باب دیلن نباید جایزه نوبل ادبیات را ببرد
باب دیلن مدال آزادی ریاستجمهوری را دریافت کرده است و ۱۱ جایزه گرمی در اختیار دارد. او یک جایزه اسکار و یک گلدن گلوب و جایزه موسیقی پولار و دو جین افتخار دیگر کسب کرده است. آیا او باید نوبل ادبیات را هم ببرد؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»، اهدای جایزه نوبل به باب دیلن، ترانهسرا و خواننده آمریکایی موجب واکنشهای متفاوتی در جوامع ادبی و هنری شده است. برخی اهدای مهمترین جایزه ادبی به دیلن را گامی رو به عقب دانسته و از چهرههای ادبی در حوزه رمان و حتی شعر برای دریافت این جایزه دفاع کردهاند. در آن سو برخی نیز به نوعی از دیلن و جایزه گرفتنش دفاع کردهاند. فارغ از اینکه آیا اهدای چنین جایزهای به دیلن درست یا نادرست است، بررسی دیدگاه منتقدان غربی به این جایزه غربی نیز قابل تأمل است. از همین رو در نظر داریم دیدگاههای مختلف را پیرامون جایزه 2016 نوبل ادبیات بازتاب دهیم:
***
نوشته زک شونفلد - The Atlantic
ترجمه احسان زیورعالم
همان زمان که در اوایل اکتبر آماده اعلام برنده برگزیده هستیم، بیل ویمن1 نویسنده حوزه هنرهای آزاد (با بیسیست گروه رولینگ استونز اشتباه گرفته نشود) به باب حمله میکند. ویمن اولین نفری نیست که در مقالهای در نیویورک تایمز، خودش را شاید مرئیترین و مهیجترین قهرمان معرفی کرده باشد. همان طور که ویمن استدلال میکند، قطعات نوشتاری و اهمیت اجتماعی فوقالعاده بیهمتای دیلن باید او را به یک دروگر جایزه تبدیل کند:
چرا اساسیترین کاتالیزورهای هنری چنین تحولاتی، خود پیشتاز جایزه گرفتن نیستند؟ البته به باب دیلن ارجاع میدهم، شاعری قوی و غیرقابلانعطاف که نوشتارش، پنجاه سال متداوم، هنوز با رابطه پیش میرود. کار آقای دیلن کاملاً با فقدان تطابق با عرف، تردستی اخلاقی دستی، خوراکیها و آبگوشتهای پاپ برای مخاطبانش حفظ میشود. ترانهسرایی او نفیس است. دغدغهها و موضوعات او آشکارا بیزمان است و اندک شاعری درهر دورانی میتوان یافت که آثارشان چنین مؤثر باشد.
همچنین – خامدستانهتر – مجبوریم سریع دست به عمل شویم؛ چون شاید خیلی زود میمردیم:
جایزه نوبل ادبیات پس از مرگ اهدا نمیشود و آقای دیلن اکنون در هفتاد سالگی است، با بیماری قلبی دست و پنجه نرم کرده است. وصیت آلفرد نوبل حکم خواهد کرد که جایزه باید به نویسندهای با «برجستهترین اثر در جهتی ایدهآل» اهدا شود. چرا باب دیلن یک نوبل دریافت نکرده است؟
ویمن حق دارد تا دیلن را در آن طبقهبندی کوچک اجراگران پاپی قرار دهد که میتوانسته به درستی شاعر نامیده شود. اما او کاملاً طبیعت مهارت دیلن را لحاظ نکرده است: ترانهنویسی، آلبومها، موسیقی راک. روی هم رفته وسیلهای متفاوتی نسبت به شعر است – یا باید گفت، رمان یا مجموعه داستان – و همان طور که جودی روزن2 در نیویورک تایمز در مطلبی کنایی و نیشزبانی طویل با ویمن و دیگران سروکله زد، ابیات دیلن دقیقاً «ساکن روی صفحهای نمینشیند»؛ یا ترانههایش «سیستمهای ارائه واژه صرف» نیستند.
- ترانهنویسی متفاوت از شاعری است. واژگان باب دیلن روی صفحهای نمینشیند. (جودی راسن، 29 سپتامبر 2013)
- نه؛ ولی شما پیشنهاد میکنید ترانهها سیستمهای ارائه واژه صرف هستند. (جودی راسن، 29 سپتامبر 2013)
کدام باید گفته شود، ترانههای دیلن دور از محتوای کتابچههای ترانهاند که با رهایی دیلن همراه میشود یا هنرمندی او با صدای خشدار و گیرایی «بلنننننننننند، کشیددددددددددددده» او نسبتاً یکپارچه زوج میشود. به چنین همسرایان شمایلی - «بااااااد دیوااااااانه»، «شبینه سنگی غلللللللتان»، « stuuuuck inside of moooobile with the Memphis bluuuues again» فکر کنید و اکنون تلاش کنید آنها را به عنوان شاعرانگی صرف افعال، بدون ملودیها و صرف افعال صوتی و رنگ و طعم موزیکال تصور کنید. کار نمیکند. «رطیل» به کنار، باب دیلن مسیر لئونارد کوهن در تکمیل رکوردهایش با کتابهای شعر دنبال نکرده است و دادن جایزه نوبل به او چشمپوشی قدرت رسانهای میبود که نتیجه یک عمر زندگی دیلن را شکل داده است. برای مثال به عنوان سرود صلح، «وزیدن در باد» صرفاً تکان خوردنی بدون ملودی از فراز و فرودهای صوتی نیست که آن را برای اعتراضات و گردهماییهای ضدجنگ مناسب کند.
بعلاوه، در سال 2011 هنگامی که کوین کانفیلد3 در مجله سالن خاطرنشان کرد دیلن در حقیقت بسیار مشهور است و یک منبع وسیع از جوایز دارد تا او را تا همین الآن گرم نگاه دارد. در عوض، کمیته نوبل در سالهای اخیر روی جلب توجه به استعدادهای کمتر شناخته شده تمرکز کرده است:
با اینکه اخیراً از چهرههای شناخته شدهای چون وی. اس. نایپل (2001)، جان ماکسول کوتسی (2003) و سال گذشته ماریو ورگاس یوسا، نام برده شده است، جایزه اغلب به نویسندهای کمتر شناخته شده رسیده است. از سال 2000، فهرست برندگان شامل رماننویس چینی، گائو شینگجیان (2000)، رماننویس و نمایشنامهنویس استرالیایی، الفریده یلینک (2004) و رماننویس فرانسوی، ژان-ماری گوستاو لو کلزیو (2008) است. حتی اعضای سوئدی آکادمی به ساییدگی در رانه خودهوشیاری کمیته بابت انتخابهای خلاف عرف مشهور است. یک از اعضای پنل انتخاب آکادمی در اعتراض به اهدای جایزه به یلینک، آکادمی را ترک میکند و توضیح میدهد اعتراضش به اهدای جایزه به «تودهای از متن در هم بیلزده شده، بدون ساختار هنری» است. اگر رأی دهندگان به دنبال آوانگاردبازی هستند، به مسیر دیلن نگاهی نخواهند انداخت.
به هر روی بابت چه چیزی به دیلن جایزه نوبل داده میشود؟ آیا قدری توجه رها شده به سوی هنرمندی متأسفانه رسمیت یافته میکشاند؟ آیا نفس به شدت تخریب شده او را تغذیه میکند؟ مشخص نیست هدفیی غایی در اینجا وجود دارد.
دیلن در 72 سالگی پیر و بدخوست. احتمالاً به اندازه کافی مراسم اهدای جوایزی برای یک عمر فعالیت دارد، به خصوص در این دورانی که هنوز روی هنرش تمرکز دارد. بیایید فقط به او اجازه دهیم برای یک بار دیگر به جای خودسازی به واسطه مراسمی دیگر بنشیند.
پینوشت:
1- Bill Wyman
2- Jody Rosen
3-Kevin Canfield
انتهای پیام/