چرا هاشمی رفسنجانی مقابل «بدوک» ایستاد؟

اظهارنظرهایی که این روزها به واسطه یکی از اتفاقات تلخ اجتماعی صورت می‌گیرد، برهه‌ای را یادآوری می‌کند که دولت دیگری با جنس تفکری مشابه همین مواضع را نسبت به فقر و محرومیت اتخاذ می‌کرد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، اظهارنظرهایی که این روزها به واسطه یکی از اتفاقات تلخ اجتماعی صورت می‌گیرد، برهه‌ای را یادآوری می‌کند که دولت دیگری با جنس تفکری مشابه همین مواضع را نسبت به فقر و محرومیت اتخاذ می‌کرد. ماجرای پرفراز و نشیب فیلم سینمایی «بدوک» در دوره ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی دچار چالش‌های فراوانی شد. چالش‌هایی که نتیجه رویکردهای دولت سازندگی نسبت به فقر و محرومیت است. فیلم سینمایی «بدوک» که در سال 70 توسط مجید مجیدی ساخته شد، سوژه‌ای جسورانه را مورد پرداخت قرار داده بود و محرومیت‌های جنوب شرق کشور را به نمایش کشیده بود. این فیلم توسط رئیس دولت وقت(هاشمی‌رفسنجانی) به اتهام سیاهنمایی دچار مشکلات فراوان می‌شود. در مقابل  این مواجهه رهبر انقلاب بعد از تماشای فیلم درخواست پیگیری مشکلات منطقه را دادند.

مجید مجیدی جلسه دیدار با رهبری درباره فیلم بدوک را اینطور روایت می‌کند: «این فیلم را به همراه جمعی از هنرمندان و مسؤولان در جلسه‌ای که آقا هم حضور داشتند دیدیم. فیلم که تمام شد آقا بشدت برافروخته و ناراحت شدند. این عین عبارت آقاست: اگر فیلم مبتنی بر درام است که حرفی نیست ولی اگر مبتنی بر واقعیات است من حرف دارم. آقای سیدمهدی شجاعی که نویسنده فیلمنامه بود گفت متاسفانه مبتنی بر واقعیات است و من هم ادامه دادم که این فیلم فقط گوشه‌ای از واقعیت است و اگر می‌خواستیم همه آن را نشان دهیم فیلم ظرفیت این همه تلخی را نداشت. و باز این عین عبارت آقاست که خطاب به مسؤولانی که آنجا بودند گفتند: اگر چنین است چرا به ما نمی‌گویید. چرا به ما گزارش داده نمی‌شود؟ با همین لحن که بعدها از ما گزارش خواستند و ما هم گزارش‌های‌مان را مکتوب کردیم و فرستادیم و نخستین نتیجه آن این بود که کل مسؤولان آن منطقه عوض شدند».


بدوک اگرچه در نخستین قدم، جایزه بهترین فیلم اول جشنواره فجر را از آن خود کرد اما در فضای خارج از جشنواره جنجال بسیاری برانگیخت. بدوک اگرچه با سختی‌های فراوانی تولید شده بود اما پس از پخش مخالفت‌های جدی از سوی مسؤولان دولت سازندگی را در پی داشت.  مجیدی درباره ساخت بدوک می‌گوید: «واقعا از صفر شروع کردیم. از دادن آموزش‌های اجتماعی و ارتباطی و آشنایی آنها با زندگی حداقلی شهری تا مسائل مربوط به فیلم و... . وقتی موضوع لو رفت، حساس شدند. عوامل انتظامی مرا گرفتند و به کلانتری محل بردند و تعهد گرفتند که کار را تعطیل کنم. ولی ما ادامه دادیم که تهدید به بازداشت کردند...».


مجیدی در روایتی از نمایش فیلم برای برخی در حوزه هنری، می‌گوید: «بعد که فیلم آماده شد برای آقایان زم، تخت‌کشیان، سیدمرتضی آوینی و چند نفر دیگر نمایش دادیم. وقتی تمام شد، سکوت عجیبی حکمفرما شد. آقامرتضی با سرعت از استودیو خارج شد، آقای زم هم از پایان فیلم انتقاد کرد و گفت: قرار ما این نبود. من هم گفتم: به هر حال واقعیت این است. اگر غیر از این انجام می‌دادم، خیانت کرده بودم. نیم ساعت بعد آقا مرتضی مرا خواست. وقتی وارد اتاقش شدم. مرا در آغوش گرفت و خسته نباشید گفت. علت خروجش را جویا شدم، گفت: این فیلم به قدری مرا تحت تاثیر قرار داد که نمی‌توانستم ثانیه‌ای درنگ کنم. ترجیح دادم، بغضم جایی دیگر بترکد».


پس از پایان تولید و آغاز اکران فیلم، حجم مخالفت‌ها از سوی مسؤولان وقت شرایط سختی را برای این فیلم به وجود آورد. مجیدی از آن دوران اینگونه یاد می‌کند: «بدوک خیلی زود از پرده پایین آمد و رئیس‌جمهور وقت (هاشمی‌رفسنجانی) نامه‌ای 11 بندی خطاب به من و حوزه هنری نوشت و توضیح خواست. در بند اول این نامه آمده بود که ما این همه سد و سیلو در کشور ساختیم، این همه آبادانی چرا راجع به اینها فیلم نساختید؟» مجیدی در مراسمی با اشاره به اینکه در آن نامه نوشته شده بود که «این همه در کشور سازندگی هست، چرا آنها را نشان نمی‌دهید؟!» نامه آوینی را یادآوری کرده و می‌گوید: آوینی نامه‌اش را با این جمله شروع کرد که شما شاعری را در تاریخ پیدا کنید که در رثای سد و سیلو شعر گفته باشد؛ اصالت هنر متعهد این است که از دردها و رنج‌ها و مشکلات مردمش بگوید.


دقیقا در سال‌هایی که نزدیکان هاشمی رفسنجانی با کاهش نظارت مردم به خود و در فضای سازندگی به آلاف و الوف رسیده بودند، بی‌توجهی به طبقات فرودست و محروم نیز شدت گرفته بود به نحوی که از آنان به عنوان اقشار آسیب‌پذیر یاد می‌شد و برخی حتی در مقابل اعتراضات اجتماعی آنان پیشنهاد استفاده از پلیس ضد شورش را می‌دادند. هاشمی البته موضع خود را با مستضعفان در خطبه مشهور 18 آبان 1368 مشخص کرد و تنها پس از چندماه از رحلت امام راحل،  می‌گوید: «اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویش‌مسلکانه وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است. زمان آن رسیده که مسؤولان ما به مانور تجمل روی آورند. از امروز به خاطر اسلام و انقلاب مسؤولان وظیفه دارند مرتب و با‌وقار باشند. هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان بسامان نباشد اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیرمسلمان ملتی مفلوک جلوه نکنیم لازم است «جلوه‌هایی از تجمل» در چهره کشور و مسؤولان حاکمیتی رویت شود».  با این رویکرد عجیب نبود که تلاش‌ها برای پایین کشیدن بدوک از پرده سینما عملی شود.


اما در روزهای اخیر و به دنبال انتشار گزارش‌هایی تلخ از اوضاع اجتماعی طبقات محروم و فرودست، مواجهه‌ای مشابه از سوی برخی دولتی‌ها صورت گرفته است که بشدت عجیب است؛ موضعی که از سوی روشنفکران طرفدار دولت نیز تایید شده است و افراد وابسته به این جریان نسبت به پیشنهادات گزنده و زننده و زشتی مانند «عقیم‌سازی کارتن‌خواب‌ها» سکوت کرده‌اند. به نظر می‌رسد دولت فعلی نه تنها در مشی اقتصادی و «مانور تجمل» راهبرد دولت سازندگی را در پیش گرفته بلکه در هنگام مواجهه با مسائل اجتماعی و بویژه موضوع فقر همان سیاست پیشین را دنبال می‌کند و روح «طلب‌کاری» در هر دو یکسان است. از سوی دیگر روشنفکران و جریان سینمایی که مدعی شرمساری هستند، برای مدت‌ها در واکنش به فقر و تبعیض و برای عدالت کاری انجام نداده‌اند و صرفا تلاش کرده‌اند برای خوشامد جشنواره‌ها، فیلم بسازند. در واقع 2 لبه قیچی «هولوکاست بینوایان» نگاه ارتجاعی و از بالای تکنوکرات‌ها و همچنین رویکردهای روشنفکرانه بی‌عمل است. این روزها نیز اتفاقا هر دو جریان از تریبون و قدرت خاصی برای از بین بردن محرومان و نه محرومیت‌ها برخوردارند به طوری که یکی پیشنهاد عقیم‌سازی کارتن‌خواب‌ها را می‌دهد و دیگری در سیستم اجرایی، عملی کردن این ایده ضدبشری را دنبال می‌کند.

منبع: وطن امروز

انتهای پیام/

بازگشت به سایر رسانه ها