صلوات، شاه‌کلید مشکلات‌ است / ویژگی‌های دعای هشتم صحیفه‌ سجادیه

حجت الاسلام علی اکبری گفت: صلوات در دنیا و برزخ و قیامت، کارآیی‌های عجیبی دارد. نور، روشنایی، گره‌گشایی، کفاره‌ی گناهان و برکت را به دنبال دارد. صلوات، روی شیطان را سیاه می‌کند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم به نقل از مهر، متن زیر مشروح سخنرانی جلسه 77ام حجت الاسلام حاج علی اکبری در شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه، است که در 1395/9/22 برگزار شده است.

«اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ، وَ شَکَاسَةِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ، وَ مَلَکَةِ الْحَمِیَّةِ وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَی، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَی، وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ، وَ تَعَاطِی الْکُلْفَةِ، وَ إِیثَارِ الْبَاطِلِ عَلَی الْحَقِّ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَی الْمَأْثَمِ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِیَةِ، وَ اسْتِکْبَارِ الطَّاعَةِ. وَ مُبَاهَاةِ الْمُکْثِرِینَ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّینَ، وَ سُوءِ الْوِلَایَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا، وَ تَرْکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً، أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً، أَوْ نَرُومَ مَا لَیْسَ لَنَا بِحَقٍّ، أَوْ نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِیَ عَلَی غِشِّ أَحَدٍ، وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا، وَ نَمُدَّ فِی آمَالِنَا وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ، وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ، وَ أَنْ یَسْتَحْوِذَ عَلَیْنَا الشَّیْطَانُ، أَوْ یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ، أَوْ یَتَهَضَّمَنَا السُّلْطَانُ وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَافِ، وَ مِنْ فِقْدَانِ الْکَفَافِ وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنَ الْفَقْرِ إِلَی الْأَکْفَاءِ، وَ مِنْ مَعِیشَةٍ فِی شِدَّةٍ، وَ مِیتَةٍ عَلَی غَیْرِ عُدَّةٍ. وَ نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَی، وَ الْمُصِیبَةِ الْکُبْرَی، وَ أَشْقَی الشَّقَاءِ، وَ سُوءِ الْمَآبِ، وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعِذْنِی مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِرَحْمَتِکَ وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».

ایام پرنور و پربرکت ولادت باسعادت پیامبر اعظم، خاتم انبیا، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و امام صادق (علیه السلام) را به محضر مقدس امام عصر تبریک عرض می‌کنیم. همچنین آغاز امامت آن حضرت را به محضر منوّرشان و به همه‌ی دوستانشان، مخصوصاً رهبر عزیز و عالی‌قدر تبریک می‌گوییم. ان‌شاءالله خدای متعال توفیق دهد شباهت ما به آن حضرت بیشتر باشد و معنای این تبریک این است که در اخلاق شخصی و سلوک اجتماعی، شباهت بیشتری به پیامبر پیدا کنیم؛ چه اینکه حضرت فرمودند: «أَشْبَهِکُمْ بِی... أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً؛[1] شبیه‌ترین‌تان به من... خوش‌اخلاق‌ترین شما است».

ویژگی‌های دعای هشتم صحیفه‌ی سجادیه

دعای هشتم، مدت طولانی است که محل بحث ما است و ما به دوستان گفته بودیم که اصلاً معلوم نیست که عمر ما کفاف شرح این دعا را دهد. برخلاف روش ما در صحیفه که گزارش مضامین بود و سرعت متعادلی داشتیم، در دعای هشتم، از گزارش به شرح منتقل شدیم و وقت زیادی گرفت.

در ضمن دعای هشتم، یک دوره آسیب‌شناسی اخلاقی و برخی مسائل پیرامونی مطرح شد. از این منظر، بحث بسیار مهم و حساس بود و خدای متعال به این کمترین و به جمع دوستان توفیق داد که بتوانیم این بحث را داشته باشیم و برای خودش درس خارج بود و پای هر کلمه‌ای گاه تا پنج جلسه ایستادیم و نگاهی به مستندات روایی و دیدگاه‌های علما داشتیم. در اوایل بحث هم مراجعه‌ای به حدیث جنود عقل و جهل و شرح امام راحل عظیم‌الشأن داشتیم. البته شرح ایشان، مقدار کمی از لشکریان را در بر می‌گرفت. روایت جنود عقل و جهل، جزء روایات فوق‌العاده است و از جهت سلوکی و بهره‌های اخلاقی، فوق‌العادگی‌های خاصی دارد.

در منطقه‌ی سلبی، دعای هشتم جزء دعاهای فوق‌العاده است. در این بیست سال که با صحیفه و جلسات صحیفه مأنوس هستیم، جزء آرزوهای من بود که دعای هشتم را به‌تفصیل شرح کنم. خدای متعال را شاکریم که توفیق شد به این بحث برسیم. سعی ما در این جلسات بر کاربردی بودن مباحث بود و روش درمان و اصلاح فکری و ذکری و عملی تا حدی تقدیم شد.

عنوان دعا «و کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی الِاسْتِعَاذَةِ مِنَ الْمَکَارِهِ وَ سَیِّئِ الْأَخْلَاقِ وَ مَذَامِّ الْأَفْعَال» بود. بزرگواری که برای این دعاها انتخاب عنوان کرده، انصافاً اینجا انتخاب خوب و دقیقی داشته است؛ چراکه برخی از مواردی که گفته شد، جزء مکاره محسوب می‌شود، اما طیف وسیع‌تری مربوط به سیئات اخلاق بود (اعم از جنبه‌های درونی و فعلی). همه‌ی اهتمام ما در این سلسله مباحثات هشتادجلسه‌ای بر این نکته استوار بود که کلمه‌ی «نعوذ» یک نوع مسئولیت‌گریزی نیست؛ بلکه عین مسئولیت‌پذیری است؛ بدین معنا که ما خطر را درک می‌کنیم و تلاش خود را به میدان می‌آوریم و از ابتدا تا انتها از خدای متعال و لطف و کرم او استعانت می‌گیریم. معلوم شد که استعاذه‌ی درست همراه با اقدام، پیشگیری، درمان و عمل است. در عین حال به حول و قوه‌ی خود تکیه نمی‌کنیم و به خدا می‌گوییم که وسط این مصائب و گرفتاری‌ها، خود را ذیل عنایت و مدد تو می‌آورم و به حول و قوه‌ی تو تکیه می‌کنم.

اموری را که خارج از اراده‌ی ما بود، نظیر «یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ» نیز توضیح دادیم و گفتیم که باید چه کار کنیم.

طرز فکر ما براساس تربیت‌های اساتید بزرگی شکل گرفته و به همین دلیل این‌گونه نگاه می‌کنیم؛ مخصوصاً شهید علامه مطهری (رحمه الله) که مباحث مربوط به انسان و سرنوشت ایشان را در دوران دبیرستان خوانده‌ایم. ایشان آنجا بیان  می‌کند که گرفتاری بزرگ جامعه‌ی مؤمنان، ارجاع به قصه‌ی قضا و قدر و سرنوشت است. ایشان شاگرد امام راحل است که موفق شد با آن تشخیص درست، مردم را به میدان بیاورد و اتفاقات بزرگ را رقم بزند. مردمی که قاعد هستند و موضوعاتی نظیر انتظار فرج را به شکل ورشکسته می‌بینند و صرفاً دعا می‌کنند، دعایشان مستجاب نمی‌شود؛ زیرا در متن دعا، حرکت و استقامت نهفته است. این نگاه، انحرافی و حجتیه‌ای است. وقتی مسئله‌ی انتظار را به دست شخصی روشن مثل امام بدهند، می‌شود مبنای اقدام برای ساخت جامعه.

غرض آنکه مرحوم علامه مطهری در چند جا ـ از جمله در مقدمه‌ی عدل الهی که خود نوعی رنج‌نامه است و نیاز به شرح دارد یا کتاب شریف انسان و سرنوشت ـ این مباحث را بیان کرده و ذهن ما هم درگیر آن بود. لذا کلمه‌ی «نعوذ» را این‌گونه ترجمه کردم که یعنی تمام قوای فکری، ذکری، ذهنی، جوارحی، جوانحی، شخصی، خانوادگی و اجتماعی بسیج شود تا از یک خطر بزرگ در امان باشیم. به همین علت شرح این دعا طول ‌کشید.

کاش می‌شد در موردی نظیر «یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ» مفصل‌تر صحبت کرد. اگر انسان بر زمان مدیریت نکند، مدیریت می‌شود و مدیریت زمان، رکن زندگی ایمانی است. اگر برنامه نداشته باشی، زمان از دست می‌رود. مدیریت زمان، رکن زندگی نبوی است و سیره‌ی نبوی بر مدار مدیریت زمان استوار شده است.

حسرت عظمی، مصیبت در دین است

به نظر من قطعه‌ی اخیر دعا ذیل حسرت عظمی است. انسان باید مراقب باشد که به حسرت عظمی مبتلا نشود و حسرت عظمی آن است که وقتی پرده کنار رفت، فریاد واحسرتا سر دهد و بگوید: من چه مقامات و مراتب و منازلی را از دست داده‌ام.

در آنجا به مردم می‌گویند: «إقْرأ وَ ارْقَ؛[2] بخوان و بالا برو». به تعبیر دیگر، مراتب قرب با مدارج قرآنی تعریف شده و حظّ  شما از معرفت و عمل به قرآن کریم، نردبان قرب شما می‌شود.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌خواستند بین اصحاب تقسیم مسئولیت کنند. حضرت براساس حفظ قرآن به آنها  مسئولیت دادند و مثلاً کسی را که سوره‌ی بقره حفظ بود، فرمانده‌ی لشکر می‌کردند. البته شرایط عمومی را نیز مدنظر داشتند. این حرکت بیانگر آن است که انس با قرآن کریم، تعیین‌کننده‌ی نهایی در نگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است.

حال اگر پرده‌ها کنار رود و به روزی برسیم که بچه پیر می‌شود و مادر، نوزاد شیری خود را فراموش می‌کند[3] و به روزی  برسیم که پنجاه هزار سال طول می‌کشد، آنگاه می‌بینیم که برخی در نور خود سیر می‌کنند و بالا می‌روند و از رهگذر حظّ عالی از قرآن کریم با آیه‌آیه‌ی قرآن پرواز می‌کنند و برخی فقط نگاه می‌کنند و دچار حسرت عظمی می‌شوند.

این حسرت عظمی همان مصیبت کبری است و مصیبت کبری، مصیبت در دین است. در دعای شب نیمه‌ی شعبان به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده که: «وَ لا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا». اگر مصیبت به دین بخورد، حاصلش حسرت عظمی است که در قیامت انسان را در خطر قرار می‌دهد و شخص به بدترین وضعیت ممکن گرفتار می‌شود که جهنم و «بئس القرار» و «سُوءِ الْمَآبِ» است.

عبارت «أَشْقَی الشَّقَاءِ» که از نوع مجاز عقلی است، شقاوت را به شقاوت توصیف نموده و آن را دارای مراتب کرده و بالاترین مرتبه را بیان می‌دارد. قرآن کریم هم بیان می‌کند که بالاترین مرتبه‌ی شقاوت، جهنم است: «فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ؛[4] و اما کسانی که تیره‏‌بخت‏ شده‏‌اند، در آتش هستند». پس «أَشْقَی الشَّقَاءِ» همان حسرت عظمی است.

«سُوءِ الْمَآبِ» یعنی بدترین مرجع و محل استقرار که باز اشاره به جهنم دارد. در قرآن نیز بیان شده است: «وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ؛[5] و [اما] برای طغیانگران واقعاً بد فرجامی است». این شر مآب یا سوء مآب همان جهنم است  که به آن می‌رسند و بد قرارگاهی است. یک سر سوزن برای من و شما قابل تصور نیست؛ صرفاً می‌شنویم و می‌رویم. در نقطه‌ی مقابل سوء مآب، حُسن مآب قرار دارد که بهشت است.

از دست دادن ثواب، حسرت عظمی را در پی دارد

بحث ما با دو جمله‌ی «حِرْمَانِ الثَّوَابِ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ» تمام می‌شود. انسان از پاداش‌هایی که برای افراد متقی پیش‌بینی شده، محروم می‌شود. این همان حسرت عظمی است. خدای متعال در قرآن می‌گوید: چشم‌روشنی‌هایی برای سحرخیزان آماده شده که نه گوشی شنیده، نه چشمی دیده و نه به قلب کسی خطور کرده است.[6] حال تصور  بفرمایید انسان از چنین پاداش و ثوابی جا بماند. از آن بزرگ‌تر، آنجایی است که کسی گرهی از کار بنده‌ی خدا باز کند و باعث خوشحالی و شادی دل او شود. تصور بفرمایید که کسی مثل این رو سیاه، فردا ببیند که از اینها جا مانده است، آیا حسرت نخواهد داشت؟! در لحظه‌لحظه و ثانیه‌های زندگی این‌جهانی، ثواب ریخته است؛ اما بی‌توجه از کنار آنها می‌گذریم.

حتی نمی‌توانید ثواب و پاداش یک سلام به مؤمن را تصور کنید. با وجود این، برخی‌ سر خود را برمی‌گردانند تا سلام نکنند. اینها خود را از چندین نوع ثواب محروم کرده‌اند که یکی سلام و دیگری تبسم و دیگری مصافحه و... است. این ثواب‌ها کنار دست ما بود، اما به‌راحتی از کنار آن گذاشتیم.

این دنیا خیلی مهم است و متجر (محل تجارت) اولیای خدا همین‌جا است. به قول مولوی: «ای قوم به حج رفته، کجایید کجایید؛ دلدار همین جاست، بیایید بیایید». پدر، مادر، برادر، خواهر و دوستان ما، بهشت ما هستند.

انسان به خاطر غفلت‌ها، بی‌فکری‌ها، بی‌ذکری‌ها و بی‌برنامگی‌ها از ثواب جا می‌ماند و دچار حسرت عظمی می‌شود.

حلول عقاب هم همین‌گونه است. استاد ما تعریف می‌کردند که: در رؤیای صادقه‌ای، یکی از هم‌محلی‌هایم را دیدم که زندانی سلول انفرادی بود و به صورت وارونه هم بود. وارونه بودن هم تحقیرآمیز است و هم خیلی زجردهنده است. هرازچندگاهی هم چیزی وارد می‌شود و به او نیشی می‌زند. دلم سوخت و با آنکه خجالت می‌کشیدم، جلو رفتم. تا مرا دید خوشحال شد و گفت: پولی که برای یک بیچاره است، با ظلم از او گرفته‌ و در فلان اتاق دفن کرده‌ام. آن را درآورید و به صاحبش برسانید. بیدار شدم و به شهرمان رفتم. پسر او را پیدا کردم و مطلب را به او گفتم. ابتدا قبول نمی‌کرد و می‌گفت: شما توهین می‌کنید. سرانجام به اتفاق پسر آن شخص رفتیم و آنجا را کندیم. دیدیم که نشانی درست است.

کتاب مرحوم آقای دستغیب در زمان جوانی ما و جنگ، خیلی رونق داشت. کتاب داستان‌های شگفت ایشان را ببینید یا کتاب لقاء الله مرحوم ملکی تبریزی، مخصوصاً بخش توبه‌اش را بخوانید؛ بسیار تکان‌دهنده است!

گناه گرفتاری دارد؛ مخصوصاً حق الناس که در دعای 38 بیان کردیم. وامصیبتا اگر انسان گرفتار و معطل یک جمع و جماعت شود. کسانی که دنبال مسئولیت هستند و خود را داوطلب می‌کنند، یا خیلی شجاع هستند یا دیوانه! زمین و زمان را به هم می‌زند تا فلان صندلی را به دست آورد. لحظه‌لحظه‌ی مسئولیت، هم فرصت خدمت‌های بزرگ و هم لغزش‌گاه خیانت‌های بزرگ و پاسخ‌گویی‌های سخت است.

قسمت اخیر را دو نوع می‌توان معنی کرد. یک روش آن است که بگوییم این چند کلمه‌ی اخیر، به همان حسرت عظمی برمی‌گردد. روش دیگر آن است که اینها را جداگانه بیاوریم و برای هر کدام، توضیحات مستقلی دهیم.

صلوات، شاه‌کلید مشکلات‌

اما جمله‌ی پایانی: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ». قبلاً در مورد صلوات‌های صحیفه توضیحاتی داده بودیم. این صلوات ظاهراً استعانت و شفاعت و مددخواهی است. صلوات در دنیا و برزخ و قیامت، کارآیی‌های عجیبی دارد. توجه به پیامبر اعظم و اهل‌بیت (علیهم السلام) و اتصال فکر و قلب و روح ما به قلب و روح عالمِ امکان، آثار شگفتی دارد. نور، روشنایی،  گره‌گشایی، کفاره‌ی گناهان و برکت را به دنبال دارد. صلوات، روی شیطان را سیاه می‌کند و نفاق را کاهش می‌دهد. صلوات، کلید جامع تمام قفل‌ها است؛ درحالی‌که با ذکرهای دیگر، برخی از قفل‌ها باز می‌شود.

خدا مرحوم آیت‌الله خوشوقت (اعلی الله مقامه الشریف) را رحمت کند؛ ایشان صلواتی بودند و مجالس صلوات داشتند.  هیچ‌چیزی در آن جلسه گفته نمی‌شد و صرفاً در حضور روح منور و زلال ایشان، جماعت مشغول به صلوات بودند.

از مرحوم آیت‌الله العظمی بهاءالدینی شنیده بودم: اگر می‌خواهید به همه‌ی شهدا چیزی هدیه دهید، یک صلوات کافی است. پس از شنیدن این نکته، بعد از ورود به مقابر، شروع به صلوات فرستادن می‌کنم. بی‌اعتنا از قبور رد نشوید؛ چراکه اهل برزخ، از شما خواهش و التماس می‌کنند. بایستید و حمد و سوره بخوانید. برخی که راه می‌روند و حمد و سوره می‌خوانند، ممکن است به بیماری‌هایی از جمله درد پا دچار شوند و خودشان هم ندانند علتش چیست. علتش آن است که اهالی برزخ پای او را می‌کشند. برای کسی مکاشفه رخ داده بود، می‌گفت: دیدم مُرده‌ها تا نیم‌تنه بیرون آمده و پای عابران را می‌کشیدند و می‌گفتند: برای من هم چیزی بفرست.

غرض آنکه صلوات، کلید همه‌ی قفل‌ها است. در برزخ موجب روشنایی و چراغ و انس است و در قیامت، در تمام مواقف ازجمله میزان و صراط، به فریاد می‌رسد. هنگام محاسبه‌ی اعمال در قیامت، پیامبر عظیم‌الشأن (صلی الله علیه و آله)، هدایای شما را به شما برمی‌گردانند و به فریاد شما می‌رسند. البته صلوات، لقلقه‌ی زبان نیست؛ نماد محبت، مودت، تعلق، دلبستگی، شوق و جوشش قلبی است.

در پایان دعا به نصرت، کرامت، شفاعت، هدایت و مدد محمد و آل محمد (علیهم السلام) پناهنده می‌شوید تا به شما در  مقابله با شیطان، حسد، غضب و حسرت عظمی کمک کنند.

در پایان هم می‌گوییم: «وَ أَعِذْنِی مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِرَحْمَتِکَ»؛ خدایا! به رحمت و لطف و مهر خود، مرا از همه‌ی اینها پناه ده. واژه‌ی «کل» را می‌توان مجموعی یا انفرادی ترجمه کرد که همه‌اش با هم مراد باشد یا یک‌یک آنها.

در انتها نیز همین دعا را برای جمیع مؤمنان و مؤمنات بیان می‌کنیم. از مهم‌ترین عوامل استجابت دعا، تعمیم است؛ یعنی دعا را عمومی کنیم و برای همه دعا نماییم.

خداوند متعال آنچه امام سجاد (علیه السلام) در این دعا و سایر دعاهای صحیفه‌ی مبارکه مطرح فرمودند، درباره‌ی ما و  دوستان و خانواده‌ی ما و همه‌ی مؤمنان و مؤمنات، مستجاب بفرماید.

[1]. کلینی، کافی، ج‏2، ص240.

[2]. ری‌شهری، میزان الحکمه، ج1، ص432.

[3]. البته متأسفانه در زمان ما این‌چنین شد و مادران از بچه‌ها به بهانه‌های واهی جدا شده‌اند. جالب است که بعد دنبال ریشه‌ی آسیب‌های اجتماعی می‌گردیم. بچه‌ای که مادر ندیده باشد، معلوم نیست چگونه تربیت می‌شود. این هم لطمه و ضربه برای نوزاد است و هم برای مادر.

[4]. هود: 106.

[5]. ص: 55.

[6]. سجده: 17.

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه‌ها