روایتی ساده از شور عاشقانه مهاجرین افغانستانی در اربعین
یکی از رانندهها میگوید از این جماعت، خواب را بگیرید و خوراک را، اما عشق حسین(ع) را نه، دیگری میگوید حکایت شور عاشقانه مهاجران افغانستانی برای طواف عشق در کربلا همیشه عجیب بوده، امسال عجیبتر، یکی از آنطرف میآید و میگوید اینها کارشان درسته...
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، در ادامه پرونده «زوار افغانستانی اربعین 1438» این بار خبرنگار تسنیم به سراغ مهاجرینی رفته است که همچنان و با نزدیک شدن به روز اربعین در تب و تاب رفتن به کربلای حسینی هستند.
در زیر متن گزارش میدانی خبرنگار تسنیم از یکی از شلوغترین محلات مهاجرنشین در ایران که همچنان مملو از سواریهایی است که به سمت مرزهای عراق قصد حرکت دارند را مطالعه میکنید:
یکی از سواریها کم کم قصد حرکت دارد، پیش از حرکتش میگوید از من یک عکس یادگاری بگیر و یک خاطره ایرانی و افغانستانی دیگر را در راه کربلا ثبت تصویر کردیم.
یکی از رانندهها میگوید از این جماعت، خواب را بگیرید و خوراک را، اما عشق حسین(ع) را نه، دیگری میگوید حکایت شور عاشقانه مهاجران افغانستانی برای طواف عشق در کربلا همیشه عجیب بوده، امسال عجیبتر، یکی از آنطرف میآید و به زبان ساده خودش میگوید اینها خیلی کارشان درسته، به همسرم گفتم میروم زائران مهاجر امام حسین(ع) را ببرم که اجر نوکری را آقا دوبله حساب کند.
راستش برای کاری آمده بودم گلشهر که تاکسیها و ونها به ردیف دور میدان با برچسبهای "مستقیم، مرز مهران، چزابه و شلمچه" مسیر کاریام را عوض کرد و همصحبت مسافران و رانندههای راهی کربلا شدم، بیدرنگ رفتم و از یکی از رانندهها پرسیدم فقط دو روز مانده تا اربعین! هنوز هم مسافر میبرید؟ میخندد و میگوید خانم هنوز اولشه، مثل اینکه تو باغ نیستی! میپرسم معمولا یک روز یا دو روز مانده به اربعین مرز بسته میشود و این تاکسیها دیگر در این خط کار نمیکنند، جواب میدهد، اون مال قبلا بود، خبر نداری حکایت امسال حکایت پرندههای از قفس آزاد شده است.
لجم میگیرد از لحن تند و طعنه7آمیز راننده و بیشتر از خودم که اینقدر بیتفاوت از کنار این عشقبازیها میگذرم و بازهم جا میمانم از این قافله عشق، با صدای "شلمچه، مهران" به خودم میآیم و متوجه پیرزنی افغانستانی با لبخندی نمکین میشوم که میپرسد این موترها(ماشینها) تا کی میروند و چند ساعت راه است که یکی از رانندهها پیشدستی میکند و میگوید تقریبا 20 ساعت راه است و تا چند روز بعد از اربعین مسافری باشد میبریم.
رانندگانی که از عشق خود به زائران افغانستانی میگویند
او میگوید که در حال حاضر در سطح شهر مشهد فقط پایانه مسافربری زائران را تا مرز میبرد و تقریبا گلشهر تنها ایستگاه سواری از مشهد به مهران، چزابه و شلمچه است.
میپرسم راستی نفری چقدر مسافران را تا مرز مهران میبرید؟ عبدالله که از رانندگان تاکسی این خط است میگوید معمولا 600 هزار تومان اما ونها قیمتشان کمتر است، پیرزن با شنیدن قیمت و هزینه سفر واکنش نشان میدهد و من در چشمانش دیدم که چطور امید رنگ باخت اما کاش به او اثبات شود دلت که پرکشید و آقا طلبیدت کار تمام است...
عبدالله از دیگر رانندههای خط خوشروتر است، میخندد و بشاش با کمی لکنت حرف میزند، میگوید خانم اینکه خواهران و برادران افغانمان امسال قانونی میروند کربلا انگار هدیهای به ما رانندههای جاده است، باور کنید تلخترین خاطرات ما حکایت همیشگی رفتار ناصحیح پلیس راه با مهاجرین است.
از خاطراتش میگوید؛ پارسال که عموم مردم بدون ویزا به کربلا میرفتند، خانوادهای را سر مرز میبردم، اما در پلیس راه شاهرود متاسفانه برخورد اهانتآمیزی با این خانواده شد، حتی زنان و کودکان را در دل شب و در آن سرما بیرون کشیدند و آنها را اردوگاه سمنان فرستادند و خودرو من هم به جرم حمل آنها توقیف شد و یک شب بازداشت بود، من موافق رفتارهای غیرقانونی نیستم، به عقیده من هم باید اتباع بطور قانونی رفت و آمد کنند اما بشدت نسبت به رفتار پلیس راه و ناجا نسبت به مهاجرین انتقاد و گلایه دارم.
یکی دیگر از رانندگان این خط هم در ادامه حرفهای عبدالله تأکید میکند که ما مردم افغانستان را به سختکوشی، قناعت و درستی میشناسیم، ما طرفدار حمل مهاجرین و اتباع غیرمجاز در جادهها نیستیم اما حرفمان این است کمی پلیس راه و ناجا با این مردمان مدارا کنند، خدا را خوش نمیآید مردان و زنان پیر و یا جوانهای آنها تحقیر شوند.
استقرار سواریها تا بعد از اربعین در منطقه مهاجرنشین مشهد
جوانی در آن اطراف یک روزنامه را باز میکند و نشانم میدهد خبر اداره کل اتباع را که مرز برای مهاجران افغانستانی پس از اربعین هم باز است، این خبر میان رانندگان خط زبان به زبان میچرخد و به قول یکی از آنها هم خدا روزی آنها را رساند و هم عاشقان افغانستانی را به کربلا.
در حین همین صحبتها خانوادهای برای بدرقه مسافرشان میآیند...خداحافظیهای کربلایی اصلا جنسش فرق میکند، ته دلت را خالی میکند و قسمتی از وجودت را با خود به کربلا میبرد.
به مسافری که راهی است میگویم بار اولت هست؟ میگوید پارسال هم با همین سواریها رفتم. هم راحت بود هم امنیتش خوب، خدا را شکر کاش هر سال بتوانیم قانونی برویم.
یکی از سواریها کم کم قصد حرکت دارد، پیش از حرکتش میگوید از من یک عکس یادگاری بگیر و یک خاطره ایرانی و افغانستانی دیگر را در راه کربلا ثبت تصویر کردیم.
این فقط گوشهای از عشق و ارادت مردم افغانستان به امام حسین(ع) است و آنقدر حکایتها در اینباره هست که در قالب کلام نمیگنجد.
فراهمسازی امکان سفر مهاجران افغانستان به کربلا در طول سال
با این تفاسیر هرچند در سال های اخیر اتفاقات خوشایندی در زمینه فراهم سازی تسهیلات بیشتر برای مهاجران افغانستانی رخ داد اما همچنان برخی قوانین دستوپاگیر زمینه قانونگریزی را بیشتر فراهم میکند، شاید یک روند آسانتر و منطقیتر راه بهتری برای حل مشکلات قشر مهاجر افغانستانی باشد تا بن بستهای هویتی و مدرکی و هزار مسئله دیگر.
با این نگاه در موضوع سفر مهاجران افغانستانی به کربلای معلی، شاید با اتخاذ تصمیماتی مبنی بر امکان سفر آنها با همین شکل تعریف شده در طول سال بتوانیم موضوع زیارت این قشر و سفر آنها به عراق را بهتر مدیریت و ساماندهی کنیم و همین زیارت فتح بابی برای حل گرههای مهاجرتی این مردمان باشد.
...................................
گزارش: ف.حمزهای
عکس: رضا حیدری شاهبیدک
انتهای پیام/.