تجلی نوستالژی و صعود به یک قله لغزنده در طراحی پوستر
گاهی تعلیق یک پوستر و یا تبلیغات محیطی فیلم آنقدر زیاد است که لحظهها را برای دیدن فیلم میشماری. پوسترهای فیلم سیانور این روزها مردم را در سانس فوقالعاده به تماشای این فیلم میکشاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» یکی از بخشهای مهم تبلیغات محیطی هر فیلم، بخش طراحیهای گرافیکی و پوسترهای اعلان آن فیلم است . درواقع این اولین گذرگاهی است که یک فرد را به یاد سینما خواهد انداخت. اگر مخاطب حرفهای و نقاد سینما باشید، ارزش تبلیغات محیطی را میدانید و کیفیت در تبلیغ یکی از ملاکهای نقادیتان است. اگر مخاطب دائم سینما باشید قطعاً برای انتخاب فیلم،یکی از اولین ملاکهای تصمیمگیریتان پوستر خواهد بود و در نهایت حتی اگر مخاطب سینما نباشید، تنها با تبلیغات فیلم، امکان جذب شما به سینما برای تماشای موردی فیلم خواهد بود. همه اینها نشان از اهمیت بالای نقشونگاری دارد که به روی پوستر و بیلبوردهای اعلان یک فیلم نقش میبندد.
پیشتر در مقالهای مفصل در مورد فیلمهای اکران شده در بهار 1395 به بررسی پوسترها پرداختهایم. که از اینجا قابل مشاهده است.
این بار با توجه به نمایش فیلم سیانور در سانس فوقالعاده در برخی از سینماها، به سراغ پوستر و تبلیغات گرافیکی این فیلم رفتهایم تا نقش و نحوه تاثیرگذاری این بخش را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
این پوسترها که توسط کارگاه طراحی سه در چهار طراحی شده است با ایجاد یک فضای نوستالژیک دست به خطری جدی زده و میتوان تشبیه کرد: با ایجاد این فضای نوستالژیک، فیلم را به قلهای لغزنده برده است. فضایی که هرچند که لغزنده باشد اما به هر حال قله است.
در سینمای امروز ایران، معمولا فیلم سازان به دنبال یک طراحی برای پوستر فیلم خود میگردند و میخواهند تمامی المانهای لازم را در آن بگنجانند. نهایت انعطافی که تاکنون از فیلمسازان دیده شده استفاده از چند بیلبورد شهری با نگاههای ساده و شخصیت محور است.
همانطور که در مقاله قبلی به آن پرداختیم استفاده از شخصیتهای داستان بدون ایجاد فضا و شخصیت محوری باعث استفاده از شخصیت گیشهای در فیلمها شده است. امری که روزگاری است با استقبال مخاطب مواجه نمیشود.
مخاطب به مرحلهای از فیلم شناسی رسیده است که حاضر نمیشود فیلم مرد پر فروش ایران را حتی به دلیل حضورش در فیلم تماشا کند و پروژه با شکست تجاری مواجه میشود.
نمیتوان از ایده مجموعه پوستری که برای سیانور کار شده به راحتی گذشت. ایدهای که علاوه بر بکر بودن به مخاطب و چشمهایش احترام گذاشته است.
مجموعه پوستر بر اساس دههای که فیلم در آن قرار دارد به شکل پوسترهای دهه چهل طراحی شده است. یکی از ویژگیهای این دوران عدم شناخت کافی از رنگ و چاپ بوده است که به کم کیفیت شدن و کدر شدن رنگها منتهی میشده است. از طرفی پوسترهای آن زمان به دلیل عدم شناخت اهمیت موضوع، مورد بی مهریهایی نظیر تا شدن و یا آب خوردن قرار میگرفت و کمی از بین میرفت. اینها شاید جزئیاتی باشد که عدم حضور آنها چیزی از پوستر نمیکاست اما طراحان این مجموعه پوستر معتقدند: برای توصیف فضای فیلم باید از این المانها استفاده میشد تا درک بهتری نسبت به واقعیت موضوع به مخاطب داده شود.
این پوسترها با تاثیر پذیری از پوسترهای دهه چهل شخصیت فیلم را در وسط پوستر به شکل تصویر سازی شده نمایش میدهند و با رنگ و فونت و حالت بازیگر سعی در نمایاندن جلوهای از فیلمی دارند که به خوبی از تفنگها به پلیسی بودن آن پی میبریم.
دقت در انتخاب مجموعه فونتی که در دهه 50 برای فیلمها انتخاب میشده، لوگوتایپی دقیق و خاص و نیز همچنین رنگ سفیدی که نشانه شناسیها را در پوستر زیاد میکند هیچکدام نقاط تیزی نیستند که چشم مخاطب را آزار دهند. طراحان این پوسترها درباره نحوه برخوردشان با مجموعه پوستر میگویند: سعی کردیم هر پوستر بیانگر شخصیت بازیگر فیلم باشد.
استفاده از فضاسازیهای درون فیلم از جمله کیوسک تلفنی که نمایشدهنده مکالمات مخفیانه آن دوران بوده است به خوبی «هانیه توسلی» را در نقش فیلم نمایش داده و برای مخاطب جذاب خواهد بود که بداند؛ آیا او به عنوان خبرچین گروه، تردید در چشمانش را میپذیرد یا استوار به مسیر خود ادامه میدهد.
از پوستر میتوان فهمید که «آتیلا پسیانی» اینبار در نقش یک رئیس جالب و کار بلد،سردسته این گروه است. او کاری با تفنگ ندارد و خود را به زحمت نمیاندازد. فقط فکر میکند.
«بهروز شعیبی» فرد مورد تهاجم از دو سو. نظر طراحان بر این بوده: «کسی که همه مرگ او را میخواهند. به نظر میرسد پا در مسیر بازگشت گذاشته باشد ونتیجه این خطر را در فیلم خواهیم دید. ترسی در چهره شعیبی دیده نمیشود. او برای تصمیمی که گرفته مصمم است.»
در این پوستر المانی شبیه به ماشین پلیس در دهه 40 دیده میشود. «مهدی هاشمی» عینک به چشم زده و مرموزترین شخصیت پوسترها را دارد. تا جایی که به نظر میرسد این شخصیت یک فرد ساواکی بوده است.
«حامد کمیلی» شخصیتی که مهم نیست چند نقش در این زمینه بازی کرده است. این پوستر نوید بازی متفاوت از او را به مخاطب میدهد. شخصیتی بدون تردید که دوربینش را به سمت مخاطب گرفته است و رو در روی مخاطب میایستد.
«بابک حمیدیان» شخصیتی که از بقیه متفاوت است و نگاهی رو به مخاطب دارد. مغرور نیست. تفنگش رو به مخاطب نیست. رنگهای مورد اعتمادتری برای این پوستر انتخاب شده که علاوه بر شخصیت محبوب حمیدیان میشود بازیگر نقش مثبت فیلم.
چشمان ترسیده، نفس بند آمده و مخاطبی که باید به «بهنوش طباطبایی» بگوید آیا راه درستی را انتخاب کرده است؟ مردد در کاری که قرار است انجام دهد.
به شخصیتهای فیلم نگاه کنید. هر یک حرفی برای گفتن دارند. حمیدیان شکنجه شده است. پسیانی در یک فضای مجلل و اعیانی است. شعیبی در یک فضای خاکستری مردد مانده است و توسلی، هاشمی، کمیلی و شریفی که هر یک به خوبی مجموعه کاراکترهای فیلم را نشان میدهند. فردی نشسته این عکسها را میبیند. عکسهایی که با دقت طراحان به روی کاغذهای عکاسی قدیمی ظاهر شده و حتی میز زرد که نماد گرفته شده از فیلم است.
به راستی سیانور یا تفنگ؟ کدام مسیر به زوال ختم نمی شود؟ کدام راه شخصیت نامعلوم فیلم را به کام مرگ نمیکشاند. این اساسیترین اشکالی بود که منافقین در تفکراتشان داشته اند و این پوستر نوید دیدن فیلمی ماجراجویانه، پلیسی و پرالتهاب را میهد.
«ارسلان عیوض زاده» طراح یکی از پوسترها میگوید: ابتدا فیلم را دیدیم و با استفاده از عکسهای پشت صحنه فیلم به این طرحها رسیدیم. در مورد پوستر آخر، همین تصویر در پشت صحنه فیلم از روبرو وجود داشت و چهره شخصیت مشخص بود که ما برای ایجاد چالش در پوستر زاویه دید را تغییر دادیم.
از نکات مهم دیگری که این کارگاه برای طراحی پوسترها تاکید دارد تعلیق پوسترهاست. در جایی که پوستر فیلم هم برای جذب مخاطب طراحی شده است و به لحاظ تصویرسازی شخصیتها زحمت زیادی برده است و هم به نوعی است که اگر فیلم را دیده باشید پوستر را بهتر و کاملتر درک میکنید که باعث ماندگار شدن فیلم توسط پوسترش خواهد شد.
انتهای پیام/