خاورمیانه منطقه هزارتکه
اهمیت روزافزون منطقه غرب آسیا به لحاظ استراتژیک و ژئواستراتژیک در دیدگاهها و استراتژی قدرتهای جهانی بویژه ایالات متحده آمریکا در دهههای گذشته امری بدیهی و آشکار است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، منطقه غرب آسیا همواره در تحولات سیاسی و اتخاذ استراتژی قدرتهای جهانی از نقش و اهمیت فراوانی برخوردار بوده است اهمیت روزافزون منطقه غرب آسیا به لحاظ استراتژیک و ژئواستراتژیک در دیدگاهها و استراتژی قدرتهای جهانی بویژه ایالات متحده آمریکا در دهههای گذشته امری بدیهی و آشکار است. بررسی راهبردهای منطقهای غرب خصوصاً ایالات متحده آمریکا در این منطقه حساس در دهههای اخیر و سالهای گذشته و پیش رو حائز اهمیت فراوان است. برای بررسی این تنوع راهبردی در برهههای گوناگون بدون تردید باید به گذشته برگشت و طریقه شکلگیری ژئوپلیتیک غرب آسیا را مورد واکاوی قرار داد تا بتوانیم ریشههای این راهبردها را شناخته و به درک عمیقتری از مساله برسیم.
جنگ اول جهانی پیامدهای مختلفی بر منطقه غرب آسیا برجا گذاشت. یکی از این پیامدها فروپاشی امپراتوری عثمانی «مرد بیمار اروپا» بود. دولتهای انگلیس، فرانسه و روسیه بر خرابههای این امپراتوری ایستاده و آن را تقسیم کردند. سال 1916 میلادی یکی از سالهای مهم غمانگیز آسیا و غرب آن است. در این سال نقشه جدید و ژئوپلتیک جدیدی برای منطقه طراحی و اجرا شد. طرحی که بدون توجه به نیازهای هویتی و قومی مردمان این مناطق اجرا شد و تا دهههای آینده و امروز بستر تنشهای قومی و مذهبی را شکل داد.
سر«مارک سایکس» نماینده دولت انگلستان و «فرانسوا پیکو» نماینده فرانسه با همراهی روسیه قراردادی را در 12 ماده به امضا رساندند که به قرارداد «سایکس- پیکو» معروف شد. براساس این قرارداد که بنیاد تمام منازعات قومی- مذهبی منطقه تا امروز بر پایه آن قرار دارد عراق، اردن و بخشهایی از فلسطین تحت کنترل انگلستان، سوریه و لبنان تحت سلطه فرانسه، همچنین بخشهایی از شمال عراق و شرق ترکیه به روسیه واگذار شد. از دیگر پیامدهای جنگ بینالملل اول زمینهسازی برای تشکیل دولت یهود در سرزمین فلسطین بود. 2 نوامبر 1917 میلادی یعنی یک سال پس از عقد قرارداد از سوی آرتور جیمز بالفور، وزیر وقت خارجه انگلستان بیانیهای خطاب به والتر روتشیلد، سیاستمدار یهودیتبار مجلس عوام انگلستان نوشته شد که در آن از موضع مثبت دولت بریتانیا برای «ایجاد خانه ملی برای یهودیان در سرزمین فلسطین» خبر داد. این بیانیه که به «بیانیه بالفور» معروف شد سرآغاز تلاش برای تاسیس کشور جعلی اسرائیل به شمار میرود که نهایتا منجر به تشکیل دولت صهیونیستی در درون مرزهای مسلمانان گشت.
جنگ دوم جهانی باعث شد انگلستان، یکی از قدرتهای وقت جای خویش را به قدرت نوظهوری به نام ایالات متحده آمریکا بدهد که تا دهههای بعد در منازعهای نفسگیر با اتحاد جماهیر شوروی جنگی را رقم زدند که به جنگ سرد معروف شد. در دوران جنگ سرد، این دو ابرقدرت مطابق با تعاملاتی که در سطح کلان با یکدیگر داشتند تعاملات بین خود را در سطح مناطق تنظیم کرده و به اجرا درمیآوردند. آنها از هرگونه تلاش خارج از قاعدهای که میتوانست منجر به به هم خوردن نظم و ترتیبات در منطقه شود و دو قطب جهانی را به رویارویی با یکدیگر بکشاند پرهیز میکردند و میکوشیدند رقابتهای خود را به شکلی معقول و قاعدهمند پیش ببرند.
این وضعیت، نظمی را به نام «نظم دوقطبی» به وجود آوردکه تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ادامه یافت. با پایان جنگ سرد و خروج شوروی از دایره قدرتهای بزرگ، خلأ قدرتی شکل گرفت که این خلأ فرصتی مناسب برای تعقیب اهداف و منافع به ایالات متحده آمریکا داد تا بدون هیچ مانع و عامل بازدارندهای درصدد اجرای تام وتمام سیاستهایش برآید لذا دکترین منطقهای آمریکا در این دهه در منطقه غرب آسیا، متاثر از جنگهای اعراب و اسرائیل طرح «خاورمیانه جدید» بود. این طرح که در دهه 1990 میلادی پیگیری شد و براساس مذاکرات صلح خاورمیانه شکل گرفت از مبانی و اصولی برخوردار بود که که از مهمترین اصول آن میتوان به مذاکرات سیاسی، به عنوان تنها راه حل مشکلات منطقه اشاره کرد که هدف این موضوع نیز سازش بین اعراب و اسرائیل در سطح منطقه بود.
در واقع تز آمریکا در این برهه حفظ یکپارچگی ساختار سیاسی منطقه غرب آسیا است. اما در ابتدای هزاره سوم میلادی و براساس منافع و نیازهای منطقهای آمریکا طرح «خاورمیانه بزرگ» تدوین شد. آنچه با عنوان طرح «خاورمیانه بزرگ» شناخته شد، اوایل سال 2004 میلادی و در نخستین سالگرد حمله نظامی آمریکا به عراق پا به عرصه وجود گذاشت. جورج بوش با اعلام این طرح که از سوی استراتژیستهای آمریکایی تهیه و تدوین شده بود، هدف از اجرای آن را ایجاد دموکراسی و توسعه در خاورمیانه بویژه درکشورهای عربی اعلام کرد. پروژه خاورمیانه بزرگ دربرگیرنده سرزمینهای حد فاصل شمال آفریقا تا مغولستان است اما شاهبیت این طرح درباره کشورهای کناره خلیجفارس و دریای خزر است که منبع انرژی جهان هستند. این طرح در موسسات و اندیشکدههای آمریکایی از جمله موسسه امریکن اینترپرایز طراحی و به سیاستمداران ابلاغ شده است. موسسه امریکن اینترپرایز سال 1943 در واشنگتن دایر شد و زیر لوای نامهایی چون گسترش دموکراسی و آزادی قلم به ارائه انگارهها و دستورالعملهایی میپردازد.
از افراد موثر و صاحبنام که در این موسسه فعالیت کردهاند میتوان به لئو اشتراوس و هانا آرنت اشاره کرد. اندیشه لئو اشتراوس براین پایه فکری بنا شده است که دموکراسی غربی، با الهام از اندیشههای یونانی و تقسیم گیتی به خیر و شر نجات دهنده جهان است. بنابراین یا باید دموکراسی غربی بر جهان غلبه کند یا جهان در حالت بیروحی و بربریت باقی بماند. به زعم وی دموکراسی غربی حتی اگر لازم باشد باید به زور اسلحه در کشورهای جهان حاکمیت یابد. مهمترین اهداف آمریکا از طرح خاورمیانه بزرگ عبارتند از حفظ امنیت و بقای اسرائیل، انتقال آزادانه انرژی از خاورمیانه به غرب و کنترل منابع انرژی، جلوگیری از ظهور هژمونی منطقهای چالشگر با آمریکا و تحکیم هژمونی آمریکا در نظام بینالمللی.
آمریکا چند سالی این راهبرد امنیتی را برای رسیدن به اهداف یادشده اجرا کرد ولی ادامه راه، بویژه پس از سال 2010 میلادی راهبردی جدید توسط ایالات متحده آمریکا دنبال گشت که تحلیلگران آن را بالکانی شدن منطقه غرب آسیا میدانند. اصطلاح بالکانی شدن به معنای تجزیه و تکهتکه کردن سرزمینی به کشورهای کوچک و متخاصم است آنچنان که در ناحیه بالکان اتفاق افتاد (سایت ویکیپدیا). براساس این راهبرد کشورهای بزرگ غرب آسیا باید به کشورهای کوچک تقسیم شوند تقسیمبندی نیز براساس قومیت و مذهب باشد.دقیقا همان اتفاقی که یک قرن قبل در قرارداد سایکس- پیکو افتاد. اقدامات آمریکا نیز این مهم را به اثبات میرساند البته در بعضی نقاط موفق به انجام این کار شده است و در نقاط دیگر با مشکلاتی چند دست به گریبان است.
تقسیم سودان به دو کشور مسیحی و مسلمان سودان جنوبی و سودان در سال 2013 میلادی، از بین بردن قذافی در لیبی و ایجاد دولت شکننده و ضعیف در آن، جنگ یمن و تلاش برای تبدیل این کشور به 2 بخش شمالی و جنوبی، حمایت از معارضان مسلح و شبه نظامیان کرد در سوریه جهت ایجاد 3 کشور سنی، شیعی و کرد و تلاش برای تقسیم عراق همانند کشور سوریه به 3 کشور شیعی، سنی و کرد از اقدامات آمریکا جهت بالکانیزه کردن منطقه غرب آسیاست.
آمریکا اگر بتواند در این کشورها این برنامههای عملیاتی را به انجام برساند آن وقت توجه خود را به تجزیه 3 کشور دیگر و تاثیرگذار خواهد گذاشت: ایران، ترکیه و عربستان. البته این سیاستهای آمریکا در منطقه با بازی بازیگرانی چند با مشکلاتی مواجه شده است یکی از این مشکلات، راهبردهای منطقهای ایران و بعضی از همپیمانان از جمله روسیه است که توانسته این استراتژی آمریکا نتواند به طور کامل اجرایی گردد. اینکه ایران و روسیه چطور توانستهاند زمین بازی را عوض کرده و سیاستهای آمریکا را به محاق برند در آینده به آن خواهیم پرداخت.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/