اینجا «گلشهر»؛ فرهنگ دستنخورده افغانستان در دل ایران
گلشهر پُر است از فرهنگهای دستنخورده افغانستانی، از پوشش گرفته تا غذا تا بازارهایش تا همان لبخند نمکین بهروی چهرههای رنجور اما امیدوار مردم افغانستان.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، رنگ به رنگ از همه رنگ، از سبز و سرخ تا زرد و زنگالی، بازی رنگهاست میان جامه دخترکان افغانستانی، انگار نه انگار اینجا مُلک غریبی است راه میروم و خود را درست مقابل لباس فروشیهای «کوتهسنگی» و «سیتی سنتر برچی» (از مراکز خرید غرب کابل) پیدا میکنم، میگوید این لباسها از هرات و کابل میآید...
پنجابی سبزی را نشان میدهم و میپرسم چند است؟ میگوید 80 هزار تومان و توضیح میدهد که این لباسها را برایش از کابل و هرات آوردهاند، چند نمونه میآورد و میگوید اینها از 60 هزار تومان به بالاست، بعضیها که بیشتر کار شده را برای عروس در شب حنا و دیگر مراسمها میبرند که البته گرانتر است اما این سنتها هنوز در بین مردمی که نزدیک به سه دهه از وطن خود هجرت کردهاند، پابرجاست.
در مقالهای خوانده بودم که تنوع لباسهای ملی و محلی مردم افغانستان به بیش از 50 مدل میرسد که هر کدام متعلق به یک شهر و قومیتی بوده اما نقطه مشترک میان همه این پوششها به ویژه برای زنان، پوشیدگی کامل و حجاب است، یکی از فروشندههای لباس هم همین را میگفت که مردم افغانستان در پوشش خود حتی در مجالس خصوصی هم تأکید بر زیبایی در عین پوشیدگی دارند.
از بازار لباسفروشها بیرون میآییم، فلکه دوم گلشهر به سمت «شلوغ بازار» و ادامه انعکاسی از فرهنگ افغانستان در قلب مشهد...
«شیرپره مزار» و «حلوا کنجدی بلخ» توجهم را جلب میکند، میروم داخل مغازه تا میخواهم حرف بزنم مردی داخل میشود و میگوید دو بسته نیم کیلویی شیرپره بگذار و چای الکوزی، مشتریهای چای و شیرینی افغانستانی میآیند و میروند و من از فروشنده میخواهم حین کار توضیح دهد.
از انواع چای سبز تا شیرپره و حلوا کنجدی بلخ، از انواع نُقل تا شکلاتها و آبنباتهای مرسوم در افغانستان و ناگهان صدای دکاندار که میگوید روزهای آخر هفته خیلی شلوغ است ببخشید دیگر، مردم گلشهر هنوز بر صله رحم آخر هفتهها بشدت پایبندند و برای دید و بازدیدهایشان زیاد از ما خرید میکنند.
میپرسم مشتریهایت فقط مهاجران افغانستانی هستند؟ میگوید نه این نُقلهای کم بار و شیرپره مزار و گُر میان ایرانیان ساکن گلشهر طرفدار زیادی پیدا کرده، ادامه میدهد... غیر از برخی آبنباتها که هموطنان هراتی در کارگاههای آبنبات سازی تولید میکنند، دیگر اجناس افغانستانی همه از داخل افغانستان میآید.
میگوید چیزهایی که در گلشهر یافت میشود در هیچ شهر مهاجرپذیر دیگر نیست و خیلی از مهاجرین افغانستانی از او کُلی خرید میکنند و به شهرشان میبرند.
یکی یکی نشانم میدهد، حلوا کنجدی بلخ باستان، شیرپره مزار(شیرپره نوعی شیرینی ساخته شده از شیر، شکر و مغز پسته و بادام و گردو است) که از میان صحبتهایش با مشتری فهمیدهام اینجا کیلویی 25 هزار تومان است، گُر و آبنباتهای رنگارنگی که بنا به طعم در افغانستان مشهور به «شیرینیگگ» و یا «ترشک» است.
بستههای گُر را که میبینم یادم به سفر کابل میافتد، ساخته شده از نیشکر و در حقیقت جایگزینی برای شکر که خاصیتی گرم دارد، مادرم میگوید گُر در اصل از پاکستان است و در آن سالهای جنگ که تعداد زیادی از مردم افغانستان به پاکستان مهاجرت کردند این شیرینی در میان علاقهمندیهای مردم افغانستان جای گرفت.
زنی وارد مغازه میشود، چند کیلو چای سبز با نُقل میخرد، میگوید نقل کم بار باشد، میپرسم نقل کمبار چیست؟ میگوید نقل کم بار از بهترین نوع آن بوده که شیرینی اطرافش کم و بیشترش مغز بادام است و فروشنده در ادامهاش توضیح میدهد که مردم افغانستان برای تبریکی هر رویداد خوشحالکننده برای هم نقل میبرند.
در این فاصله آنچه توجهم را جلب میکند قفسهای پُر از قهوه و نسکافه و وقهوه دمکنیهای مختلف است، صاحب دکان متوجه نگاهم که میشود میگوید قهوه و نسکافه در میان نسل سومیهای افغانستان خوب جای خود را باز کرده و جوانان افغانستانی گلشهر از طرفداران پروپاقرص قهوه هستند.
چای با شیرپره تعارفمان میکند و ما هم برای دقایقی میهمانش میشویم.
«شور نخود، شورنخود، شور نخود افغانستان را اینجا تجریه کنید» نگاه را میچرخانم سمت صدا، تقریبا شلوغ است و چند جوان که مشخص بوده خود را فارغ از گرفتاریها میهمان شورنخود کردهاند.
میخواهم بروم چند دقیقهای با آنها حرف بزنم اما ترجیح میدهم فضای صمیمانهشان را نشکنم، شور نخود همانطور که از اسمش پیداست نخود شور با سس خاصی است که اگر افغانستان رفته باشید حتما تجربهاش کردهاید، شورنخودیهای میان بازار و سر خیابانها و یک طعم دلچسب میان شلوغیهای کابل...
گلشهر پُر است از فرهنگهای دست نخورده افغانستانی، از پوشش گرفته تا غذا تا بازارهایش تا همان لبخند نمکین بر روی چهرههای رنجور اما امیدوار مردم افغانستان.
توصیف این همه ماندگاری فرهنگ در سالهای طولانی غربت و مهاجرت از حوصله شما و توان این قلم خارج بوده و باید بود و دید و لمس کرد، بازار داغ فروش دیگهای منتو(یکی از غذاهای محلی مردم افغانستان) و چمچهها را که همان ملاقههای بزرگ برای میهمانیهاست و گوشت فروشی که به ما روی خوش نشان نمیدهد و میگوید خواستید عکسم را بگیرید و بنویسید گوشت از وعدههای مهم غذایی مردم افغانستان است...
در این نقطه مکانی انگار کابل را جمع کردهاند و آوردهاند در گلشهر، فقط کاش کابل هم به همین آرامی بود...
...........................................
گزارش: ف. حمزهای
عکس: رضا حیدری شاهبیدک
انتهای پیام/.