رویای بربادرفته ترامپ در دنیای بدون« فرمانروا »

ترامپ مدعی «قهرمانی برای نجات آمریکا» بود و تبلیغات «حاکمیتِ حامی هیلاری» را به هیچ کشاند. باوجوداینکه پس از پیروزی ترامپ تجمع اعتراضی گسترده سراسر آمریکا را فراگرفته است، اما پیروزی ترامپ برآمده از اوضاع جامعه آمریکا است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، ترامپ مدعی «قهرمانی برای نجات آمریکا» بود و تبلیغات «حاکمیتِ حامی هیلاری» را به هیچ کشاند. باوجوداینکه پس از پیروزی ترامپ تجمع اعتراضی گسترده سراسر آمریکا را فراگرفته است،  اما پیروزی ترامپ برآمده از اوضاع جامعه آمریکا است. جامعه آمریکا از اوضاع داخلی و خارجی کشور خود سرخورده و ناراضی هستند. این نارضایتی از جنبش «سیاتل» شروع شد. بنابراین، پیروزی ترامپ یعنی پیروزی جنبش سیاتل. درواقع این جنبش  «ضد کاپیتالیسم»، «ضد WTO» و«ضد NATO » و نظایر این‌ها بود. این پیام که از سیاتل شروع شد، مردم عامه را بسیج کرد و پیروزی برای ترامپ را رقم زد. دولت آمریکا تلاش کرد تا از این اتفاق پیش‌گیری کند. بحث مطرح‌شدن ایمیل‌ها توسط FBI  که در روزهای آخر رو شد، نشانه این تلاش است. دولت آمریکا پس‌ازآنکه ترامپ، «سیستم آمریکا» را «فاسد» خطاب کرد، مخصوصاً بعد از سخنرانی ترامپ در فلوریدا، با مطرح‌شدن ایمیل‌ها قرار بود به‌نوعی این پیام منتقل شود که سیستم برخی اشتباهات خود را درک کرده و آن‌قدر فاسد نیست؛ حکومت آمریکا البته بعد آن بلافاصله اعلام کرد که در موضوع ایمیل‌ها چیزی به دست نیامده است. درواقع حفظ خط دموکرات‌ها و کلینتون، خط اصلی موردعلاقه سیستم آمریکا بود. بنابراین، سخن کوتاه اینکه عمده‌ترین عامل ورود ترامپ به کاخ سفید، اوضاع داخلی آمریکا و اینکه اصولی که آمریکا طی دهه‌های گذشته تحت عنوان «اصولی که باید ادامه یابد» برای مردم این کشور ترسیم کرده بود، دیگر موردپذیرش عامه نبود. در سیاست خارجی نیز، «اصل رهبری  لیبرال آمریکا بر دنیا» و «دموکراسی حقوق بشری» این کشور، بر مردم فشار می‌آورد که ترامپ دست‌کم در «سیاست‌های اعلامی» خود آن‌ها را شکست و زیرپاگذاشت. باید ازاین‌پس دید که آیا این سیاست‌های اعلامی در بعد «اعمالی» نیز پیاده خواهد شد یا خیر؟  اما حقیقت این است که جنبشی در درون آمریکا آغازشده که «طغیانی است علیه گذشته».
ترامپ از «لنگ زدن» تا حمایت شدن
حزب جمهوری‌خواه باید از ترامپ حمایت کند و به نظر می‌رسد اوضاع ترامپ نسبت به شرایط انتخاباتی‌اش تفاوت کرده؛ قبلاً هم‌حزبی‌های ترامپ در برابر او موضع گرفته بودند و با این وضعیت او رئیس‌جمهور شد. اگر هم‌حزبی‌های ترامپ از او در برابر دموکرات‌ها که پیشتر نیز در انتخابات متحد بودند دفاع نکنند، ترامپ «رئیس‌جمهور لنگی» خواهد بود که به قول خود آمریکایی‌ها باید «لنگ‌لنگان به کارش ادامه دهد».اگر همگان به پیروزی ترامپ به‌عنوان یک پیروزی«پوپولیستی» نگاه می‌کنند و آن را به‌عنوان «پایانی بر دموکراسی» در آمریکا که نشانگر نیاز این کشور به «بازنگری در ساختار دموکراتیک» آن است  می‌بینند، نگارنده چنین نگاهی ندارد. بیش از نشانه‌های پوپولیسم، پدیده «ترامپیسم» تحت تأثیر تحولات اجتماعی آمریکا است. درواقع، آمریکایی‌ها درگذشته «به‌پای خویش شلیک کرده‌اند»؛ در داخل، سیستم این کشور مردم را ناراضی کرد و در بیرون با ورود به جنگ‌ها، درواقع به‌پای‌خود شلیک کرد. حزب جمهوری‌خواه شاید این را بفهمد و به ترامپ اجازه تغییرات را بدهد. این تغییر برای پایان دادن به درگیری‌ها در درون آمریکا  لازم است. مردم آمریکا اکنون بوی فساد کلینتون‌ها و سعودی گرایی آن‌ها را فهمیده‌اند و اگر ترامپ نتواند ساختار آمریکا را دچار تغییر کند، همین ذائقه به هم پیچ‌خورده مردم از سیستم، دامن‌گیر آن‌ها نیز خواهد شد. ازاین‌رو به نظر می‌رسد که قضیه تغییر در درون آمریکا جدی است و شاید ترامپِ پس از انتخابات با حمایت هم‌حزبی‌هایش مواجه شود. پس به‌جای مدل «پوپولیسم» باید مدل «بحران» در آمریکا را عامل تحولات کنونی این کشور دانست. اگر عامل پوپولیسم بود، بعد از انتخابات باید کاملاً شرایط به وضعیت قبلی برگردد و بحرانی باقی نماند، که البته بحران باقی است و ترامپ و حزبش باید برای آن کاری انجام دهند. تازه بحران آمریکا از حالا به بعد است که آغازشده است و آمریکا دیگر «هژمون »نیست و حتی نمی‌توان آن را یک «سوپر پاور» دانست.  اساساً از نظام بین‌الملل فعلی باید ادبیات هژمون سوپر پاور و فرمانروا حذف شود. بنابراین اگر ترامپ در رؤیای رهبری یک آمریکای هژمون است، این رؤیای وی بربادرفته است.   در این بین یقیناً حرکت ترامپ به سمت شرق و روسیه خواهد بود. دقیقاً این نگاه که جدایی از اتحادیه اروپا و ناتو یک ضرورت است اکنون در دستور کار کاخ سفید بعدی قرار دارد و ازاین‌رو اتحادیه در «سراشیبی سقوط» قرار دارد. نشانه‌های این سقوط با خروج انگلیس و به ریاست جمهوری رسیدن ترامپ خود را بیشتر عیان کرده است. اما نکته اینجا است که در این شرایط با از دست رفتن هژمونی آمریکا و اینکه روسیه نیز یک هژمون نیست، این دو قدرت در حال نزدیک شدن به یکدیگر هستند.  این دو کشور به دنبال حفظ نظام دوقطبی گذشته هستند. همانند جنگ سرد، روسیه و آمریکا اکنون پیرامون بحران‌هایی نظیر سوریه با یکدیگر همکاری دارند.

انتهای پیام/