرط دوم قرار گرفته است اما طبیعی است که وقتی نوزاد بزرگ و روحش بالغ میشود میآموزد که احساسات دیگر را نیز در رفتارهایش دخیل کند. مثلاً در نوجوانی میآموزد که وقتی به غرورش برخورد و مناعت طبعش زیر سؤال رفت یا بر اثر تحقیر ناکام شد میتواند گریه کند.
شرایط سوم گریه کمی از شرایط اول و دوم متفاوتتر است. انسان وقتی با یک باور قلبی، ارتباط عمیق درونی با ماورا و اعتقاداتش پیدا میکند در حالت روحانی فرو میرود که شبیه گریستن در زمان نیایش است. هدف من از این همه توضیح رسیدن به این نقطه و شرایط بود. زمانی که ما به سطح بالایی از درک و بینش درونی میرسیم، وقتی تکامل عقل و درکمان به اندازهای رشد میکند که دیگر بر اثر ضربههای جسمی یا آسیبهای روحی گریه نمیکنیم در حقیقت به جایگاهی میرسیم که مگر در شرایط اعتقادی ایدهآل اشک نمیریزیم. ما مسلمانان با این سبک و نوع از گریه کردن بیگانه نیستیم. ما در زندگی روزمرهمان به حدی از تکامل و بزرگی میرسیم که یا بر اثر هیچ ضربه روحی و جسمی گریه نمیکنیم یا تأثیر این آسیبها را نگه میداریم تا زمانی که به شرایط اعتقادی و عارفانه خودمان برسیم و گریه کنیم.
همه ما در زندگی روزمرهمان با مشکلات زیاد مالی، خانوادگی و حتی اجتماعی و کاری مواجه هستیم. این مشکلات گاه آنقدر بزرگ، پیچیده و سخت میشوند که حتی توان گریه کردن را هم از ما میگیرند. مثلاً ممکن است ما ضربه روحی بزرگی بخوریم تا جایی که حتی نتوانیم اشک بریزیم در این شرایط طبیعی است که بغض کنیم. اما سؤال این است که این بغض کی شکسته میشود؟ چه زمانی به اشک ریختن و سبک شدن تبدیل میشود؟
برخلاف بعضی از کسانی که معتقدند گریه کردن در ماه محرم یا در مصائب ائمه علیهمالسلام بار غم و منفی روحمان را افزایش میدهد من به عنوان یک روانشناس معتقدم روزهای مذهبی و شرایط این روزها مثل روضهخوانی، تعزیه و شرکت در مراسمسینه زنی باعث میشود که ما به شرایط ایدهآلی برسیم که به خودمان اجازه بدهیم اشک بریزیم. در حقیقت ما در روزهای ماه محرم فرصتی پیدا میکنیم که همه ضربههای روحی و جسمی که در یکسال گذشته باعث بغض درونیمان شده بود را با اشک تخلیه کنیم. این یک روش خوددرمانی بسیار مفید است. شما وقتی به اوج مشکلات میرسید بهتر است که از یک مسیر والا و اعتقادی اشک بریزید تا اینکه بنشینید و با مرور بدبختیها و مشکلاتتان اشکتان درآید. اشکی که با مظلومیت سیدالشهدا و یارانش پیوند میخورد از چنان معنویت و عظمتی برخوردار است که با هیچ اشکی قابل مقایسه نیست.
خاطرم هست چند مدت پیش پدر یکی از دوستانم فوت کرد. در مجلس عزاداری این پدر دوستم که پسر بزرگ خانواده بود بسیار بیتابی میکرد، اشک میریخت و من مطمئن بودم هنوز به درک درستی از مرگ و رفتن پدرش نرسیده پس ممکن است بعد از روزهای سوگواری در خلوت و تنهاییاش دچار مشکلات روحی بیشتری شود. پس به پیشنهاد من بهجای روضه غم از دست دادن پدر واعظ مجلس چند روز را به ذکر مصیبت و بیان واقعه عاشورا پرداخت. من میدیدم که دوستم با شنیدن روضه چطور اشک میریزد و با تصور روزهای سخت کربلا چطور ظرفیتش افزایش پیدا میکند.
بعد از چند روز وقتی سراغش رفتم متوجه شدم گریههای روز عزاداری بسیار مفید بوده و او چنان آرامشی داشت که درکش از تصور من خارج بود و تازه متوجه شدم که چرا توصیه میشود حتی اگر قرار است برای از دست دادن عزیزی اشک بریزید بهتر است این اشک را صرف عزای یک امام معصوم کنیم. البته اگر به یک انسان که هیچ اعتقادی به حضور فرستادههای خداوند برای انسان ندارد، به کسی که هیچ اعتقادی به ائمه و پیامبران ندارد بگویید بیا و در مجلس عزا شرکت کن تا آرام شوی قطعاً نتیجه دلخواهتان را نمیگیرید چون او هیچ اعتقادی ندارد. اما چون ما حادثه کربلا را با تمام وجودمان باور داریم لذا از مرور لحظه به لحظهاش اشک میریزیم. اشک عاشورا تجلی اوج اندیشه و احساس و عرفان است.
منبع: جوان
انتهای پیام/