«موضوع» یا «موضع»؛ شعر اصیل آیینی چه ویژگیهایی دارد؟
رضا اسماعیلی در یادداشتی به شعر اصیل آیینی پرداخته و آن را تعریف کرده است. از نظر این کارشناس ادبی؛ شعر آیینی فاخر و اصیل شعری است که «موضع دینی» داشته باشد و این موضع منبعث از معارف الهی و حقایق توحیدی و نبوی باشد.
خبرگزاری تسنیم، رضا اسماعیلی:
شعر آیینی پیش تر و بیش تر از موضوع دینی، باید «موضع» دینی داشته باشد. «موضوع» توقف در منزل صورت و ظاهر دین است - یعنی مدح و منقبت صرف - و «موضع» پرداختن به درونه، سیرت و حقیقت دین، یعنی بیان معارف و حقایق دینی و توحیدی. جان مایه شعر آیینی اصیل و فاخر «موضعمندی» آن است، نه «موضوعبندی» آن. یعنی ایستادن شاعر در جبهه «حق» و حق مداری و برائت از ظلم و باطل و زشتی و پلشتی. از این منظر حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی آیینی ترین شاعر تاریخ ادبیات ماست، چرا که در همه سروده های خود موضع مسلمانی و ایمانی دارد.
***
بای بسم الله
«شعرهای مذهبی و شعرهای مربوط به ائمه (علیهمالسّلام) را، به اصطلاحی که حالاها باب شده، تعبیر میکنند به «شعر آئینی». انصافاً شعرهای خوبی هم گفته میشود؛ لیکن اهداف و آرمان های انقلاب منحصر در اینها نیست. انقلاب یک مجموعهای از ستارههای درخشان آرمانی را بالای سر ما قرار داده و ما را به حرکت و پرواز و جهش به سمت این نقاط نورانی دعوت کرده. ما هم امتحان کردیم، دیدیم میتوانیم پرواز کنیم؛ دیدیم این پرواز ممکن است ... از این آرمان ها هنوز بالای سر ماست؛ ما باید حرکت کنیم: به سمت عدالت باید برویم، به سمت اخلاق باید برویم، به سمت استقلالِ به معنای حقیقی کلمه - شامل استقلال فرهنگی که از همه عمیقتر و دشوارتر است - باید برویم، به سمت بازیابی حقیقی هویت اسلامی- ایرانی خودمان باید برویم ... در اینجا شاعر چه نقشی دارد؟ مردِ هنری و مردِ فرهنگی - مرد شامل زن ها هم میشود - یعنی انسانِ هنری و انسانِ فرهنگی، در این صحنه چه وظیفهای دارد؟ به نظر من وظیفه خیلی سنگین است، خیلی بزرگ است. مهم ترین وظیفه هم تبلیغ و تبیین است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه» (بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع شعرا - 12 شهریور 88).
در سال های اخیر تمام دغدغه من شعر آیینی و دینی بوده است و بسیار و فراوان به تعریف درست آن اندیشیده ام. «شعر آیینی» تعریفی سهل و ممتنع دارد. سهل از آن جهت که می توان - با تساهل و تسامح - بر هر شعری که موضوع دینی داشته باشد، عنوان شعر آیینی نهاد. و ممتنع از آن روی که بسیاری از شعرها علی رغم این که با موضوع دینی سروده شده اند، به خاطر آن که در سیرت و باطن با آموزه های وحیانی و قرآنی در تقابل اند، شعر آیینی نیستند. به همین انگیزه و با تامل در تمام تعاریف ارائه شده، در این یادداشت به دنبال ارائه تعریفی جامع تر و کاربردی تر برای شعر دینی و آیینی هستم.
در باور بسیاری هر شعری که موضوع دینی داشته و در مدح و منقبت و مراثی ائمه اطهار (علیهم السلام) سروده شده باشد، شعر آیینی ست. این بدترین و نارساترین تعریفی ست که از شعر دینی و آیینی می توان ارائه داد. با چنین تعریف نارسایی شاعرانی همچون حافظ به اعتبار این که پوسته ، برونه و موضوع اشعارشان دینی نیست، بیرون از دایره شعر آیینی قرار می گیرند، و شوربختانه شاعرانی که شعرشان هیچ نسبتی با شعر آیینی اصیل و فاخر ندارد، صرفا به اعتبار این که موضوع اشعارشان دینی ست، در صف شاعران آیینی! حال آن که اطلاق عنوان «شعر آیینی» بر بسیاری از شعرهایی که موضوع دینی دارند، به خاطر آن که از موضع و مضمون ارجمند و شریفی برخوردار نیستند، جفا به شعر و شاعران آیینی ست.
به یاد دارم استاد حمید سبزواری نیز در مصاحبه با یکی از خبرگزاری ها در پاسخ به این سوال که:«آیا تمام اشعاری که با محوریت مسائل دینی سروده شده را می توان اشعار آیینی نامید؟» گفته بود:
«باید همواره آگاه باشیم که هر نوع شعری که در باره دین گفته می شود شعر آیینی نیست. برخی شاعران دین شناس نیستند و آگاهی آنها بیشتر ناظر بر آگاهی طبقات جاهل و مبلغان ساده اندیشی است که برداشت غلطی از دین دارند؛ بنابراین این نوع شعرها نه تنها ارزش ادبی ندارد، بلکه به اصل دین نیز ضربه می زند. حتی در برخی مواقع به وضوح می توان در شعر برخی از شاعران جنبه های دین ستیزی را لمس و مشاهده کرد. بین متون اصلی دین و دینی که طبقات جاهل و مبلغان منحرف ارائه می کنند تفاوت وجود دارد اما بعضی از شاعران به این نکته توجهی ندارند و این عدم توجه در اطلاعات و دانش اندک آنها ریشه دارد. شاعرانی هم که عموماً در شعرهای شان دین ستیزی موج می زند گرفتار این بی دانشی هستند و نمی توانند بین اصل دین و دینی که بر اساس برداشت غلط عرضه می شود، تفکیک قائل شوند. موازین الهی و عقلی بسیار پیشرفته است، شاعر باید آنچه را از دین می آموزد بر اساس موازین الهی که در قرآن بر آنها تاکید شده و موازین عقلی که یکی از آنهاست بسنجد، نه این که دین را بر اساس قضاوت کسانی که شناخت دینی درستی ندارند بیاموزد، چرا که این شناخت نادرست هم به شعر شاعر و هم نسبت به باورهای عمومی خدشه وارد می کند». (حمید سبزواری، مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی، 8 دی ماه 1393)
آری، شعر آیینی الزاماً نباید موضوع دینی داشته و در ستایش بزرگان دینی و مناسبتهای مذهبی سروده شده باشد، بلکه پیشتر و بیش تر از موضوع دینی، باید «موضع» دینی داشته باشد. «موضوع» توقف در منزل صورت و ظاهر دین است - یعنی مدح و منقبت صرف - و «موضع» پرداختن به درونه، سیرت و حقیقت دین، یعنی بیان معارف و حقایق دینی و توحیدی. جان مایه شعر آیینی اصیل و فاخر «موضع مندی» آن است، نه «موضوع بندی» آن. یعنی ایستادن شاعر در جبهه «حق» و حق مداری و برائت از ظلم و باطل و زشتی و پلشتی. از این منظر حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی آیینی ترین شاعر تاریخ ادبیات ماست، چرا که در همه سروده های خود موضع مسلمانی و ایمانی دارد. ابیات زیر را - که مُشتی ست از خروار - بدون هیچ گونه تردیدی می توان به عنوان نمونه های بی بدیل و درخشان شعر آیینی ادبیات پارسی معرفی کرد:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
*****
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
*****
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
*****
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
*****
مرو به خانه ارباب بی مروت دهر
که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
*****
ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم
با پادشه بگوی که روزی مقدر است
*****
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
*****
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
*****
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
*****
گرچه گردآلود فقرم، شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید، دامن تر کنم
گفتیم شعر آیینی فاخر و اصیل شعری است که «موضع دینی» داشته باشد و این موضع منبعث از معارف الهی و حقایق توحیدی و نبوی باشد. برخورداری از مواضع منطبق بر آموزه های وحیانی و قرآنی نیازمند داشتن «دانش و بینش» دینی یا به تعبیری رساتر «بصیرت دینی» ست. در غیر این صورت حرکت در مسیر حق کاری ست بس دشوار و غیر ممکن، چنان که امام صادق می فرماید: «العامل على غیر بصیرهٍ کالسّائر على غیر الطّریق، و لا یزیده سرعه السّیر من الطّریق الاّ بعدا»، کسى که بدون بینش عمل کند، همچون کسى است که در بیراهه رود، چنین کسى هر چه تندتر رود، از راه دورتر مى افتد. (الأمالی للصدوق: 507/705).
برای شاعر عاشورایی شبچراغی پر فروغتر از این فراز بصیرت بخش و معرفت آفرین زیارت اربعین نیست که «وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادِکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالة...، حسین (ع) خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمات جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد.» یقینا اگر شاعر عاشورایی با آیات قرآن و بخصوص این فراز از زیارت اربعین زندگی کرده و جان و جهانش با معرفت قرآنی و حسینی عجین شده باشد، هرگز در اشعار خود راضی به بیان مطالب غیر مستند و آمیخته به خرافه و دادن نسبت الوهیت به حضرت نمی شود. مطالب غیر سودمند و وهن آلودی که هیچ گونه نسبت و قرابتی با فلسفه قیام اباعبدالله (ع) ندارد.
خداوند در آیه 80 سوره مبارکه آل عمران می فرماید: «وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَهَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً أَیَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ، و هرگز خدا به شما امر نمیکند که فرشتگان و پیامبران را خدایان خود قرار دهید، چگونه ممکن است شما را به کفر بخواند پس از آن که اسلام آورده باشید؟!».
مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین (ع) نیز در حدیثی می فرمایند: «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ لَا تُسَمُّونَا أَرْبَاباً... جز این نیست که من یکى از بندگان خدایم ؛ ما را ربّ ننامید...» (بحار الأنوار،ج26،ص 6).
و باز در حدیثی دیگر با تاکید بر بندگی خویش می فرماید: «یَا أَبَاذَرٍّ ! أَنَا عَبْدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ لَا تَجْعَلُونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ ... ای اباذر ! بدان که من بنده خدای عزّ و جلّ و خلیفه او بر بندگانم . ما را ربّ قرار ندهید و در فضل ما هر چه می خواهید بگویید!» (بحار الأنوار،ج26،ص2).
با عنایت به این دقیقه، برای شاعر آیینی انس با قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و سایر ادعیه، آشنایی با روایات و احادیث و مقاتل معتبری همچون «لهوف» و «نفس المهموم»، مطالعه کتاب های ارزنده ای همچون «قیام حسینی» و «تحریفات عاشورا» از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری، و اشراف به تاریخ اسلام یک ضرورت غیر قابل انکار است.
در یک جمعأبندی کلی شعرهای آیینی در سه گروه زیر جای میگیرند:
1 - شعرهایی که موضوع و موضع آیینی دارند.
2 - شعرهایی که موضوع آیینی ندارند، ولی موضع آیینی دارند.( همچون غزلیات حافظ)
3 - شعرهایی که موضوع آیینی دارند، ولی موضع آیینی ندارند.
با عنایت به تعریفی که ارائه شد، به روشنی پیداست که شعرهای گروه سوم - شعرهایی که موضوع آیینی دارند، ولی موضع آیینی ندارند - نه تنها بیرون از دایره شعرهای دینی و آیینی قرار میگیرند، بلکه در مواردی به خاطر آن که موضعی مخالف با آموزهای وحیانی و قرآنی دارند - به خاطر دادن نسبت الوهیت به بزرگان دینی و آلوده شدن به خرافه و گزافه - به شعری ضد دینی و آیینی تبدیل می شوند. شعری که از جان و جهان آنها بوی کفر و شرک به مشام میرسد.
جان کلام آن که شعر آیینی، شعری نیست که تنها موضوع دینی و آیینی داشته باشد، بلکه پیشتر و بیشتر از موضوع، باید «موضع دینی» داشته باشد . این نکته ظریفی ست که در تعریف شعر آیینی روزگار ما گاهی مورد غفلت قرار میگیرد.
شاعر آیینی واقعی به طور قطع در شعر خود موضع دینی را در نظر می گیرد و این موضع چیزی نخواهد بود جزعبودیت، یکتاپرستی، عزت مداری، آزادگی، حق جویی، عدالت خواهی و پرداختن به کرامت های انسانی.
به تعبیر قرآن شاعران در گمراهیاند، مگر کسانی که اهل ایمان، عمل صالح و ذکر الهی باشند: «الشعراءُ یتّبعُهم الغاوُون...الا الذین آمَنوا و عملوا الصالحاتِ و ذکروا اللهَ کثیرا...»، روح القدس نیز تنها بر شعر شاعرانی که دارای چنین ویژگی هایی باشند مُهر تایید می زند. اما اگر شاعر آیینی - به هر علت - از دایره آموزههای دینی و قرآنی خارج شود، و در مسیری مخالف با قرآن و عترت حرکت کند، مورد طمع شیطان قرار خواهد گرفت و شعرش چیزی جز القائات و الهامات شیطانی نخواهد بود.
انتهای پیام/